
1304_ 1309 پایهریزی شد. اگر چه پس از تأسیس دارالفنون، مؤسسات آموزش عالی، نظیر دانشکدهی علوم، دانشکدهی کشاورزی کرج، دانشکدهی ادبیات و دانشکدهی حقوق و مدرسهی طب به صورت پراکنده ایجاد شده بودند، اما از سال 1304 به بعد نظام آموزشی جدید رشد چشمگیری پیدا کرد که طی آن با ایجاد مدارس جدید، مکتبخانههای قدیمی تحت نظر روحانیون تعطیل شد و دانشسراهای مقدمای در سال 1307 تأسیس شدند که به تربیت آموزگاران میپرداختند (خلیلیخو، 1373: 159)، این اصلاحات نیز از اقتدار ونفوذ روحانیون کاست، بهویژه آنکه تعداد مدارس روحانی و حوزههای علمیه نیز کاهش یافت. در اواخر سال 1313 با تصویب قانون تأسیس دانشگاه، تمام مدارس عالی تأسیس شد. مدارس مختلط نیز در دهه 1310 تشکیل شدند و اقدامات مربوط به کشف حجاب ابتدا در مؤسسات آموزش عمومی اجرا شد و همچنین اعزام دانشجو به خارج، از سال 1307، آغاز گردید. این دانشجویان اکثراٌ به کشورهای فرانسه، انگلیس، آلمان و …، اعزام شدند که در بازگشت تأثیر عمیقی بر روابط اجتماعی و فرهنگی جامعه برجای گذاشتند (سینائی، 1384: 168- 167).
به تدریج بعد از انقلاب مشروطه تعداد این مدارس بیشتر شد، به رغم این که بعضی از سیاستمداران و روشنفکران از اصلاح نظام آموزش ایران حمایت کردند و مجلس، تأسیس مدارس جدید و چند اقدام اصلاحی دیگر را تصویب کرد، اما هیچ گونه تغییر جدی تا کودتای 1299 در سیستم آموزشی کشور شکل نگرفت. رضاشاه با آگاهی به تسلط روحانیون بر ساختار آموزشی ایران و در جهت تحقق هدف ساختن حکومت قدرتمند ملی و سکولار و عاری از نفوذ مذهب و روحانیون، اصلاح نظام آموزشی را جزء اهداف اصلی خود قرار داد و در سال1300 شورای عالی آموزش را با الگوبرداری از اروپا تأسیس کرد. وظیفه اصلی شورا توجه به برنامهی تحصیلی در مدارس اروپا و آماده کردن برنامهی تحصیلی برای مراکز آموزش معلمان و نیز اصلاحات و نظارت بر آموزش در مکتبخانهها بود. هدف وی از ابتدا ایجاد یک نظام متحد آموزش و پرورش ملی که در کنترل دولت مرکزی قرار داشته باشد و نیز تنظیم مفاد کیفی درسی، مشخص کردن شرایط و ضوابطی برای معلمان که در عمل، علما را از نظام آموزشی حذف میکرد، بود. این برنامه شامل اصلاحاتی از قبیل: ارائهی ساختار و نظام آموزش ابتدایی و دبیرستان و آموزش عالی؛ ارائه موضوعات جدید همچون تاریخ، ادبیات، زبان خارجی، هیئت، اقتصاد، علوم طبیعی و…؛ استخدام مدرسین خارجی؛ اعزام دانشجو به خارج؛ ایجاد مراکز تربیت معلم؛ و …، این اصلاحات همچنین شامل تأسیس مراکز فنی و اولین دانشگاه مدرن در ایران بود (خلیلیخو، 1373: 167- 166).
به منظور کاهش بیشتر قدرت روحانیون، حکومت رضاخان قوانینی وضع کرد که مدارس علمیه را تحت کنترل و نظارت دولت درآورد و با تصویب قوانین در این زمینه کنترل خود را بر جریان تحصیلات علوم دینی در حوزههای علمیه بیشتر کرد. و به تدریج باعث کاهش تعداد مدارس علمیه و در پی آن مدرسین آنها و طلاب شد. اصلاحات رضاشاه، نظام آموزشی جدید و یکدستی منطبق بر مدل غربی ایجاد کرد که در کنترل مستقیم وزارت آموزش و پرورش بود. در نتیجه در سالهای آخر سلطنت رضاشاه، مدارس جدید افزایش چشمگیری داشت. به گونهای که در سال 1304 تعداد حدود55960 دانشآموز در 648 مدرسهی ابتدایی جدید ثبت نام کردند که به وسیلهی مسئولین دولتی، جوامع مذهبی یا مسیونرهای خارجی اداره میشد. اما در سال 1320 بیشتر از 287345 دانش آموز در 2336 مدرسهی مدرن ابتدایی وجود داشت که تقریباٌ همه به وسیله وزارت آموزش و پرورش اداره میشد. از طرف دیگر تعداد طلبهها در حوزههای علمیه به شدت کاهش یافت و از تعداد 5984 در سال 1304به 784 نفر در سال 1320 رسید. در نتیجهی اصلاحات آموزشی رضاشاه، سیستم آموزشی کشور که زمانی تحت کنترل کامل روحانیون و مبتنی بر عقاید مذهبی بود، به صورت یک نظام متحد آموزشی در کنترل دولت مرکزی درآمد و بار دیگر علما از یکی دیگر از منابع قدرت و نفوذشان در زندگی سیاسی جامعهی ایران محروم شدند (الگار، 1369: 22- 21).
با توجه به این که یکی از ویژگیهای مهم جامعهی ایران در دورهی حکومت قاجار استقلال مالی روحانیون از حکومت بود و یکی از دلایل قدرت روحانیون در مقابله با ظلم و ستم حکمرانان به حساب میآمد. لذا حکومت رضاشاه، در راستای محدود کردن جایگاه قدرت و روحانیون در جامعهی ایران، یکی ازحوزههایی که اقدام به اصلاح آن کرد وقف بود. در 1313 قانون اوقاف را به تصویب مجلس شورای ملی رساند که پیامد آن نظارت دولت بر اوقاف بود که نتیجهی آن محروم شدن مردم از منافع عامه و مزایای مترتب بر این املاک گردید. زیرا یکی از مهمترین خصوصیات روحانیون در طول تاریخ شیعه استقلال مالی آنها از حکمرانان بوده است، به همین علت برای محروم کردن علما از استقلال مالی و کاستن قدرت آنها، حکومت رضاشاه قوانین و برنامههایی ارائه کرد تا دخالت و کنترل حکومت را در فرایند اداری، وقف بیشتر کند. همزمان با افزایش کنترل دولت بر وقف، قوانینی تصویب شد که مشخص میکرد که املاک وقفی باید دارای چه خصوصیاتی باشند و در نتیجه رضاشاه با تصویب قوانین و اجرای مقررات جدید برای کنترل بیشتر دولت بر املاک و داراییهای وقفی و نحوهی هزینه کردن درآمد حاصل از آنها که بیشتر در اختیار روحانیون بود، موفق به منحرف کردن درآمدهای املاک وقفی از اهداف مذهبی و عامالمنفعه که مد نظر روحانیون بود به اهداف غیر مذهبی شد که بیشتر در کنترل و نظارت دولت بود. این قوانین و مقررات نقش علما در کنترل ادارهی املاک وقف را تا حد زیادی کاهش داد و در نتیجه با ایجاد محدودیتهای مالی، آنها را از یک منبع قدرت دیگر محروم کرد (زهیری، 1381: 103- 102).
4-2-3) تحول مالی- اقتصادی و صنعتی
از مهمترین اصلاحات مالی در این دوران تأسیس بانک ملی با اختیار انحصاری چاپ اسکناس در سال 1313 و استقلال گمرکی کشور به دست دولت بود که با اصلاح نظام مالیاتی و افزایش منابع درآمدی دولت، بهویژه درآمدهای نفتی، قدرت و توان مالی و اعتباری و نقش دولت در تخصیص بودجه برای نوسازی از بالا در حوزههای مختلف نظامی، اداری، خدماتی، اقتصادی و صنعتی افزایش چشمگیری یافت (کاتوزیان، 1373: 259).
همچنین گسترش شبکهی راههای ارتباطی و توسعهی ارتباطات و حمل و نقل از دیگر برنامههای اصلاحی رضاشاه بود که نقش مهمی در گسترش حوزهی نفوذ و اقتدار دولت و نیز در یکپارچگی بازار ملی و مبادلهی آزاد کالا و خدمات بین مناطق مختلف شهری و روستایی داشت و به نوسازی اقتصادی و صنعتی کمک فراوانی نمود. مهمترین نوآوری در این حوزه تأسیس راهآهن دولتی و سرتاسری ایران به کمک مستشاران خارجی بود که شمال، جنوب غرب و غرب را به هم متصل میکرد (کاتوزیان، 1372: 162- 161). با گسترش روزافزون و سالانهی انحصارات دولتی در حوزهی تجارت خارجی و فروش اراضی خالصه به افسران ارتش و مقامات ارشد و افزایش خرید و فروش زمین و افزایش قیمت بیرویه آن، سرمایههای خصوصی به جای فعالیت در حوزه صنعت و تجارت به فعالیتهای غیر مولد و زودبازده سوق پیدا کرد و دولت خود متولی تجهیز منابع و انباشت سرمایه برای صنعتی شدن گردید (امینی و ابوالحسن شیرازی، 1385: 283).
به طور کلی سیاستهای اقتصادی و مالی ایران در این دوره را میتوان چنین عنوان کرد:
اجرای سیاست اقتصاد دولتی و ارشادی در چارچوب نظام اقتصادی مختلط؛
اجرای برنامههای عمرانی؛
حمایت از صنایع داخلی؛
تعادل بودجه؛
وصول مالیاتهای زیاد از مردم.
همچنین سیاست ارضی و کشاورزی رضاشاه در این دوران تأثیر مهمی بر روند اقتصادی کشور و عدم شکلگیری بورژوازی ملی و مستقل داشته است که این امر مانع، از انجام اصلاحات اساسی در روستاها و ایجاد بنیادهای مدنی محکم و مشروع برای رژیم بود. از جمله نتایج حاصل از اصلاحات اقتصادی و مالی دولت و فرایند صنعتی شدن تخصیص منابع حاصله به گروههای غیر مولد حاکم بر ساختار اجتماعی بود. سیاستهای مالیاتی دولت همسو با صاحبان منافع و تجار بزرگ و زمینداران به کاهش مصارف تجملی ثروتمندان و افزایش سطح مصرف طبقات متوسط و پایین شهری و توزیع عادلانهتر درآمد، کمک مؤثری نمیکرد. بنابراین اگر چه دولت با درجهی معینی از استقلال از طبقات به لحاظ اقتصادی مسلط عمل میکرد ولی ضعف بهرهوری و نیروی کار و عدم تغییر در ساختار اراضی در روستاها و عقبماندگی ساختار اقتصادی کشور مانع از آن شد که دولت در شرایط شکنندهی بینالمللی و فشارهای برخاسته از رکود و جنگ دوام آورد. از طرف دیگر نفت که در بنای اقتصادی کشور نقش مهمی را ایفا میکرد به دلیل مناسبات استثماری بین شرکت نفت ایران و انگلیس نتوانست دستاوردهای مهمی برای دولت داشته باشد و در نهایت تضادهای داخلی و بینالمللی مانع از تداوم و تقویت فرایند انباشت سرمایه و صنعتی شدن توسط دولت با جهتگیری توسعهای شد (موثقی، 1385: 214- 211).
4-2-4) تحول فرهنگی و اجتماعی
شبهنوسازی فرهنگی رضاشاه بر محورهای ناسیونالیسم، باستانگرایی، تجددگرایی و مذهبزدایی میچرخید. در محور ناسیونالیسم، رضاشاه با تأسیس نهادهای جدید به ترویج باستانگرایی و تأکید بر نژادآریایی و نیز تأسیس فرهنگ باستان اقدام کرد. تجددگرایی و تضعیف ارزشهای دینی در کارکردی تعاملی، بخشی از برنامههای نوسازی فرهنگی دولت رضاشاه محسوب میشد. ریشهدار بودن تفکر دینی و مبانی ارزشی حاکم بر جامعه ایران مانع جدی در فرایند مدرنسازی این دوره به شمار میرفت. ایرانگرایی رضاشاه نیز در قالب این اقدامات انعکاس یافت(آشنا، 1373: 78).
4-2-4-1) تأسیس فرهنگستان
در سال 1314، برای پیراستن زبان فارسی از واژههای بیگانه فرهنگستان زبان ایران تأسیس شد. فرهنگستان تا سال 1319واژههای اصیل را انتخاب کرد که با استقبال و کاربرد عمومی روبرو شد (نفیسی، 1345: 18). در سال 1317 نیز سازمان پرورش افکار تشکیل شد، این سازمان مهمترین ئهاد فرهنگی در دورهی رضاشاه بود و از طریق روزنامهها رسالهها، رادیو و کتب کلاسیک و امثال آن به پرورش و راهنمایی افکار عمومی دست زد. مهمترین وظیفهی سازمان یکسانسازی افکار افراد بود (زهیری، 1381: 55).
4-2-4-2) بزرگداشت فردوسی و شاهنامه
در سال 1313، به مناسبت هزارمین سال درگذشت فردوسی، کنگرهی بزرگی با حضور خاورشناسان در تهران برگزار شد. در پایان کنگره ساختمان جدید آرامگاه فردوسی در طوس افتتاح شد. همچنین برای شعرای بزرگی چون حافظ و سعدی آرامگاههایی ساخته و مقام ادبی آنها پاسداشته شد. در همین سال کتب زیادی دربارهی تاریخ تمدنهای باستانی ایران و جهان تألیف یا به سفارش کمیسیون معارف ترجمه شدند (زهیری، 1381: 60).
4-2-4-3) تدوین تقویم مستقل ایرانی
در سال 1318، رضاشاه به فکر منع انتشار تقویم قمری افتاد، تا از این طریق مردم از تاریخ عزاداری و جشنهای مذهبی غافل بمانند (کاتوزیان، 1373: 174).
4-2-4-4) تغییر نام کشور
جهتگیری ناسیونالیسم دورهی رضاشاهی با تغییرات اساسی آغاز شد. وی نام خانوادگی پهلوی را برگزید تا یادآور عظمت تاریخ پیش از اسلام باشد. پس از آن نام برخی از شهرها و استانهای کشور تغییر یافت. و سرانجام در سال 1313، از کشورهای خارجی خواسته شد به جای پرشیا که نام یکی از استانهای ایران است از نام ایران استفاده کنند که نشاندهندهی زادگاه نژاد آریایی است (سینائی، 1384: 186).
4-2-4-5) باستانشناسی
در سال 1301، انجمن آثار ملی برای ثبت آثار و ابنیهی تاریخی تشکیل شد، در مهرماه 1302، امتیاز انحصار فرانسویان برای کاوشهای باستانی، تحت نظارت وزارت معارف قرار گرفت و یک هیأت باستانشناسی از آلمان در تخت جمشید و یک هیأت امریکایی در شهر ری به کاوشهای باستانی پرداختند. در نتیجهی این کاوشها بسیاری از آثار تخت جمشید به دست آمد و موزهی ایران باستان در سال 1315 گشایش یافت (مکی، 1374: 157).
از دیگر
