
(2003) نشان دادند که نمره بالا در اجتناب از آسیب و پاداش–وابستگی با افسردگی و بیقراری همراه بوده و عوامل زمینه ساز اقدام به خودکشی میباشند. کلاتی123 وهمکاران(2008) در مقایسه اقدام کنندگان به خودکشی با گروه بههنجار تفاوت معنیداری با این گروه در نمرات بالاتر اجتناب از آسیب و نمرات پایینتر خودراهبری و داشتند. هانازوک124و همکاران (2006) طی پژوهشی بیان کردند که اقدام کنندگان به خودکشی در تکانشگری در اجتناب از آسیب و پاداش- وابستگی تفاوت معنیداری با افراد عادی داشتهاند. کلونینجز125 وهمکاران (1992) و جافی126و همکاران (1993) طی تحقیقاتی نشان دادند که نمره اجتناب از آسیب با وضعیت اضطراب و افسردگی دارای همبستگی است.
همچنین این پژوهش با پژوهشهای شر127و هام128(2006)، چیوکوتا129وهمکاران (2005)، مکلئود130وهمکاران (2004)، بلک131وهمکاران (2004)، انگسترم132وهمکاران (2004)، گروکزا133 وهمکاران(2003)، کربای134 و همکاران(2003)، کاپلان- سادوک (2003)، کونر135 و همکاران(2003)، استنلی136 و همکاران (2001)، لینهان137 و همکاران (2000)، ولتینگ138 و همکاران (1999)، جوینر139 و متاسکی (1999)، آبرامسون140 و همکاران (1998)، هوگ141 و همکاران (1996)، برنشین142 وهمکاران (1991)، لرنر143 و همکاران (1990)، مک لیوی144 و همکاران (1987)، هاتون145 و کاتالات146(1987)،مالون147 وهمکاران (1995) و پژوهشهای زیاد دیگری همسو بوده است.
لازم به ذکر است که نتایج این پژوهش با نتایج پژوهش بولایک148 و همکاران (1999) همسو نیست زیرا آنها به این نتیجه رسیدند که زنانی که اقدام به خودکشی دارند در بعد پشتکار از ابعاد سرشت نمره بالا و در بُعد خودراهبری از ابعاد منش دارای نمره بالا هستند.
پژوهشهای داخلی همسو با پژوهش حاضر:
بیرامی و همکاران (1391) در پژوهشی نشان دادند که نوجویی بالا و پاداش – وابستگی بالا و خودراهبری و همکاری پایین میتواند در پیش بینی نشانههای اقدام به خودکشی سهم بیشتری را به خود اختصاص دهد.
یافتههای بیرامی نشان داد که عاملهای شخصیت پنجگانه، به طور معناداری با تجربهی علایم افسردگی ، ناامیدی و افکار خودکشی مرتبط است. این ارتباط مطابق با این موضوع است که بیثباتی هیجانی و ناسازگاری نقش بسیار مهمی در ثبات خلق منفی ایفا میکنند. یافتههای بیرامی نشان داد که افراد بدبین، اجتماع گریز و فاقد اعتماد به خود بوده و دوست ندارند به عنوان رهبر فرض شوند. همچنین این افراد تمایل به تجربهی هیجآنهای مثبتی دارند و دوست ندارند به عنوان رهبر فرض شوند. همچنین این افراد تمایل به تجربهی هیجآنهای مثبتی مثل لذت، شادی و برانگیختگی را ندارند. قراعی پور (1391) در پژوهش خود عنوان میکند که تمامی بیماران افسرده در هر چهار حوزه عملکرد عصب- روانشناختی مورد سنجش، نسبت به آزمودنیهای سالم، ضعیف تر عمل کردند.
بنا به پژوهش نوری(1390) ویژگیهای شخصیتی درونگرایی، روان آزردهگرایی و روان گسستهگرایی، افسردگی، داشتن افکار خودکشی، پایین بودن سطح سلامت عمومی، عوامل مهمی جهت شناسایی افراد در معرض خودزنی میباشند. صدر وهمکاران (1388) در پژوهش خود نشان دادند که پرخاشگری و افکار خودکشی، زمینهای برای بروز رفتارهای دیگرکشی و خودکشی در سربازان وظیفه است. جعفری (1390) به نقل ازحق شناس (1390) طی پژوهشی نشان داد که افراد اقدامکننده به خودکشی در ابعاد نوجویی، اجتناب از آسیب، پاداش– وابستگی، همکاری و خودراهبری با گروه بههنجار شیراز تفاوت معنیداری داشتند. زرخانه (1388) نشان داد که اقدام کنندگان به خودکشی تجارب منفی بیشتری را در زندگی تجربه کرده بودند. حسینی (1386) طی تحقیقی عنوان نمود که در این مطالعه افراد مبتلا به اختلال شخصیت ضد اجتماعی در مقایسه با افراد طبیعی نمرات بسیار پایینتری در ابعاد منش به ویژه دو بعد خودراهبری و همکاری کسب کردهاند. نوحی و همکاران (1384) طی پژوهشی عنوان کردند که نقش ارتباطات بین فردی در بروز و نیز جلوگیری از اعمال و رفتارهای آسیبرسان به خویش و دیگران بسیار حایز اهمیت است و کسانی که دچار پرخاشگری بیشتری هستند، بیشتر افکار و تمایلات خودکشی از خود بروز میدهند. صولتی (1379) نشان داد که بین میزان باورهای غیرمنطقی و اقدام به خودکشی (به روش خودسوزی) تفاوت معنیداری وجود دارد. کاویانی وهمکاران (1378) درپژوهش خود عنوان کردند که وجود کمبودهای مسئلهگشایی در بیماران دارای خودانگارهپردازی در آزمایشگاه بالینی مورد تأیید قرار گرفته است، افراد اقدامکننده به خودکشی راهبردهای کمترموثر، راهحلهای مؤثرکمتر، و راه حلهای نامربوط بیشتر داشتند. عملکرد گروه اقدامکننده به خودکشی در انجام آزمون مسئلهگشایی ناکارآمدتر از گروه گواه بود.
همچنین پژوهش فوق با پژوهش ابولقاسمی (1390)، پشت محمدی (1386)، انیسی (1384)، حسینان (1385)، بروجنی (1380)، همسو بوده است.
فرضیه های فرعی
5-2-2- بحث و نتیجهگیری پیرامون فرضیه فرعی اول پژوهش:
بین افراد اقدامکننده به خودکشی و افراد بههنجار دربعد شخصیتی نوجویی تفاوت معنیدار وجود دارد.
یافتهای این پژوهش حاکی از آن بود که تفاوت معنیداری در این بُعد با گروه بههنجار وجوددارد و مؤید این است که بین افراد اقدامکننده به خودکشی دارای نوجویی، تنوع طلبی یا محرک خواهی بیشتری نسبت به افراد عادی جامعه هستند، به این معنی که ایشان در پاسخ به چیزهای تازه و نو عکسالعمل بیشتری داشته و در جستجوی مشتاقانه برای محرکهای تازه و ناآشنا تلاش بیشتری می کنند، این افراد در زمینه تکانشگری، برونریزی خشم، بیثباتی در روابط و خودمحوری که از ویژگی بُعد نوجویی است سرشارند، ایشان تحریک پذیری کنجکاوانه بدون انعطاف، اسرافکاری و بیظمی زیادی را تجربه می کنند، ایشان بسیار سریع هیجان زده شده و کنجکاو، مشتاق، پرشور و تکانشی و نامرتب نسبت به مسائل زندگی عمل کرده و از هر چیزی زود خسته می شوند.
این یافتهها با نتایج پژوهش افرادی همچون، گیوتاکوس و همکاران (2006)همسو است، آنها نشان دادند که افراد اقدامکننده به خودکشی نمره نوجویی بالا و خودراهبری و پشتکار پایین داشتند. همچنین کلونینجر وهمکاران (1997) در پژوهشی عنوان کردند که افراد با نوجویی بالا، آسیب پرهیزی بالا و پاداش-وابستگی پایین میتوانند دارای خصایص سایکوپاتی اولیه باشند. کروکزا و همکاران (2003) نیز نشان دادند که اقدام به خودکشی در افراد با نمره بالا در نوجویی با مشکل در حفظ عاطفه مثبت و مشکل در تمرکز و هیجان زیاد است. شورالیک و همکاران (2002) طی پژوهشی نشان دادهاند که اختلالات شخصیت گروه گروه B با نوجویی بالا همراه است. جعفری(1390)به نقل از حقشناس(1390)، در پژوهشی در بیمارستان شوشتری به نتیجه فوق دست یافت. همچنین نتایج این پژوهش با نتایج تحقیق زوک و همکاران (2006)، شر و همکاران (2006)، مک لئود و همکاران (2004)، بلک و همکاران (2004)، کونر و همکاران (2003)،کروزا و همکاران (2003)، کربی و همکاران (2003)، لیو و همکاران (2001)، استنلی و همکاران (2001)، بیرامی و همکاران (1391)، صدر (1388)، نوحی و همکاران (1384)، همسو است.
5-2-3- بحث و نتیجهگیری پیرامون فرضیه فرعی دوم پژوهش:
بین افراد اقدامکننده به خودکشی و افراد بههنجار در بُعد شخصیتی اجتناب از آسیب تفاوت معنیدار وجود دارد.
بر اساس یافتههای این پژوهش مشخص گردید تفاوت معنیداری در این بُعد با گروه بههنجار دیده شد. این نکته حاکی از این بود که افراد شرکتکننده در این پژوهش (اقدامکنندگانبه خودکشی) دارای نمره بالا در اجتناب از آسیب هستند که نشان دهنده سطح بالایی از مسائلی همچون، شرایط نامطمئن، بازداری اجتماعی، شرم در برابر غریبهها، آستانه تحریکپذیری پایین، نگرانی بدبینانه به مشکلات، حتی در شرایطی که برای مردم نگران کننده نیست، برخوردار میباشد.
نتایج این پژوهش با نتایج پژوهشهای مختلفی همسو است. از جمله اکینسی و همکاران (2012). ایشان عنوان کردند که بیماران افسردهی اقدامکننده به خودکشی در اجتناب از آسیب نمره بالاتر و در خودراهبری نمره پایینتری داشتند. میتسویی و همکاران (2012)، دریافتند که نمرات بالای اجتناب از آسیب در افراد اقدامکننده به خودکشی وجود دارد. فورکانو و همکاران (2009)، طی پژوهشی عنوان کردند که نوجوانان اقدامکننده به خودکشی دارای نمره بالا در اجتناب از آسیب و نمره پایین در خودراهبری و پاداش-وابستگی داشتهاند. کنراد و همکاران (2009)، نشان داد که نمرات بالا در اجتناب از آسیب و نمرات پایین در خودراهبری میتواند در افکار خودکشی و اقدام به خودکشی موثر باشد. کلاتی وهمکاران(2008)، در مقایسه اقدام کنندگان به خودکشی با گروه بههنجار تفاوت معنیداری با این گروه در نمرات بالاتر اجتناب از آسیب و نمرات پایینتر خودراهبری و داشتند
این یافته پژوهش نیز با یافتههای آنگسکو و همکارن (2006)، زوک و همکاران (2006)، انگیستروم و همکاران (2004)، ریچارد و همکاران (2003)، شورالیک و همکاران (2002)، کوسونکی و همکاران (2000)، شر و هام (2006)، کروزا و همکاران(2003)، چیوپوتا149 (2005)، کلونینجز و همکاران (2005)، ولتینگ (1999)، کلونینجر و همکاران (1997)، جافی و همکاران (1997)، بیرامی (1391)، قراعیپور(1390)، شاکری و همکاران (1381)، شفیع آبادی و همکاران (1383) کاویانی (1381)، حسینی (1386)، محمد خانی (1383)، حیدری پهلوان (1376) همسو است.
5-2-4- بحث و نتیجهگیری پیرامون فرضیه فرعی سوم پژوهش:
بین افراد اقدامکننده به خودکشی و افراد بههنجار دربعد شخصیتی پاداش- وابستگی تفاوت معنیدار وجود دارد.
پس از تجزیه و تحلیل بر روی یافتههای این پژوهش مشخص شد که تفاوت معنیداری در این بُعد با گروه بههنجار دیده شد و مؤید این است افراد اقدامکننده به خودکشی از تکرار بعضی رفتارها که میتواند باعث پیشرفت آنها در زندگی شود با کوچکترین مسئلهای ناامید شده و از ادامه رفتار سرباز میزنند، ایشان رفتاری را که مرتب مورد تشویق و تقویت قرار نگیرد سریع رها کرده و از آن خسته میشوند، حتی اگر بدانند این رفتار در دراز مدت میتواند باعث پیشرفت ایشان گردد.
این نتایج بیانگر آن است که پژوهش حاضر با مطالعات انجام شده توسط کروزا و همکاران (2003) همسو است، آنها ارتباط مثبت بین اجتناب از آسیب با علایم افسرگی، نمره بالا در پاداش- وابستگی و سرسختی با خواب ناآرام و علایم ذهنی افسردگی را به دست آوردند، انگیستروم و همکاران (2004) طی پژوهشی عنوان کردند که افراد اقدامکننده به خودکشی در ابعاد اجتناب از آسیب و پاداش– وابستگی نمره بالاتری نسبت به افراد بههنجار دارند. بیرامی (1391) نیز در بررسی رابطه عاملهای شخصیتی سرشت و منش با تجربهی علایم افسردگی، ناامیدی و افکار خودکشی به نتایج معنیداری دست یافت.
لازم به ذکر است که پژوهش حاضر با پژوهشهای شر و هام (2006)، هنوازوک و همکاران (2006)، چیوکوئتا (2005)، کربای و همکاران (2003)، ریچارد و همکاران (2003)، کاپلان و سادوک (2003)، لیو150 و همکاران (2001)، رود و همکاران (2000)، ایزومستا و همکاران (1996)، مکلومان و سوس (1988)، نورینگر (1971)، اورهولسرو و همکاران (1995)، الیس و راتلیف (1986)، اورباخ (1999)، جوینر و متالسکی (1999)، ریکلمن و هوغک (1995)، لینهان وهمکاران (1994)، لرنر و کلام (1990)، قراعیپور (2013)، بیرامی (1391)، نوری (1390)، افتخاری و همکاران (1383)، سجادی و کرمی(1382)، انیسی و همکاران (1385)، کاویانی (1381)، پناهعنبری (1380)، عکاشه (1375)، صولتی(1379)، بروجنی (1380) همسو است.
همچنین باید به این نکته اشاره کرد که پژوهش حاضر با پژوهشهای لائورا و همکاران (2009)، شورالیک و همکارن (2002)، کروکزا و همکاران (2003) همسو نیست، زیرا در پژوهش ایشان بین بعد پاداش وابستگی با افراد اقدام
