
وارد کشور سوریه شده اند.258 قاچاق زنان عموماً برای استفاده جنسی است که این امر در بین گروها تکفیری به امری عادی تبدیل گردیده است. بر اساس گزارشات؛ فحشا به عنوان یک کسب و کار پر سود در کشورهای تحت سلطه تکفیریان قرار گرفته است. زنان و دختران قاچاق در خارج از عراق و سوریه و لیبی در قیمت های مختلف از 10000 $ به فروش می رسد و باستفاده جنسی برای مدت محدود، به ارزش کلی 100 دلار به فروش می رسند. که البته قیمت دختران باکره از 200 تا 500 دلار در هر جلسه قیمت گذاری می گردد که دلالان قاچاق انسان جهت دست یابی به سود بیشتر به کرات عملیات ترمیم پرده بکارت را انجام می دهند.259
گروه تکفیری بوكوحرام نیز بيش از 250 دانشآموز دبيرستان را در 14 آوريل از يك روستاى دورافتاده در شمال شرقى نيجريه ربود260 و ابوبكر شيكاو، رهبر اين گروه پس از ربودن دختران دانشآموز از مدرسه شبانهروزى، در يك پيام ويديويى ظاهر شده و با پذيرش مسئوليت اين حمله، اعلام كرد كه اين دختران را بهعنوان برده معامله خواهد كرد و يا به زور به ازدواج مردان درخواهد آورد. وى همچنين در اين ويديو گفته است كه خودش نيز با دو تن از اين دختران، يكى 9 ساله و ديگرى 12 ساله ازدواج خواهد كرد. اين دختران با قيمتى حدود 12 دلار در كشورهاى همسايه فروخته مىشوند.261
2ـ1ـ5. مبحث پنجم: نسل کشی262
نسل کشی یا ژنوساید یکی از قدیمی ترین جنایات علیه بشریت است که در قرون و اعصار مختلف به وقوع پیوسته است.کنوانسیون نسل زدایی مورخ 1947؛ گروه های نژادی وملی ، زبانی، مذهبی وسیاسی رابه عنوان گروه های در معرض نسل کشی معرفی نموده است.263
اصطلاح ژنوسيد در سال 1945 ميلادي در دادگاه نظامي بينالمللي نورنبرگ به كار گرفته شد. دادستان دادگاه نورنبرگ، جنايتكاران جنگي نازي را به چيزي تحت عنوان «ژنوسيد» متهم كرد. اما اين اصطلاح در مقررات اساسنامة دادگاه به كار گرفته نشده بود و لذا دادگاه، آنها را به دليل سبعيتهاي ارتكابي عليه يهوديان اروپا به «جنايت عليه بشريت» محكوم كرد.264 در واقع نسلكشي در منشور محكمة نظامي نورنبرگ براي محاكمة جنايتكاران جنگي دول محور، يك جرم عليه بشريت محسوب گشته بود. مطابق ماده 6 «جرايم عليه بشريت عبارتند از: قتل عمد، نابودسازي (تصفيه)، برده كردن، اخراج و ساير اعمال غير انساني كه قبل يا در حين جنگ عليه يك جمعيت غير نظامي ارتكاب مييابد يا اعمال اذيت و آزار بنا به دلايل سياسي، نژادي يا مذهبي در اجرا يا در رابطه با هر جرمي كه رسيدگي به آن در صلاحيت محكمه قرار دارد، اعم از اين كه اين اعمال نقض قانون كشور محل ارتكاب محسوب گردند يا خير».
پس از آن سازمان ملل متحد در اوّلين سال فعاليت خود، قطعنامة شماره I96 را در دسامبر 1946 تصويب نمود و به موجب آن صراحتاً تأييد كرد كه «نسلكشي جرمي به موجب حقوق بينالملل است و جهان متمدن آن را تقبيح ميكند.» متعاقباً، مجمع عمومي سازمان ملل متحد در 9 دسامبر 1948 به موجب قطعنامة شماره 260، متن «كنوانسيون منع و مجازات جرم نسلكشي» را مورد تصويب قرار داد. اين كنوانسيون از 12 ژانوية 1951 لازمالاجرا شده است و طبق آمار موجود تا سال 1995 تعداد 102 كشور به اين كنوانسيون پيوستهاند.265
كنوانسيون 9 دسامبر 1948 سازمان ملل (راجع به پيشگيري و مجازات جنايت نسلكشي) ژنوسيد را چنين تعريف كرده است: «يكي از اعمال زير كه به قصد از بين بردن تمام يا قسمتي از يك گروه ملي يا قومي يا نژادي يا مذهبي، به عنوان گروه انجام گيرد.
الف: كشتن اعضاي گروه.
ب: عمداً شرايطي را بر گروه تحميل كردن به منظور آن كه موجب نابودي كلي يا جزيي آن شود.
ج: تحميل اقداماتي به قصد جلوگيري از توليد مثل در بين اعضاي گروه.
د: انتقال اجباري اطفال از گروهي به گروه ديگر.»266
همانطوري كه مادة يك كنوانسيون اعلام ميدارد، ژنوساید به منزلة يك نوع خاص از جنايات عليه بشريت و بدون ترديد از مهمترين آنها ميباشد. در واقع، هر دو نوع جرم ارتكابي يعني كشتار جمعي و جنايت عليه بشريت از اهمّيّت فوقالعادهاي در بين جنايات برخوردارند. آسيب به حيات و جان افراد، يكي از انواع مختلف صدماتي است كه عليه انسانها ارتكاب مييابد. در اين جنايت، مرتكب سياست نابود كردن جسم و روان افراد را در اعمال تبعيض نژادي ميداند. اتخاذ چنين سياستي در تعداد زيادي جنايات عليه بشريت كه به اين هدف و انگيزه نزديك ميباشد (اعمال تبعيض ملي، قومي، نژادي يا مذهبي) مشاهده شده است. مادة 3 كنوانسيون تنها اين اعمال جنايتآميز را بالمباشره ممنوع ننموده است، بلكه هر نوع واسطة ارتكاب عمل را به منزلة معاونت و همكاري در جنايات و همچنين تباني و توافق به منظور ژنوسيد با تحريك مستقيم و مسلم جنايتكار، منع نموده است.267
ماده 2 كنوانسیون 1976 شش نوع رفتار را آپارتاید می داند:
1 ) منع اعضای یك گروه نژادی از حق حیات آزادی ؛
2 ) تحمیل شرایطی به گروههای نژادی به قصد نابود كردن فیزیكی آنها؛
3 ) تصویب قوانینی به قصد ممانعت از مشاركت گروههای نژادی در امور سیاسی , اقتصادی , اجتماعی و فرهنگی ؛
4 ) اقداماتی جهت جداسازی جمعیت از لحاظ نژادی (جدایی محلهای زندگی كار, تفریح…)
5 ) سو استفاده از نیروی كار گروههای نژادی (به بیگاری گرفتن , مزد كم دادن و…)
6 ) اذیت و آزار گروههای نژادی (از طریق پلیس , مقامات و…
متاسفانه گروه های تکفیری سلفی در شاخه نظامی با ایراد اتهاماتی علیه شیعه این افراد را مهدور الدم اعلام کرده و با قهر و جبر به استغفار و طهارت ملزم می نماید. در این مبحث نسل کشی تکفیریان را در دو گفتار پی می گیریم در گفتار اول به بررسی فتاوی تکفیریان علیه شیعه به عنوان یک تبعیض نژادی و تحریک تکفیریان به قتال آنان، پرداخته شده است و در گفتار دوم به اقدامات عملی تکفیریان علیه شیعه پیرو تحریک مفتی های وهابی خواهیم پرداخت.
2ـ1ـ5ـ1. گفتار اول: فتاوی تکفیریان علیه شیعیان
ابنتيميه حرانى كه در حقيقت، تئوريسين اصلى فكر وهابيت به شمار مىرود، درباره شيعيان و پيروان اهل بيت سخنان بسيار زشتى گفته است. از جمله مىگويد:
درميان مردم مصر، زنديقهايى وجود دارند كه نه به آخرت ايمان دارند و نه به بهشت و جهنم، نه نماز را واجب مىدانند و نه زكات و حج را بهترين گروه در ميان آنها طايفه رافضه است، كه رافضه شرورترين طايفهاى است كه به قبله نسبت داده مىشود.268 و در جايى ديگر مىنويسد: اما آنها (روافض) شراب كفر و الحاد را در ظرف انبياى خدا و اولياى او به خورد مردم مىدهند، لباس مجاهدان در راه خدا را مىپوشند، اما در باطن از جنگكنندگان با خدا و پيامبرش هستند.
محمد بن عبدالوهاب در يكى از نامههاى خود، پس از بحث تفصيلى درباره استغاثه و توسل، مسلمانانى را كه به عبدالقادر گيلانى استغاثه مىكنند، تكفير كرده است: «هر كس عبدالقادر را بخواند، كافر است.»269
– عبدالرحمن بن حسن در باب «من حجد شيئا من الأسماء والصفات» دو آيه: وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ؛ و وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَاب، را آورده و شأن نزول آنها را نيز بيان كرده و مىگويد: «رحمن» اسم و از صفات كمال خداوند است كه مشركان قريش آن را انكار كردند. پس از اين سخنان مىگويد: اشاعره و معتزله چون صفات خدا را انكار مىكنند و آنها را به تأويل مىبرند كافر هستند:«زمانىكه مشركان اسمى از اسماى خداوند را انكار (و آن اسمى است كه بر كمال خداوند دلالت دارد) كردند، انكار معناى اين اسم و مانند آن نيز همچنين است؛ زيرا جهم بن صفوان و پيروان او گمان كردهاند كه اين اسم بر صفتى كه قائم بهذات خداوند باشد، دلالت ندارد. گروههايى از معتزله و اشاعره و غير آنها او را در اين عقيده پيروى نمودند؛ از اين رو، بسيارى از اهل سنت آنها را تكفير كردند».270 وی در كتاب مسائل بنباز آمده است كه از او درباره شيعيان قطيف و ايران سؤال شد، او در پاسخ گفت: «روافضى كه در حق على غلو مىكنند و به صحابه فحش مىدهند، كافرند؛ همانند رافضىهاى ايران و قطيف.»271
– عمر بن خطاب از سيزده قرن جلوتر از شركى كه امروز مسلمانان گرفتار آن شدهاند، اعلام خطر كرد و گفت: به زودى دستگيرههاى محكم اسلام دانهدانه پاره مىشوند. گفته شد: اى امير مؤمنان اين مسئله چگونه روى مىدهد؟ گفت: زمانى در اسلام كسانى بيايند كه از دوره جاهليت اطلاعى ندارند. پس كسانىكه امروز مردگان را مىخوانند و براى آنها قربانى و نذر مىكنند، به اطراف قبورشان طواف مىكنند، آنها را مقدس و بزرگ مىدانند و به قصد توسل نزد آنها تضرع و توسل مىكنند، اگر بدانند كه اين عملشان عين كردارى است كه عرب در زمان جاهليت انجام مىدادند، و آن را شرك و كفر مىدانستند، اقدام به اين كار نمىكردند.272
– ابن تیمیه وى مىگويد: «اگر اعتقاد داشته باشد كه بر مردم واجب است كه از يكى از امامان چهارگانه به طور خاص تبعيت كنند، نه عالم ديگر، بايد توبهاش داد، اگر توبه كرد خوب است وگرنه بايد كشته شود».273
– سيف الرحمان احمد، يكى ديگر از پيروان اين مكتب، در زمان معاصر، معتقد است: «كسى كه شيعيان را يهود اين امت مىداند، راست گفته است و يهود اهلسنت همان كسانى هستند كه تقليد مىكنند و بر تقليد خود اصرار مىورزند؛ خصوصاً بعضى از حنفىها، مانند جماعت تبليغ كه ياور نادانى و جمود بر تقليدند.274
– شيخ عبدالله بن جبرين، از مفتىهاى افراطى عربستان سعودى، تصريح مىكند كه شيعيان به چهار دليل بدونشك كافر هستند: «علما در كتابهاىشان در باب مستحقين زكات گفتهاند كه، زكات به كافر و بدعتگذار داده نمىشود. پس رافضه بدون ترديد كافرند؛ به چهار دليل: دليل اول: طعن آنها به قرآن و ادعاىشان كه بيش از دو سوم قرآن حذف شده است. و هر كس بر قرآن طعنى وارد كند، كافر است و اين سخن خداوند را تكذيب كرده است كه «ما قرآن را حفظ مىكنيم.» دليل دوم: طعن آنها به سنت و احاديث بخارى و مسلم. آنها به روايات اين دو كتاب عمل نمىكنند؛ زيرا از صحابه نقل شده است كه آنان از ديدگاه شيعيان كافرند. دليل سوم: آنها اهل سنت را كافر مىدانند، بلكه اعتقاد به نجاست تكتك آنها دارند، هر وقت با شيعيان دست مىدهيم، دستشان را بعد از آن مىشويند، و كسى كه مسلمانان را كافر بداند، خودش براى كافر بودن شايستهتر است؛ پس آنها را تكفير مىكنيم؛ همانطورى كه آنان، ما را تكفير مىكنند. دليل چهارم: شرك صريح، به سبب غلو درباره على و فرزندانش او و خواندن آنان به همراه خداوند. اين مطلب به صورت آشكار در كتابهاى آنها آمده است. همچنين غلو آنها و توصيف اهل بيت كه اين ويژگىها تنها شايسته خداوند است. من اين مطلب را از نوارهاى ايشان شنيدهام.275
– لجنه دائمى افتاى عربستان سعودى به سرپرستى عبدالله بن باز، مفتى اعظم سابق عربستان سعودى، فتوا دادهاند كه شيعيان جعفرى، چون اهل بيت را مىخوانند مشرك هستند و خوردن ذبيحه آنان نيز جايز نيست: «پيروان مذهب جعفرى كه على، حسن، حسين و بزرگانشان را مىخوانند، مشرك و مرتد از اسلام هستند. به خدا پناه مىبريم. خوردن ذبيحه آنان حلال نيست؛ زيرا مردار است؛ حتى اگر اسم خدا را بر آن بخوانند».276
– دكتر حسام عقاد، وهابى افراطى معاصر در كتاب حلقات ممنوع كه عليه صوفيه نوشته است، درباره جلساتى كه براى ذكر «لا اله الا الله» و يا صلوات بر پيامبر گرفته مىشود، مىنويسد: «يكى از بدعتهايى كه در اين حلقات وجود دارد اين است كه شيخ، ارقامى را تعيين مىكند كه ذاكر بگويد؛ مثلا هزار مرتبه «لا اله الا الله» و يا ده هزار مرتبه صلوات بر پيامبر و يا بيشتر از اين. اين ذكرها در شرع ما وارد نشده است، بلكه از بدعتهاى جاهلان است. اين افراد از ذكر شرعى به سوى شرك به خداوند خارج شدهاند».277
– ابنتيميه به عنوان بارزترين شخصيتى است كه آشكارا فتوا به كشتن مسلمانان داده است؛ هر چند كه نخستين فرد نمىتواند باشد؛ چون پيش
