
مراحل مختلف تحقيق صورت ميدهد و نيز از تفسير نهايي خود درباره نتايج به دست آمده، دفاع ميكند (مرديها، 1382: 117- 116). وجود خلاقيت در محقق بدين معنا است كه محققي كه از روشهاي كيفي استفاده ميكند، بايد توانايي درك و قرينهسازي جهاني كه خودش مورد تجربه قرار ميدهد و همچنين توانايي طرح مفهومبندياي فراتجربي از آن زمينههاي زندگي و نهادهاي اجتماعي كه او تجربه مستقيمي از آنها ندارد، را داشته باشد (ويديچ و لايمن، 2000).
مرديها (1382: 28- 24) براي توصيف روشهاي كيفي، چهار صفت را بدانها نسبت ميدهد:
1. چشمانداز كلگرايانه: درست برعكس روش كمّي كه ميكوشد فرآيند شكستن و اندازهگيري امر اجتماعي را هرچه بيشتر پيش ببرد، نگاه كلگرا (هوليستي) تلاش ميكند تا وجوه مختلف و گاه حتي دور از ذهن يك پديده را در بوته واحدي جمعآوري كند و با تشكيل يك تصوير چندبعدي به مشاهده و مطالعه آن بپردازد … اين مسأله به ويژه هنگامي آشكارتر است كه محقق بهدنبال شكار معنا است و نه در پي كشف علت.
2. متفرد كردن موارد خاص: از نظر محققان روشهاي كيفي، هر موضوعي منفرداً يك جستار مستقل را ميطلبد، چراكه در اينجا تفاوتهاي موارد خاص با موارد مشابه همانقدر مهم است كه مشابهتها. هرچه از تشابهات دور شويم و به اختلافات بنگريم، يا به تعبير ديگر هرچه متفرد كردن موضوع بيشتر صورت پذيرد، بيشتر ميتوان پژوهش را كيفي دانست.
3. ذهنيتگرايي: ذهنيتگرايي به معناي برجسته بودن نقش خلاق محقق است. همين به رسميت شناخته شدن ذهنيتگرايي است كه پارهاي را بر گفتن اين نكته تشجيع ميكند كه “روش كيفي عبارت است از نوعي تحليل بدون هرگونه چيزي كه بتوان آن را قاعده ناميد، روش كيفي، محصول تأملات خالص محقق و استعداد او در تجزيهوتركيب است. همچنين معناي ديگر ذهنيتگرايي يعني اهميت دادن به فضاي ذهني بازيگران در فهم امر اجتماعي و تلاش براي نفوذ در آن و درك معنايي كه آنان خود براي رفتار خود قائلند.
4. اتصال مستقيم ميان سوژه و ابژه: روش كيفي موضوع مورد بررسي خود را در قالب جاي- گاه آن مورد مطالعه قرار ميدهد و از دستكاري آن حتيالمقدور ميپرهيزد. اين حضور در صحنه و در متن تحقق پديده، متضمن نوعي ارتباط و اتصال شخصي ميان محقق با پديده تحت مطالعه است كه از قِبَل آن مشاهده مستقيم پديده ميسر ميشود. مشاهدهگر بازيگر با شركت در زندگي گروه مورد مطالعه، در پي فهم همدلانه محيط جمعي آنان برميآيد. در اين نوع مشاهده، دغدغه اصلي بيطرفي محقق نيست، بلكه صميميت اتصال است كه ميتواند بار معنايي مشاهده را افزون كند.
* روش مصاحبه
پس از انتخاب روشهاي كيفي براي انجام تحقيق، لازم است تا از ميان دامنه وسيع امكانات روش كيفي به انتخاب يك يا چند مورد بپردازيم. در اين رساله با توجه به موضوع تحقيق، روش مصاحبه برگزيده شده است. دائرهالمعارف اينترنتي ويكي پيديا (Wikipedia) مصاحبه را چنين تعريف ميكند: “مصاحبه گفتگويي بين دو نفر يا بيشتر است كه در آن پرسشهايي براي بهدستآوردن اطلاعات از شخص مصاحبهشونده پرسيده ميشود”. با درنظرگرفتن اين نكته كه تعريف فوق از عموميت برخوردار است و به هرنوعي از مصاحبه (از جمله مصاحبههاي خبري، كاري و …) نيز مربوط ميشود، اما بهنظرميرسد كه متداولترين وسيله بررسي تجربي در جامعهشناسي و بسياري از رشتههاي مجاور آن، همين روش استفاده از مصاحبه باشد. در جوامع امروزي استفاده از روش مصاحبه براي گردآوري دادهها تاحدي توسعه يافته است كه برخي محققان معتقدند ما اكنون در “جامعهاي مصاحبهاي123” زندگي مي كنيم (اتكينسون124 و سيلورمن125، 1997. سيلورمن، 1993 به نقل از فونتانا126 و فري127، 2000: 646).
مصاحبه كردن با پاسخگو در مقابل روشهاي ديگر اين حسن را دارد كه معمولاً از يك طرف ميزان اعتبار و روايي بيشتري و از طرف ديگر امكان محاسبات پيچيده آماري را فراهم ميآورد. لذا اين تكنيك – در صورتي كه شرايط لازم مهيا باشد و محدوديتها و نواقص آن برطرف گردد – يكي از معتبرترين و مفيدترين تكنيكهاي تحقيق در علوم اجتماعي است (رفيع پور، 1378: 296. 1384: 33).
مصاحبه ميتواند به روشهاي شفاهي و حضوري، كتبي و پستي يا تلفني انجام شود كه از آن ميان در اينجا مصاحبههاي حضوري مدنظر ما هستند. همچنين مصاحبههاي حضوري را به لحاظ ميزان ساختيافتگي پرسشنامههايي كه مورد استفاده قرار ميدهند، ميتوان به سه سطح مصاحبه عميق (كيفي)، مصاحبه نيمه استاندارد شده و مصاحبه كاملاً استاندارد شده تقسيم كرد. پرسشنامههاي نيمه استاندارد و كاملاً استاندارد شده معمولاً در مواقعي به كار ميروند كه هدف محقق انجام پژوهشي كمي با سئوالات كاملاً مشخص و پس از انجام پيشآزمون است و دادههاي حاصل از اين پرسشنامهها هم براي تجزيه و تحليلهاي آماري مورد استفاده قرار ميگيرند. اصطلاح مصاحبه كيفي به اشكال نسبتاً ساختاريافته، شبهساختاريافته و عميق مصاحبه كردن اطلاق ميشود.
در مصاحبه عميق (كيفي)، هدف اصلي پي بردن به كيفيت و عمق مسأله موردنظر است و نه كميت آن و شمارش دقيق پديده اجتماعي. لذا در اين نوع از مصاحبه، ساختيافتگي پرسشنامه سئوالات كمتر است و دست پژوهشگر براي برخي موارد بازتر است، ازجمله اين كه ميتواند درباره نكات موردنظر خود، با پرسشهاي پيدرپي آنقدر كنجكاوي كند تا به عمقي از شناخت كه مدنظر دارد دستيابي پيدا كند، ترتيب پرسشها و نكات را به دلخواه خود تغيير دهد و از هر شخص مطلع، ابعاد متفاوتي از قضيه را پرس و جو كند (رفيع پور، 1378: 310- 297).
بهطوركلي ميتوان چند ويژگي زير را براي مصاحبههاي كيفي برشمرد:
1. تبادل ديالوگ در مصاحبه كيفي به صورت تعاملي است، اگرچه مصاحبههاي كيفي ممكن است مصاحبه فرد به فرد، مصاحبههاي گروهي يا گروههاي متمركز باشد و ممكن است به صورت چهره به چهره يا تلفني، يا به صورت اينترنتي باشد.
2. در مصاحبههاي چهره به چهره، مكالمات و بحثها نسبتاً از سبك غيررسمي استفاده ميشود تا سئوالات و پاسخهاي رسمي.
3. در مصاحبه كيفي نميتوان از قبل ليست دقيقي از سؤالات و موضوعات مشخص انتخاب كرد، بلكه بايد رويكردي روايتگونه و بيوگرافيكال به موضوع داشت و اجازه داد تا بحث و مصاحبه همچون “داستان” دنبال شود. چرا كه اغلب مصاحبههاي كيفي ساختاري منعطف و سيال دارند و به محقق و مصاحبهشونده اجازه ميدهند كه موضوعات غيرمنتظرهاي را گسترش دهند.
4. ديدگاه غالب تحقيقات كيفي اين است كه دانش موقعيتي و زمينهاي است و بنابراين مصاحبهها بايد بر روي اين مسأله تأكيد داشته باشند كه دانش موقعيتي ميتواند در اين مصاحبهها توليد شود. در حقيقت در طي ديالوگها و بحثها و تعاملات ميان محقق و مصاحبه شونده دانش بازسازي و توليد ميشود تا اينكه يك واقعيت از قبل معلوم باشد. نگاهي گفتگويي، دموكراتيك و برابر به مصاحبهشونده امكان خلق معاني كاملاً خلاقانه و غيرقابلپيشبيني را ميدهد (ميسون128، 2002: 63- 62).
در ميزان و نحوه استفاده از دادههاي حاصل از مصاحبه، بار ديگر مناقشات مربوط به بحث روشهاي كمي و كيفي سربرميآورند. كساني كه صرفاً به استفاده از روشهاي كمي اعتقاد دارند، مصاحبه عميق را تنها در حدي ميپذيرند كه براي استخراج دادههاي اوليهاي به كار گرفته شود كه بعداً براي طراحي پرسشنامه و انجام تجزيه و تحليلهاي دقيق آماري مورد استفاده قرار ميگيرند و لذا اين افراد مصاحبه عميق را مصاحبه اكتشافي هم نام دادهاند (كيوي129 و كامپنهود130، 1382: 58- 57). اما از سويي ديگر، طرفداران مكتب كيفيگرايي قرار دارند كه به شدت بر استفاده از روشهاي پزيتيويستي نقد ميكنند و استفاده از روشهاي كيفي مانند مصاحبه عميق را نهتنها لازم كه كافي هم به شمار ميآورند و تحليلهاي غيرآماري خود را صرفاً بر يافتههاي چنين روشهايي متمركز ميكنند (مرديها، 1382: 62- 61).
به هرحال، قبل از اين كه محقق از روشي در تحقيقات استفاده كند، ناگزير از پاسخ دادن به پرسشهايي است، مثلاً اين كه چرا قصد دارد از نوعي روش استفاده كند؟ همين سؤال در مورد مصاحبه كيفي نيز مطرح است. معمولاً براي استفاده از روش مصاحبه كيفي، يكي يا تعدادي از دلايل محتمل زير وجود دارند:
1. اگر محقق از مصاحبه كيفي استفاده ميكند، ممكن است به خاطر موقعيت هستيشناسياش باشد كه معتقد است دانش مردم، ديدگاهها، فهمشان، تفاسيرشان، تجربياتشان و تعاملاتشان واجد معاني واقعيت اجتماعي است كه تحقيق به دنبال آن است. خيلي مهم است كه آيا محقق مصاحبهگر كيفي به ادراكات ديگران اهميت ميدهد يا نه؟
2. اگر محقق استفاده از مصاحبه كيفي را انتخاب كرده است، بايد واجد جايگاهي معرفت شناختي باشد تا بر اساس آن تصميم بگيرد كه چگونه دادههايش را توليد كند.
3. همانطور كه گفته شد، محققان كيفي معتقدند كه دانش موقعيتي است. بههميندليل بهجاي استفاده از پيمايشهاي اجتماعي از مصاحبههاي كيفي استفاده ميكنند. لذا بايد بهجاي پرسيدن سؤالات انتزاعي، از تجربيات مشخص افراد در زندگي روزمره پرسش كند. بيشتر از زندگي بپرسد تا از ديدگاه مردم درباره موضوعات الف و ب و ج و نيز بيشتر تلاش كند تا موقعيتهاي انضمامي را مورد سئوال قرار دهد تا سؤالات انتزاعي و كلي.
4. اگر محقق اعتقاد دارد كه صحبتهاي مردم ميتواند داراي انحراف باشد و وي بايد از اين انحراف جلوگيري كند، اشتباه ميكند. استاندارد كردن سؤالات براي جلوگيري از اطاله كلام در مصاحبه، خلاقيت را از پاسخها ميگيرد و اين با ديدگاه موقعيتي منافات دارد.
5. اگر محقق از مصاحبه كيفي استفاده ميكند شايد به اين دليل باشد كه ترجيح ميدهد فهمي عميق و پخته از موضوع به دست آورد به جاي اينكه دركي گسترده اما سطحي حاصل شود.
6. اگر محقق مصاحبه كيفي را انتخاب كرده است، به احتمال زياد دوست دارد كه در فرآيند خلق دادهها فعال و بازانديشانه رفتار كند به جاي اينكه محققي بيطرف باشد.
7. به لحاظ عملي، اگر محقق از مصاحبه كيفي استفاده ميكند، احتمالاً دليلش اين است كه دادههاي مدنظر وي عملاً به شيوه اي ديگر قابل حصول نيست.
8. ممكن است از مصاحبه كيفي صرفاً به عنوان يكي از شيوههاي متعدد براي جستجوي سؤالات تحقيق استفاده شود. يعني محقق معتقد باشد كه روش كيفي مكمل ساير روشها است.
9. همچنين ممكن است محقق مصاحبه كيفي را به دليل ديدگاههاي خاصي كه نسبت به سياست و اخلاق تحقيق دارد، انتخاب كند. به اين معني كه به نظر وي، مصاحبه شونده بايد در موقعيت مصاحبه آزادي كامل داشته باشد، نه اين كه اجباراً در موقعيتهاي مصاحبه ساختاريافته قرار گيرد (ميسون، 2002: 67- 63).
به هردليلي كه محقق استفاده از دادههاي حاصل از مصاحبه كيفي را برگزيند، ميتواند از تكنيكهايي در مصاحبه براي بالا بردن روايي و پايايي پاسخها استفاده كند و طيف گستردهاي از اين راهكارها را براي ارتقاء حسن تفاهم و كمك به جريان مصاحبه به كار برد، از جمله:
1. استفاده از محيطي آرام كه در آن پاسخگو بتواند حواس خود را متمركز كند.
2. مانع از حضور ديگران شدن در محيط پرسش و پاسخ (مخصوصاً در جوامعي مانند جامعه ما كه در آن تابوهاي فرهنگي زيادي وجود دارد، تنها بودن پرسشگر و پاسخگو ميتواند بسيار به بهبود شرايط مصاحبه كمك كند).
3. برقرار كردن رابطه متقابل عاطفي با پاسخگو و سعي در ايجاد اعتماد در پاسخگو.
4. استفاده از پرسشگراني كه به لحاظ زمينههاي فرهنگي و زباني به پاسخگو شباهت داشته باشند و زمينه فهم متقابل و درك زباني بالاتري را فراهم كنند.
5. همچنين استفاده نكردن از پاسخگوياني كه شرايط فرهنگي سختي را برفضاي مصاحبه تحميل ميكنند، مثلاً استفاده از پرسشگر مرد در جامعه ايراني براي پرسش از وضعيت حجاب و لباس پوشيدن زنان.
6. تبادل نظر نكردن با پاسخگو و توجه به اين نكته كه مصاحبه از جريان پرسشها منحرف نشود و به شكل يك گپ يا درد دل دوستانه درنيايد.
7. پرهيز از ايجاد سوگيري در پاسخگو توسط پرسشگر و ايجاد همذات پنداري بين آن دو (دواس،
