
، ابن تیمیه را از این جهت که تأویل را شامل تمامی آیات قرآن ، اعم از محکم و متشابه میداند و نیز آن را حقیقتی ورای مفاهیم و عبارات شمرده، تایید میکند، از آن جهت که آن را عین خارجی محض میشمرد، مردود میداند.
به نظر علامه، عین خارجی مصداق است نه تأویل. تأویل در نظر علامه، حقیقتی خارجی در بستر زمان و مصالح واقعی و اهداف و مقاصد معینی است که از رهگذر تکالیف و احکام و حکمتها و پندها و آداب و رسوم مطرح شده در قرآن و حتی داستانها و اخبار گذشتگان که در قرآن به آنها اشاره شده تحقق مییابد. به نظر طباطبایی، تأویل نوعی مفهوم نیست که با الفاظ فهمانده شود، بلکه امری خارجی و فراتر از آن است که در حیطه الفاظ در آید. خدای سبحان تنها جهت تقریب به ذهن انسانها، آن امور متعالیه را در قالب الفاظ قرار داده و مقید به آن نموده است؛ همانند امثال که به فراخور فهم شنونده ذکر می شود، تا به واسطه آن، به مقصود کلام نزدیکتر شود و مطلب برای شنونده آشکار گردد.
این نظر علامه ناظر به تأویل قرآن است، در غیر این صورت، علامه خود در ذیل بسیاری از آیات، به روایات جری و تطبیق اشاره نموده است. یعنی مفاد برخی از روایات را بیان مصداقی آیات دانسته است. به هر حال تأویل در نظر وی و سایر علمای شیعه، حقیقتی خارجی است (بهجتپور، 1392: 8-1).
2-1-3. تنزیل – تأویل
تأویل مصداقی شیعه با واژه تنزیل ادامه دارد توضیح مطلب آن که آیات قرآن در اغلب موارد در کنار حادثهها نشسته و معطوف به نیازها و پیشامدها و وقایع اتفاقیه بودهاست. به تعبیر بهتر، راهبرد قرآن تربیت و دستگیری بشر در عرصه واقعیت زندگی و در مسیر تکامل و سعادت او است، قرآن به همین منظور معارف بلند و دستورات تعالی بخش خود را در چارچوب تربیت جامعه تنظیم نمود.
قرآن رسالتی جهانی دارد کتابی جهانی برای همه بشر است: «و ما أرسلناکَ الّا کافّهً لِلناسِ بَشیراً و نذیراً و لکنَّ أکثر الناسِ لا یعلمونَ»؛ و [ما] در هيچ شهرى هشداردهندهاى نفرستاديم جز آنكه خوشگذرانان آنها گفتند ما به آنچه شما بدان فرستاده شدهايد كافريم (سباء، 34: 280) و پیامبر اکرم(ص) آخرین ارتباط وحی در رسالت با انسانها بود: «ما کانَ محمدٌ أبا أحدٍ مِن رجالِکُم و لکن رسولَ اللهِ و خاتَم النَبیینَ و کانَ اللهُ بِکُلِّ شیءٍ علیماً»؛ و در خانههايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستادهاش را فرمان بريد خدا فقط مىخواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند (احزاب، 33: 400)؛ همچنان که از زبان مشترکی به نام فطرت و آفرینش «فَأقِم وجهکَ لِلدینِ حَنیفاً فَطَرَتَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ علیها لا تبدیلَ لِخلقِ اللهِ ذلکَ الدّینُ القَیِّم و لکنَّ أکثرَ النّاسِ لا یَعلمون» استفاده کرده است. بر این اساس رسالت جهانی و دائمی این کتاب آسمانی اقتضا دارد که جامعه معاصر نزول را جامعه مَثَل و نمونه به حساب آوریم که خدای متعال بیانات جاودانه خود را در قالب داوری و اظهار نظر در مسائل آنان ابراز فرموده است و امروز باید با پل زدن از آن جامعه به شرایط حال، داوریها و نظرات قرآن را به ساحت جوامع جدید کشاند و اگر قرآن مخصوص موارد مستقیم و تنزیلات آیات بود با مرگ آن نقش آفرینان و گذشت حادثهها، کتابی مرده و کهن می شد و با آیندگان به گفتگو نمینشست و کلام فصل و فرقان آدمیان در گذر زمان نبود. برای آن که قرآن شاداب و زنده باشد لازم است تا صفات ذکر شده در آیات بر افراد و اقوام مشابه «تطبیق» شود و احکام ذکر شده در آیات بر اینان نیز «جریان» یابد امکان تأویلپذیری قرآن نیز در زمینه تحقق همین هدف است.
یکی از اقسام تأویل در دیدگاه شیعه، گذراندن خطاب آیه از موارد تنزیلی، به موارد مشابه و تطبیق حکم آیات بر آیندگان است. از تنزیلات یعنی اقوام و گروهی که آیات به مناسبت داوری و گفتگو درباره آنان نازل شده با عنوان «ظاهر قرآن» و ا اقوام و گروهی که به دلیل توافق رفتار و صفات آنان با اقوام گذشته، آیات بر آنها تطبیق می گردد با نام «باطن قرآن» یاد می شود و عملیات تأویل سیری است که «تأویل گر» میان ظاهر آیه و باطن آن کرده و آیه را از توجه به ظاهر به تطبیق بر باطن بر میگرداند (بهجتپور، 1392: 8-1).
2-1-4. شواهد قرآنی تأویل
واژه «تأویل» در 17 جا از قرآن به کار رفته است و در پارهای از موارد موافق با تأویل به معنای بیان مصادیق و موارد مخفی است. تعبیر خوابها که در چند آیه از آن با عنوان «تأویل» نام برده شده از این قبیل است. حضرت یوسف(ع) خواب دید خورشید و ماه و یازده ستاره بر او سجده کردند. یکی از همبندیهای وی در زندان خواب میبیند که در حال گرفتن آب انگور است و دیگری خواب میبیند که بر بالای سرش طبق نانی میبرد که مرغان هوا از آن با منقار میخورند. وقتی خواب اول تعبیر میشود و پدر و مادر و یازده برادر حضرت یوسف(ع) در برابرش خضوع میکنند از این حادثه با عنوان تأویل خواب یاد میشود: «و رفعَ أبَوَیهِ علی العرشِ و خرّوا لهُ سُجَّداً و قالَ یا أبَتِ هذا تأویل رُءیایَ مِن قبلُ قد جعلَها ربّی حَقّاً و قد أحسَنَ بی ءاذ أخرَجنی مِنَ السِّجنِ و جاءَ بِکُم مِن البَدوِ مِن بعدِ أن نَزَغَ الشَّیطانُ بَینی و بَینَ ءاخوَتی ءانَّ ربّی لطیفٌ لِما یَشاءُ ءانَّهُ هوَ العَلیمُ الحَکیم»؛ و پدر و مادرش را به تخت برنشانيد و [همه آنان] پيش او به سجده درافتادند و [يوسف] گفت اى پدر اين است تعبير خواب پيشين من به يقين پروردگارم آن را راست گردانيد و به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بيابان [كنعان به مصر] باز آورد پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را به هم زد بى گمان پروردگار من نسبت به آنچه بخواهد صاحب لطف است زيرا كه او داناى حكيم است (یوسف، 12: 100) و هنگامیکه یوسف از اتفاق پنهانی ورای خوابهای همبندیهایش پرده بر میداشت. از آن با همین عنوان یاد میکرد: «یا صاحِبَیِ السِّجنِ أمّا أحدکما فَیَسقی رَبّهُ خَمراً و أمّا الآخَرُ فَیَصلَبُ فَتأکُلُ الطَّیرُ مِن رأسه قَضیَ الأمرُ الّذی فیهِ تَستَفتیان»؛ اى دو رفيق زندانيم اما يكى از شما به آقاى خود باده مىنوشاند و اما ديگرى به دار آويخته مىشود و پرندگان از [مغز] سرش مىخورند امرى كه شما دو تن از من جويا شديد تحقق يافت (همان: 41) خدمت پادشاه کردن اتفاقی بود که در ظاهر خواب همبندی نیامده بود. او در خواب، آب گرفتن انگور دیده بود و معبّر (حضرت یوسف) دلالت خواب را از این ظاهر به آن اتفاق پنهان در بطن خواب برگرداند. رابطه طبق نان و مرغان هوایی که با منقار از آن نانها میخورند و مصلوب شدن بیننده خواب نیز از همین قرار است برخی دیگر از آیات هفدهگانه را نیز را میتوان بر همین معنا از تأویل حمل کرد.
علامه طباطبایی نیز می نویسد: «ءانَّ لِلقرآنِ اِتساعاً مِن حیثُ انطباقهِ علی المصادیقِ و بیانِ حالِها فالأیهً منه لا یختَصُّ بِموردِ نزولِها بل یجری فی کلِّ موردٍ یتَّحِدُ معَ موردِ النزولِ ملاکاً کالأمثال الَّتی لا تَختَصُّ به مواردها الأوَّل بل تَتَعَدّاها الی ما یُناسِبُها ، و هذا المعنی هو المُسَمَّی بِجَریِ القُرآنِ» (طباطبایی ، ج 3، 1374 : 67).
پس تأویلی که در برابر تنزیل است و از نوع جری و تطبیق آیات بر مصادیق و موارد پنهان در زمانهای متاخر از نزول است، ریشه و اصل قرآنی دارد و امری بر گرفته از ذوق و مشرب شیعه نیست.
2-1-5. مستندات روایی تأویل
در اینجا به چند روایت که فرایند مزبور را توضیح میدهد اشاره میشود: امام صادق(ع) میفرمایند: «انَّ القرآنَ حیٌ لَم یَمُت و انَّه تجری کما یجری الّلیل و النّهار و کما تجری الشَّمسُ و القَمر و یجری علی آخرنا کما یجری علی أوَّلِنا» (مجلسی، ج 35، 1381: 453). جریان خورشید و ماه و شب و روز امری مستمر است و تکرار گذشته نیست هر نورافشانی و گرمابخشی و روشنی و تاریکی، اموری در حال تجدید و نو شدن هستند. تشبیه قرآن به ماه و خورشید و شب و روز کنایه از آن است که قرآن مانند پدیدههای حیاتی مزبور دائما در حال تأثیرگیری است و این تأثیرگیریها هم نو به نو میگردد. همانطوری که قرآن در گروه اول از مخاطبان قرآن جریان داشت، بر گروههای دیگر هم جریان دارد؛ یعنی به نظر امام صادق(ع) باید دائماً خود را تحت داوری قرآن کریم ببینیم، همانگونه که مخاطبان اول آیات چنین بودند (بهجتپور، 1392: 8-1).
از امام صادق(ع) سوال شد: چرا قرآن با تکرار درس و بحث کهنه نشده، بلکه بر تازگی آن افزوده میشود؟
امام فرمودند: «لِأنَّ اللهَ تبارکَ و تعالی لم یجعَلهُ لِزمانٍ دونَ زمانٍ و لا لِناسٍ دونَ ناسٍ و هوَ لِکلِّ زمانٍ جدیدٌ و عندَ کلِّ قومٍ غَضٌّ الی یوم القیامهِ»(مجلسی، ج 92، 1381: 15).
فضیل بن یسار میگوید: از امام باقر (ع) در مورد معنای روایت رسول خدا(ص) « وَ ما مِن القرآنِ آیَهً ءالّا وَ لَها ظَهرً وَ بَطنً » سوال کردم، فرمود: « ظَهرهُ [تَنزیلُهُ] وَ بَطنهُ تأویلهُ وَ مِنهُ ما قَد مَضَی وَ مِنهُ ما لَم یَکُن یَجری کَما تَجری الشّمسُ والقَمَرُ …» ملاحظه میشود که در این روایت «تنزیل» با ظاهر آیه و تأویل با «باطن» آیه مرتبط شده است (مجلسی، ج 89، 1381: 97 ، حدیث 64). ظاهر قرآن یعنی تنزیل و باطن یعنی تأویل آن. این واژهها مفاهیم و مصادیق موجود در ظاهر و باطن آیات را شامل میشوند.
نویسنده تفسیر عیّاشی به نقل از امام باقر(ع)مینویسد: «و لو أنَّ الآیهَ اذا نزلَت من قومٍ ثم ماتَ اولئک القومُ ماتَتِ الأیهُ و لما َبقِیَ مِنَ القرآنِ شیءٌ و لکنَّ القرآنَ یجری أوَّله علی آخَرِه مادامَتِ السَّماواتُ و الأرضُ و لکلِّ قومٍ آیهٌ یَتلونَها، هُم مِنها مِن خَیرٍ أو شَرٍّ» (عیّاشی، 1380: 10).
در این روایت ضرورت گذر از ظاهر به باطن و از تنزیلات به تطبیقات – تأویلات- اعم از مفتهیم و مصادیق مورد توجه قرار گرفته و اینکه شادابی و حیات و جاودانگی قرآن در تطبیق دائمی و مستمر آیات بر اقوام و گروههای جدید است، به عبارتی دیگر تطبیق آیات حتی منحصر به زمان حضور ائمه اطهار نیست، بلکه ضرورتی جاودانه و مستمر است. به هر حال، دامنه تأویل در این اصطلاح، بسیار گسترده و ضامن عمومیت و شمول جاودانگی و ثمربخشی دائمی قرآن است (بهجتپور، 1392: 8-1).
2-1-6. رابطه تأویل با تفسیر
نسبت تفسیر با تأویل به معنای جری و تطبیق، از میان «نسب اربعه منطقی»، نسبت تباین است؛ یعنی هیچ مصداقی از تفسیر تأویل نیست زیرا حوزه تفسیر مربوط به فهم معانی و دلالت و تأویل مربوط به حوزه مصادیق و موارد است (همان: 8-1).
2-1-7. شرایط تأویل
تأویل هم مانند هر پدیده و پیشامد ادبی، محصول شرایطی خاص است که اگر به آنها دقت نشود نه تنها تأویل یک سو و جهتگیرانه را منجر میشود بلکه از سوی دیگر به ساختار و مفهوم یک متن یا هر سخن تأویلپذیری آسیبی جدی وارد میکند.
در وهله اول، برای تأویل هر متن لازم است به خود آن متن یا اثر مورد نظر رجوع شود. به معنی واضحتر آن یعنی اینکه از هرگونه دخالت نظر و یا غرض شخصی به دور باشد؛ و به آن دسته عقائد و پیش داوریهایی که خارج از محدوده آن اثر یا متن را شامل میشود دوری گزید (احمدی 1378: 509).
از جمله شرایط دیگر تأویل رعایت نهایت نزدیک بودن میان به ظاهر و باطن یک متن یا سخن است چرا که بسیاری از بدفهمیها ناشی از تأویل نادرست است، به این معنی که گاهی آن دلالت ظاهری و باطنی که از یک کلام یا متن دریافت می شود با تأویل نادرست موجب عدم تناسب و مفهومی درست میشود (یزدی ، 1387 : 122).
به بیان دیگر مثلا اگر در زبانی که در آن هر واژه یا کلمه یک معنای واحد و هر جمله یک معنای صریح و هر متن یک دلالت واحد دانسته باشد این تأویل بازتابی دقیق و عالی از ساختار واقعیت در آن کلام یا متن را دارد (احمدی، 1378 : 624 ).
2-1-8. ضرورت تأویل
ضرورت تأویل درست از آن جایی شروع میشود که حرفی در
