
مرتبط میدانند اما در حقیقت این دو مفهوم متفاوتند. نمایش یک تجربه شخصی است، کلمهای که از واژه یونانی دراگو55 میآید و تئاتر در ارتباط با تجربه با دیگران شکل میگیرد، واژهای که از کلمه یونانی تئاترون56 میآید به معنای مکانی برای نمایش دادن و دیدن (کاسون، 2006). نمایش را نمایش میسازد، دقیقاً بیرون و فراسوی واژهها قرار دارد و عبارت از کنش یا عملکردی است که به اندیشه و مفهوم مورد نظر پدید آورنده اثر، تحقق کامل میبخشد. هنر نمایش عینیترین و ملموسترین شکل بازآموزی موقعیتها و روابط انسانی است زیرا نمایش بر خلاف قالبهای روایتی که به بازگویی رویدادهای گذشته و خاتمه یافته گرایش دارند، در ابدیت زمان حال جاری است، در اکنون و اینجا نه در آن جاها (اسلین، 2006). نمایش درمانگری راهبردی حرفهای، انسانی و مبتنی بر بهداشت روان است که به صورت پویا و موثر نیازهای افراد از کودکی تا کهنسالی را برآورده میکند (اسکوبل57، 2004). نمایش درمانگری عبارت است از استفاده هدفمند از نمایش و یا فرایندهای تئاتری برای رسیدن به هدفهای خاص. در این روش عمق و وسعت تجربه درونی میتواند مهارتهای ارتباطی بین فردی را به عهده میگیرند تا از این طریق به نقش واقعی خود در زندگی دست یابند (NADT58، 2005). نمایش درمانگری ابزاری برای دستیابی به سلامت جسمانی و روانشناختی در موقعیتهای آموزشی و اجتماعی است (کارتنی،1987). دیوید رید جانسون59(1991) معنای دقیقتر و مبتنی بر هدفهای درمانگری را ذکر کرده است:”نمایش درمانگری نامی است برای آوردهای درمان گروهی که در آن از نشانهها و نمادهای غیرکلامی نمایش خلاق60و بازی نقش استفاده میشود”. پیتر اسلید (1954) از واژه نمایش درمانگری برای توصیف نوعی از نمایش در آموزش و پرورش استفاده میکند که به ایجاد اطمینان، امید، احساس امنیت، همدلی و تمرکز در مراجع منجر میشود (کیتز،2000). انجمن بریتانیایی تعیین صلاحیت و هنجارهای حرفهای برای هنر درمانگران61 نمایشدرمانگری را به عنوان نوع منحصر به فردی از رواندرمانگری توصیف کرده که در آن خلاقیت، بازی، حرکت، آوا، قصهگویی، نمایشگری62و هنرهای اجرایی، جایگاه اصلی را در رابطه درمانی به خود اختصاص میدهند (کاسون، 2006). نمایشدرمانگری را میتوان به منزله کاربرد خاص ساختارهای تئاتری و فرایندهای نمایشی با یک هدف مشخص و از پیش تعیین شده که همان درمان است، تعریف کرد (جنینگز، 1987). جونز (1996) نمایشدرمانگری را شیوهای میداند که با بهرهگیری از امکانات مشترک تئاتر و روان شناسی، با هدف ایجاد تغییرات فردی به کار میرود. نمایش درمانگری از فنون تئاتری به منظور رسیدن به شفابخشی روانشناختی استفاده میکند (لانگدان63، 1948). انجمن نمایشدرمانگری لسآنجلس64، نمایشدرمانگری را به منزله استفاده از فنونی مانند نمایشی کردن داستان، نمایش در حال اجرا65، پانتومیم، بازیهای تئاتری و دیگر فرایندهای نمایش با درمانی دانسته است (DTIL، 2004). واژه نمایش درمانگری مرتبط با روشهایی درمانی است که از عناصر تئاتری چون بداههسازی و بازی نقش به منظور درمان مراجعان با مشکلات هیجانی و روانشناختی شدید یا خفیف استفاده میکند (جرسی66، 1997). نمایش درمانگری استفاده عمدی و هدفمند از فرایندها و تولیدهای نمایشی، تئاتری برای رسیدن به هدفهای خاص درمانی از قبیل بهبود نشانهها، یکپارچگی جسمانی و عاطفی و بالاخره تحول فردی است (کاسون، 2006). آنچه در تمامی تعاریف نمایش درمانگری به عنوان اصل زیر بنایی دیده میشود، تاکید بر عمل نمایشی67به عنوان نیروی مثبت یادگیری یادگیری، رشد فردی و شفا بخشی است (کارتنی، 1987). نکته دیگری که در همه تعاریف به چشم میخورد استفاده از نمایشدرمانگری به عنوان مداخلهای درمانی است و نه آموزش مهارتهای خاص، مانند آنچه در تئاتر دیده میشود (کاسون، 2006). نهایت این که نمایش درمانگری در روند جستجو برای پیدا کردن الگوهای مناسب روان شناختی، بیش از آنکه بر روانشناسی رفتاری یا شناختی متکی باشد به روانشناسی روانپویشی توجه دارد (والنتی68و فونتانا69، 1994). نمایش خلاق ترکیبی از تئاتر و تعلیم و تربیت است. و داناییهای بالقوه انسان را به فعل در میآورد و تفکر در آن هم شهودی و هم منطقی است. در آزمایشگاه نمایش خلاق آدمها بحرانها را میآزمایند، نگرشها و تواناییهای خود را محک میزنند، زندگی را در محیطی امن تمرین میکنند و به طور فیالبداهه به آن عکسالعمل نشان میدهند. از آنجا که در این نوع نمایش فشار اجرا در کار نیست، بچهها در مراحل رشد از آن تجربه میآموزند و بزرگسالان برای مشکلات خود راه حل پیدا میکنند. درست و غلط در آن مطرح نیست. فعالیتی جاری، نمادین و برانگیزاننده است که در زمان حال روی میدهد و بداهه سازی در این نوع نمایش اهمیت خاصی دارد (آقا عباسی، 1386).
تاریخچه پیدایش تئاتر و نمایشدرمانی
اولین بار اصطلاح تئاتر درمانی در انگلستان و در سخنرانی پیتر اسلیدز70 خطاب به انجمن پزشکی بریتانیا در سال 1939 به کار برده شد. در امریکا اولین بار توسط فلورشایم71 در گزارشی با عنوان تئاتردرمانی (1946) که به انجمن درمان حرفهای امریکا ارائه شده دیده شده است. در هر حال استفاده درمانی هدفمند از تئاتر و نمایش در فرهنگ امریکا و انگلستان سابقه طولانیتر دارد.
در هر حال تئاتر و نمایش به شکلی مستقیم و متداول به فرایندهای درمانی ارتباط پیدا میکنند. طبق گفته مورا72 تاریخچه درمان و نمایش بسیار طولانی است. او به عنوان نمونه از کائلیوس اورلیوس73 در قرن پنجم میلادی نقل قول میکند: که در بیماریهای شدید و مزمن که بیمار دچار افسردگی باشد او تئاتر بی کلام را توصیه میکند و اگر دچار بازیگوشی کودکانه شده باشد، تراژدی یا نمایش اندوهبار را مناسب میداند. مورنو معتقد است که برای حفظ زیبایی شناختی یک نمایش باید اختلال روانی را با عنصر مخالف خود هماهنگ کرد تا وضعیت متعادل و سالم ذهنی برقرار شود و بیمار با استفاده از اصل همانندسازی بتواند حرف خود را بزند (یثربی،1383).
نمایش در رویکرد نظری رواندرمانی
مورنو اولین تئاتر روانشناسانه خود را در سال 1936 در بیکن74 نیویورک اجرا کرد. در سال 1920 تئاتری را بر مبنای بداهه و به شکلی خودانگیخته ارائه کرد که در سال 1924 تحت عنوان تئاتر خودانگیخته منتشر شد. این نمایشنامه در سال 1947 در امریکا ترجمه و چاپ شد و قرار بود این شیوه تئاتری (انقلابی) را بوجود آورد. مورنو به نمایشنامه مکتوب اعتقادی نداشت و میخواست بازیگر یکی باشد و کل نمایشنامه به صورت بداهه ساخته و اجرا شود. نظریه مورینو با مقاومت شدیدی روبرو شد و به دلیل بیعلاقگی مردم و مشکلات مالی بسته شد. مورنو در نسخه امریکایی 1947 «تئاتر خود انگیخته» نظریههای خود را به سه دسته تئاتر خود انگیخته، تئاتر، زندگی و تئاتر درمانی یا تئاتر کاتارسیس تقسیم میکند. به گفته او تئاتر ابزار تئاتر خودانگیخته را برای مقاصد درمانی مورد استفاده قرار میدهد و شخصیت تخیلی جهان نمایشنامهنویس، جای ساختار اصلی دنیای بیمار را اعم از تخیلی جهان نمایشنامهنویس. جای ساختار اصلی دنیای بیمار را اعم از تخیلی یا حقیقی میگیرد. مورینو سرانجام نخستین اجرای نمایش روانشناسانه را در سال 1936 در بیکن، ساناتوریوم75 افتتاح کرد. در ژوئن سال 1941 اولین بیمارستان عمومی امریکا تئاتر روانشناسانه را به صحنه برد. سال بعد اولین نمایشنامههای روانشناسانه به نام فرانسیس هریوت76 این کار را ادامه داد. در سل 1942 موسسات تئاتر اجتماعی و تئاتر روانشناختی توسط مورنو در نیویورک افتتاح شدند. در همین سال بود که مورنو درباره نمایش روانشناسانه گزارش را منتشر کرد. شیوه مورنو اینگونه بود که درمانگر به عنوان کارگردان وارد عمل میشود و اعضای گروه به مدت یک و نیم تا دو ساعت با هم ملاقات میکنند. در نقشگذاری روانی کلاسیک در هر جلسه یک بازیگر عمده تعیین میشود و این فرد محورکار قرار میگیرد. مسایل و مشکلات افراد با استفاده از بداهه سازی تجسم مییابند و روی آنها کار میشود در هنگام اجرای یک وضعیت یا موضوع سایر بیماران یا کارکنان موسسه نقش افرادی را به عهده میگیرند که به نحوی با مشکل بازیگر اصلی ارتباط دارد (یثربی،1383). نویسندگانی چون بنتلی77 (1977)، الساس78 (1992) و آنتی نوچی مارک (1986) به توازی تئاتر و درمان اشارههای بسیار کردند در بعضی از شیوههای درمان از جمله بازی یا گشتالت از زبان نمایشی استفاده میشود، استفاده از شیوه نمایشی در درمان که توسط ملانیکلاین79 و فریتس پرلز80 به کار گرفته شدند اهمیت این روشها را یادآور میشوند. در روش گشتالت از نمایش برای کشف خود در این جا و اکنون استفاده میشود. برای مثال در یک گفتگو ممکن است بیمار از درون خود یا شکافی که در وجود خویش احساس میکند صحبت کند و آن را به نمایش در آورد. نمایش به وسیله دو صندلی خالی انجام میگیرد. هر صندلی نشانهای از آن شکاف درونی است و بیماران با نشستن روی صندلی این بخش از درون خود را بازی میکنند و به این ترتیب میتوان جنبههای اصلی کار تحلیلی یا روان درمانی را در یک چهارچوب نمایشی نشان داد. این شیوه در نمایش به این شکل بیان میشود: خلق یک واقعیت تخیلی جایگزین ساختن هویت تخیلی در بیمار توسط درمانگر و مواجهه با وضعیت، انگار که به مشکلی که انگار واقعی بوده است (یثربی،1383).
انواع نمایش خلاق
نمایشخلاق بیصدا
در سکوت، که همان پانتومیم است. پانتومیم به معنی هنر گفتگو با حرکات بدن است بدون استفاده از زبان گفتاری. برای اجرای پانتومیم میتوان از پنج حس انسانی بهره گرفت، حسبینایی، حسبویایی، حسشنوایی، حسچشایی و حسلامسه یا بساوایی.
نمایش خلاق (بدیهه سازی) گفتاری
نمایش خلاق (قصهها) و (داستانها). نمایش خلاق بر اساس (موضوع) یا (شخصیتها).
اهداف نمایش خلاق
ضرب المثلی میگوید:
به من بگو فراموش خواهم کرد.
به من نشان بده، به خاطر خواهم سپرد.
مرا درگیر کن، خواهم فهمید (یثربی،1383).
آموزش هنرهای نمایشی ابزار مهمی در پرورش خلاقیت و استفاده از آن در حل مسائل است. این آموزش باعث میشود دانشآموزان بتوانند برای درک خود و دنیای اطرافشان، توانایی فکری و ادراکیشان را به کار گیرند. فعالیت نمایشی میتواند راهی برای بروز احساسات، تفکرات و رویاهای آنها فراهم کند که جز این، راه دیگری برای ابراز آن ندارد. کودکان میتوانند حتی برای چند لحظه شخص دیگری شود ونقش جدیدی را کشف کنند، راهها و روشهای مختلف فردی را برای حل مشکلات ملموس و واقعی- مشکلات ناشی از زندگی روزمره یا حتی مسائلی که شخصیتهای داستانی یا تاریخی با، آنها مواجه میشوند – پیدا کند و محک بزند. کودکان با اجرای کار گروهی، همکاری، یافتن بهترین راه تشریک مساعی افراد گروه، گوش دادن به نظرات دیگران و قبول آنها را یاد میگیرند. هیچ شکل هنری به اندازه نمایش مبتنی بر کار گروهی نیست. و کودکان را برای زندگی و کار در دنیایی واقعی را آماده میکند. در ایفاینقش، لازم است بازیگر دنیا را از دریچه چشم شخص دیگری ببیند و درک کند (ناظمی، 1385).
معمولاً در جامعه افراد حتی دوستانی که برای هم درد دل میکنند حرف یکدیگر را به تمامی نمیشنوند و هر کسی منتظر است که حرف دیگری تمام شود تا حرف خودش را بزند. در نمایش خلاق فرد باید بشنود وگر نه نمیداند چه اتفاقی میافتد و سررشته را از دست میدهد. این امر دقت در ارتباط را تقویت میکند و ارتباط منجر به همدلی میگردد. تقویت زبان و ارتباط، آگاهی اجتماعی، همدلی و مشارکت، مهارت حل مسأله، اندیشۀ خلاق، ارزشها و نگرشها، مفهوم مثبتی از خویشتن، شناخت هنر تئاتر (آقا عباسی، 1386).
اهمیت نمایش خلاق
مورنو (1951) در کتاب دعوت به مواجهه، هدف تئاتردرمانی را به گونهای موجز در یک شعر کوتاه بیان میکند. شعری که به سادهترین وجه تاثیر و ضرورت تئاتردرمانی را در جامعه از هم گسسته و بیارتباط بشر امروز را به تصویر میکشد.
ملاقات دو تن، چشم در چشم، چهره به چهره …
و وقتی که تو
