
فعالیتهای عملیاتی یا سایر معیارهای نسبی عملکرد مدیریتنشده، مثل سود قبل از اقلام غیرمترقبه را به عنوان گزارش تلاش مدیریت در نظر گرفتند. سپس نشان دادند که انتخاب عاقلانه و افشای اقلام تعهدی، همچنین شرایط تجدید سازمان که پیشتر به آن اشاره شد، میتواند اطلاعات مربوط و ارزشمندی را در این راستا به سرمایهگذاران منتقل کند.
همان طور که دمسکی و ساپینگتون در سال 1990 به آن اشاره کردند، اطلاعات منتقل شده از طریق صورتهای مالی در مدل آنها حاکی از انتقال کامل اطلاعات و ارزش شرکت نیست، بلکه آن چیزی که محققین فوق ادعا میکنند این است که برخی اطلاعات مربوط و ارزشمند از طریق سود خالص منتقل میشود به عبارت دیگر مدل آنها این نظر عمومی که سود خالص تنها تحت شرایط آرمانی کارکرد صحیحی دارد را نقض نکرده است. اما متعاقباً هنوز باقی مانده است؛ چرا سود خالص که برای انگیزه قراردادی مورد استفاده قرار میگیرد، لزوماً نبایستی به اندازه سود خالص برای آگاهی سرمایهگذاران، مفید و مؤثر واقع شود؟
دی در سال (1998) مسائل و ملاحظات مرتبط با بازار سرمایه را مدلسازی کرد. او دو نسل از سهامداران را در نظر گرفت: سهامداران فعلی و سهامداران آتی، سهامداران آتی، سهامداران فعلی، سهام خود را به نسل بعدی در دوره آتی به فروش میرسانند. با وجود اطلاعات محرمانه و با این فرض که دسترسی به این اطلاعات برای سرمایهگذاران آتی به منظور حل مسئله مدیریت سود شرکت، بسیار محدود و پرهزینه است. وی نشان داد مدیرانی که به نیابت از سهامداران فعلی انجام وظیفه میکنند، این توانایی را دارند که سود را به منظور حداکثر کردن قیمت فروش مورد انتظار سهامداران فعلی مدیریت نمایند.
در حقیقت در مدل دی، شرکت از مدیریت سود به منظور کاهش هزینه سرمایه شرکت استفاده میکند. انگیزه برای هموارسازی سود میتواند ناشی از استقراض کوتاهمدت باشد که نیاز به انعقاد قرارداد ندارد (حسابهای پرداختنی)، نوسانات زیاد نقدی، احتمال این که شرکت قادر نباشد تعهدات قانونی خود در سررسید را ایفا نماید، بیشتر میکند. ناتوانی در بازپرداخت به معنی ورشکستگی است و باعث زیان وامدهندگان (اعتباردهندگان کوتاهمدت) خواهد شد. بنابراین شرکت ممکن است به منظور پنهان کردن نوسانات جریان نقدی، به هموارسازی سود بپردازد، در نتیجه اعتباردهندگانی که به سود خالص به عنوان معیار امنیت وامشان توجه دارند، تمایل بیشتری پیدا میکنند تا برای بنگاه موردنظر اعتبار کوتاهمدت فراهم آورند البته این موضوع صرفا زمانی درست است که اعتباردهندگان به فعالیتهای هموارسازی توجه نداشته باشند.
اگر تئوری علامتدهی بتواند ناهنجاری اقلام تعهدی را توجیه نماید باید انتظار داشته باشیم که همبستگی مثبتی بین اقلام تعهدی غیرعادی دوره جاری و تغییرات سودآوری آتی مشاهده کنیم.
