
مورد استفاده اين زنان در فضاي خصوصي خانه چه در حضور شوهر و چه ساير اعضاي خانواده، همان الگوي لباس مهماني را دنبال ميكند. اين زنان به دليل آزاديهايي كه در فضاي خانه براي لباس پوشيدن خود قائل ميشوند، تفاوت چنداني به پوشيدن لباس براي شوهر يا ديگر اعضاي خانواده قائل نميشوند و در عين حال گاهي فضاي خاصي را براي پوشيدن لباس با هدف خاص شوهران خود باز ميكنند. لباسهاي خاص فضاي رابطه زناشويي آنان نيز مانند ساير گروهها لباسخوابهاي حرير و ساتن و لباسزيرهاي متنوع و زينتي است كه ممكن است نسبت به گروههاي اخير مدرنتر و بيشتر مطابق مد باشد.
5. حجاب (مانتو) به مثابه ايدئولوژي
اين مانتوييها توسط مانتوهاي گشاد و بلندي كه ميپوشند143 و همچنين به سر كردن مقنعه يا روسريهاي بزرگي كه با سنجاق تهگرد يا كليپس محكم شدهاند و نيز پوشيدن آستين چسبان زير آستين گشاد مانتوي خود، از ديگر مانتوييها متمايز ميشوند. معمولاً استفاده از اين تيپ حجاب توسط زنان بدين معنا است كه يا آنان به تازگي چادر خود را برداشته و از دسته چادريها به دسته مانتوييها پيوستهاند و يا خانواده چنين زناني بيشتر چادري هستند تا مانتويي و اصولاً استفاده از اين نوع از حجاب بدين معنا است كه زن نگران پيدا بودن حجم اندام و بدن خويش در نگاه مردان نامحرم است و ميكوشد با لباسهايي بلند و گشاد آن را از ديد نامحرمان بپوشاند. به دليل اين نوع نگرش و در واقع ذهنيت معطوف به حجاب زنان اين دسته، بيشتر ميتوان آنان را به چادريهاي دسته دوم (كه از چادر، مانتو و شلوار و مقنعه يا روسريهاي بلند استفاده ميكنند) نزديك دانست تا ساير مانتوييهايي كه در ادامه شرح خواهيم داد. در واقع اين دسته نسخه بدل دسته چادريهاي دسته دوم هستند كه چادر از سر برداشتهاند. پوشش اين زنان نيز در حوزههاي عمومي رسمي و غيررسمي تفاوت چنداني ندارد و شايد تنها تفاوت موجود در آن، استفاده از روسري در حوزههاي عمومي غيررسمي و استفاده از مقنعه در حوزههاي عمومي رسمي باشد. به دليل همين شباهت فكري و نگرشي، ساير لباسهاي اين زنان هم با لباسهاي مورد استفاده دسته دوم شباهت دارد. اين دسته در خانه و در حضور مردان نامحرم ممكن است از چادر رنگي، همان مانتوي حوزه عمومي و روسري يا مقنعه و در موارد محدودتري نيز ممكن است از لباسهاي گشاد و بلندي نظير بلوز و دامن يا پيراهن و روسري استفاده كنند.
6. حجاب بازانديشانه
در ميان زنان ايراني كه به عنوان لباس حوزه عمومي از مانتو استفاده ميكنند، گروه ديگري نيز هستند كه رعايت موازين حجاب اسلامي را البته به سبكي غيرفقهي ميكنند. اين گروه را ميتوان متعلق به جريان روشنفكري ديني دانست. براي فهم ذهنيت زنان اين گروه بايد به اين نكته اشاره كنيم كه آنان خود را معتقد به اسلام و احكام آن ميدانند و براي خود قائل به هويتي مذهبي هستند و درعين حال دست به بازانديشيهايي درون ديني نسبت به متن دين زدهاند. مثلاً ممكن است حكم فقهي پوشاندن همه بدن زن به جز وجه و كفين از نظر آنان درست نباشد و در عوض حد كمتري براي حجاب قائل باشند يا مانتوهايي به گشادي و بلندي گروه اخير نپوشند و درعين حال هويت مذهبي خود را حفظ كنند. آنها براي انتخابهاي خود ادله ديني ارائه ميدادند:
من به حجاب معتقدم، ولي باورم نميشه كه دست فقط بايد تا مچ بيرون باشه. چون تو زمان پيامبر خياطي جوري نبوده كه بتونند لباس رو روي مچ محكم كنند، نه زيپي بوده و نه دكمهاي و اشكالي هم نداشته. توي قرآن هم هست كه دست تا هرجا كه موقع حركت عادي پيدا بشه، عيبي نداره.
براي توصيف پوشش اين زنان در حوزه عمومي رسمي ميتوان گفت كه معمولاً از مانتوهاي نه چندان بلند و نه چندان كوتاه استفاده ميكنند، همراه مانتو غالباً شلوار به پا ميكنند، از به دست كردن آستين زير مانتو ميپرهيزند و گاهي لزومي براي پوشيدن جوراب براي پوشاندن كف و روي پاي خود نميبينند. اما عليرغم توضيحات داده شده زنان اين گروه بيشتر به كليت اصل حجاب اعتقاد دارند و اگرچه ممكن است مصاديق آن را به چالش بكشند، خود حجاب را به شكلهاي مختلف قبول دارند. اين زنان اگر مجبور به پوشيدن مقنعه در حوزه عمومي رسمي نباشند، از استفاده از آن اجتناب كرده و در عوض از روسري يا شال استفاده ميكنند. در حوزه عمومي غيررسمي، ممكن است اين زنان از پوششهاي ديگري نظير بلوز و دامن يا پيراهنهاي گشادي كه بدن را بپوشاند استفاده كنند و همچنين براي پوشاندن موها، به جاي مقنعه، روسري يا شال بر سر بگذارند. به دليل نوپا بودن سنت روشنفكري ديني در ايران پس از انقلاب اسلامي سال 1357، لباسهاي مورد استفاده اين قشر هر روز در حال تغيير و دگرگوني است و هنوز نميتوان شكل ثابتي را براي آن تصور كرد.
به دليل تغييرات نگرشي كه در ميان اين قشر از زنان جامعه ايراني رخ داده است، پوششهاي آنان در مهمانيها و مجالس زنانه ميتواند تركيبي از مدها و مدلهاي غربي و لباسهاي رايج جامعه ايراني باشد و اين مسأله بسته به ميزان بازانديشي اين زنان متفاوت است، اما گرايش بيشتري به لباسهاي غربي در ميان آنان وجود دارد. همين ايده در مورد لباسهاي مورد استفاده اين زنان در فضاي خانه در حضور شوهر يا ساير محارم نيز وجود دارد و همچنين به دليل اعتقادات مذهبي، اين زنان در خانه و در حضور مردان نامحرم، به ترتيبي از حجاب (ولي نه به شكل رسمي آن) استفاده ميكنند. در اين مورد، لباسهاي آنان شبيه همان لباسهايي است كه در حوزه عمومي غيررسمي استفاده ميكنند و گاهي نيز به دليل فشارهاي موجود در حوزه عمومي غيررسمي، در خانه با آزادي بيشتري از انواع لباسها (مثل بلوز و شلوار، پيراهن و … به همراه شال يا روسري) استفاده ميشود.
7. حجاب به مثابه سبك زندگي
همان طوري كه چادري سنتي در بين اقسام چادريها از بيشترين فراواني برخوردار است، مانتويي سنتي هم تيپي از مانتو پوشيدن است كه هم از بيشترين فراواني برخوردار است و هم به پوشش خود به منزله نوعي لباس مينگرد نه بيان نوعي عقيده و ايدئولوژي. اين دسته از زنان، معمولاً براي حوزههاي عمومي رسمي و غيررسمي خود مانتوهايي را انتخاب ميكنند كه مانتوهاي معمول جامعهاند، يعني نه آنقدر تنگ كه اندامشان در آن كاملاً پيدا باشد و نه آنقدر گشاد كه لباس خيلي زشت جلوه كند. همچنين آنها معمولاً تابع مدهاي اجتماعي هستند و هر نوعي از مانتو را كه مد شود، در حد وسع و بضاعت مالي خود امتحان ميكنند. در مورد شال، روسري يا مقنعه هم وضع بر همين منوال است، يعني معمولاً براي پوشاندن موها از همان چيزي كه معمول جامعه است، استفاده ميكنند و نيز در حوزه عمومي رسمي تابع قوانين بوده و مقنعه سر ميكنند. براي دريافت بهتر ذهنيت اين تيپ از جامعه زنان، بايد به اين نكته اشاره كنيم كه لباس براي آنان يكي از عرصههاي معمول زندگي روزمره است و زياد درباره آن تفكر و بازانديشي خاصي صورت نميگيرد.
الگوي مصرف لباس براي آنان در مهمانيها و مجالس زنانه و نيز حوزه خصوصي خانه نيز به همين شكل است؛ يعني لباس معمول مهماني و لباس معمول خانه (هرچه كه مد باشد) را ميپوشند و با توجه به گستردگي طيف اين دسته از زنان، تفاوت چنداني در ميان آنان به چشم نميخورد.
8. پوشش به مثابه سبك زندگي
براي فهم ذهنيت زنان اين گروه بايد به اين مطلب كليدي اشاره كرد كه آنان بخشي از جنبشهاي اجتماعي عرفي شدن و غيرديني شدن هستند كه بهطورپنهان در دل جامعه اسلامي درحالگسترشند. بنابراين براي زنان اين گروه، اساساً پوشش به معناي حجاب نيست و اين تفاوت بزرگي است كه آنان را تقريباً از همه تيپهاي ديگر متفاوت و متمايز ميكند و نيز به دليل فشار اجتماعي جامعه اسلامي بر اين گروه و اجبار رعايت حجاب در حوزه عمومي، چنين زناني ميكوشند تا در هر فرصتي اعتقاد خود را به نمايش بگذارند و هويت اصليشان را نشان دهند.
بر همين مبنا آنها اكثراً در حوزههاي عمومي رسمي و غيررسمي جامعه با لباسهايي ظاهر ميشوند كه دال بر بياعتقاديشان نسبت به مسأله حجاب باشد؛ مثلاً مانتوهاي تنگ و كوتاه را انتخاب ميكنند، در صورت اجبار براي استفاده از مقنعه، از مدلهايي از آن استفاده ميكنند كه رها باشد و موهايشان را نپوشاند يا تا حد امكان مقررات لزوم استفاده از مقنعه را با پوشيدن شال و روسري نقض ميكنند و در حوزه عمومي غيررسمي لباسهايي راحتتر، شلوارهاي كوتاه، مانتوهاي آستين كوتاه، در صورت امكان پوشيدن مانتو و دامنهاي تنگ و … را برميگزينند.
در فضاي مهمانيها و مجالس نيز برخورد آنها به گونهاي است كه هويت غيرديني يا ضدديني آنها را به نمايش بگذارد، مثلاً بيشتر مهمانيهايشان مختلط يعني تركيبي از زنان و مردان است و در اين فضا بدون حجاب و با لباسهايي فاقد پوشش مثل پيراهنهاي تنگ، دكولته و … ظاهر ميشوند و نكته جالب اين كه علي رغم وجود نداشتن معيارهاي ديني براي اين افراد، از معيارهاي اخلاقي خاصي تبعيت ميكنند كه به نظر ميرسد ناآگاهانه برگرفته از ملاكهاي ديني جامعه ما است. مثلاً برخي از آنان ميگفتند:
من توي مهمونيها لباساي راحت ميپوشم (مثلاً دكولته)، چون كه همه آدمايي كه ما باهاشون رفتوآمد داريم قابل اعتمادند و اصلاً اگه كسي قابل اعتماد نباشه، ما باهاش رفتوآمد نميكنيم. ولي يه موقعايي هست كه آدما ممكنه تو حال خودشون نباشن و يهجوري به آدم نگاه كنن (مثلاً مست باشن)، اون وقت اگه من متوجه يه همچين نگاههايي بشم، خودم رعايت ميكنم، مثلاً با يه شال رو شونهام رو ميپوشونم.
يا در مورد ديگري زن ديگري در مورد نحوه لباس پوشيدن خود مي گفت:
من توي مهمونيها و عروسيها هم لباس باز نميپوشم. لباسم هميشه جوريه كه براي بودن تو جمع زنا و مردا فرق نكنه. چونكه نميخوام حجاب كنم، لباس بييقه و حلقهاي يا دكولته نمي پوشم.
طبيعتاً اين زنان در فضاي خانه و در حضور نامحرمها از حجاب اسلامي استفاده نميكنند و بدون پوشاندن سر و گردن در جمع مردان حاضر ميشوند، ولي همانطوري كه گفتيم معيارهاي اخلاقي خاصي كه به معيارهاي ديني جامعه ما شباهت دارد براي اغلب اين زنان هم ارزشمند است و مثلاً سعي ميكنند از پوشيدن لباسهاي بيآستين، خيلي تنگ و كوتاه و خلاصه نگاههايي كه موجب كالايي شدن بدن آنان در ديدگان مردان ميشود، احتراز كنند. اين زنان هم مانند اغلب زنان جامعه ما براي همسران خود و روابطي كه با آنان دارند، فضاي خاصي را تعريف ميكنند كه در آن نوع پوشش خاصي دارند و در بين آنان هم استفاده از لباسزيرها و لباسخوابهاي تحريك آميز رواج داشت.
9. پوشش مدمحور (تيپ اينترنتي)
ويژگي بارز اين تيپ همانطور كه كه از نام آن برميآيد، گرايشي است كه زنان اين دسته به اخذ الگوهاي پوشش و آرايش خود از اينترنت و ماهواره و حركت همگام با مدهاي جهاني هنرپيشهها و مانكنهاي غربي و تالارهاي شوي لباس از خود نشان ميدهند، حركتي كه شايد بتوان عامل اصلي آن را ميل اعضاي اين گروه به متمايز كردن خود از ساير اعضاي جامعه دانست. اين زنان از تيپها و تركيب لباسهايي در پوشش خود استفاده ميكنند كه هنوز در جامعه ايراني به عنوان مد مطرح نشده و تازه چندماه پس از مصرف چنين لباسهايي توسط آنان است كه اين تيپها در بين مردم رايج ميشود و اين هنگامي است كه مصرف كنندگان تيپ به اصطلاح اينترنتي، به سراغ تيپهاي جديدتري رفتهاند. همان طوري كه ارقام نشان ميدهند، ميل به ايجاد تمايز تنها در بين 5/15 درصد زنان شهر تهران ديده شده است (فرجي و حميدي، 1384: 160) كه عده كمي از آنان از تيپهاي اينترنتي استفاده ميكنند و نيز اين نسبت به ميزاني چشمگير در شهرستانها كاهش مييابد؛ بنابراين ميتوان چنين نتيجه گرفت كه تعداد زنان ايراني كه از تيپهاي اينترنتي استفاده ميكنند بسيار كم و ناچيز است. مصرف كنندگان تيپ اينترنتي غالباً كساني هستند كه از سطوح بالاي سرمايه فرهنگي و اقتصادي بهره بردهاند، آنان بيشتر از خانوادههاي ثروتمند و داراي تحصيلات بالا در رشتههايي مانند مجموعه هنر يا زبان هستند كه به طريقي ارتباط
