
ر نوجواني بهنجار بوده (گرينبرگر، چن24،1996)، و در نتيجه، يک عامل تأثيرگذار مهم بر بهزيستي در اين مرحله از رشد قلمداد ميشود تغييرات هورموني ناشي از شروع بلوغ نيز با افزايش خلق افسرده در نوجواني ارتباط دارد (استينبرگ،1993).
امروزه با پيدايش و گسترش روانشناسي سلامت و روانشناسي مثبت25، نگرش دربار? اختلالات، از چارچوب پزشکي و مدل تک عاملي خارج شده و محققان معتقدند که بهتر است شکل گيري و گسترش اختلالهاي رواني را به حساب سبکهاي زندگي معيوب و کيفيت نازل زندگي افراد گذاشت و در درمان بايد به دنبال اصلاح و تغيير در کيفيت زندگي و گسترش توانمنديها و ايجاد رضايت از زندگي و بهزيستي در افراد و جوامع بود (سليگمن، سيکسزنت ميهالي26،2000).
در اين دوره، تغييرات سريع فيزيكي، ذهني و هيجاني اتفاق ميافتد. بسياري از نوجوانان سيگار كشيدن، خوردن الكل، مصرف ماري جوانا و موارد ديگر را تجربه ميكنند، از لحاظ جنسي فعال ميشوند و درصد كمتري در ديگر كارهاي غيرقانوني درگير ميشوند. در حالي كه اخيراً محققان روي جنبه هايي از اين فعاليت هاي نوجوانان متمركز شده اند، ميزان انجام اين رفتارها هنوز باعث نگراني است. براي بسياري از نوجوانان درگيري با اين رفتارها عواقب طولاني مدت كمي دارند اما هزينه آن براي افرادي كه به سيگار، الكل يا مواد معتاد ميشوند، آنهايي كه ناخواسته حامله ميشوند يا خود را داراي پرونده قضايي مييابند ميتواند خيلي وخيم باشد (اوهينبا و گيتلمن27، 2002). دوره نوجواني با افزايش احتمال خطر براي شروع مصرف دارو و مواد مخدر همراه است (استنفيلد و كيرستين28،2005). بنابراين اين دوره در زمينه ي رفتارهاي مخاطره آميز اهميت فراواني دارد. امروزه شيوع رفتارهاي پرخطر بخصوص در نوجوانان و جوانان به يكي از مهم ترين و گسترده ترين دل نگراني هاي جوامع بشري تبديل شده و عليرغم فعاليت هاي سه دهه گذشته رفتارهاي مخاطره آميز در سطح جهان داراي رشد تصاعدي بوده است.
در ايران حدود 13 درصد دانش آموزان پايه هاي سوم راهنمايي تا سوم دبيرستان كشور در معرض خطر مواد مخدر قرار دارند و بر اساس پژوهشي كه روي دانش آموزان اين پايهها در سراسر كشور توسط دفتر پيشگيري از آسيب هاي اجتماعي وزارت آموزش و پرورش انجام شده، 5 درصد دانش آموزان اين پايهها حداقل يكبار مواد مخدر مصرف كرده اند. 13 درصد آنها در معرض خطر مصرف مواد مواد مخدر و 35 درصد تجربه حداقل يكبار سيگار كشيدن را دارند و 71/8 درصد آنها در معرض خطر و يا آستانه كشيدن سيگار هستند. 12 درصد دانش آموزان حداقل يك بار الكل نوشيده اند و 8/15 درصد آنها نيز در آستانه ارتكاب اين رفتار پرخطر هستند (ملک شاهي و مومن نصب،1386).
مطالعات مختلف درباره الگوي سيگار كشيدن در بين نوجوانان امريكايي و اروپايي نشان ميدهد كه 11 تا 57 درصد پسران 15 ساله و 12 تا 67 درصد دختران 15 ساله در طول هفته سيگار ميكشند (هودمون، باردل، کرون، فنلون29،2005). بر اساس پژوهش هاي مليچر و چستانك نرخ بروز رفتارهاي پرخطر در بين نوجوانان و جوانان بيشتر از ساير اعضاي جامعه گزارش شده است (ترکيجاه و نجفي30، 2008 ). و با توجه به اين كه نزديك به 40 درصد جامعه ما در گروه سني زير 20 سال هستند، ضرورت تدوين راهبردها و مداخله هاي علمي همچون آموزش تاب آوري در اين گروه سني كه آينده سازان جامعه به شمار ميروند، ضروري به نظر ميرسد. (باريکاني، 1387).
4-1 اهداف پژوهش
تعيين اثربخشي آموزش تاب آوري بر افزايش كيفيت زندگي دانش آموزان دختر
تعيين اثربخشي آموزش تاب آوري بركاهش رفتارهاي پرخطر در دانش آموزان دختر
5-1 فرضيه هاي پژوهش
1-آموزش تاب آوري بر افزايش كيفيت زندگي دانش آموزان دختر مؤثر است.
2-آموزش تاب آوري بر كاهش رفتارهاي پر خطر در دانش آموزان دختر مؤثر است.
6-1 متغيرهاي پژوهش
متغير مستقل : تاب آوري
متغيرهاي وابسته : كيفيت زندگي ، رفتارهاي پرخطر
تعاريف نظري و عملياتي متغيرها
7-1 تعريف مفهومي متغيرها
تاب آوري: به عنوان توانايي عبور از دشواري ها و غلبه بر شرايط در زندگي تعريف شده است.(مارش31، 1996)
تاب آوري به قابليت تطابق انسان در مواجهه با بلايا يا فشارهاي جانکاه، غلبه يافتن و حتي تقويت شدن به وسيل? آن تجارب اطلاق ميشود (بشارت و عباسپور دوپلاني،1389).
كيفيت زندگي: سازمان بهداشت جهاني(1974) ” كيفيت زندگي” را نه فقط با نبود بيماري بلكه به عنوان رفاه و آسايش كامل جسمي، رواني و اجتماعي تعريف كرد (كاستچينگ، فريمن و ساتوريس32،1998).
” سازمان بهداشت جهاني”(1998) کيفيت زندگي را ادراک فرد از موقعيت خود در زندگي با توجه به زمينه فرهنگي و ارزشي و اهداف فردي تعريف ميکند (نقل از اسميت،2000).
کيفيت زندگي طبق تعريف سازمان بهداشت جهاني عبارت است از ادراک فرد از وضعيت زندگي در عرص? فرهنگ و سيستم ارزشي که در آن زندگي ميکنند با اهداف، انتظارات، معيارها و امور مهم مرتبط است ( دوايهي و سينگ33،2001). و ميافزايد کيفيت زندگي مفهومي گسترده است که به شکلي پيچيده تحت تأثير سلامت جسماني، حالت روانشناختي، سطح استقلال، روابط اجتماعي و رابط? شخص با افراد مهم در زندگي او قرار ميگيرد (کادنا، ويناکيا، پرز، ريکو، روسا هينوجوسا و جوآن- منوئل آنايا34،2003).
رفتارهاي پرخطر: به رفتارهايي اطلاق ميشود كه احتمال نتايج مخرب جسمي، روانشناختي و اجتماعي را براي فرد افزايش دهد ( تيموري، كريمان، منصوري و رضايي،1389).
رفتارهاي پرخطر به رفتارهايي اطلاق ميشود که سلامت و زندگي نوجوانان، جوانان و ساير افراد جامعه را در معرض خطر قرار ميدهد (ماهر،1383).
8-1 تعريف عملياتي متغير ها
تاب آوري: در اين تحقيق منظور از تاب آوري عبارت است از ميزان نمراتي كه دانش آموزان در پرسشنامه تاب آوري كانر و ديويدسون (CD-RIS) بدست ميآورند و براي آموزش تاب آوري به مدت 12 جلسه از برنامه آموزش مولفه هاي تاب آوري (هندرسون و ميلستسن، 1997 به نقل از زرين کلک، 1389) استفاده مي شود که مولفه هاي آن شامل: خودآگاهي، ارزشمندي، ارتباط موثر، پيوندجويي، آينده نگري، خودکارآمدي در تصميم گيري، خودکارآمدي در حل مسئله، خودکارآمدي در مسئوليت پذيري، کنترل هيجانات و معنامندي است.
كيفيت زندگي: به منظور اندازه گيري كيفيت زندگي از فرم كوتاه پرسشنامه كيفيت زندگي (SF-36) که توسط وير و شربورن در سال 1992ساخته شده است، و توسط منتظري، گشتاسبي، وحداني نيا و گاندک35(2005) با روش ترجمه و ترجمه مجدد به فارسي برگردانده شده، استفاده شده است.
رفتارهاي پرخطر: به منظور اندازه گيري رفتارهاي پرخطر دانش آموزان از پرسشنامه رفتارهاي پرخطر كه به وسيله خسرو رشيد در سال 1391ساخته شده است و شامل 46 سوال ميباشد استفاده شده است.
فصل دوم
مباني نظري و پيشينه پژوهش
1-2 تاب آوري
سال هاست كه تاب آوري به عنوان يك استعاره تأثيرگذار از علوم طبيعي وارد روان شناسي شده است. اين مفهوم به شيوه هاي گوناگوني تعريف شده و داراي ادبيات پيچيده و وسيعي بخصوص در روانشناسي رشد بوده و در مددكاري اجتماعي و جامعه شناسي نيز رو به افزايش است. به دليل اينكه تاب آوري به روش هاي گوناگون و نيز در موارد متفاوت استفاده ميشود، منتقدان ان را حشو و زائد ميدانند (لوتار و همکاران 2000). علي رغم اين انتقادات ، محققان از سال 1980 به بعد، به شكل سرسختانه اي به تاب آوري به عنوان يك مفهوم نظام مند توجه نشان ميدهند. و از آن به عنوان يك ايده كاربردي با ارزش عملگرايي بالا حمايت ميكنند (هارت، بلينكو و توماس36،2007).
طرفداران عملكرد توانايي محور به جاي تمركز بر آسيب معتقدند كه حوزه روانشناسي مثبت براي متخصصان فرصتي فراهم خواهد كرد تا با داشتن ابزار هاي جديد، مراجعان خود را از چشم انداز وسيع تر و كامل تري بنگرند (والس37،2006).
از جمله عواملي كه باعث سازگاري هر چه بيشتر آدمي با نيازها و تهديدهاي زندگي ميگردد تاب آوري است كه جايگاه ويژهاي در حوزه روانشناسي رشد، خانواده و بهداشت رواني دارد، به طوري كه هر روز بر شمار پژوهش هاي مرتبط با اين سازه افزوده ميشود (جاکلون،1997، به نقل از کيخاوني و همکاران، 1390). عبارت خطرساز و تاب آوري در اين حوزه از مطالعات تا حدودي رايج است و معمولاً از عبارات مشابهي مانند تاب آوردن، تاب آوري روانشناختي، تاب آوري هيجاني، سخت رويي و تدبير، انعطاف پذيري و بهبود پذيري نيز نام برده ميشود. از تاب آوري به عنوان يك ايده خوب باارزش عمل گرايي بالا براي كمك و تقويت افراد در مواجهه با ناملايمات و حفظ كردن آنان در برابر خطراتي كه در طول زندگي شان به وجود ميآيد، ياد ميكنند (هارت، بلينكو و توماس،2007).
ورنر از جمله اولين دانشمنداني بود كه در دهه 1970 از اصطلاح تاب آوري استفاده كرد، او گروهي از بچه هاي منطقه كايوايي در هاوايي را مورد مطالعه قرار داد كه درفقر بسر ميبردند و يا با والدين بيمار رواني يا الكليك و يا اخراج شده از كار زندگي ميكردند از اين تعداد دوسوم در سنين بالاتر رفتارهاي ويرانگر از خود نشان دادند، اما يك سوم رفتارهاي مخربي نداشتند، گروه اخير را تاب آور ناميد. ميزان تاب آوري براي بسياري از كودكان يكسان نيست زيرا آهنگ رشدشان نيز متفاوت است. به اين معني كه ما نميتوانيم از آنان انتظار داشته باشيم از مدل و تكنيك هاي مشابهي براي شكل دهي تاب اوري خود استفاده كنند، بلكه ما ميتوانيم تاب اوري را به كودكان مشابه با شيوه اي كه به آنان آموزش ميدهيم چگونه فوتبال بازي كنند يا چگونه از ابزار موسيقي استفاده كنند، آموزش دهيم (وانگ و گوردون38،1994).
عوامل ارتقاء تاب آوري به طور مشترك در سه سطح مورد بحث قرار گرفته اند كه عبارتند از عوامل فردي، خانوادگي و عوامل اجتماعي كه افراد در آن زندگي ميكنند. لذا ارزيابي ظرفيت سازگاري يك فرد ناشي از ارزيابي جامع هر يك از اين سطوح است و به همان ميزان كه نياز به مداخلات مؤثر براي رشد منابع و مهارتهاي دروني فرد وجود دارد براي ارتقاء بيشتر تاب آوري بايستي به تغيير محيط اجتماعي نيز توجه شود، به طوري كه بتوانند بر مشكلات و تأثيرات منفي محيط، غلبه كنند (گارمزي39،1991).
تاب آوري به زبان ساده، تطابق مثبت در واکنش به شرايط ناگوار (والر،2001، به نقل از کيخاوني، محمدزاده، محمدي، نصراللهي، بيگلري پير احمدوند1390) است.
با توجه به تأكيد متخصصان بر آموختني بودن مهارت هاي گوناگون تاب آوري (وينا، 2003، استرنبرگ و بري،1994) ميتوان با آموزش اين مهارتها به افراد، سطح سلامت رواني و هيجاني آنان را افزايش داد و از اين رو احساس رضايت مندي از زندگي را در آنها بالا برد. به باور استرنبرگ و بري (1994) با آموزش مهارتهايي همانند مهارت هاي ارتباطي، مقابله، جرأت بخشي و ابراز وجود ميتوان تاب آوري و به دنبال آن سطح سلامت افراد را افزايش داد (به نقل از ساماني و همكاران، 1386).
فارلين و كارول40(2000) در تحقيقي كه با عنوان برنامه مداخله گروهي براي افزايش سلامت روانشناختي نوجوانان در معرض خطر انجام دادند معتقدند كه امكان تلقين مهارت هاي تاب آوري در فضاي درمان گروهي براي نوجوانان بيشتر فراهم است. نتايج نشان داد كه افرادي كه زير چتر تاب آوري قرار گرفتند اظهار داشتند كه ميتوانند تاب آوري را مديريت كنند. علاوه بر اين بنظر ميرسد مدارس ميتوانند نقش هدايتي در مديريت تاب آوري را از طريق مداخلات گروهي فراهم آورند.
مهم ترين نتيجه کاربردي برآمده از دل پژوهشهاي تاب آوري، اين است که ميتوانيم توانمندي افراد را ارتقاء دهيم به گونهاي که آنها احساس هويت و کارآمدي، توانايي تصميم گيري، هدف گذاري و باور به آينده دست يابند و از اين راه بتوانند نيازهاي اوليه انساني خود براي مهرباني، رابطه با ديگران، چالش، قدرت و معناداري را در شرابط طاقت فرسا بعنوان
