
گمان محوریترین واژه در آیه مورد بحث لفظ صادقین است. ریشه لفظ صادقین، صدق است و دارای معانی مختلفی در آیات قرآن و لغت نویسان میباشد. به منظور بررسی و شناسایی این واژه سراغ نوشتههای لغت نویسان میرویم.
فراهیدی نوشته است: صدق به کامل هر چیزی گفته میشود.217
جوهری نوشته است: صدیق کسی است که قولش با عملش راست است.218
راغب اصفهانی نوشته است: هر کارى که از نظر ظاهر و باطن خوب و بدون نقص باشد به صدق تعبیر مىشود و آن فعلى که با آن وصف مىشود به صدق اضافه مىگردد.219
زبیدی نوشته است:
صدق مطابقت قول با ضمیر و آنچه از آن خبر میدهد، با هم میباشد. و هنگامی که شرطی از آن فاقد گردد دیگر صدق تام نمی گویند بلکه گاهی اوقات متصف به صدق میشود و گاهی اوقات متصف به کذب میشود مثل کافری که بگوید: محمد (ص) رسول خدا است.
در این جا صحیح است بگوییم کلام او صادق است زیرا از آنچه خبر داده (رسالت پیامبر) صادق است و صحیح است بگوییم کلام او کاذب است زیرا قول او با قلبش مخالف است. 220
علامه طباطبایی در تبیین معنای صدق چنین مینویسد: کلمه «صدق» در اصل به معناى این است که گفتار و یا خبرى که داده مىشود با خارج مطابق باشد، و آدمى را که خبرش مطابق با واقع و خارج باشد «صادق» مىگویند. و لیکن از آنجایى که به طور استعاره و مجاز اعتقاد و عزم و اراده را هم قول نامیدهاند در نتیجه صدق را در آنها نیز استعمال کرده، انسانى را هم که عملش مطابق با اعتقادش باشد و یا کارى که مىکند با اراده و تصمیمش مطابق باشد، و شوخى نباشد، صادق نامیدهاند.221
عالمان آشنای به لغت نیز معانی فوق را بیان کردهاند که به بخاطر طولانی نشدن بحث و جلوگیری از تکرار از ذکر آنها خودداری مینماییم.222
صدق در اصلاح قرآنی
در قرآن کریم کلمه «صدق» صفت برای اموری قرار گرفته است:
الف: صفت قدم: «وَ بَشرِ الذینَ آمَنُوا أَن لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبهِمْ»223 (به مردم هشدار بده و مؤمنان را آگاه ساز که نزد پروردگارشان پایگاهى راستین دارند.)
ب: صفت جایگاه «وَ لَقَدْ بَوأْنا بَنی إِسْرائیلَ مُبَوأَ صِدْق»224 (و به یقین ما بنى اسرائیل را در جایگاهى سزاوار جاى دادیم.)
ج: صفت ورود و خروج: «وَ قُلْ رَب أَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْق225» (و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنى درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنى درست (از هر کار) بیرون بر.)
د: برخورداری از نیکی در ابعاد مختلف: «لَیسَ الْبِر أَنْ تُوَلوا وُجُوهَکمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکن الْبِر مَنْ آمَنَ بِالله وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکةِ وَ الْکتابِ وَ النبِیینَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبهِ ذَوِی الْقُرْبى وَ الْیتامى وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السبیلِ وَ السائِلینَ وَ فِی الرقابِ وَ أَقامَ الصلاةَ وَ آتَى الزکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصابِرینَ فِی الْبَأْساءِ والضراءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِک الذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِک هُمُ الْمُتقُون»226 (نیکى آن نیست که روى را سوى خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکى (از آن) کسى است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانى) و پیامبران ایمان آورد و دارایى را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادى) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکى از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختى و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستى پرهیزگارند.)
و: راستگویی: «هذا ما وَعَدَ الرحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُون»227 (این همان است که (خداوند) بخشنده وعده کرده است و پیامبران درست گفتهاند.)
ه: عمل بر طبق وعده: «وَ قالُوا الْحَمْدُ لله الذی صَدَقَنا وَعْدَه»228 (و مىگویند: سپاس خداوند را که وعده خود را بر ما راست گرداند.)
علاوه بر موارد فوق در خداوند متعال در آیات دیگر صادقین را تفسیر کرده و برخی از آن آیات عبارتند از:
الف: لَیسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِالله وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلائِکةِ وَ الْکتابِ وَ النَّبِیینَ وَ آتَى الْمالَ عَلى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبى وَ الْیتامى وَ الْمَساکینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِک الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِک هُمُ الْمُتَّقُونَ.229
نیکى آن نیست که روى را سوى خاور و باختر بگردانید، بلکه نیکى (از آن) کسى است که به خداوند و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب (آسمانى) و پیامبران ایمان آورد و دارایى را با دوست داشتنش به نزدیکان و یتیمان و بیچارگان و به راهماندگان و کمکخواهان و در راه (آزادى) بردگان ببخشد و نماز برپا دارد و زکات پردازد و (نیکى از آن) آنان (است) که چون پیمان بندند وفا کنند؛ و به ویژه شکیبایان در سختى و رنج و در هنگامه کارزار، آنها راستگویند و آنانند که به راستى پرهیزگارند.
در این آیه مىبینیم پس از آنکه مسلمانان را از گفتگوهاى اضافى درباره مسأله تغییر قبله نهى مىکند حقیقت نیکوکارى را براى آنها چنین تفسیر مىکند: ایمان به خدا و روز رستاخیز و فرشتگان و کتب آسمانى و پیامبران، سپس انفاق در راه خدا به نیازمندان و محرومان، و بر پا داشتن نماز، و پرداختن زکات، و وفاى به عهد، و استقامت در برابر مشکلات به هنگام جهاد، و پس از ذکر همه اینها مىگوید: کسانى که این صفات را دارا باشند، صادقان و پرهیزگارانند.
و به این ترتیب صادق کسى است که داراى ایمان به تمام مقدسات و به دنبالآن عمل در تمام زمینهها باشد.
ب: إِنمَا الْمُؤْمِنُونَ الذِینَ آمَنُوا بِالله وَ رَسُولِهِ ثُم لَمْ یرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ الله أُولئِک هُمُ الصادِقُونَ.230 (مؤمنان تنها کسانى هستند که ایمان به خدا و پیامبرش آورده، سپس شک و تردیدى به خود راه ندادهاند (و علاوه بر این) با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کردند، اینها صادقان هستند.)
این آیه نیز «صدق» را مجموعهاى از ایمان و عمل که در آن هیچگونه تردید و تخلفى نباشد معرفى مىکند.
ج: لِلْفُقَراءِ الْمُهاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ یبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ الله وَ رِضْواناً وَ ینْصُرُونَ الله وَ رَسُولَهُ أُولئِک هُمُ الصَّادِقُونَ.231 (بخشى از این غنیمتها) براى مستمندان مهاجرى است که از خانهها و دارایىهاى خود، رانده شدهاند در حالى که بخشش و خشنودىیى از خداوند را مىجویند و خداوند و پیامبرش را یارى مىکنند؛ آنانند که راستگویند.)
در این آیه مؤمنان محرومى که على رغم همه مشکلات، استقامت به خرج دادند و از خانه و اموال خود بیرون رانده شدند، و جز رضاى خدا و یارى پیامبر ص هدفى نداشتند، به عنوان صادقان معرفى شدهاند.
با ملاحظه این موارد و موارد دیگر از آیات قرآن به دست میآوریم که کلمه صدق مفهوم گستردهای دارد که قلمرو آن تنها در مقوله سخن و کلام و خبر نیست، بلکه در موارد اندیشه و باور و خوی انسانی و رفتار آدمی و دیگر امور نیز اطلاق میشود و «صادقین» آنهایى هستند که تعهدات خود را در برابر ایمان به پروردگار به خوبى انجام مىدهند، نه تردیدى به خود راه مىدهند، نه عقبنشینى مىکنند، نه از انبوه مشکلات مىهراسند بلکه با انواع فداکاریها، صدق ایمان خود را ثابت مىکنند.
آیه صادقین و نگرش کلی مفسران امامیه
عالمان و مفسران شیعه معتقدند در آیات گذشته، سخن درباره گروهى از متخلفان در میان بود، متخلفانى که عهد و پیمان خود را با خدا و پیامبر شکسته، و عملا اظهارات خود را در مورد ایمان به خدا و روز جزا تکذیب نموده بودند و دیدیم که چگونه مسلمانان با قطع رابطه خود از آنها تنبیهشان کردند! اما در آیه مورد بحث اشاره به نقطه مقابل آنها کرده، دستور مىدهد کهرابطه خود را با راستگویان و آنها که بر سر پیمان خود ایستادهاند محکم بدارند.
نخست مىفرماید: «اى کسانى که ایمان آوردهاید از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید» (یا أَیهَا الذِینَ آمَنُوا اتقُوا الله).
و براى اینکه بتوانند راه پر پیچ و خم تقوا را بدون اشتباه و انحراف بپیمایند اضافه مىکند: «با صادقان باشید» (وَ کونُوا مَعَ الصادِقِینَ). ومقصود از صدق در آیه مورد نظر، صداقت در تمام امور به طور مطلق است و این معنا تنها بر معصومین دلالت میکند.
به عبارت دیگر صادقین در آیه، همان حاملان وحی، خلفای پیامبر و امینان شرع و حامیان دین و امامان هدایت اند، آن کسانی که خداوند متعال هر گونه رجس و پلیدی را از آنان دور کرده و پاک و مطهرشان کرده است. و آنان جز دوازده معصوم پاک که اولشان حضرت علی و آخرشان حضرت مهدی است، نمیباشد.
عالمان شیعه برای اثبات مدعای خود از طریق استفاده کردهاند:
1- محتوای آیه
1: دلیل بر اینکه مقصود از صادقین در آیه کریمه امامان معصوم است، اینکه: اگر مراد از صدق که در عنوان صادقین مأخوذ است، مطلق راستی بود که شامل هر مرتبهای از آن میباشد و صادقین هر کسی را که متصف به صدق در هر مرتبهای باشد شامل میشد، میبایست در آیه کریمه «و کونوا مع الصادقین» به جای (مع) از (من) تعبیر میشد و معنای آن این بود که بر هر مسلمان لازم است از راستگویان باشد و از دروغ اجتناب ورزد. اینکه مع الصادقین تعبیر شده، دلالت بر این نکته دارد که مقصود از صدق مرتبه خاص و ویژهای است، و مقصود از صادقین نیز گروه مخصوص و ممتازی است. مرتبه کامل صدق همان عصمت و طهارت است که با وجود آن، راستی و درستی در گفتار و کردار به طور کامل محقق میشود.232
و اگر مقصود از صادقین غیر از امامان معصوم بود، با فرض اینکه در میان امت به نص آیه تطهیر و اتفاق همه مسلمانان معصوم وجود دارد، لازمه اش آن بود که بر تمام انسانها حتی امامان معصوم لازم باشد که از غیر معصوم پیروی کنند، و این عقلا قبیح است، و این مرتبه و مقام جز در خاندان پیامبر وجود ندارد. 233
2: خداوند در آیه صادقین پس از امر به پرهیزگاری، به همراهی و هم آهنگی با صادقین دستور داده است. و در امر خداوند به پیروی از صادقین، هیچ گونه قید و شرطی وجود ندارد.234 از این اطلاق، سه نکته به دست میآید.
الف: صادقین کسانی اند که در همه زمینههای حیات ارادی اعم از عقیده، اخلاق، گفتار و رفتار خویش، صادقاند.235 (اطلاق موردی)
ب: صادقین کسانی اند که در زمینههای مزبور در تمام حالات صادق اند.236 (اطلاق احوالی)
ج: صادق بودن آنان در همه زمینهها و تمام حالات برای ما معلوم است. درحقیقت نکته الف و ب ناظر به مقام ثبوت و نکته ج ناظر به مقام اثبات است. و درواقع آن چه که نقش کلیدی دارد همان نکته است که مربوط به مقام ثبوت است؛ یعنی بی قید و شرط بودن امر الهی به پیروی از صادقین که مستلزم صادق بودن صادقین در همه زمینهها و همه شرایط و حالات است و آن جز با عصمت حاصل نمیشود.237
با این بیان تنها ائمه معصومین هستند که بعد از پیامبر اکرم صلاحیت و شرایط خلافت و امامت و ولایت بر مردم در امور دین و دنیای آنها را دارند.
2- روایات صادره از پیغمبر اکرم و معصومین
