
نمونههاي زير براي مثال ذكر ميشود:
تحصيل كرده ـ احوال پرسي ـ تمسخرآميز ـ سفرنامه ـ علاقهمندو…….
3ـ1ـ2ـ2ـ تركيبات عاميانه و محاورهاي
اين نوع از تركيبات چنان كه قبلاً هم ذكر شد از زبان گفتاري و روزمرهي مردم گرفته شده است و هم در مقالات و هم در داستانها قابل مشاهده است. استفاده از اين تركيبات را ميتوان از ويژگيهاي زباني اين آثار به شمار آورد كه در اغلب موارد هم جنبههاي طنز آثار را قويتر و پررنگتر كرده است. اين تركيبات شامل انواع تركيبات عاميانه و محاورهاي است كه تعداد آن ها هم تقريباً زياد است. در ميان اين تركيبات گاهي مواردي مشاهده ميشود كه ساختهي خود مؤلف است و يا اين كه به تركيبات رايج اندك تغييري داده شده است و اين امر باعث طنزآميزتر شدن تركيبات شده است.
براي اين نوع از تركيبات مثالهاي زير ارائه ميشود:
وق وق سگ ـ عرعر خر ـ ونگ ونگ بچهها134 ـ نيمچه بوق ـ هيس و هوس ـ بساز و بنداز135 ـ سفيل و سرگردان136 ـ ول معطل137 ـ كوره سواد ـ آميرزا ـ پررويي138 ـ شسته رفته139 ـ لنگه به لنگه ـ سربزنگاه140 ـ فوت و فن ـ بي دست و پا141 ـ كله گُنده142 ـ يك تُك پا ـ هله هوله ـ خرخره143 ـ ينگه دنيا ـ ننه بابا ـ هم ولايتي ـ چاي آب زيپو ـ آب بندي و قاب بندي ـ صد تا يك غاز144 ـ گردن كلفت ـ جل و پوست145 ـ تلوتلو خوران ـ تالاپ تالاپ146 ـ فضول باشي147 ـ زاق و زوق ـ نق و نوق ـ كنس گري148 ـ خمره خمره ـ خرت و پرت ـ سرهم بندي ـ لب و لوچه149 ـ چاله چوله150 ـ لفت و ليس151 ـ كور و كچل152 ـ مرده خوري ـ دوز و كلك153 ـ آقا و خانم بادخالي كن ـ آقا و خانم باد درررفته (اسامي اي كه براي شخصيتهاي اصلي داستان با توجه به عملكرد اين افراد در داستان در نظر گرفته) و ……….
3ـ1ـ3ـ افعال
افعال به كار رفته در اين آثار اغلب افعال رسمي و رايج در زبان نوشتاري است، اما گاهي در ميان داستانها و يا مقالاتي كه به لحن عاميانه نوشته شده است نوع لحن افعال هم مطابق متن، عاميانه و گفتاري است و اين ويژگي به خصوص در ميان افعال ساده بيشتر قابل مشاهده است و بعضي از افعال مركب كه علاوه بر لحن و ساختار، نوع استفاده از آنها هم برگرفته از زبان گفتاري در ميان مردم است بيشتر معناي اصطلاحي و كنايي دارند و به همين علت هم به اين نوع از افعال در بخش اصطلاحات زباني پرداخته شده است.
بنابراين در بخش افعال تقسيمبندي رسمي ـ عاميانه انجام نشده است و به سه نوع فعل ساده، پيشوندي و مركب و چگونگي استفاده از هر يك از اين انواع در آثار مورد بحث پرداخته شده است.
3ـ1ـ3ـ1ـ افعال ساده
اين نوع از افعال كه در آثار گذشته و معاصر ادبيات همواره حضور داشته است و در اغلب موارد هم يا به همان شكل و صورت در زبان گفتار مورد استفاده قرار ميگيرد و يا با اندك تغييراتي در مصوتهاي كوتاه يا بلند (آمدم ـ اومدم) در اين آثار هم بسيار فراوان به كار رفته است و در اغلب موارد هم با همان شكل رايج و رسمي استفاده شده است.
نمونههاي زير از ميان تعداد فراوان افعال ساده براي مثال ذكر ميشود:
گفت ـ دارد ـ ميريزد ـ نشستهايم ـ نيست ـ رسيد154 و………
3ـ1ـ3ـ2ـ افعال پيشوندي
اين نوع از افعال در اين آثار بسيار كم به كار رفته است و نمونههاي محدود زير براي مثال ذكر ميشود:
برگردد155 ـ درآورد ـ برگردانم156 ـ پس ميفرستد157 ـ فروبندند ـ بپيچد158 ـ پيش رفتيم159 ـ برميدارد160 ـ برچيده شود161 ـ فراگيرد162 ـ برآيد163.
3ـ1ـ3ـ3ـ افعال مركب
اين نوع از افعال كه به طور كلي در زبان فارسي چه فارسي معيار و چه فارسي گفتاري كاربرد فراواني دارد در اين آثار هم تعداد نسبتاً زيادي دارد.
افعال زير براي نمونه ذكر ميشود:
خيال ميكردم ـ تصميم گرفتهاند ـ زندگي ميكند ـ درددل ميكردند164 ـ معرفي كنم ـ كوشش كردم165 ـ توصيه ميكند166 ـ حسرت بكشد ـ هضمش كند ـ خفته بود167 و………..
3ـ1ـ4ـ اصطلاحات
همان طور كه قبلاً هم ذكر شد نثر حالت نثري مردمي است. مردمي به اين معنا كه هم مردم پسند و هم برگرفته شده از ميان زبان مردم است. در ميان اين آثار چنان كه گفته شد استفاده از واژگان و تركيبات عاميانه نسبتاً زياد است اما آن چه كه لحن و زبان اين آثار را بيشتر عاميانه و مردمي ميكند استفاده از اصطلاحات خاص رايج در ميان عامهي مردم است. اين اصطلاحات كه شامل تركيبات و افعال مختلف عاميانه است حاوي معنايي كنايي و اصطلاحي است. اين اصطلاحات كه در سراسر اين آثار در ميان مقالات و داستانها به چشم ميخورد از منحصر به فردترين ويژگيهاي ساختار زباني اين آثار به شمار ميآيد. استفاده از اين اصطلاحات خاص در اغلب موارد جنبههاي طنزآميز بسيار قوي و جذابي به آثار مورد بحث داده است. همچنين استفاده از اصطلاحات ميتواند نشانگر پيوند و آشنايي عميق مؤلف با فرهنگ مردم روزگارش باشد. بعضي از اين اصطلاحات به صورت ضربالمثلهاي رايج در ميان عامه مورد استفاده است و اغلب عنصر سازندهي اين اصطلاحات يك فعل مركب است كه معنايي كنايي و دوپهلو دارد. همان طور كه در بالا گفته شد تعداد اين اصطلاحات بسيار زياد است و تقريباً در هر صفحه حداقل يك نمونه از اين اصطلاحات به كار رفته است و مسلماً ذكر تمام آنها امكانپذير نيست.
نمونههاي زير براي مثال ذكر ميشود:
ديدم با يك ساعت و دو ساعت سرو تهش به هم نميآيد است168. پدر عين خيالش نيست ـ يك چيزي كه به لعنت خدا نميارزد169ولي من سرم بيكلاه ماند170.هي پيزر لاي پالانش گذاشتم ـ از خيرش گذشتم171.
جان آدم را به لب ميرسانند ـ هيچ ككش هم نميگزد172.براي اين كه جنسشان جور باشد… ـ دست و بالش در هيچ جا بند نشده است173.بلند شو اين دكان را تخته كن ـ هر جا كه كارش گُل كند… ـ سر به سر من نگذار174. به ريش خلق الله ميبندد ـ كِش برود ـ اين ديگه چه صيغهاي است ـ اوقاتش تلخ بود175.ديدم مخش عيب دارد ـ مرا تيغ ميزنند176 ـ به اين زودي ترش نميكنيد ـ پاك جوش آورده بود177.خواست دماغ شاگردان را بسوزاند178.تخم لقي در دهن كارمندان شكستند ـ هِي امروز و فردا كردند ـ از كوره در رفتم ـ چه تخم دوزردهاي گذاشته179.آنها را به نان و نوايي برسانيد ـ نانش توي روغن باشد ـ چپ چپ نگاهم كرد ـ خط و نشان برايم ميكشد180.آه ندارم كه با ناله سودا كنم ـ متلكي بار اين و آن كنند ـ به جيب مبارك ميريزد181.سركيسه را شُل ميكنند ـ تازگيها آبي زير پوستش رفته ـ به ناف مهمانان بست182.دست و بال آقا و خانم را توي پوست گردو ميگذاشتند ـ روابطشان با هم شكر آب شد183.كه ناگهان سر بزنگاه بند را آب ندهم184 ـ بايد در كوره گذاشت و آبش را خورد ـ هر چه بنجل دارند از سر باز ميكنند185. اگر از اين دروس چيزي سرش نشود كلاهش پس معركه است186.تو ديگر خودت را نخود آش نكن187. نفست از جاي گرم درميآيد188. عقب بچههايي ميگردند كه پول زياد دارند نه بچهاي كه شپش در جيبش سه قاب ميريزد189. و تو دكانت تخته خواهد شد و مال بد بيخ ريشت خواهد ماند190.به من چه كه كاسهي داغتر از آش و دايهي دلسوزتر از مادر شوم ـ شش قورت و نيمشان هم باقي است191.دست به سر كند ـ از سر باز كند ـ دستي به گل و گوشش بكش ـ جلوي چشمم سبز شد192. خيلي خاطرشان عزيز است193، دق دل خود را خالي كرد194.روده درازي كرد ـ ذكر خيري بكنم195 ـ يك لقمه غذا كوفت كنم196 فرصت سرخاراندن نداشتم197 ـ هِر را از بِر تشخيص نميدهد198 ـ دبه درميآورد199 ـ او را نقرهداغ كردهاند200 ـ هر كس يك جور مضمون برايش كوك ميكرد201 ـ همه چيز را فروختيم و به تهران آمديم چون خيال ميكرديم عليآباد شهري است202 ـ خود را به كوچهي علي چپ زدم203 ـ بدون ذكر مأخذ همه را به اسم خودت قالب بزني204 ـ پيرزني كه يك پايش لب گور است205 ـ مينشستم و كلاه خود را قاضي ميكردم206 ـ به مجردي كه با ننه باباي خود قهر ميكردند روانهي آمريكا ميشدند207 ـ ديواري از ديوار آن بيچاره كوتاهتر نيست208 ـ از آنجا هم فلنگ را بستم- گويي با ما پدركشتگي دارد209 ـ نزديك بود زهره ترك بشوم210 ـ آخر دست از پا درازتر به خانه برگشتم211 ـ حقههاي جالبي سوار ميكند212 ـ در مسابقات آسيايي حسابي گل كردند ـ از دل و دماغ ميافتند213 ـ گفتم بي مايه فطير است214 ـ هر چه پول بدهي آش ميخوري215 بالاخره پس از مدتي شلنگ و تخته زدن توانست آن را پيدا كند216 ـ فهميد كه چقدر سگ دو زده217 ـ دلش ميخواست كه شوهرش را دست به سر كند218 ـ ميخواهي كه اين چهارتكه خرت و پرت هم كه داريم فاتحهاش خوانده شود ـ آخر حرف خود را به كرسي نشاند219 ـ روي هم رفته پنجاه هزار تومان آب خورده است220 ـ اگر براي انجام يك كار پنجاه روز شما را سر بدواند اوقاتتان تلخ نميشود و ترش نميكنيد221 خرش از پل گذشته و ديگر درسي در كار نيست ـ من هم استادي را ميشناسم كه يك سر دارد و هزار سودا222 ـ به منزل دوستي رفتيم و يك هفته هوار او بوديم ـ سه چهار ماه هم ول گشتيم و از جيب خورديم ـ متأسفانه در اين جا هم كميت من لنگ است223 ـ آن قدر از رو نرفتم تا يارو را از رو بردم224 ـ اگر چند روز بيكار شوم نميدانم چه خاكي به سر بريزم ـ از سگ پشيمانترم ـ نه راه پس دارم نه راه پيش225 كسي كه مورد مرحمت او قرار ميگيرد هميشه نانش در روغن است226- ميخواستند تو را دك كنند كه بي سر خر خوش باشند227 ـ گويا خيلي شكمش سير و دماغش چاق بود228 ـ به دست همان مردمي كه خونشان را در شيشه كرده بود كشته شد229 ـ موقع حساب هم سه لا پهنا حساب ميكند230 ـ مردم را كمتر سركيسه ميكنند231 ـ ناچار دست به دامن شما شديم232 ـ مشت او هم بالاخره باز خواهد شد233 ـ تا سفرشان هم فال باشد هم تماشا234 ـ چون بالاخره پول است نه برگ چغندر235 ـ تصميم گرفت با همان زبان چرب و نرم كه مار را از سوراخ بيرون ميكشد پولها را هم از جيب او بيرون بكشد236 ـ حالا كه پولش را گرفتهايد داريد گربه رقصاني ميكنيد237 ـ گفت آقا مگر اين جا سرگردنه است؟ ـ اگر جنس خوب ميخواهي زيرسبيل اين ها را چرب كن238 ـ يخهي مسافر را ميگيري و ميخواهي پيرهن او را جرواجر كني239 ـ من اگر تنها بودم ميزدم به چاك و ميرفتم240 ـ با يك حساب سرانگشتي خيلي زود ميفهمند كه يك من ماست چند من كره دارد241 ـ سوسن شصتش خبردار شد242 ـ اين هم چيز مهمي نيست مگر آسمان به زمين آمده است243 ـ ميرزا دستش از ده كوتاه شد ولي هنوز چرچري او در شهر رو به راه بود244 ـ از جاي خودش جُم نميخورد245 ـ شوخي ميكردند و ميخواستند سر به سر مردم بگذارند246 ـ اين مقاله داغ دلش را تازه كرد247 و……..
3ـ2ـ مباحث ادبي
يكي از خصوصيات بارز و قابل مطالعه در آثار مورد بحث كه ويژگي خاصي به اين آثار بخشيده است استفاده و كاربرد مباحث مختلف بديعي و ادبي در اين آثار است. در سراسر اين آثار تكنيكهاي خاص علوم معاني بيان وبديع قابل مشاهده است و نحوهي به كار گيري اين تكنيكها چه از نظر كمي و چه از نظر كيفي بسامد بالايي را به خود اختصاص داده است. يكي از دلايل اصلي يا شايد عمدهترين دليل اين امر را ميتوان سابقهي فعاليت طولاني حالت در عرصهي شاعري به حساب آورد. همچنين مطالعات فراوان و گستردهي او در آثار كلاسيك و معاصر كه منجر به آشنايي عميق او با فنون مختلف ادبي شده است از دلايل اين امر محسوب ميشود. در سراسر اين آثار صنايع مختلف لفظي و معنوي به طور جذاب و استادانهاي به كار گرفته شده است و از آنجا كه آثار مشخصاً با زبان طنز نگاشته شده است نحوهي به كار گيري اين صنايع هم مطابق با نوع ساختار طنز است به طوري كه استفاده از اين صنايع همواره در راستاي تقويت جنبههاي طنز اثر است.
در ميان صنايع ادبي چنان كه ميدانيم اغراق و غلو در طنز كاربرد و جايگاه ويژهاي دارد به طوري كه اغراق به همراه كنايه از عناصر اصلي و بنيادي سازندهي طنز به حساب ميآيد. در اين آثار هم اين دو عنصر فراوان و به نحو استادانهاي به كار گرفته شده است. اما ويژگي
