
معتقد بودند که خطر اصلی، همچنان استبداد سنتی است؛ غربگرایان ناتوانتر از آن هستند که بتوانند نهضت را دگرگون سازند. در برابر این گروه افرادی از جمله شیخ فضلالله نوری، غربگرایی و غربگرایان را تهدید اصلی نهضت میدانستند، زیرا تضاد غربگرایان با مذهب و معنویت بومی ایران، تضادی بنیادین است. آنها نه تنها تعامل با علما را برنمیتابند، بلکه با اصل حضور دین در زندگی اجتماعی مخالفند. در نتیجهی این اختلاف نظر رهبران نهضت، مشروطیت به حکومت پهلوی ختم میشود. بنابراین فلسفه وجودی حکومت مشروطه، غربیسازی کشور و پیامد عملکرد آن، استحالهی هویت و گسست تمدنی و تاریخی کشور بود (زیبا کلام، 1393: 20).
چنین شرایطی علمای شیعه را با پرسشی اساسی روبهرو ساخت و آن این که چرا و تا چه وقت میبایست ملت مسلمان ایران به منظور اصلاح امور جامعه و پیشرفت کشور با اعتماد به علما و به اعتبار اسلام به صحنهی مبارزه آورده شوند و تحولات را رقم بزنند. اما نتیجهی مجاهدات آنان به رجال سکولار و غربگرا سپرده شود که مسیر تحولات را برخلاف آرمانها و ارزشهای جامعه جهت دهند. این واکنش سبب شد تا علما و روشنفکران به یک تجدید نظر اساسی در اندیشهی خود بپردازند و همین امر زمینهای شد برای مطرح شدن گفتمان بازگشت به خویشتن. این گفتمان از سوی افراد مختلفی چون بازرگان، مطهری، شریعتی و…، دنبال شد. هدف این گرایشها بنای یک نظریهی شیعی در باب حکومت اسلامی با توجه به بافت متحول جامعه ایران و شرایط جدید جهانی بود. در واقع دلمشغولی اصلی این روشنفکران اصلاح تشیع بود. بنابراین فعالیت آنها به مثابه یک کوشش اصلاحطلبانه سیاسی برای کنار آمدن با مدرنیته در نظر گرفته میشد که در این میان در سال 1342 امام خمینی(ره) در قالب جریان “عقلانیت اسلامی” پاسخی متفاوت که در واقع ناشی از رویکرد و برخوردی متعادل و متناسب با سنت و غرب است شروع به پایهریزی انقلاب اسلامی میکند. در مجموع شعار بازگشت به خویشتن در برابر این سؤال مطرح شد که چه باید کرد تا از انحطاط و عقبماندگی و استبداد رها شویم و جامعهای آزاد و آباد داشته باشیم. چون راههای قبلی؛ یعنی گفتمان مشروطهخواهی، لیبرال، غربیشدن، گفتمان ملیگرایی و تجددخواهی و تأکید بر ایران باستان در پاسخ دادن به این سؤال ناکام ماند. گفتمانی که در پاسخ به این سؤال مطرح شد راهحل را در بازگشت به خویشتن اسلامی یافتند که نتیجهی آن انقلاب اسلامی ایران شد. حال سؤالی که در این پژوهش با آن روبهرو هستیم این است که آیا انقلاب اسلامی ایران پاسخی متفاوت به سؤال مشترک چه باید کرد تا از انحطاط و عقبماندگی و استبداد رهایی یافت؟ است.
1-1-2) اهداف پژوهش:
هدف از این پژوهش بررسی تاریخ معاصر ایران در برهههای زمانی مختلف در زمینهی پاسخگویی به سؤال مشترک چه باید کرد تا از انحطاط و عقب ماندگی رهایی یافت، میباشد. این که چرا انقلاب صورت گرفت؟ از چه زمانی گفتمان بازگشت به خویشتن، گفتمان غالب در حوزه فکری ایرانیان درآمد؟ و چرا ایرانیان آرزوهای خود را در بازگشت به اسلام جستجو کردند؟
1-1-3) کاربرد نتایج پِژوهش:
نتایج این تحقیق میتواند مورد استفادهی محققان حوزهی انقلاب اسلامی، مؤسساتی که پیرامون انقلاب اسلامی تحقیق و پژوهش میکنند، همچنین پژوهشگران، اساتید و دانشجویان این حوزه قرار گیرد.
1-2) ادبیات پژوهش:
به طور کلی با مروری بر آثار و ادبیات تدوین شده در این حوزه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
– فرهاد شیخ فرشی(1381) در کتاب” روشنفکری دینی و انقلاب اسلامی” در ابتدا به ارائه پیشدرآمدی درباره جریان روشنفکری دینی پرداخته است. بحث اصلی این پژوهش با عنوان انقلاب مذهبی در اندیشه سیاسی روشنفکری دینی آغاز میشود و سپس در جستجوی جایگاه روشنفکری دینی در مجموعه جریانهای سیاسی مخالف با حکومت پهلوی، ابتدا به تشریح هویت سیاسی این جریان وتعامل و تقابل روشنفکری دینی در ارتباط با دو جریان اصلی روحانیت شیعه و چپ مارکسیستی پرداخته است و برای تشریح نقش روشنفکری دینی در براندازی حکومت پهلوی بنیانهایی را مورد توجه قرار میدهد که روشنفکری دینی با ایجاد دگرگونی در آنها به فروپاشی پایههای دودمان حکومتگر پهلوی یاری رساند و سرانجام بحث شیوه برخورد روشنفکری دینی با حکومت پهلوی را بررسی میکند و در نهایت به تحلیل و ارزیابی آن میپردازد.
– محمد سالار کسرایی(1379) در کتاب “چالش سنت ومدرنیته در ایران از مشروطه تا1320” به بررسی و شناخت موانع ساختاری بر سر راه توفیق تجدد در ایران است. در این اثر بررسی اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران، آراء و نظرات پیشگامان مشروطه، انقلاب مشروطه، زمینههای اجتماعی عدم توفیق تجددگرایان در مشروطه و در نهایت نتایج سیاسی تجدد و تجددگرایان تا زمان حکومت رضا شاه مورد بحث قرار میگیرد.
ـ غلامرضا گودرزی(1386) در کتاب”تجدد ناتمام روشنفکران ایران” که مرور خلاصه شدهای بر مهمترین منابع در ارتباط با مدرنیته و روشنفکران ایران است، بر وضعیت دوگانگی میان سنت و مدرنیته وتجدد ناتمام در ایران تأکید میکند و نقش روشنفکران را برای رهایی از وضعیت نابهنجار جامعه ایران بسیار حساس و مهم میداند.
– علی میر سپاسی(1384) در کتاب “تأملی بر مدرنیته ایرانی”به بحث دربارهی گفتمانهای روشنفکری و سیاست مدرنیزاسیون در ایران پرداخته است و در باب روایت اروپایی مدرنیته و تصویری که از شرق در ذهن متفکران اروپایی وجود دارد، معتقد است که این نقدها یکی از راههایی است که میتواند سبب آسیبشناسی فرهنگها در فرآیند تحقق مدرنیته در کشورهای غیر غربی شود و با تأمل در باب امکان تحقق روایتهای متنوع که از مدرنیته وجود دارد به این نتیجه میرسد که نه سنت و نه مدرن به خودی خود سبب سعادتمندی بشر نمیشوند. آنچه مهم است تعاملی میباشد که ما با سنتهای فرهنگی و ارزشهای دنیای مدرن برقرار میکنیم.
– امیر اکبری (1389) در پژوهشی با عنوان” مقایسه بین اندیشهی سیاسی و جهانبینی روشنفکران عصر مشروطه و انقلاب اسلامی” برای درک اندیشهی سیاسی روشنفکران ایران در دو برههی زمانی؛ دوران قاجار و سالهای منتهی به انقلاب مشروطه و دوران پهلوی و سالهای منتهی به انقلاب اسلامی، تلاش کرده نشان دهد که چگونه استبداد و نظام استبدادی در ایران در مواجهه روشنفکران با غرب و فهم آنها از مدرنیته تأثیرگذار بوده است. تمرکز اصلی این تحقیق فهم این نکته است که غربگرایی روشنفکران دوره اول و غربستیزی روشنفکران دوره دوم واکنشی در برابر استبداد حاکم بوده است، که در دوره اول غرب در کنار بعد استعماری و ستیزهگرش به مثابه آرمانشهری جلوه میکند که کلید حل مشکلات ناشی از نظام استبدادی به شمار میآید و بیشتر در قالب مفاهیم قانون، پارلمان،… درک میشود. و در دوره دوم بر زمینه شبه مدرنیزاسیون پهلوی، نمادی از استعمار حامی استبداد داخلی، تکنیکزدگی، ماشینیسم و … فهمیده میشود.
– محمد شفیعیفر (1375) در پژوهشی با عنوان” درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی؛ تحولات فکری- فرهنگی ایران واندیشه انقلاب اسلامی1332-1357″ ابتدا درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی که برخی خطوط کلی را ترسیم کرده و در پرتو آن به مباحث عمیقتری میپردازد، بیان میکند و به این نتیجه میرسد که دورهی تاریخی1332-1357، دوره بحران نظری و شکست عملی اندیشهها و جریانهای مادی و غیرمذهبی در حل مشکلات جامعه و دورهی احیای اسلام و حاکمیت اندیشه و تفکر اسلامی است. زیرا بنبست اندیشهها و جریانهای وارداتی، مادی و غیرمذهبی در حل مشکل جامعهی ایران، حاوی این پیام بود که در شرایط جدید باید پارادایم جامعی ایجاد شود که مبادی نظری جامعهی سنتی و مذهبی را با نتایج و مسائل سیاسی_ اجتماعی عصر جدید پیوند داده و طرحی نو ارائه دهد.
– دکتر رحیم خستو (1390) در پژوهشی با عنوان”شریعتی، مدرنیته سیاسی و انقلاب اسلامی” بیان میکند که شریعتی از روشنفکرانی است که سعی داشتند با تلفیق مفاهیم مدرن و دینی فارغ از معایب و نقصان آن به سنتزی جدید دست یابد. همچنین در این پژوهش سعی شده برخی از مفاهیم مدرن در اندیشهی شریعتی را نسبت به مدرنیتهی سیاسی مورد سنجش قرار دهد و تأثیر آن را در انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار دهد.
– محمدجواد نوروزی (1384) در پژوهشی با عنوان”انقلاب اسلامی وچالش سنت و مدرنیته”به بررسی چالش سنت و مدرنیته و رهیافت انقلاب اسلامی در احیای ارزشهای الهی و طرد مبانی مدرنیته پرداخته است و به این نتیجه میرسد که انقلاب اسلامی راهبردی موفق در برابر چالش سنت و مدرنیته و راهی نو فراروی ملتها است.
اگر چه در هر یک از بررسیهای صورت گرفته در این زمینه میتوان موارد مشابهی را مشاهده کرد، که پژوهشگران به بحث روشنفکری و انقلاب اسلامی از این زاویه پرداختهاند که انقلاب اسلامی از یکسو وامدار اندیشههای اسلامی بود که ریشه در مبانی و منابع اسلامی داشت، و از دیگرسو بر شناخت دقیق مدرنیته در غرب و انعکاس آن در ایران، با دو رویکرد التقاطی و غربگرایی تکیه داشت که مفاهیم مدرنیته را به استخدام دین درآورد. اما تفاوت این پژوهش با آثار مذکور در این است که نگاه متفاوتی به انقلاب اسلامی و چگونگی وقوع آن دارد، یعنی این که قصد داریم انقلاب اسلامی را با توجه به گفتمان بازگشت به خویشتن و سؤال چه باید کرد تا از انحطاط و عقبماندگی و استبداد که پس از شکست ایرانیان در جنگ با روسیه، مطرح شده و تا به امروز نیز این سؤال به قوت خود باقی است را مورد بررسی قرار دهیم.
1-3) فرضیات (یا سؤالات پژوهشی):
1-3-1) سؤال اصلی
“آیا انقلاباسلامی پاسخی متفاوت به سؤال چه باید کرد تا از انحطاط و استبداد و عقبماندگی رهایی یافت و به توسعه، استقلال، آزادی رسید، است؟”
1-3-2) سؤالات فرعی
1-آیا انقلاباسلامی را میتوان با شکست نخبگان غیرمذهبی ملیگرا در پاسخ به سؤال چه باید کرد مرتبط دانست؟
2-آیا انقلاب اسلامی نتیجهی طرح گفتمان بازگشت به خویشتن اسلامی است؟
3-آیا ایرانیان قصد داشتند، با انقلاب اسلامی به آزادی، توسعه، استقلال و جمهوریت از طریق اسلام برسند؟
1-4) روش تحقیق
این پژوهش به روش توصیفی_تحلیلی و بر اساس منابع کتابخانهای انجام میگیرد؛ نخست از طریق مطالعه و فیشبرداری مطالب مربوط به موضوع تحقیق جمعآوری و سپس با طبقهبندی یافتهها و تنظیم آنها فصلهای پایاننامه تدوین خواهد شد.
1-5) سازماندهی پژوهش
این پژوهش شامل هفت فصل میباشد، فصل اول کلیات تحقیقکه شامل طرح مسأله، اهداف پژوهش، کاربرد نتایج تحقیق، سؤالات پژوهش، روش تحقیق و در نهایت ادبیات موضوع میباشد؛ فصل دوم در پاسخ به سؤال چه باید کرد تا از انحطاط رهایی یافت به نخستین اقدامات اصلاحگرایان از جمله عیاسمیرزا، امیرکبیر، ملکمخان و…، پرداخته شده است؛ در فصل سوم دلایل انقلاب مشروطه، اهداف آن، گرایش ایرانیان به غرب و الگوگیری از آن در انقلاب و در نهایت فرجام انقلاب بررسی شده است؛ در فصل چهارم به تجددگرایی و اصلاحات پهلوی در پاسخ به سؤال چه باید کرد اشاره شده است؛ فصل پنجم به دوران فترت و ظهور جریانهای سیاسی(حزب توده، جبههملی و کودتای 28مرداد) و نقش آنها در بیداری مردم و استقلال خواهی ایرانیان مورد بررسی قرار گرفته است؛ فصل ششم به انتقاد از غرب و غربزدگی و بازگشت به خویشتن در پاسخ به پرسش چه باید کرد؟ از دیدگاه روشنفکران ایرانی پرداخته است و در فصل هفتم دولت پهلوی و نقش آن در رشد اسلامگرایی و شکلگیری انقلاب اسلامی مورد بررسی قرار گرفته است و در نهایت با نتیجهگیری سخن را به اتمام میرسانیم.
فصل دوم
نخستین اقدامات اصلاحگرایان
2-1) مقدمه
آگاهی ایرانیان نسبت به تغییر وضعیت جهانی و ورود جهان به دوران جدید و تلاش آنه
