
انعکاس مسائل و امور بااهمیت زمان خود میپردازند. با محوربندی ویژگیهای اثر و بیان شاخصهای بهکاررفته در آن، میتوان به بُعد نامحسوس و پنهان مسائل اجتماعی زمان نویسنده دستیافت.
۸- با تحلیل نامه، نوار، نوشته و سفرنامه میتوان به بیماری، خصوصیات روحی و ذهنی افراد پی برد. از طریق روش روانکاوی، پژوهشگر در تحلیل محتوای خود به دنبال شناخت عوامل مختلفی است که شامل خطوط کلی بر فکر، اندیشه، جهانبینی، دنیای ذهنی و نگرشهای ایده آلیستی صاحب محتوای آن میباشد. بهعلاوه، از طریق تحلیل محتوا میتوان به شناخت جریانهای عمیق و پنهان اجتماعی دورهای که نویسنده در آن میزیسته دستیافت. در سال ۱۹۶۶ پژوهشهایی برای شناخت خصوصیات افراد مبتلابه اسکیزوفرنی انجام گرفت که هدف شناخت زبان افراد سالم و بیمار بود، در تحلیل اسناد بهدستآمده از افراد دو گروه، بدین نتیجه دست یافتند که افراد سالم از کلمات وصفی (بهصورت مفعولی) کمتر استفاده میکردند. درحالیکه افراد بیمار کلمات وصفی بیشتری به کار میبردند. (ساروخانی،1382)
۲-9-4 واحدها و طبقات
۱-واژه «کلمـه» یا اصطلاح، کوچکترین واحدی است که در تحلیل محتـوا به کار گرفته میشود. بهواسطه آن میتوان فهرستی از فراوانی واژگان موردنظر در متن را معین نمود. مثلاً، واژه «صلح» و کلمات وابسته به آن را میتوان در یک پیام برشمرد و از طریق تحلیل آن، به نتایجی دستیافت.
۲-موضوعها: واحد مناسبتری جهت ثبت دادههاست و معمولاً یک جمله ساده است که از ترکیب نهاد و گزاره، مبتدا و خبر به دست میآید. برای مطالعه رفتار، تصاویر، بندها، ارزشها و تبلیغات بیشتر کاربرد دارند. آنچه در موضوعها ضروری به نظر میرسد، باید مشخص شود که کدامیک از مکانها مورد جستجو قرار گیرد و یا کدام بخش از پیام موردنظر است؛ زیرا موضوعها در جملهوارهها بسیار به کار گرفته میشوند.
۳-شخصیتها یا اسامی: در بعضـی مطالعـات از شخصیتها و اسامی بهجای جملات و واژهها استفاده میشود. پژوهشگر میتواند از طریق ثبت اسامی افراد و اشخاص استفادهشده در متنهای مختلف، به نتایج موردنظر دست یابد.
۴-پاراگرافها یا بندها: این واحد کمتر مورداستفاده قرار میگیرد؛ زیرا بهسختی میتوان از طریق پاراگراف چیزهای مختلف را طبقهبندی و کدگذاری نمود.
۵-مقولات یا مورد: واحدی کلی است که توسط فرستنده پیام به کار گرفته میشود که ممکن است کتاب، مقاله و سخنرانی باشد. استفاده از مقولات برای تجزیهوتحلیل مناسب میباشد؛ زیرا انواع کتابها در کتابخانهها بهصورت موضوعی طبقهبندیشده است که میتواند مفید باشد. (فرانکفورد40، نچماس41، ۱۳۹۰، طالقانی ۱۳۷۰، مانهایم42، ریچ43، ۱۳۸۵)
۲-9-5 مقولههای تحلیل محتوا
در تحلیل محتوا میتوان از مقولههای مختلفی سود جست؛ بنابراین، تحلیل محتوا منحصر به مقوله خاص نیست، بلکه با توجه به متن محور پژوهش، سلایق و توانایی محقق میتوان از مقولههای مختلف استفاده نمود. در اینجا بهعنوان نمونه به برخی از این مقولهها اشاره میشود.
الف. مقوله از حیث ساختی: در اینگونه مقولهها نظر پژوهشگر بهشدت، به بیانات یا عقایدی که در متن ابراز شده معطوف میباشد. مثلاً؛ در تحلیل متن میتوان به بررسی عواطف و میزان شدت خشم، بدبینی یا خوشبینی که در رابطه با موضوع خاصی ابراز میشود، پرداخت تا به گرایشها و شدت و ضعف آن پی برد.
ب. سبکشناسی متن: معمولاً اظهارنظرها با علائم و کلمات گوناگون صورت میگیرد. ازاینرو، میتوان گفت: هر فرد سبک خاصی در کاربرد و نحوه استفاده از کلمات دارد، بنابراین، میتوان از این طریق به قالببندی سبکها پرداخت، مثلاً، افراد در گفتارشان از کلمه من، ما، بنده، اینجانب، در نوشتار از کلمات مردم، اکثریت قریب بهاتفاق مردم و واژگانی از این قبیل استفاده میکنند که بیانگر معنای خاصی است. میتوان از طریق سبکشناسی به لایههای زیرین مقصود گوینده دستیافت.
ج. موضوعبندی مقولهها: بر اساس معیاری خاص با توجه به اهداف مترتب بر آن صورت میگیرد. مثلاً، یک متن مذهبی را در مقولههای کلامی، فقهی، فلسفی و غیره میتوان دستهبندی کرد. یا یک سخنرانی سیاسی را میتوان به سیاست داخلی، خارجی و اینگونه موارد دستهبندی نمود.
د. مقولهبندی ارزشی: در این نوع مقولهها، هدف معطوف به قضاوتهای ارزشی گفتار، متن و به بهطورکلی پیامها است. چنانچه بعضی از سیاستمداران کلمات مردمسالاری، حکومت مردمی، آزادی سیاسی و عدالت محوری را در سخنان خود زیاد به کار میبرند. باید توجه نمود که آنها کلمات را در جهت مثبت یا منفی به کار میگیرند یا میزان علاقه و تنفر ایشان نسبت به این کلمات چه مقدار است. از آن مهمتر، باید به علاقه یا تنفر درونی سیاستمداران، نسبت به واژگان پی برد تا از روی ظاهرسازی یا به خاطر مصلحتاندیشی سیاسی خود آنها را به کار نبرند (ساروخانی، 1382، سرمد و همکاران،1377).
۲-9-6 تحلیل محتوا و کاربرد روششناختی آن در تحلیل کتب درسی
روش تحلیل محتوا که در مطالعه و ارزیابی محتوای کتابهای درسی به کار میرود، در پژوهشهای متعدد استفادهشده است. ریشه تاریخی تحلیل محتوا به آغاز کاربرد آگاهانه انسان از نمادها و زبان برمیگردد. تحلیل محتوا یکی از مهمترین روشهای پژوهش در علوم اجتماعی و بهویژه در ارتباطات است.
اما در سایر رشتههای علوم انسانی ازجمله علوم تربیتی نیز به کار میرود (کریپندروف، ۱۳۹۰) برلسون44، تحلیل محتوا را یک فن پژوهشی برای توصیف عینی، نظامدار و کمی ظاهر محتوای رسانه ارتباطی تعریف میکند (برلسون، ۱۹۵۹، به نقل از کریپندروف، ۱۳۹۰) همچنین “محتوا را میتوان دانشها، مهارتها، گرایشها و ارزشهایی توصیف کرد که باید یاد گرفته شوند”(نیکلس و نیکلس45، ۱۳۷۷، ص ۶۲) کرلینجر46 (۱۳۸۲) “تحلیل محتوا را روش مطالعه و تجزیهوتحلیل ارتباطات، به شیوه نظامدار، عینی و کمی برای اندازهگیری متغیرها تعریف میکند یار محمدیان(1386)”تحلیل محتوا یک روش پژوهش منظم برای توصیف عینی و کمی محتوای کتابها و متون برنامه درسی و مقایسه پیامها و ساختار محتوا با اهداف برنامه درسی بیانشده است” (ص ۱۵۰).
تحلیل محتوا کاربرد متنوعی دارد که یکی از آنها تحلیل محتوای کتابهای درسی است. این تحلیل کمک میکند تا مفاهیم، اصول، نگرشها، باورها و همه اجزای مطرحشده در قالب دروس کتاب، مطالعه عملی و با اهداف برنامه درسی، مقایسه و ارزشیابی شوند. برای مثال ممکن است کتاب درسی، نگرشها یا حالتهایی را تشویق کند که با اهداف برنامه درسی همخوانی نداشته باشند. به همین دلیل یک تحلیلگر محتوا میتواند پیامهای نهفته در متون کتاب درسی را با اهداف برنامه یا علایق فراگیران یا هر مورد دیگری ارزیابی کند. درواقع، اهمیت و ضرورت مطالعه چنین مواردی است که تحلیل محتوای کتابهای درسی را توجیه میکند (جین47، ۲۰۱۰، به نقل از نیک نفس،1392) در تحلیل محتوا جداول، عکسها، کارتونها و فیلمها میتوانند مورد تحلیل قرار بگیرند، هرچند ممکن است که وسایل و ابزارهایی که برای کدگذاری این موارد استفاده میشوند از کدگذاری متن مقداری پیچیده و مشکلتر باشند (کوندراکی، ویلمن و آمندسون، ۲۰۰۲، به نقل از نیک نفس،1392)48
۲-9-7 تعریف و مفهوم تحلیل محتوای کتاب درسی
در نظام آموزشی کشور، طراحی، تهیه و تأمین محتوای آموزشی کتاب درسی را نهادهای دولتی و بهصورت متمرکز انجام میدهند. ازآنجاییکه در بهرهگیری از متون درسی و تحقق اهداف آموزشی، عوامل گوناگونی هم چون ویژگیها و خصوصیات فراگیران، الزامات اجتماعی، شرایط و امکانات آموزشی و کمکآموزشی و حتی ویژگیهای انگیزشی، تجربی و تخصصی معلمان تأثیر دارند، کتابهای درسی در فرآیند آموزش نقش و جایگاه ویژگی دارند. به همین دلیل تحلیل و مطالعه محتوای کتاب درسی به تصمیم سازان، دستاندرکاران و برنامه ریزان کمک میکند تا در هنگام تدوین کتابهای درسی تصمیمات درستی بگیرند، طوری که تا جای ممکن نواقص و کاستیها به کمترین میزان برسد (مرادی، ۱۳۸۸) یک تحلیلگر محتوایی یا یک برنامهریز درسی با استفاده از تحلیل محتوا میتواند پیامهای نهفته در داستانهای ساده و یا متون کتاب درسی را با اهداف برنامه موردمطالعه قرار داده و بدینوسیله گرایشها و جانبداریهای پنهان و آشکار در متون برنامه را تعیین کند (یارمحمدیان، ۱۳۸۶)
در این میان شعبانی (1384) تحلیل محتوای کتاب درسی را یک روش علمی برای تشریح و ارزشیابی عینی و منظم پیامهای آموزشی میداند (ص.۱۸۰) و یار محمدیان (1386) تحلیل محتوای کتاب درسی را، یک روش پژوهش منظم برای توصیف عینی و کمی محتوای کتابها و متون برنامه درسی و یا مقایسه پیامها و ساختار محتوا با اهداف برنامه درسی بیان میکند و مرادی (1388) بیان میدارد که تحلیل محتوای کتاب درسی یک شیوه پژوهشی دقیق، عمیق و پیچیده است که از طریق تجزیهوتحلیل متون به تعیین تعداد مفاهیم و واژههای درونمتن میپردازد تا ارتباط بین مفاهیم، معانی تأکیدات و دلالتها را مشخص کند و ورای توصیف و طبقهبندی مقولههای موجود در پیام آشکار از طریق درک موقعیت و شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نویسنده به تفسیر آثار و پیامدهای پیام در فراگیر بپردازد (ص: ۱۱۷).
البته تحلیل محتوای یک کتاب درسی تنها به معنای تحلیل متن و نوشتار کتاب نیست بلکه تحلیل میتواند سایر اجزای کتاب همچون تصاویر، جداول، پرسشها، فعالیتها را نیز در برگیرد (ستریج بوس، مارتنز، پرینز و جوچمز، ۲۰۰۶)49
۲-10 تعریف و ماهیت مطالعات اجتماعی
یکی از ابعاد تربیت انسان، بعد اجتماعی است. مقصود از تربیت اجتماعی تربیت افراد بهگونهای است که از مهارتهای اجتماعی، ارتباطی، اقتصادی و محیطشناسی برخوردار باشند آموزشوپرورش باید دانشآموزان را افرادی مطلع نسبت به مسائل گذشته، حال و آینده جامعه و متعهد به ارزشها و علاقهمند به مشارکت در فعالیتهای اجتماعی، سیاسی و داشتن روحیه انتقادپذیری و انتقادکنندگی تربیت کند؛ و تنها از طریق آموزش مطالعات اجتماعی است که افراد با محیط جامعه، ارزشها و هنجارها، فرایندهای اجتماعی و اقتصادی و مسئولیتهای خود و دیگران آشنا میشوند. مطالعات اجتماعی یک حوزه یادگیری است که از تعامل انسان با محیطهای اجتماعی، فرهنگی، طبیعی، اقتصادی و … و تحولات زندگی بشر درگذشته، حال و آینده و جنبههای گوناگون آن بحث میکند. ازآنجاکه این درس بر محور کنش متقابل آدمیان با یکدیگر و با محیطی که در آن به سر میبرند درروند زمانی استوار است، میتوان ادعا کرد که جامعه، مکان و زمان سه محور عمده این درساند.
مطالعات اجتماعی یک حوزه یادگیری بینرشتهای است که از مفاهیم رشتههای علمی چون جغرافیا، تاریخ، اقتصاد، علوم سیاسی، جامعهشناسی و همچنین آموزشهای مدنی، مطالعات شهروندی و زیستمحیطی، دین و اخلاق بهره میگیرد (فلاحیان، پرتویی مقدم،1392).
دایره المعارف بینالمللی آموزشوپرورش ،در جلد دهم، مطالعات اجتماعی را اینگونه تعریف کرده است :مطالعات اجتماعی حوزهای از برنامه درسی است که هدف آن، آشنا کردن بچهها با محیط اطرافشان و نیز توسعه ارتباطات انسانی است بهگونهای که دانش آموزان شهروندان خوبی تربیت شوند .محتوای این درس از تاریخ، جغرافیا و دیگر علوم اجتماعی استخراج میگردد.(فلاحیان،1392) و در ایران در سال 1375 برای نخستین بار شورای وقت برنامهریزی مطالعات اجتماعی دفتر برنامهریزی و تألیف کتب درسی ،مطالعات اجتماعی را اینگونه تعریف کرده است :حوزهای که دربارهی انسان و تعامل او با محیطهای اجتماعی ،فرهنگی ، طبیعی و تحولات زندگی بشر درگذشته ،حال و آینده و جنبههای گوناگون آن (سیاسی، اقتصادی ، فرهنگی و محیطی )بحث میکند (“راهنمای برنامه درسی مطالعات اجتماعی “،1375) بنابراین در مطالعات اجتماعی به رشد مهارتهای اجتماعی تأکید میشود و برای رسیدن به این هدف محتوای علمی خود را از شاخههای مختلف علوم انسانی کسب میکند(ملکی ،1374).
۲-10-1 ضرورتها و جهتگیریهای اصلی در آموزش مطالعات اجتماعی
مفاهیم رشتههای
