
پاسخهاي اوليه شروع ميشود اما به طور كلي كمي تاخير دارد. كاوش در دنياي بيرون، از حدود 6 ماهگي شروع و پس از آن ترس از ديگران آشكار ميگردد. كاوش كردن در محيط، اساس رشد شناختي انسان و حيوان است. ترس و اجتناب نقشهايي شبيه به بازداري رفتاري و گوشهگيري را ايفا ميكنند.
افسردگي اتكايي كه توسط رنهاشپيتز (1946) عنوان شد ناشي از عدم حضور مادر يا مراقب اصلي او در دوران كودكي است. بين 6-4 ماهگي، رشد شناختي كودك به وي اجازه ميدهد تا بين مراقب خود و ديگران تمايز قايل شود و او را از ديگران باز شناسد و طي اين ارتباط به شخص مورد دلبستگي خود با لبخند و حركات نشان ميدهد كه او را ميشناسد و حضور او را ترجيح ميدهد. به طور كلي دلبستگيهاي ناايمن15 عامل نسبتاً خطرسازي در رشد و گسترش اكثر اختلالات روانشناختي است به نظر ميرسد به ويژه دلبستگي آشفته عامل اساسي ابتلاء به اختلال شخصيتي مرزي و اختلالات تجزيهاي باشد.(عطاری ، 1385).
3-2طبقه بندی کیفیت دلبستگی
1-3-2سبک ایمن 16
کودکانی که دلبستگی مطمئن دارند، به هنگام جدا شدن از پرستار یا مراقب، چندان احساس ناراحتی نمیکنند. این کودکان به هنگام ترس، براي کسب آرامش و آسایش به والدین یا پرستار روي میآورند. این کودکان هرگونه تماسی که از سوي والد برقرار شود را با آغوش باز میپذیرند و با رفتار مثبت به آن واکنش نشان میدهند. این کودکان با وجودي که از غیبت والدین خیلی احساس ناراحتی نمیکنند اما آنها را به وضوح بر بیگانگان ترجیح می دهند. والدین این کودکان معمولاً تمایل بیشتري براي بازي با کودکانشان دارند. به علاوه، این والدین به سرعت به نیازهاي کودکانشان واکنش نشان میدهند و به طور کلّی نسبت به والدین کودکانی که دلبستگی نامطمئن دارند، به فرزندانشان پاسخگوترند. افراد داراي این سبک ارتباط با دیگران برایشان آسان است و از اینکه به دیگران تکیه کنند و نیز اجازه دهند که دیگران به آنها تکیه کنند احساس راحتی می کنند. این افراد از اینکه دیگران آنها را ترك کنند و یا خیلی به آنها نزدیک شوند احساس نگرانی نمی کنند.(شعیبی ،1392).
ویژگیهای دلبستگی ایمن
به عنوان بزرگسال
به عنوان کودک
پایدار بودن روابط پایدار و قابل اعتماد
قابلیت جداشدن از والد
خودباوری
کسب آرامش از والدین به هنگام ترس
سهولت در به اشتراک گذاشتن احساسات با دوستان
هیجانات مثبت به هنگام بازگشت والدین
جستجوی حمایت اجتماعی
ترجیح دادن والدین بر بیگانگان
2-3-2سبک اجتنابي 17
کودکانی که سبک دلبستگی اجتنابی دارند از والدین و پرستاران دوري میکنند. این اجتناب غالباً پس از یک دوره غیبت ابراز میشود. این کودکان ممکن است توجه والدین را رد نکنند امّا نه در جستجوي جلب توجه آنها بر می آیند و نه کسب آرامش و آسایش ازارتباط با آنها می کنند. این کودکان بین والدین خود و یک فرد کاملاً غریبه ترجیحی قایل نمیشوند. افراد داراي این سبک از اینکه به دیگران نزدیک شوند احساس ناراحتی کرده و نمی توانند به طور کامل به دیگران اعتماد کنند. براي این افراد مشکل است که به دیگران تکیه کنند و وقتی می بینند که کسی می خواهد خیلی به آنها نزدیک شود عصبی شده و احساس می کنند که دیگران اغلب بیشتر از حدي که آنان احساس راحتی می کنند با آنها صمیمی هستند.(شعیبی ، 1392).
ویژگیهای دلبستگی اجتنابی
به عنوان بزرگسال
به عنوان کودک
مشکل در برقراری روابط صمیمانه و نزدیک
احتمال دوری گزیدن از والدین
کم علاقگی به روابط اجتماعی و عاشقانه
در جستجوی ارتباط با والدین و کسب آرامش از آنها نیستند
ناتوانی یا عدم تمایل در به اشتراک گداشتن افکار و احساسات با دیگران
ترجیح ندادن یا ترجیح دادن کم بین والدین وبیگانگان
3-3-2سبک دو سوگرا 18
کودکانی با دلبستگی دوسوگرا به شدت نسبت به بیگانگان مشکوك هستند. این کودکان به هنگام جدا شدن از والد یا پرستار، ناراحتی زیادي نشان میدهند اما با بازگشت آنها نیز به نظر نمیرسد که آرامش یافته اند. در بعضی موارد، کودك ممکن است والدین را طرد کند و به سراغ آنها نرود و یا به طور آشکار به آنها پرخاش کند. بر طبق مطالعات و پژوهشهاي کاسیدي و برلین، دلبستگی دوسوگرا نسبتاً غیر متداول است و تنها در 7تا 15درصد کودکان وجود دارد.کاسیدي و برلین در مورد مطالبی که درباره دلبستگی دوسوگرا نوشته شده است نیز دریافتند که پژوهشهاي مشاهده اي همگی دلبستگی دوسوگرا- نامطمئن را با در دسترس نبودن مادر به قدر کافی مرتبط دانسته اند. این کودکان به تدریج که بزرگتر شده اند، معلمانشان آنها را وابسته و متکی به دیگران توصیف کرده اند . افراد داراي این سبک کسانی هستند که احساس می کنند دیگران مایل نیستند آنقدر که آنها دوست دارند با آنان رابطه نزدیک داشته باشند. آنها اغلب نگران هستند که همسرشان واقعا آنها را دوست نداشته باشد. آنها مایلند که با بعضی افراد کاملا یکی شوند ولی این خواسته بعضی اوقات باعث ناراحتی و دوري مردم از آنها می شود. (شعیبی ، 1392).
ویژگیهای دلبستگی دوسوگرا
به عنوان بزرگسال
به عنوان کودک
بی میلی نسبت به نزدیکی با دیگران
نگران از غریبه ها
نگرانی از اینکه طرف مقابل واقعا آنها را دوست نداشته باشد
اندوهگین شدن به هنگام ترک والدین
پریشانی و آشفتگی به هنگام خاتمه یافتن یک رابطه
ظاهرا با بازگشت والدین به آرامش دست نمی یابند
4-2عوامل مؤثر بر دلبستگي ایمن
چه عواملي ميتوانند بر ايمني دلبستگي تأثير بگذارند؟ پژوهشگران پنج عامل تأثیرگذار مهم را معرفی کرده اند که میتوانند بر ایمنی دلبستگی تأثیر بگذارند.
1-4-2فرصت برقرار کردن رابطه نزدیک
در صورتی که یک کودک فرصت برقراري رابطه عاطفی19 با والد را نداشته باشد چه پیش می آید؟ عدم وجود یک فرصت مناسب براي شکل گیري دلبستگی به هر دلیل طرد شدگی ، ترك و طلاق والدین ، شغل مادر ، مرگ والدین و غیره موجب اختلال در رشد هیجانی کودك می شود. مطالعاتی که در مورد نوباوگان پرورشگاهی انجام شده نشان میدهد که این نوباوگان به رغم رفتار شاد و معاشرتی قبل از جدایی، پس از جدایی با گریه کردن، کناره گیري از محیط، کاهش وزن و مشکل درخواب واکنش نشان دادند. زمانی که این کودکان به فرزندي پذیرفته شدند بسیاري از آنها توانستند با والد خوانده هایشان پیوند عمیقی برقرار کنند و این نشان میدهد که اولین پیوند دلبستگی میتواند حتی تا اواخر 4تا 6 سالگی هم ایجاد شود .اما این بچه ها در دوره کودکی و نوجوانی مشکلات عاطفی و اجتماعی زیادي مانند تمایل زیاد به جلب توجه بزرگسالان، صمیمیت افراطی نسبت به بزرگسالان ناآشنا و ضعف در رفاقت نشان دادند. (گرين، فاكس و لوويس، 1983).
2-4-2کیفیت پرستاري
پاسخ دهی بیدرنگ، منظم و مناسب مادران به علایم نوباوگان و نگهداري محبت آمیز آنها، با ایمنی دلبستگی ارتباط دارد وموجب تمایز مادران کودکان ایمن از نا ایمن می گردد . نوباوگان دلبسته ناایمن مادرانی دارند که تماس جسمانی را دوست ندارند، به طور نامناسبی با آنها برخورد میکنند، به صورت یکنواخت و گاهی منفی، رنجیده و طرد کننده با آنها برخورد میکنند. کودکان ناایمن اجتنابی غالبا داراي مراقب سرد و کم عاطفه بوده و یا به دلیلی هیچ مراقبتی دریافت نکرده اند و نوزادان دو سو گرا معمولا پرستاري بی ثباتی و بی اعتنایی تجربه می کنند . نوباوگان دلبسته اجتنابی در مقایسه با نوباوگان دلبسته ایمن از پرستاري بیش ازحد تحریک کننده و مزاحم برخوردارند .براي مثال، مادر آنها ممکن است زمانی که آنها به خواب رفته اند و یا سرگرم کار دیگري می باشند، با تمام نیرو با آنها حرف بزند .به نظر میرسد این نوباوگان با دوري کردن از مادر از تعامل خسته کننده میگریزند . بدرفتاري با کودکان و بی توجهی به آنها با هر سه نوع الگوي دلبستگی ناایمن ارتباط دارد. (گرين، فاكس و لوويس، 1983).
3-4-2ویژگیهای کودك
چون دلبستگی حاصل رابطه اي دو نفره است ، ویژگیهاي نوباوه میتواند بر سهولت برقراري ، ارتباط تأثیر گذارد .عواملی نظیر نارس بودن نوزاد ، عوارض زایمان و بیماري نوزاد، پرستاري را براي والدین سخت تر میکنند .برخی از نظریه پردازان معتقدند که برخی از ویژگی هاي نوزادان مانند عقب ماندگی ذهنی و اختلال رفتاري و بیماري هاي خاص بر ایمنی یا نا ایمنی دلبستگی تاثیر مستقیم دارد پژوهش هاي نهایی حاکی از این است که تاثیر ویژگی هاي کودك بر کیفیت دلبستگی توسط حساسیت والدین تعدیل می شود به این معنی که تاثیر ویژگی هاي نوزادان به میزان انطباق والدین بستگی دارد. چنانچه والدین براي پرستاري از نوباوهاي که نیازهاي خاصی دارد وقت و تحمل کافی داشته باشند و فرزند آنها دچار بیماري خاص و شدیدي نباشد، رشد دلبستگی را به خوبی پشت سر میگذارند. (گرين، فاكس و لوويس، 1983)
4-4-2شرایط خانوادگی
شرایط استرس زایی چون شغل و زندگی زناشویی نابسامان و مشکلات مالی و استرس هاي دیگر می تواند با ایجاد اختلال در حساسیت والدین کیفیت دلبستگی را تضعیف کند . همچنین بزرگسالانی که پرورش ناخوشایندي داشته ا ند محکوم نیستند که والدین بی عاطفه اي شوند بلکه نحوه اي که والدین کودکی خود را در نظر میگیرند، توانایی آنها در گنجاندن جدید در الگوهاي واقعی درونیشان، کنار آمدن با رویدادهاي ناگوار زندگی و فکر کردن به والدینشان به صورت محبت آمیز و با گذشت، بر نحوه اي که فرزندان خود را بار می آورند تأثیر به مراتب زیادي دارد. (گرين، فاكس و لوويس، 1983).
5-4-2خلق و خوی 20کودک
همه روانشناسان در اين نكته توافق دارند كه پاسخدهي مراقب به كودك، عامل اصلي تكوين رفتارهاي دلبستگي در كودك است. در اين مورد آنان توجه خود را معطوف به خلق و خوي فطري كودك كردهاند. (كيگين، 1984؛ كامپوس و همكاران، 1983). براي مثال خلق و خويي كه بعضي از شيرخوارگان را در گروه ملايم قرار ميدهد شايد در عين حال سبب شود آنها به ميزان بيشتري از دلبستگي ايمن برخوردار باشند تا كودكاني كه خلق و خوي آنها از نوع دشوار است. در واقع پاسخ والد به كودك غالباً تابعي از رفتار خود كودك است. براي مثال مادران كودكان دشوار، وقت كمتري صرف بازي با آنها ميكنند. (گرين، فاكس و لوويس، 1983).
5-2مفاهيم اصلی دلبستگي
بالبي21، مادر و نوزاد را به عنوان دو عنصر شركت كننده در يك نظام تعاملي خودگرداني و دوطرفه درنظر گرفت. به نظر او نظام دلبستگي دستگاهي تنظيم كننده است كه در آن كودك با نظام مراقبت كننده كامل در والد تعامل برقرار ميكند. دلبستگي بين مادر و كودك با رابطه والد- كودك به عنوان يك كل تفاوت دارد. زيرا در رابطه كلي والد- كودك «دلبستگي» به عنوان يك قسمت از نظام پيچيدهاي كه موارد ديگري مثل آموزش و بازي را نيز شامل ميشود درنظر گرفته ميشود.
نظريه دلبستگي تركيبي از كردارشناسي، روانشناسي رشد، نظريه سيستمها و روانكاوي است و بر تاثيرات زير بنايي اوليه بر رشد هيجاني كودك تاكيد دارد و تلاش ميكند تا رشد و تغييرات را در دلبستگيهاي هيجاني قوي بين افراد در دوران زندگيشان تبيين نمايد.
1-5-2 حساسيت و كيفيت دلبستگي
«رفتار حساس» شخص موردعلاقه يعني توانايي والد در هماهنگي علايم و نشانههاي كودك (مثل گريه كردن)، تعبير و تفسير صحيح اين علامتها (مثل مجاورت و تقاضاي برخورد و تماس با مادر) و ارضاي مناسب اين نيازها به طور ايدهآل. اين «رفتار حساس» در زمانهاي بيشماري در تعاملات زندگي روزمره رخ ميدهد و بسته به اينكه رفتار مراقبت كننده تا چه اندازه در رفع نيازهاي نوزاد حساس باشد، دلبستگي ايمن رشد ميكند. از طرف ديگر، اگر اين نيازها توسط شخص مورد دلبستگي ارضا نشوند يا اگر تنها بعضي از آنها يا به طور موقتي ارضاء شوند. (براي مثال غيرقابل پيشبيني بودن رفتار والد بدين معني كه گاهي واكنش افراطي، نشان ميدهد و گاهي كودك را ناديده ميگيرد و طرد ميكند ) دلبستگي ناايمن بوجود ميآيد.(خوشابی ،1386).
2-5-2نظام دلبستگي
به نظر بالبي، نظام دلبستگي يك سامانه اساسي هيجاني22 و رفتاري است كه به صورت زيستي شكل ميگيرد و براي بقاي كودك لازم است
