
اجتماعی را دارای شش “ماده اصلی اجتماعی” می داند: دلبستگی، احساسی از امنیت، نزدیکی و آسایش که توسط دیگران فراهم می شود؛ انسجام اجتماعی در شبکه ای از افراد با تفکر مشابه؛ تأیید منزلتی که توسط واکنش دیگران که برقراری اتحادهای قابل اعتماد را برای اصل همیاری دوجانبه تأیید میکند، و فرصت به دست آوردن راهنمایی برای روبرو شدن با رویدادهای استرس زای متعدد (وایس 1974، هلر و روک 2001). تویتس فهرست نسبتا متفاوتی از نقشهای تحلیل های تجربی و نظری روابط اجتماعی ارائه میکند که عبارتند از: انسجام اجتماعی، توسعه و نگهداری هویت و اعتماد به نفس، همیاری سازشی، برقراری احساسی و کنترل اجتماعی (هورتولانوس وماشیلز:2006، به نقل از تویتس،124:1985).
به نظر کوهن27، روابط اجتماعی برای توسعه و حفظ هویت و احترام به خویشتن در افراد اهمیت بسیار دارند. این اهمیت به طور اخص در شاخه روانشناسی اجتماعی، هویت فردی تعریف می شود. به طور کلی، فرض می شود که مردم هویت فردی و احترام به خویشتن را توسط درونی کردن ادراک دیگران مهم به دست میآورند (کوهن و سیم 1985، هلر و وروک 2001). این ادراک، بطور دائمی، در زندگی روزمره روی می- دهد، با توجه به اینکه رفتار مردم در ارتباط با دیگران بهطور پیوسته مورد قضاوت و ارزیابی خودشان و دیگران قرار میگیرد؛ افراد در روابط با دیگران و از طریق همین روابط توسعه می یابند: آنها نیاز به ادراک و شناخت دیگران دارند تا بتوانند احترام به خویشتن و اعتماد به نفس خود را افزایش داده، و دیگرانی که در شبکه فردی آنها وجود دارند میتوانند سرمنشأ این ادراک باشند. ارتباط با دیگران به افراد هویت اجتماعی و چارچوب ارجاعی ارائه می دهد که به میزان زیاد ارزشها و هنجارهای آنها و انتخاب ها و برنامه های آنها را تحت تأثیر قرار می دهد (هورتولانوس وماشیلز:2006، به نقل از میرز،87:1999). در این بافت و شرایط، دانشمندان علوم اجتماعی از “حمایت اجتماعی” صحبت میکنند، که به افراد احساس تعلق به شبکه ای با الزامات دوجانبه و “حمایت ادراکی” می دهد که صورت ادراک و احترام را دارد (هورتولانوس وماشیلز:2006، به نقل ازکاب، 7:1976).
توضیح دوم برای تندرستی بیشتر افراد با شبکه فردی مناسب این است که روابط اجتماعی در انسجام اجتماعی افراد نقش دارد. آنها نیاز اولیه انسان به “تعلق داشتن” را رفع میکند، نیازی که در تمام ادبیات روانشناسی به آن اذعان شده است. روابط اجتماعی به افراد این امکان را می دهد که خود را بخشی از گروهی اجتماعی بدانند که با آن همذات پنداری میکنند و در آن درگیری های فردی، صمیمیت و دوستی را تجربه میکنند. ارتباط اجتماعی با دیگران، راحتی، و لذت با هم بودن با دیگران” تأثیرات مثبتی بر تندرستی فردی دارد. جزوی از یک گروه بودن همچنین به این معناست که افراد دیدی از واقعیت را بدست میآورند و با دیگران سهیم می شوند، و کمتر با احساس نا امنی اذیت می شوند (هورتولانوس وماشیلز:2006، به نقل ازدیکسترا،23:1990). این مهم است که روابط با نقش روابطی که در شبکه هستند همراه شوند و احساسی از هویت فردی و گروهی را به فرد بدهند (هلر و روک،30:2001). یکی از جوانبی که بسیار به انسجام اجتماعی نزدیک است کنترل اجتماعی است. این مقوله بدان معنا است که رفتار اعضای یک شبکه می تواند رفتار مطلوب اجتماعی را تأیید کند (هیوز و گوو 1981؛ امبرسون 1987).
توضیح سوم برای اهمیت روابط اجتماعی حمایت اجتماعی است. مردم برای زندگی و بقای آن، و برای داشتن عملکرد بهینه به یکدیگر نیازمندند. این چیزی است که حمایت اجتماعی را شرط لازمه بقا می داند. این حمایت اجتماعی الزاما همیشه حاضر نیست: انتظاری است که در مواقع نیاز فرد از دیگران و کمک آنها و حمایت آن ها دارد و امری حیاتی است. این نقش حمایت کننده بالقوه در روابط فردی با دیگران برای تندرستی و سلامتی نقش مثبتی است (هورتولانوس وماشیلز:2006، به نقل از برکمن و سیم 1979؛ فیسچر 1982؛ هال و ولمن، 1985؛ ساراسون و همکاران 1994؛ تیجوز 1994؛ پسکوسولیدو و لوی 2002). یک تمایز کلی بین دو گونه اصلی حمایت وجود دارد: حمایت عملی یا ابزاری، و حمایت عاطفی یا احساسی (واندر پول،18:1993). حمایت ابزاری زمانی اتفاق می افتد که اعضای یک شبکه توصیه یا کمک عینی خود را برای حل مشکلی پیشنهاد کنند. این نوعی کمک عملی یا مادی است که نیاز فوری فرد درگیر مانند غذا، لباس، کمک های خانگی، توصیه یا نصیحت را برطرف میکند. کمک احساسی به افراد درگیر این حس را می دهد که دیگران در مورد آنها اهمیت میدهند و به تجارب و احساسات آنها توجه میکنند و میتوانند راجع به مشکلات شخصی خود صحبت کنند. در کنار این دو نوع حمایت، حمایت دیگری به شکل “همراهی اجتماعی” وجود دارد که انجام مشترک فعالیتهای اجتماعی مانند خرید، سینما رفتن، فنجانی قهوه با یکدیگر خوردن، یا شب نشینی است (فیسچر 1982: واندر پول 1993).
روانشناسان اجتماعی به حمایت اجتماعی توجه نشان میدهند، مخصوصا در ارتباط با استرس و کنترل عواطف (هورتولانوس وماشیلز:2006،کاب،11:1976). به لطف تأثیر حمایت کنندهی روابط اجتماعی، آنها یک عامل حمایت کننده در زمان بروز مشکلات به شمار می روند. افراد از شبکه فردی یک شخص میتوانند به شیوه های متفاوتی برای کنترل استرس مؤثر باشند برای مثال توسط تغییر موقعیت استرس زا، تغییر معنای آن، یا تسکین بخشیدن به واکنشهای عاطفی به آن. این امر نه تنها در حمایت عاطفی برای کاهش استرس، ترس و عدم امنیت صدق میکند بلکه در مورد حمایت ابزاری نیز مؤثر است. (وان در پل،18:1993). براساس این نظر، برخی براین باورند که روابط اجتماعی تنها تندرستی فردی را در شرایط استرس تحت تأثیر قرار می دهد و تأثیر مثبتی در اتفاقات غیر دراماتیک ندارد؛ این ایده را ” فرضیه میانگیری” نامیده اند (کوهن و ویلس،70:1985). عده دیگری بر این باورند که روابط اجتماعی بدون در نظر گرفتن سطح استرس در تندرستی نقش دارد، اما در شرایط مختلف نقشهای آن مختلف است. در یک موقعیت استرس بار، دیگران با اهمیت میتوانند کمک فوری، همیاری، حواس پرتی یا تنظیم عواطف را به شخص ارائه کنند. در ارتباطاتی مواقع معمولی، افراد شبکه فردی میتوانند صمیمیت، همراهی، احساس تعلق، احتمال تعیین نقشهای اجتماعی و مقایسه اجتماعی، و حمایت از خواسته های فردی را ارائه کنند. (ووکس،55:1988). در این دیدگاه اخیر، روابط اجتماعی نه تنها برای حل مشکلات یا ارائه کمک در مواقع بحرانی به کار می آیند، بلکه احساسات مثبت را نیز تقویت میکنند (هلر و روک 2001).
در کنار اثرات مثبت روابط اجتماعی، برخی نظریه پردازان بر روی پیامدهای منفی آن نیز تمرکز کرده اند ( شرامیر 1990، بدر و همکاران 2001؛ دیکسترا 2001، هلر و روک 2001)؛ اگرچه این تأثیرات منفی بسیار کم مطالعه شدهاند (لینکون و همکاران 2000). روابط اجتماعی در منظر کلی در تندرستی و سلات عاطفی فرد نقش دارد با این وجود آنها میتوانند باعث محدود نمودن افراد و به زحمت انداختن آنها شوند. رفتار اعظای یک شبکه خود می تواند باعث ایجاد استرس اضافی شود یا پایه ای برای مقایسه های اجتماعی منفی ایجاد کنند (مایرز 199، هلر و روک 2001). فرد می تواند به گروهی اجتماعی تعلق داشته باشد که افراد عضو آن رفتارهای ناسالم یا خلاف اجتماع را تشویق میکنند و از پیوستن به دیگر گروههای اجتماعی خودداری میکنند (شرامیر 1990، هلر و روک 2001). زمانی که افراد نتوانند انتظارات نقشی که در گروه را دارند به جای آورند، از اعضای گروهی که به آن تعلق دارند قدردانی نشده و این پیامدهای منفی برای هویت فردی و احترام به خویشتن دارد (هلر و روک،12:2001).
علاوه بر آن، حمایت اجتماعی پیشنهاد شده همواره این نیاز را برطرف نمیکند: کمک ممکن است کافی نباشد، یا به شیوه ای ارائه شود که باعث تحقیر فرد شده و او را وابسته به خود کند. اعضای شبکه میتوانند باعث پسرفت فرد در جستجوی کمک کافی یا حرفه ای شوند (شرامیر،53:1990). اما این تأثیرات منفی از اهمیت اصلی روابط اجتماعی نمی کاهد.
می توان این گونه نتیجه گرفت که روابط اجتماعی به شیوه های گوناگون تأثیرات مهمی در تندرستی فردی مردم دارد.
2-5-2-2 اهمیت اجتماعی روابط اجتماعی
برخی از جامعه شناسان مانند تونیس28، دورکیم29 و زیمل30 معتقدند روابط اجتماعی تا حد مشخصی انسجام اجتماعی ایجاد نموده و نقش مهمی در پیوستگی و ثبات جامعه دارند. به این دلیل، جامعه شناسان روابط اجتماعی را به عنوان سنگ بنای اولیه صورت های پیچیده تر ارتباط میان افراد می دانند(هورتولانوس، 2006 به نقل از تونیس 1887، دورکیم 1893، زیمل 1908). روابط اجتماعی همچنین میزان مشخصی از قانونمندی را ایجاد میکند بدان معنا که اعمال افراد تا حدی توسط قرار گرفتن آنها در یک اجتماع یا گروه خاص کنترل و هدایت می شود(دورکیم،24:1983). این امر به پیوستگی اجتماعی و اتحاد کمک میکند. اهمیت بالای انسجام اجتماعی در شیوه ای است که مردم واقعیتهای اجتماعی را ارزیابی و بررسی میکنند. دیدگاههای مختلفی از روانشناسی جامعه (مانند نظریه هویت اجتماعی و نظریه طبقه بندی اجتماعی) نشان میدهند که گروههای اجتماعی که فرد در آن هویت خود را شکل می دهد برای تفکر، احساسات و رفتار اجتماعی آن فرد الزامی هستند (هورتولانوس وماشیلز:2006، به نقل ازمیرز،12:1999). اعضای یک اجتماع فلسفه، ارزشها و هنجارهای خود را به یکدیگر انتقال میدهند. کودکان در هنگام تولد الگوی رفتاری تمایز نیافته و چندجانبه ای دارند که از طریق رشد کردن و اجتماعی شدن در یک نظام نمادین-اخلاقی تعیین شده توسط تاریخ و اجتماع توسعه می یابد. آنها نقش های اجتماعی و ارزش ها را از طریق روابطی که در خانه، مدرسه و دیگر حوزه های اجتماعی شدن مانند باشگاه ها یا انجمن ها دارند درک میکنند. این باعث می شود که آنها تصویری از رفتارهایی که معمولا مورد پذیرش هستند یا مورد پذیرش نیستند را درونی کنند. افراد توسط بخشی از گروههای اجتماعی بودن و همذات پنداری با اجتماعی خاص، راجع به ارزشها و هنجارهای غالب جامعه خود آگاه می شوند (فیسچر و فیلیپس 1982و میرز 1999).
بنابراین از نظر آنها، فرایند اجتماعی شدن قیود اخلاقی را ایجاد میکند. اجتماعی شدن با نظامی از محدودیت های مثبت و منفی همراه است که برای تنظیم رفتار اجتماعی مردم هماهنگ با ارزشها و هنجارهای غالب عمل میکند. این کنترل اجتماعی برای پایداری و تداوم نظام اجتماعی بسیار مهم است. در نظام رسمی، افراد در کنار هویت فردی خود دارای هویت اجتماعی نیز می گردند. هویت اجتماعی براساس نقشهای جمعی تجویز شده ای است که افراد در طی فرایند اجتماعی شدن یاد میگیرند. در فرایند اجتماعی شدن افراد اجتماعی می گردند: آنها نقشهای اجتماعی را یاد گرفته و بازیگران اجتماعی می شوند (بیلینگتون و همکاران 1998، میرز 1999).
علاوه بر اثرات مثبت روابط اجتماعی برای جامعه، اثرات منفی را هم می توان مشاهده نمود. انسجام اجتماعی در تعریف همراه با جدایی است، جدایی از تمام کسانی که آن خصوصیت متمایز کننده گروه را ندارند. این می تواند به افزایش ذهنیت “درون-گروهی” منجر شود که باعث می شود فرد هنجارها و ارزشهای خود را به قیمت کسانی که مخالف هستند و یا از آن خارج هستند نگه دارد. (شیوت 1997، میرز 1999).
بهطور خلاصه، روابط اجتماعی نقش میانجی مهمی بین فرد و جامعه ایفا میکنند. آنها برای انسجام اجتماعی افراد مجرد در جامعه مهم بوده و قیود اخلاقی و ثبات اجتماعی ایجاد میکنند.
2-5-2-3 روابط اجتماعی به عنوان سرمایه اجتماعی
برخی از جامعه شناسان مانند استول31، فلپ32 و واکر33 اعتقاد دارند روابط اجتماعی منابع مهمی هستند که به ظرفیت افراد در هدایت یک زندگی نسبتا مستقل و تندرستی فردی کمک میکنند. روابط فردی هم چنین جنبه ابتدایی از جامعه را شکل میدهند و به شیوه های مختلفی برای پیوستگی و ایجاد قید و بند در جامعه مفید می باشند. اهمیت عمده ارتباط های اجتماعی در سطوح فردی و جامعه ای به عنوان سرمایه اجتماعی است، اصطلاحی که
