
عمدتاً به سوی شرکتهای دارای سرمایه کم بوده که به دلیل داشتن حجم مبنای کوچک به راحتی دچار تغییر قیمت شدند و افزایش تورمی قیمت سهامشان را در پی داشتهاند.
* برعکس مورد فوق، وجود حجم مبنا از کاهش توجه بازار به شرکتهای دارای سرمایه زیاد وحجم مبنای بزرگ شده است. چرا که برای رسیدن به حد حجم مبنای این شرکتها، نقدینگی بیشتری مورد نیاز است.
* ایجاد نگرش منفی در سهامداران برای افزایش سرمایه به دلیل بالا رفتن حجم مبنا که به تبع آن تغییر قیمت سهام را مشکلتر گردیه استد.
* وجود حجم مبنای بالا باعث بر هم زدن رابطه بین ارزش ذاتی سهام و قیمت آن شده و سهام شرکتهای بزرگ – حتی با وجود تعدیل مثبت سودآوری – به دلیل دارا بودن حجم مبنای بالا، تغییر قیمت قابل توجهی داشتند. این در شرایطی است که میزان حجم مبنا در تصمیمگیریهای سرمایهگذاری برای خود جایگاهی نظیر پارامترهای P/E وEPS باز نموده است.
از آنجایی که در یک بازار، سهامداران علاوه بر سود نقدی، انتظار کسب سود از محل افزایش قیمتها را به شکل منطقی دارند، آنها تمایل به خرید سهام شرکتهایی پیدا میکنند که سرمایه کمتری داشته باشند و هر چه حجم مبنا بالاتر باشد، سهامداران دامنه انتخاب خود را محدودتر خواهند کرد و این پدیده باعث هجوم سرمایهگذاران به سمت سهام چند شرکت خاص گردیده که علاوه بر افزایش غیر منطقی قیمت سهام این شرکتها، موجب ایجاد صف خرید شده و مشکلات دیگری نیز در پی داشته است.
از آنجایی که حجم مبنا در بدو امر قرار بود تنها برای محاسبه شاخص و کنترل نوسانات شدید قیمت به کار رود، ولی عملکرد اصلی آن معطوف به کنترل نیروهای عرضه وتقاضا گردیده که به دنبال خود در روند تعیین قیمت سهم نیز اختلال ایجاد نمودهاند. از سوی دیگر، با حذف برخی از شرکتها از شمول قانون حجم مبنا، این پدیده به صورت یکسان برای همه شرکتهایموجود در بورس اوراق بهادار مورد استفاده قرار نگرفت که خود موجب اختلالات جدیدی در ساز و کارهای قیمتگذاری سهام و شاخص بورس اوراق بهادار گردید.
حقیقت آن است که در بازار بورس اوراق بهادار در بازههای زمانی مختلف، سهام گروههای مختلف مورد توجه قرار گرفته و حجم معاملات در این نمادها (گروهها) بالا میرود. این گردش سلیقه و تمرکز بر روی سهام مختلف در بازههای گوناگون، نیاز به منعطف بودن عدد حجم مبنا را نشان میدهد. در طرح موردنظر، برای به دست آوردن عدد حجم مبنا از حجم معاملات سهم در 63 روز گذشته به صورت موزون میانگینگیری میشود. (اگر تعداد روزهای معاملاتی هر ماه را 21 روز برابر تعداد روزهای معاملاتی 3 ماه است). در این طرح در ابتدای هر فصل حجم مبنای تمام سهام بازار محاسبه شده و به بازار اعلام میشود. به عنوان مثال برای روز 1 مهر حجم مبنای سهم X به صورت زیر اعلام میگردد:
(2-13)
63*( حجم معامله روز 31/6) +(حجم معامله روز 30/6)*62+…+(حجم معامله روز5/1)*1/(61+…+62+63)
لذا در این پیشنهاد عدد حجم مبنا منعطف میشود و اگر سهمی مدتی در صف فروش یا خرید باشد و حجم معاملات آن کاهش مییابد، مطابق این فرمول حجم مبنای آن به طور خودکار کاهش مییابد و بنابراین معاملات سهام با رسیدن به نقطه تعادل روان میشود.
پس از روان شدن و افزایش حجم معاملات، جدید بار دیگر حجم مبنا افزایش مییابد. مزیت اصلی این پیشنهاد منعطف شدن عدد حجم مبنا است که براساس تمرکز بازار عدد حجم مبنا برای هر سهم تغییر میکند که این امر منجر به روان شدن معاملات و کاهش صفهای خرید و فروش میشود. در عین حال همین ویژگی انعطافپذیری از حبابی شدن و یا سقوط یکباره قیمت نیز جلوگیری میکند (لطفی1386).
2-4-5 اندازه شرکت
در بیشتر مواقع هنگامی که میخواهیم شرکتها را باهم مقایسه کنیم، یکی از موارد این گونه قیاسها کوچک یا برزگ عنوان کردن شرکتهاست. اما معیاری که این سنجش بوسیله آن صورت میگیرد چیست؟
یکی از عوامل ساختاری و درونی شرکتها که بر بازده و سودآوری آنها تأثیر دارد اندازه شرکت میباشد. اندازهي شرکت و تأثیر آن بر بازده و سودآوری توسط بسیاری از محققین مانند برک (1997)، کیم و بامبرد (1986) مورد توجه قرار گرفته است. در اینکه شرکتهای بزرگتر یا کوچکتر دارای سودآوری بیشتری هستند بین محققین اختلاف آرا وجود دارد. برخی از محققین شرکتهای بزرگتر را به دلایل زیر دارای سودآوری بیشتری میدانند:
شرکتهای بزرگ دارای تنوع فعالیت بیشتری هستند که این تنوع فعالیت به سودآوری بیشتر آنها کمک میکند.
شرکتهای بزرگ به دلیل اعتباری که در بازارهای جهانی سرمایه دارند وجوه مورد نیاز خود را با بهره کمتری تأمین میکنند.
هر چه اندازهي شرکت بزرگتر شود برای کنترل بهتر و دقیق تر، دستورالعملها، رویهها و روشهای سازمانی عینیتر میشوند، بودجهبندی به شکل رسمی و به عنوان یک ضرورت مطرح میشود و واحد مستقلی در سازمان مسئولیت تدوین نهائی بودجه را به عهده می گیرد زیرا شرکت به اندازه کافی بزرگ است و اجازه تأسیس چنین واحدی را می دهد. به علاوه، کارشناسان واحد تدوین بودجه به اندازه کافی مهارت دارند تا با توجه به تجربه، امکانات شرکت و تدوین منطقی ساختار سازمانی، پیشبینیها فاصله زیادی نداشته باشد. در مقابل، هر چه شرکت کوچکتر باشد دسترسی به بازارهای سرمایه برای آن مشکلتر است و در این بازارها، اعتبار کمتری با بهره بالا برای این شرکتها قائل می شوند. به علت هزینه زیاد، تشکیل واحدهای مستقل جهت برنامه ریزی، بودجهبندی، کنترل و اصلاح انحرافات تقریباً غیر ممکن است و امکانات شرکت اجازه بکارگیری کارشناسان مجرب همراه با امکانات مورد نیاز را نمیدهد.
یکی از دلایلی که شرکتهای دارای ارزش بازار کوچکتر بازده بیشتر بدست میآورند این است که آنها نرخ تنزیل بالاتری نسبت به شرکتهای بزرگتر دارند به عبارتی آنها پر ریسکتر هستند و به خاطر ریسکپذیری بالا نسبت به شرکتهای بزرگ، دارای بازده بیشتری هستند و سود بیشتری پرداخت میکنند.
اندازه از متغیرهای محتوایی است که در محدوده بین سازمان و محیط قرار دارد و از عوامل بیرونی سازمان جدا شده است. اندازه، میزان و مقدار کاری را که شرکت انجام داده تعیین میکند و شاخصهایی مانند میزان فروش، میزان دارايیها، تعداد پرسنل و غیره به عنوان شاخص اندازه به کار میروند.
دراین تحقیق نیز همانند بسیاری از تحقیقات انجام شده درخارج و داخل کشور، از ارزش بازاری سهام شرکت به عنوان معیار اندازه شرکت بهره گرفته است.
2-4-5-1 شاخصهای سنجش اندازه شرکت
پژوهشگران برای اندازهگیری و سنجش متغیر اندازه شرکت، از معیارهای گوناگونی در مطالعات خود استفاده کردهاند. در ذیل به برخی از این شاخصهای سنجش اشاره میشود:
2-4-5-1-1میزان داراییهای شرکت
در اکثر مطالعاتی که محققان درباره اندازهي شرکت انجام دادهاند (مانند اسکات و مارتین در سال 1997) از میزان دارايیهای شرکت به عنوان شاخص اندازه استفاده شده است. زیرا یکی از ابزارهای مهم برای پی بردن به اندازهي شرکت تعیین اندازه دارايیهای آن شرکت است. براساس استانداردهای پذیرفتهشده حسابداری، ارزشگذاری دارايیها به روشهای گوناگونی امکان پذیراست مانند روش ارزش جایگزینی، ارزش متعارف و ارزش دفتری (بهای تمام شده تاریخی). بدیهی است استفاده از هر روش دارای محاسن و معایب خاص خود در بر میگیرد لذا باید به دنبال روشی باشیم که دارای بیشترین امتیاز و کمترین مشکل باشد. بر مبنای حسابداری سنتی استفاده از روش بهای تمام شده تاریخی (ارزش دفتری) صرفاً به دلیل بالا بودن درجه عینیت و مستند بودن آن بیش از سایر روشها مرسوم میباشد. البته استفاده از این روش به علت این که، ارزش دفتری مربوط به سالهای گذشته میباشد از درجه مربوط بودن کمتری برخوردار است. با این حال در ایران به این علت که سایر روشهای ارزشگذاری دارايیها چندان مورد توجه قرار نمیگیرند، فقط میتوان از روش دفتری دارايیهای استفاده نمود. مارتین و اسکات نیز در تحقیق خود، ارزش دفتری دارايیهای شرکت را به عنوان شاخص اندازهي شرکت به کار گرفته اند.
2-4-5-1-2 سطح فروش شرکت
یکی دیگر از شاخصهای تعیین اندازهي شرکت، میزان فروش آن میباشد. بدین علت که رقم فروش مربوط به هر دوره از درجه مربوط بودن بالایی در همان دوره برخوردار است و درجه عینیت آن بالاست، لذا استفاده از این شاخص میتواند مؤثرتر باشد. برک در تحقیقی تحت عنوان” آیا اندازه واقعاً مهم است” میزان فروش را به عنوان یکی از معیارهای اندازه به کار گرفته است.
2-4-5-1-3 تعداد پرسنل
تعداد افراد شاغل به عنوان شاخص اندازه سازمان و نشان دهنده ظرفیت انجام کار است و عملکرد واقعی سازمان را در وضعیت موجود مشخص میکند. با توجه به اینکه متغیرهای ساختاری سازمان (رسمیت، تمرکز و پیچیدگی) ابزاری برای سنجش کنترل و هماهنگی افراد به شمار آمدهاند. تعداد کارکنان هر سازمان نیز میتواند به عنوان شاخص مهمتر از سایر شاخصها با تعیین اندازه مرتبط شود. هر چند میتوان تعداد نیروی انسانی را به عنوان معیاری برای اندازه سازمان به کار برد و از نظر اندازهگیری راحت به نظر میرسد ولی صرفاً انتخاب چنین ملاکی نمیتواند خالی از اشکال باشد. زیرا به سختی میتوان مرز بین نیروهای مستمر و غیر متمرکز را که به عنوان نیروهای غیر مولد در سازمان عمل میکنند را تشخیص داد. مقایسه تعداد کارکنان شاغل نیز از این نظر که کارکنان برخی از سازمانها بیش از سازمانهای دیگر کار میکنند میتواند گمراه کننده باشد. همچنین به دلیل وجود اختلاف بین مهارت، تخصص و کارایی کارکنان سازمانها، استفاده از این شاخص برای تعیین اندازه شرکت عاری از اشکال نمیباشد. به هر حال تعداد نیروی انسانی از شاخصهای مهم تعیین اندازهي سازمان به حساب میآید و اندازه هم یک عامل مهم در طراحی ساختار محسوب میگردد.
4-2-5-4-2 ارزش بازار شرکت
بعضی از پژوهشگران مثل بامبر (1986) و کیم (1990) برای تعیین اندازهي شرکت. ارزش بازار کل سهام شرکتها را برای تکتک شرکتها در یک تاریخ مشخص محاسبه کردهاند. ارزش بازار کل سهام شرکت از ضرب تعداد سهام شرکت (تعداد سهام در دست مردم) در قیمت بازار هر سهم آن شرکت که در بازار بورس تعیین میگردد محاسبه شده است. کیم و بامبر ارزش کل بازار شرکت را به عنوان شاخص اندازه به کار گرفتهاند. از جمله عیب این شاخص به این نکته میتوان اشاره کرد که در کشورهای فاقد بازار کارای سرمایه، ممکن است ارزش بازار شرکت حاکی از ارزش واقعی آن شرکت نباشد. لکن از آنجا که به هر صورت این مطلب در مورد تمام شرکتها صادق است برای تحقیق به صورت مقایسهای قابلیت اتکا خواهد داشت.
در رابطه با تعیین شاخص جهت بیان اندازهي شرکتها، موارد زیر را باید مد نظر قرار دارد:
الف) برای بیان اندازه میتوان ترکیبی از دو یا چند شاخص را مورد استفاده قرار داد.
ب) هر شاخصی دارای معایب و مزایای خاص خویش میباشد و نمیتوان از یک شاخص برای هر منظوری بهره جست. لذا شاخصها بسته به نوع
