
زمانی که باشد، مدیران به اضافه کردن نیروی کار ادامه خواهند داد، به طوری که NPVc نشاندهندهی خالص ارزش فعلی جریان وجوه نقد حاصل از آخرین نیروی کار اضافه شده و نشاندهندهی هزینههای استخدام است. خالص ارزش فعلی، نشاندهندهی ارزشی است که مدیران انتظار دریافت آن را از آخرین نیروی کار اضافهشده به شرکت دارند؛ یعنی درآمد نهایی حاصل از این نیروی کار منهای هزینههای حقوق و سایر هزینههای آتی مرتبط با پایان خدمت وی در شرکت. در حالت بهینه، این خالص ارزش فعلی باید با هزینههای استخدام نیروی کار مساوی باشد. به عبارت دیگر، شرکت باید به استخدام نیروی کار ادامه دهد تا زمانی که بین استخدام یا عدم استخدام یک نیروی کار دیگر بیتفاوت () باشد (بانکر و همکاران، 2012).
خط استخدام در نگاره شماره 2-2، این وضعیت بهینه و تصمیمات بهینه استخدام را به صورت خلاصه نشان میدهد. برای مثال در سطح فروش جاری، اگر تعداد نیروی کار مورد استفاده از دورهی قبل، پایینتر از خط استخدام باشد، شرکت در حالت بهینه تا زمانی که به این خط برسد اقدام به استخدام نیروی جدید میکند (نگاره شماره 2-3). در صورتی که تعداد نیروی کاری که از دورهی قبل به این دوره منتقل شده بالاتر از خط استخدام باشد، شرکت اقدام به استخدام نیروی کار اضافی نخواهد کرد حتی اگر خالص ارزش فعلی آخرین نیروی کار اضافهشده مثبت باشد (زیرا خالص ارزش فعلی به اندازهی کافی زیاد نیست تا هزینههای استخدام آخرین نیروی کار اضافهشده به شرکت را توجیه کند)، (بانکر و همکاران، 2012).
نگاره 2-3، سطح بهینه منابع با توجه به سطح فروش شرکت در سال قبل و سال جاری و در شرایط وجود هزینههای تعدیل
خط اخراج در نگاره شماره 2-2 نشاندهندهی تصمیمات بهینه مدیران برای اخراج نیروی کار در زمان کاهش فروش است. مدیران تا زمانی که باشد به اخراج نیروی کار ادامه خواهند داد، به طوری که NPVc همان خالص ارزش فعلی جریان وجوه نقد حاصل از آخرین نیروی کار اضافهشده به شرکت است و هزینههای اخراج است. تا زمانی که باشد برای شرکت بهصرفه خواهد بود تا نیروی کار را اخراج کند و هزینههای اخراج را متحمل شود تا اینکه نیروی کار را در شرکت نگه دارد و خالص ارزش فعلی منفی را بپذیرد (بانکر و همکاران، 2012).
خط اخراج در نگاره شماره 2-2، تصمیمات بهینه اخراج نیروی کار را نشان میدهد. برای مثال، در یک سطح مشخص فروش جاری شرکت، اگر تعداد نیروی کار مورد استفاده از دورهی قبل بالاتر از خط اخراج باشد، شرکت به طور بهینه نیروی کار را کاهش خواهد داد تا به این خط برسد (نگاره شماره 2-3). در صورتی که تعداد نیروی بهکار گرفتهشده از دورهی قبل، پایینتر از خط اخراج باشد، شرکت نیروی کار را اخراج نخواهد کرد حتی اگر خالص ارزش فعلی آخرین نیروی کار مورد استفاده منفی باشد زیرا این خالص ارزش فعلی منفی به اندازهی کافی بزرگ (از نظر قدر مطلق) نیست تا هزینههای اخراج را توجیه کند (بانکر و همکاران، 2012)
بهطور خلاصه تصمیمات تعدیل منابع که در نگاره شماره 2-2 و 2-3 نشان داده شد، به این شرح است: اگر برای یک سطح مشخص فروش، تعداد نیروی مورد استفاده از دورهی قبل پایینتر از خط استخدام باشد (که در حالتی روی میدهد که میزان فروش به اندازهی کافی از دورهی قبل بیشتر شود)، شرکت تعداد نیروی کار را تا خط استخدام افزایش میدهد. بهطور مشابه، اگر تعداد نیروی کار مورد استفاده از دورهی قبل بالاتر از خط اخراج باشد (که در حالتی روی میدهد که میزان فروش به اندازهی کافی نسبت به دورهی قبل کاهش یابد)، شرکت تعداد نیروی کار را تا خط اخراج کاهش خواهد داد. در نهایت اگر تعداد نیروی کار مورد استفاده از دورهی قبل بین خط اخراج و خط استخدام باشد، شرکت تعداد نیروی کار را تغییر نخواهد داد.
2-3-2. پیشبینی تجربی از مدل چسبندگی هزینهها
با توجه به این قاعدهی تصمیمگیری بهینه که شرح داده شد، بانکر، سیفتسای و ماشروالا22 (2010) بر این پیشبینی توجه میکنند که برای یک سطح مشابه از فروش جاری شرکت، سطح بهینه منابع تعهد شده (و بنابراین سطح هزینهها) به دو عامل بستگی دارد: 1) جهت تغییرات فروش شرکت و 2) انتظارات مدیریت (خوشبین یا بدبین بودن مدیریت نسبت به آیندهی شرکت). این پیشبینی با مطالب کتابهای موجود در زمینهی حسابداری بهای تمامشده که بیان میکنند سطح کل هزینهها فقط به سطح فروش شرکت، بستگی دارد در تضاد است.
در بحث راجع به چسبندگی هزینهها، در یک سطح مشابه از فروش پس از یک کاهش یا افزایش23، سطح منابع تعهد شده در زمان کاهش فروش، بیشتر از افزایش فروش است (بانکر و همکاران، 2012). برای مثال در زمان افزایش فروش، مدیران از پایین به سطح مطلوب منابع نزدیک میشوند و در خط استخدام متوقف میشوند (نگاره شماره 2-3)، که خالص ارزش فعلی آخرین واحد منابع، هنوز مثبت است ().
به عبارت دیگر، مدیران سطح منابع کمتری را نسبت به حالت بهینهای که هزینههای تعدیل وجود ندارد (خط منابع مورد نیاز)، انتخاب میکنند. در زمان کاهش فروش، مدیران از بالا به سطح مطلوب منابع نزدیک میشوند و در خط اخراج متوقف میشوند (نگاره شماره 2-3)، که خالص ارزش فعلی حاصل از آخرین واحد از منابع هنوز منفی است (). به عبارت دیگر، مدیران سطح منابع بیشتری را نسبت به حالت بهینهای که هزینههای تعدیل وجود ندارد انتخاب میکنند (بانکر و همکاران، 2012).
جهت تغییرات فروش، همچنین بر شیب رابطهی بین سطح منابع تعهد شده (هزینهها) و سطح فروش تأثیر میگذارد. برای یک کاهش فروشِ به اندازهی کافی بزرگ، این شیب بهوسیلهی خط اخراج تعیین میشود، در حالی که برای یک افزایش فروشِ به اندازهی کافی بزرگ، این شیب بهوسیلهی خط استخدام تعیین خواهد شد. در نگارهی شماره 2-2، شیب خط اخراج از شیب خط استخدام تندتر است. این مسئله برای هزینههایی مانند مخارج سرمایهای اساسی، مصداق بیشتری دارد. این هزینهها را معمولاً میتوان در یک دورهی زمانی طولانی تعدیل کرد. تعدیل این چنین هزینههایی در کوتاهمدت، هزینههای گزافی را بر دوش شرکت خواهد گذاشت (بانکر و همکارن، 2012).
برای یک سطح مشابه فروش جاری، سطح بهینه منابع تعهد شده بستگی به انتظارات مدیریت از آیندهی شرکت نیز دارد. زمانی که مدیران نسبت به آیندهی شرکت خوشبین هستند، خالص ارزش فعلی جریان وجوه نقد مورد انتظار از آخرین واحد از منابع بیشتر خواهد بود، که این مسئله موجب مطلوبتر شدن اضافه کردن منابع در زمان افزایش فروش و یا حفظ منابع موجود در زمان کاهش فروش میشود. بنابراین در یک سطح مشابه از افزایش و یا کاهش در فروش شرکت، سطح بهینه منابع تعهد شده زمانی که مدیران خوشبین هستند بیشتر خواهد بود (بانکر و همکارن، 2012).
در حالی که مطالعات اخیر در زمینه چسبندگی هزینهها به بررسی ارتباط بین سطح فروش و منابع (هزینههای) تعهد شده میپردازند، مطالعات اولیه در زمینه چسبندگی هزینهها مانند اندرسون، بانکر و جاناکرامان (2002)، بر ارتباط بین تغییرات فروش و هزینهها تمرکز دارند. در این رویکرد، افزایش منابع فقط زمانی شروع خواهد شد که سطح موجود منابع به میزان کافی کم باشد تا پایینتر از خط استخدام در سطح جدید (افزایش) فروش قرار گیرد. بهطور مشابه، حذف منابع فقط زمانی شروع خواهد شد که سطح منابع موجود به میزان کافی زیاد باشد تا در سطح جدید (کاهش) فروش، بالاتر از خط اخراج قرار گیرد.
اندرسون، بانکر و جاناکرامان (2002) استدلال میکنند که مدیران به صورت بهینه در زمان کاهش فروش، بعضی از منابع بلااستفاده را برای جلوگیری از متحمل شدن هزینههای تعدیل در زمان حذف منابع، حفظ خواهند کرد. هزینههای زیاد تعدیل، حذف منابع را در زمان کاهش فروش با محدودیت مواجه میکند.
2-4. پیشینه تحقیق
در ادامه خلاصهای از نتایج تعدادی از تحقیقات خارجی و داخلی که مرتبط با پدیده محافظهکاری و چسبندگی هزینهها میباشد، ارائهشده است.
2-4-1. تحقیقات خارجی
تحقیق باسو (1997)
در این تحقیق به بررسی محافظهکاری و عدم تقارن زمانی سود پرداخته شده است. نتایج این تحقیق که مربوط به یک دورهی 28 ساله از 1963 تا 1990 میباشد، نشان میدهد که اخبار بد سریعتر از اخبار خوب در سود منعکس میشود که بیانگر محافظهکاری است. با توجه به نتایج این تحقیق حساسیت سود نسبت به بازده منفی سهام بین 2 تا 6 برابر بیشتر از حساسیت سود نسبت به بازده مثبت سهام است. همچنین تأثیر بازده منفی سهام بر سود، از پایداری کمتری برخوردار است و جهت حرکت سود تمایل بیشتری دارد تا در دورهی بعد معکوس شود.
تحقیق گیولی و هاین24 (2000)
این تحقیق به بررسی ویژگیهای سری زمانی سود، جریان وجوه نقد و اقلام تعهدی میپردازد. به عبارت دیگر این تحقیق به این پرسش پاسخ میدهد که آیا گزارشگری مالی، محافظهکارتر شده است؟ نتایج این تحقیق مربوط به یک دورهی زمانی 49 ساله از 1950 تا 1998 است و بهطور کلی بیان میکند که گزارشگری مالی محافظهکارتر شده است، هرچند که این افزایش از الگوی چرخهای برخوردار است و افزایش در محافظهکاری به صورت یکنواخت و پایدار نبوده است.
تحقیق گاکس، مارین و پاوچت25 (2001)
این تحقیق به بررسی شرایط قراردادهای نیروی کار و تقاضا برای نیروی کار میپردازد. به عبارت دیگر، این تحقیق ارتباط بین هزینههای استخدام و اخراج نیروی کار و قراردادهای دائمی و موقتی بین شرکت و نیروی کار را مورد بررسی قرار میدهد. نتایج تحقیق که بر مبنای دادههای 915 شرکت تولیدی فرانسوی قرار دارد عبارت است از: 1) اخراج نیروی کار در قراردادهای دائمی بسیار هزینهبر تر از قراردادهای موقتی است، 2) تعدیل تعداد نیروی کار در قراردادهای موقتی بسیار کمهزینهتر از قراردادهای دائمی است و 3) عدم تقارن بین هزینههای استخدام و اخراج نیروی کار برای نیروی کار فعال در بخش غیرتولیدی مهمتر و بیشتر از نیروی کار فعال در بخش تولیدی است.
تحقیق اندرسون، بانکر و جاناکرامان (2002)
اولین تحقیقی که به صورت تجربی به بررسی چسبندگی هزینهها میپردازد، تحقیق اندرسون، بانکر و جاناکرامان میباشد. این تحقیق به بررسی چسبنده بودن هزینههای عمومی و اداری و فروش پرداخته و مدل سنتی رفتار هزینهها را که بیان میکند هزینهها متناسب با سطح فعالیت تغییر میکند به چالش کشید. نتایج این تحقیق بیان میدارد که به ازای 1% افزایش در فروش، هزینهها 55/0% افزایش مییابند در حالی که به ازای 1% کاهش در فروش، هزینهها 35/0% کاهش مییابند.
تحقیق بال و شیواکومار26 (2005)
این تحقیق به بررسی رابطه بین شناسایی زیان و کیفیت گزارشگری مالی در شرکتهای خصوصی میپردازد. با وجود اینکه در کشور انگلستان، شرکتهای دولتی و خصوصی با قوانین مالیاتی، حسابرسی و استانداردهای حسابداری مشابهی روبهرو هستند، اما این محققین پیشبینی کردند که گزارشگری مالی شرکتهای خصوصی به دلیل تقاضای متفاوت بازار از کیفیت کمتری برخوردار هستند. در این تحقیق منظور از کیفیت، مفید بودن صورتهای مالی برای تمام گروههای ذینفع در شرکت است. نتایج این تحقیق بیانگر آن است که کیفیت سود شرکتهای خصوصی کمتر از شرکتهای دولتی است.
تحقیق بوشمن و پیوتروسکی27 (2005)
این تحقیق به بررسی انگیزههای گزارشگری مالی برای محافظهکاری حسابداری میپردازد. در این تحقیق تأثیر مؤسسات و نهادهای سیاسی و قانونی بر محافظهکاری حسابداری مورد بررسی قرار میگیرد. نتایج تحقیق که بر اساس یک دورهی 10 ساله از 1992 تا 2001 میباشد، بیانگر آن است که شرکتهایی که در کشورهای با سیستم قانونی قوی فعالیت میکنند، اخبار بد را سریعتر از شرکتهایی که در کشورهای با سیستم قانونی ضعیف فعالیت میکنند شناسایی میکنند. همچنین کیفیت قوانین بالاتر، استفاده از اوراق قرضه بیشتر و ساختار مالکیت پراکندهتر منجر به محافظهکاری بیشتر میشود. در نهایت شرکتهایی که در کشورهای مشمول قانون ع
