
نوجوانان نشان میدهند كه خودمختاری ممكن است ولی در چارچوب «نظمی دموكراتیك». برخی از صفات والدین از این سه الگو و رفتار فرزندانشان كه توسط «باومریند» مطرح شده در جدول زیر آمده است. (برجعلی ،1378).
19-2شیوههای تربیتی والدین و رشد اجتماعی کودکان
انسان اصالتا موجودی است اجتماعی و جاذبه اجتماعی رشد کودک پایه و اساس زندگی انسانی او را تشکیل میدهد. لازمه زندگی اجتماعی، آمادگی روانی،برخورداری از مهارتهای اجتماعی، اعتماد به نفس و قدرت سازگاری اجتماعی است. بدون تردید از نظر اجتماع مهمترین بعد شخصیت افراد، بعد اجتماعی شخصیت افراد است و در یک کلام،خانواده،اساسیترین بستر رشد شخصیت مطلوب کودکان است. بدون شک یکی از مهمترین و موثرترین دوران زندگی آدمی که در آن شخصیت فرد پایه ریزی شده و شکل میگیرد؛ دوران کودکی است امروزه این حقیقت انکارناپذیر به اثبات رسیده است که کودکان در سنین پایین فقط به توجه مراقبت جسمانی نیاز ندارند؛ بلکه این توجه و تربیت باید همه ابعاد وجودی آنها شامل رشد اجتماعی؛ عاطفی؛ شخصیتی و هوشی را در برگیرد. طبعا فرزند انسان نیز از همان کودکی توانایی برقراری و قابلیتهای یک زندگی اجتماعی را دارد. در این میان نقش پدر و مادر،بسیار حیاتی است و کودک روابط اجتماعی خود را از پدر و مادر میآموزد. اگر بخواهیم کودکی اجتماعی پرورش دهیم از همان ابتدا باید به نیازهای او پاسخ بدهیم و برای این منظور باید نیازهای اجتماعی او را بشناسیم. (علیزاده، ۱۳۷۶).
1-19-2شخصیت
کودک در روند اجتماعی شدن معمولا والدین و به خصوص مادر خود را الگو قرار میدهد و رفتار و بر پایه تقلید از دیگران پایه ریزی میکنند. بنابراین شناخت نیازهای کودک و تصحیح الگوهای رفتاری نقش مهمی را در شخصیت اجتماعی کودک خواهد داشت (عامری، ۱۳۸۷). از خصوصیات بارز انسانها، اجتماعی کردن کودکان میباشد. حمایت و شیوه درست فرزند پروری به رفتارها یا اعمال محبت آمیز،مساعدت و همیاری که والدین نسبت به فرزندان خود ابراز میدارند، اشاره دارد، شیوه درست تربیت و فرزند پروری که کودکان از والدین خود دریافت میکنند منجر به سلامت پایدار قابل توجهی میشود، زیرا رابطه والدین و فرزندان با فراهم آوردن شرایط افزایش سلامت موجب رشد و تحول روانی، اجتماعی و زیستی میشود.
در حقیقت شیوههای درست فرزند پروری والدین بر رشد و افزایش سلامت روانی فرد تاثیر میگذارد. به ویژه در طول دوران اولیه زندگی، والدین یک کودک،اغلب منبع اصلی برای رشد احساس عزت نفس و یادگیری راههای موثر اعمال کنترل شخصی میباشند آنها همچنین نحوه درست رابطه برقرار کردن با دیگران را فراهم میکنند که به دور از هر گونه کمروئی و اعتماد به نفس پایین است (لئوناردیو،۲۰۰۲).
(ریچمن،فلاهرتی،۱۹۸۶). معتقدند که تاثیرات اجتماعی اولیه والدین و شیوه درست رفتار آنها بر منابع روانی فرد تا بزرگسالی ادامه دارد و این نکته مهمی است زیرا تحقیقاتی که روی دانش آموزان صورت گرفته است نشان دهنده این مطلب است که عزت نفس بالا و عقاید کنترل شخصی قطعا با سلامت روانی، جسمی و اجتماعی مطلوب فرد همراه است و شامل بهزیستی ذهنی، سلامت خود سنجی،اجتناب از رفتارهای تهدید کننده سلامت، بهبود از بیماری و طول عمر میشود (تیمکو و هریس). به همین نحو تحقیقی روی دانشجویان ایرانی نشان میدهند خود نظم جویی،عزت نفس بالا،اعتماد بین فردی و روشهای حل مساله عقاید کنترل شخصی و روابط اجتماعی درست، با سلامت روانی و اجتماعی و به طبع آن رضایت از زندگی همراه است.
2-19-2زمانی برای دوست داشتن
والدینی که به طور مستمر کودکان و نوجوانان خود را مورد حمایت قرار میدهند، با آنان گرم و صمیمی هستند و کنترل منطقی و متعادلی را اعمال میکنند. در فرزندان خود اشتیاق ابراز رفتارهای اجتماعی قابل قبولی را ایجاد میکنند و نیز زمینه مساعد برای بروز تواناییها و قابلیتهای کودکان و نوجوانان خود را فراهم میآورند. برعکس والدین محدودکننده و طردکننده با محدود ساختن شایستگیهای کودکان خود آنان را به تجربه درآوردن توانمندیهایشان محروم میکنند، با گذشت زمان این گروه از کودکان و نوجوانان کم کم به این باور میرسند که بدون کمک والدین نمیتوانند با موضوعات و مسائل زندگی به طریق صحیح و موثر رو به رو شوند. چنین باوری در آنان احساس ترس و اضطراب به وجود میآورد. هاکسلی (۲۰۰۶). در تحقیق خودبه این نتیجه رسید، والدینی که با فرزندان خود رابطه گرم و صمیمی و شیوه فرزند پروری مقتدرانه داشتند؛جهت گیری انضباطی در آنها در رفتار با فرزندانشان به صورت ارتباطی و حمایتی میباشد (دارلینگ،۱۹۹۹).
3-19-2رشد اجتماعی
روبین، بورگس، هاستینگ (۲۰۰۲). در پژوهش خود به این نتیجه دست یافت که شیوه فرزند پروری والدین بر رفتارهای آینده کودکانشان عمدهترین تاثیر را میگذارد . با توجه به یافتههای این پژوهش میتوان اظهار کرد، اولاارتباط بین مادر و فرزند چه قبل از تولد و چه بعد از آن تاثیر بسیار مهمی در رشد روانی اجتماعی کودک به جا میگذارد و دوم علاقه مادر به داشتن فرزند،مسیر تامین کنندهای بین او و فرزندش، داشتن نگرشهای مثبت و منفی مادر در ساخت روانی فرزند تاثیر بسیار میگذارد. مثلا کودک میبیند که بیش از همه از او مواظبت میکند، صادقانه به او محبت میورزد، کودک نیز تلاش میکند تا از فرامین مادر اطاعت کند و یک روابط محبت آمیز استوار بین آن دو برقرار میشود. اما اگر ببیند مادر خونسرد، بیتفاوت است ممکن است واکنشهای شدیدی از خود نشان دهد و او را خودخواه و غیر قابل اعتماد به شمار آورد. در دوره پیش دبستانی نیز وابستگی به خانواده بسیار زیاد است و همواره در همه جا دوست دارد با آنها باشد، در همه حال از آنها کمک میطلبد اگر والدین با کودک خود رفتار مطلوبی نداشته باشند، باعث ایجاد تعارض، تردید در او میشود و اگر وابستگی را تشویق کند او موجودی وابسته به بار میآید که اصولا وابستگی در دختران بیش از پسران دیده میشود. در این راستا اصولا فرزند باید یک رابطه گرم و صمیمی و مستمر را تجربه کندبه گونهای که در این رابطه احساس ارضاء شدن و لذت بردن را داشته باشد. (پارسا،۱۳۷۶).
20-2نظریه های روانشناسی اجتماعی
1-20-2ویگوتسکی
ویگوتسکی نیز بر این باور است که رشد شناختی کودک عمدتا به مردمی که در دنیای او زندگی می کنند ، وابسته است . دانش ها ، اندیشه ها ، نگرش ها و ارزش های فرد در تعامل فرد بر دیگران تعامل می یابد . از نظر ایشان با توجه به اینکه والدین با فرزندانشان روابط زیادی دارند ، بر رشد اجتماعی آنان نیز تاثیر فوق العاده ای دارند .(سیف ، 1379).
2-20-2پارسنز
به نظر پارسنز فرایند اجتماعی شدن اساسا از طریق مکانیسم های تعمیم ، تقلید و همانند سازی که بسیار مهم هستند ، صورت می گیرد . جریانات انگیزش که در مکانیسم های یادگیری وارد می شوند ، به صورت جزئی از مکانیسم های اجتماعی کردن از طریق مشارکت کودک در یک سیستم مکمل انتظارات نقش ها ، سازمان داده می شوند. او معتقد است که اجتماعی شدن کودک قبل از هر چیزتوسط خانواده صورت گرفته و در واقع اجتماعی شدن افراد توسط خانواده را تداوم بخش نظام اجتماعی دانسته است .(پارسنز ، 1962).
3-20-2گود
گود بر این عقیده است که انسان باید مهارت های اجتماعی و آداب ویژه ای را یاد بگیرد و خانواده وظیفه دارد انچه را که جامعه از نسل جوان تر تقاضا می کند ، به کودک یاد دهد و آنچه والدین تلاش می کنند به فرزندان خود یاد بدهند ، همان چیزی است که جامعه آنها را برای رفتار یک فرد بزرگسال در آینده کافی می داند گود در توضیح عوامل مهم اجتماعی کردن بر نقش والدین تاکید زیادی دارد و معتقد است والدین در صورت عمل به هفت وظیفه اساسی قادر خواهند بود که تاثیر بسزایی بر اجتماعی شدن فرزندان داشته باشند .این وظایف عبارتند از :1)گرمی و محبت و پرورش .2) همانند سازی35 .3) اقتدار شناخته شده .4) پایداری .5) آزادی .6) برقراری ارتباط یا ارا ئه توضیح و دلیل .7) مجازات36 . (گود،1990).
21-2تعریف پرخاشگری
روان شناسان در مورد تعریف پرخاشگری با هم توافق ندارند. موضوع اصلی آن ها این است که آیا پرخاشگری را باید بر اساس پی آمدهای قابل مشاهده تعریف کرد، یا بر اساس اهداف کسی که پرخاشگری را از خود بروز می دهد(اکبری، 1385). روان شناسان اجتماعی نیز اگر چه پرخاشگری را به صورت «آسیب رسانی عمدی»تعریف می کنند، اما آن ها می دانند تعیین این که آیا عملی که باعث آسیب وارد شدن به دیگری شده است از روی قصد و عمل بوده یا نه، کاری بسیار دشوار است(بارون ، 1389). به هر حال، در لغت نامه فارسی، پرخاشگری به معنای «ستیزه جویی37» آمده است. اتکینسون معتقد است که: «پرخاشگری رفتاری است که قصد آن، صدمه زدن جسمانی و زبانی به فرد دیگر و نابود کردن دارایی اوست». باندورا نیز پرخاشگری را رفتاری می دانست که از نظر اجتماعی مخرب و صدمه زننده است و ارونسون در این خصو ص می گوید: پرخاشگری از ویژگی های فطری و غریزی است و انسان، حیوانی پرخاشگر و ستیزه جو می باشد» (شکاری، 1383). اما بهترین و جامع ترین تعریفی که از پرخاشگری ارائه شده، تعریف براون است. از نظر او «هر عمل و رفتاری که به طور مستقیم در جهت هدفی و به منظور آزار و اذیّت رساندن به دیگران که مایل نیستند مورد آزار و اذیت قرار گیرند اعمال شود» پرخاشگری نامیده می شود (صادقی و مشکبید حقیقی، 1385).
22-2انواع پرخاشگرى
1-22-2پرخاشگرى وسيلهاى: «اگر رفتارى در جهت رسيدن و دستيابى به هدفى خارجى انجام گيرد پرخاشگرى وسيلهاى تلقى مىشود»(ماسن ، 1380) . بر اساس نظر برخى از محققين (بوس، 1966) در پرخاشگرى وسيلهاى از پرخاشگرى به عنوان روشى براى ارضاى ساير انگيزهها استفاده مىشود. مثلا شخصى ممكن است از تهديد استفاده كند تا ديگران را به انجام دادن خواستههاى خود وادار نمايد، يا كودكى ممكن است از پرخاشگرى به عنوان روشى براى جلب توجه ديگران استفاده كند. بيشتر پرخاشگرىهاى اطفال خردسال از نوع وسيلهاى و براى تصاحب شىء مورد علاقه است.
آنان با اعمالى مانند هل دادن در تلاشند تا اسباب بازى ديگران را به چنگ آورند و كمتر مواردى است كه به قصد آسيب ديگران و از روى عصبانيت اقدام نمايند.
2-22-2پرخاشگرى خصمانه: در صورتى كه پرخاشگرى به قصد آسيب ديگران باشد، خصمانه تلقى مىشود. تعريفى كه به نظر اكثريت مناسب است اين است كه: «پرخاشگرى خصمانه هر نوع رفتارى است كه هدفش اذيت كردن يا آسيب رساندن به موجود زنده ديگرى است كه بر انگيخته شده است تا از اين رفتار پرهيز كند. (بارون 1977).»
لازم بهذكر است كه پرخاشگرى خصمانه طيف وسيعى از رفتارها را در برمىگيرد و ممكن استبدنى يا كلامى، فعال يا غيرفعال و مستقيم يا غير مستقيم باشد. (بوس 1966). تفاوت پرخاشگرى بدنى با كلامى، تفاوت بين آزار جسمى و حمله با كلمات است. تفاوت پرخاشگرى فعال با غيرفعال، تفاوت بين عمل آشكار و قصور در عمل است و منظور از پرخاشگرى غير مستقيم پرخاشگرى بدون برخورد رودررو است. (بناب ، 1374).
3-22-2پرخاشگرى مستقيم و غير مستقيم: اين تقسيمبندى براساس شناخت و عدم شناخت علت و يا علل پرخاشگرى صورت پذيرفته است. اگر علتيا علل پرخاشگرى روشن باشد، مثلا فرد ديگرى يا شىءاى باعثشده كه ما به مقصود خود نرسيم و ما هم آن عامل را مىشناسيم و از خود رفتار پرخاشگرانه بروز مىدهيم، در اين صورت پرخاشگرى مستقيم اطلاق مىشود، اما در صورتىكه عامل پرخاشگرى را نمىشناسيم مثلا در اتوبوس به اشتباه با فردى برخورد مىكنيم و او شروع به پرخاشگرى مىكند، اين نوع پرخاشگرى را كه زمينههاى قبلى دارد و در حقيقت تخليه هيجانهاى قبلى است،پرخاشگرى غيرمستقيم مىنامند.(خداپناهی ،1377).
23-2اَشکال پرخاشگری
پرخاشگر بودن، به معنای حمایت از خود به شیوه ای است که در آن به حقوق دیگران تجاوز می شود. رفتار پرخاشگرانه به صورت معمول تنبیه گرایانه، سرزنش آمیز، تحکیم جویانه و خصمانه است و می تواند تهدید، توهین و حتی تنبیه بدنی را شامل شود. حتی لبخند
