
از 2003 تا امروز(2012م) نويد بخش ترسيم فضاي جديدي در منطق? خاورميانه است.
شکلگيري جامعه شيعي عراق
در يک نگاه کلي و فرا فرقهاي، نبايد تاريخي براي پيدايش تشيع، به مثابه تفسيري خاص از اسلام، جدا از تاريخ اسلام قائل شد؛ بلکه بايد آن را همزاد اسلام دانست.96 اندکي پس از وفات پيامبر اسلام (ص)، با يک مجادل? سياسي درباره تعيين جانشين يا خليفه پيامبر، دو گروه در امت اسلامي بروز اجتماعي يافتند. گروهي که اکثريت را تشکيل ميدادند و هم? خلفا را که به خلافت رسيدهاند صرف نظر از شيوه انتخاب شدنشان به عنوان خليفه پيامبر پذيرفتهاند اهل سنت ناميده شدند. و گروهي که از حضرت علي عليهالسلام حمايت و جانبداري کردند و اعتقاد دارند که رهبري فکري، علمي و سياسي امت اسلامي پس از پيامبر از ابتدا حقّ او بوده و تنها فرزندان او خلفاء و جانشينان بر حقّ پيامبر هستند شيعه ناميده شدند.
زمان و عوامل مؤثر در گسترش تشيع در عراق
انتقال خلافت از مدينه به عراق توسط حضرت اميرالمومنين علي عليه السلام باعث شد “مبناي حکومت شيعي از آن زمان در عراق گذاشته شود و بسياري از مردم کوفه، بصره و شهرهاي اطراف به شيعه گرويدند و به اين ترتيب شيعه در مکه، يمن، مصر، عراق و ايران روز به روز افزايش يافت”97
از ميان آن قبايل افرادي برجسته از اصحاب اميرالمؤمنين (ع) وجود داشتند که هستهي اوليه تشيّع در کوفه را تشکيل ميدادند از جمله اين بزرگان حارث بن حارث ازدي، حجر بن عدي کندي، ميثم تمّار، رشيد هجري، مسيّب بن نجبه و… بودند. وجود اين شيعيان برجسته در کوفه زمينه را براي انتشار تشيّع فراهم نمود.
جنوب عراق از همان آغاز پايگاه اسلام شيعي بود، اولين مهاجرت کنندگان به کوفه گروهي از اصحاب پيامبر اکرم (ص) هستند که در ميان آنها شخصيتهاي بزرگي همچون عبدالله بن مسعود، عمار بن ياسر، حذيقة بن يمان، سلمان فارسي و… قرار داشتند که جزو شيعيان علي (ع) به شمار ميآمدند. با از بين رفتن شهرهاي کهني همچون مدائن و واسط به دليل تغييراتي که در مسير دجله و فرات داده شد، شهرهاي جديدي همچون ناصريه و العماره پديد آمدند که محل سکونت عشاير تازه کوچ کرد? عرب از ساير نواحي شدند. بعد از اسکان يافتن اين عشاير، آنچه خود را نشان داد بر آمدن رنگ تشيع در اين منطقه بود.
وجود اين دو عنصر قوي يعني قبايل يمني در کوفه و صحابهي بزرگ پيامبر (ص)، کوفه را براي پايتختي اسلام و مهاجرت اميرالمؤمنان (ع) به آن آماده ساخت.
از عوامل مؤثر در گسترش تشيع در عراق ميتوان به مواردي همچون:
1. حضور ائمه و بزرگان شيعه در عراق
2. حضور نوّاب اربعه در دوران غيبت صغري امام دوازدهم شيعيان (عج)
3. خاندانهاي صاحب نفوذي چون: نوبختي98
4. نقباي علوي در دور? عباسيان و رسمي شدن اين سمت در دور? آلبويه
منشاء تشيع در عراق
با وجود اينکه امروزه ايران را ام القري جهان اسلام (تشيع) مينامند و در ايران نيز قم پايتخت علمي تشيع محسوب ميشود اما بايد در نظر گرفت که مذهب تشيع در قرون اول و دوم هجري از عراق به ايران آمد. در قرن دوم هجري به قم “کوفه کوچک” ميگفتند و حديث شيعه از عراق به ايران آمد اما همچنان مراجع عمد? حديث و کلام شيعه در بغداد و سپس در نجف بودند. مرجعيت در عراق قدمتي طولاني دارد؛ وجود حوزههاي علميهاي چون نجف، کربلا، سامراء، کاظمين، بغداد، بصره، حلّه و مدائن نمود عيني اين مدعا ميباشند.
منشأ تشيع در عراق را بايد با اين سخن ابوبکر خوارزمي (م 383) بررسي کرد که وي در رسائل خود و در نامهاي که به شيعيان نيشابور نوشته، تشيع را “پديدهاي عراقي” ميداند99. مسلمانان صدر اسلام، بعد از فتح عراق عرب، در دوره خلافت خليفه دوم، براي اسكان نيروهاي رزمنده كه به صورت قبيلهاي در جنگها شركت ميكردند، دو شهر بزرگ در جنوب عراق بنا نهادند كه اولي “بصره” و دومي “كوفه” ناميده شد.100 اين دو شهر از آغاز تأسيس، در سال هفدهم و هجدهم قمري، از بزرگترين مراكز نظامي مسلمانان بودند101 و حضور صحابه و تابعين و سرازيرشدن غنايم جنگي ايران و ماوراءالنهر و موقعيت جغرافيايي مناسب، موجب رونق فرهنگي و اقتصادي اين دو شهر گشت، تا اينكه اميرالمؤمنين علي عليه السلام براي سركوب فتنه اصحاب جمل به همراه صدها نفر از صحابه و تابعين به سوي عراق حركت كردند و بعد از جنگ جمل، در سال 36 قمري كوفه را مركز خلافت اسلامي قرار دادند.102 بدين ترتيب شهر كوفه، علاوه بر امتيازهاي نظامي و اقتصادي، به مركز سياسي ممالك اسلامي نيز تبديل شد و اين سه عامل، بر رونق علمي آن افزود، ولي با انتقال حكومت به بنياميه، از تبديلشدن به قطب علمي بازماند و مدينه ـ با وجود فعاليت امامان معصوم، صحابه و تابعين ـ همچنان حوزه اصلي علوم اسلامي باقي ماند، به گونهاي كه اكثر مسلمانان و حتي كوفيان براي تحصيل علوم اسلامي به اين شهر مهاجرت ميكردند. اين روند تا زمان شهادت امام باقرعليه السلام در سال 114قمري103 ادامه داشت و تنها با ظهور سستي در اركان حكومت بنياميه در آغاز قرن دوم و اوايل حكومت بنيعباس كه عراق را به جاي شام مركز خود قرار داده بودند،104 شهر كوفه در عرصه علمي درخشيد و تربيتشدگان مكتب امام باقرعليه السلام و شاگردان امام صادق عليه السلام آن را به مركز علمي ممالك اسلامي و بزرگترين حوزه علميه، تبديل كردند
اوضاع شيعيان عراق در عصر معاصر
عراق با فروپاشي امپراطوري عثماني و تشکيل دولت عراق (1920) و استقلال اين کشور (1922) داراي سيستم دولت-ملّت105 شد؛ اما تاکنون، به دليل ساختار سياسي غير طبيعي و دخالت قدرتها، اين کشور همواره صحنه رقابت وکشمکش گروهها، احزاب و نيروهاي معارض بوده است. طي حدود 60 سال گذشته، که عراق حکومت به شيو? جمهوري را تجربه کرده است، هيچگاه روي آرامش را نديده است؛ به گونهاي که اين ناآراميها آن را به سرزمين کودتاخيز بدل ساخته است. ساختار قومي و مذهبي عراق به گونهاي است که از حدود 80 درصد عرب و 20 درصد غير عرب (کرد و ترکمن) تشکيل ميشود. از اين ميان، از حدود 80 درصد عرب، 65 درصد شيعه و 15 تا 20 درصد آنها عرب سني هستند. با اين حال عربهاي سني بر خلاف شيعيان و کردها همواره بر عراق حاکم بوده اند.
تنها در دو مقطع کوتاه روند افزايش محروميت و منازعات قومي و مذهبي در عراق متوقف شده است. يعني در دوران کوتاه رژيم عبدالکريم قاسم که از سال 1958 تا سال 1968 ادامه داشت و حسنالبکر که يک ملّيگرايي چند قوميتي و فراگير در عراق ترويج ميشد و ساير گروههاي قومي و مذهبي در ادارهي امور تا حدودي مشارکت داده ميشدند. اما هر دو رژيم ضعيفتر از آن بودند که در برابر گروههاي عربگراي ارتش که با افراد سرشناس شهرها و طبقه نوظهور ديوانسالاري همدست بودند مقاومت کنند. پس از سال 1964 شيعيان رفته رفته تمام امتيازات خود را که طي دهههاي 1940 و 1950 و در دوران رژيم کوتاه عبدالکريم قاسم به دست آورده بودند، از دست دادند. پس از سال 1969 حکومت جديد بعثي به ايجاد محدوديتهاي فراواني در زندگي مذهبي و فرهنگي شيعيان پرداخت که جلوگيري از برپايي عزاداري امام حسين(ع)، جلوگيري از زيارت مرقد ائمة اطهار(ع)، جلوگيري از برپايي نشستها و جلسات، مصادرهي موقوفات، تعطيل کردن مدارس علميه، ممانعت از اجراي مراسم مذهبي همچون اقامه نماز جماعت از سال، حذف نمودن پخش مراسم نماز جمعه و اذان از راديو دولتي، به شهادت رساندن علما و انديشمندان از طريق اعدام، تصادف يا مسموم کردن، بازداشت و مخفي کردن آنها در زندانها (که در رأس آنها امام شهيد سيد محمد باقر صدر قرار دارد.)، تبعيد نمودن تدريجي حدود پنج هزار نفر از علماء و دانشمندان و محصلان علوم اسلامي از نجف اشرف با شديدترين وضع، تبديل نمودن مجامع علمي به مراكزي خالي از فعّاليتهاي علمي و اسلامي، جلوگيري از ورود کتب اسلامي و فرهنگي و به تعطيلي كشاندن حركت علمي دانشگاههايي كه مخالف با سياست خود ميدانست، گسترش دادن دستگاههاي ترور بجاي مراكز علمي بطوريكه ملت عراق هر روز شاهد كشتار دستهجمعي و اعدامهاي تازهاي بود. نمونهاي از آنهاست. در سال 1979 که صدام حسين رئيس جمهور عراق شد دستکم چهارده روحاني شيعه در سال 1980 و سيزده تن ديگر اعدام شدند. موج گستردهتري از اعدامها و ناپديد شدنهاي روحانيون شيعه در سال1991م صورت گرفت. در اين سال 96 تن از اعضاي خاندان حکيم و 26 نفر از خانواده بحرالعلوم به همراه افرادي ديگر بازداشت و ناپديد شدند. اصليترين پيامدهاي عربگرايي، ظهور ملّيگرايي کردي و شيعهگرايي سياسي بود که با عربي کردن عراق مخالف بودند. اين مخالفتها خود را در قالب شورشها نشان داد. در اين ميان بايد اشاره کرد که همکاري محدود شيعيان با نخبگان سنّي (مانند دوران جنگ ايران و عراق) موقتي و شکننده بود.
سرکوب شيعيان عراق پس از پايان جنگ خليج فارس توسط صدّام حسين، شکاف ميان شيعه و سني را در عراق بسيار عميقتر کرد. بر اين مبنا ميتوان گفت که تاريخ اهل تشيّع حاکي از اين است که شيعه بسياري از خصوصيات يک اقليت مظلوم و زجر کشيده را پيدا کرد يعني جدايي از اجتماعي بزرگ، احساس نياز شديد نسبت به وحدت و به همپيوستگي، احساس مظلوميت و نابرابري و اينها همه تا به امروز به عنوان مشخّصه و ويژگي اين گروه باقي مانده است.
شيعيان عراق پس از سقوط صدام
حمله 32 کشور به نام نيروهاي ائتلاف با رهبري آمريکا به عراق، نه تنها موجب فروپاشي رژيم صدام حسين، بلکه موجب انحلال دولت سني محور در عراق نيز شد. درست به همين دليل است که نه تنها عربهاي سني طرفدار صدام، بلکه برخي عربهاي سني مخالف صدام نيز با اوضاع عراق پس از سقوط صدام و برگزاري انتخابات مخالف بودند106. زيرا برگزاري انتخابات و ايجاد فضاي مناسب براي يک جامع? اکثري در بافت جمعيتي يک کشور پارلماني ميتواند موجب حاکميت گروه اکثريت يعني شيعيان در عراق و بالتّبع در منطقه گردد و اگرچنين امري صورت گيرد، ايران، عراق و مناطق نفت خيز عربستان يا ساير مناطق شيعه نشين خليج فارس که قطب نفتي جهاناند، شيعي خواهند شد و ترتيبات سياسي- امنيتي جديدي بر گلوگاي انرژي جهان يعني خليج فارس حاکم خواهد شد و اين شرايط، موقعيت کمنظيري را براي شيعيان جهت برقراري تعاملات پيچيده با جهان امروز جهت دستيابي به قدرت، ثروت و منزلت واقعي خود به وجود خواهد آورد. علاوه بر اين، يک عراق مستقل، درصدد پيدا کردن جاي خود به عنوان يک قدرت در جهان عرب خواهد بود که اين به معناي “تجهيز دوباره عراق و تبديل شدنش به يک دشمن براي اسرائيل است”.107 در مجموع اگر قواعد دموکراسي و انتخابات آزاد، واقعاً در عراق رعايت شود، به صورت طبيعي، شيعيان بيشترين قدرت را خواهند داشت؛ از آنجائيکه مقاومت شيعيان در عراق جديد، مقاومت فرهنگي-ديني بوده است خواهند کوشيد، قوانين عراق را از سلط? فرهنگي رژيمهاي حاکم بر عراق تا امروز، که مبنايي اسلامي نداشت در آورند. اين مسئله مطلوب عربها نيست. تشکيل دومين دولت شيعي جهان در عراق، يعني آغاز فصل جديدي در معادلات امنيتي ـ سياسي خاورميانه و تشديد شکافها در جهان عرب و تضعيف هر چه بيشتر آن. اين امر به معني وابستگي روز افزون عربها به جهان غرب، براي تأمين امنيت آنهاست. جلوگيري از قدرت گرفتن شيعيان، جز از راه به کارگيري روشهاي غير دموکراتيک و مداخله صريح آمريکا ممکن نيست و انجام چنين امري نيز موقعيت آمريکا را نزد شيعيان عراق به شدّت تضعيف خواهد کرد. رسيدن به يک آشتي ملي ميان شيعيان و سنّيهاي عرب، حداقل براي چند سال آينده، محتمل به نظر نمي رسد؛ از اين رو محتملترين گزينه، ظهور بن بستهاي سياسي، به واسطه پيروزي شيعيان از يک طرف و عدم تمايل عربهاي سني به مشارکت سياسي از طرف ديگر است؛ حتي اگر عربهاي سنّي داخل عراق، حاضر به آشتي ملي باشند، رهبران عرب منطقه، به راحتي حاضر به پذيرش چنين امري نخواهند بود.
در فصول بعدي به خوبي ابعاد رخدادها و تحوّلات عمومي و راهبردي در عراق را واکاوي نموده و نقش شيعيان را در اين تحولات تبيين خواهيم نمود.
جمعيت شيعي عراق
تشيّع در عراق صرفاً آموزهاي مذهبي نيست،
