
اساساً حرفه ای بودن به سطح تحصیلات رسمی و آموزش کارکنان اطلاق میشود. در مورد سازمانهای کارآفرین دقیقاً نمیتوان گفت که حرفه ای هستند یا نه. اما از این نظر که سازمانهای کارآفرین گرایش بیشتری به تکنولوژی پیشرفته دارند، احتمال میرود که از افراد تحصیل کرده بیشتر استفاده کنند.
جست و جو و اندازه گیری رفتار کارآفرینانه دشوار است و به طور کلی به عنوان یک رفتار سودمند که مربوط به یک رویداد خاص است دیده میشود (آتری92، 2003).
بر اساس گفته مایر(2002)، رفتار کارآفرینانه موجود در سازمانها به عنوان” مجموعه ای از فعالیتها و شیوههایی است که توسط افراد در سطوح مختلف سازمان، براب تولید مستقل و استفاده از ترکیبات منابع نوآورانه به منظور شناسایی و دنبال کردن فرصتها” است.
در مدلی که توسط پیرس و همکاران 93( 1997)، به منظور دستیابی به رفتار کارآفرینانه انجام شد،
بیان میدارند که رفتار کارآفرینانه شامل چهار جنبه است: چشم انداز استراتژیک، ایجاد یک محیط کار پر انرژی، جهت گیری به سمت تغییر و توانایی عبور از خط قرمز)لئونیداس و واسیلیس94،2007).
گاردنر(1994)، استدلال کرد که رفتار کارآفرینانه بر پایه چشم انداز و با تمرکز بر نوآوری قرار دارد. چشم انداز مرکز انگیزه، عملکرد شرکت، استراتژی، مدیریت منابع و تعهدات و تنظیم آهنگ حرکت است( همان).
نقش مدیران در رفتار کارآفرینانه:
حمایت مدیران مربوط به تمایل مدیران برای پیشرفت و آسان سازی فعالیتهای کارآفرینانه در سازمان است. این حمایت مدیران میتواند به اشکال مختلفی باشد، مانند دفاع از ایدههای نوآورانه، تهیه و ارائه منابع یا تخصص لازم، کنترل و ارزیابی بلافاصله مدیران از کار زیردستان خود، محدودیت یا گستردگی دستیابی به منابع و اطلاعات، شفاف سازی اهداف و نقش فردی کارکنان، همفکری و مشورت در ایدههای آنها و تحت تأثیر قرار دادن کار آنها با وسایل دیگر( لوکس95، 2012).
مدیران سه نقش مهم در ارتباط با حمایت از ایدهها را بر عهده دارند:( رابینسون و اسکرودر96، 2006)
1.محیطی را که از خلق ایدهها و ارتباط آنها حمایت میکند، را ایجاد میکنند.
2. مدیران به کارکنان برای توسعه دانش و مهارتهای حل مسئله، به منظور افزایش کیفیت و اثربخشی ایدههای ارائه شده کمک میکنند.
3. هنگامی که ایده ای ارائه میشود که خوب نیست، به معنی فرصت برای مدیران، برای توضیح دادن به کارکنان است که چه باید بکنند تا ایده به صورت مفید مورد استفاده قرار گیرد. در نهایت مدیران ایدههای خوب را به مدبران سطوح بالاتر ارائه میکنند و به اکتشاف فرصتهای وسیع برای استفاده ایدههای مخصوص در کل شرکت میپردازند.
لوکستال97 و همکاران( 2009) ، رابینسون و اسکرودر( 2006) پیشنهاداتی را که باعث پرورش فعالیتهای کارآفرینانه میشوند ارائه دادهاند( لوکس، 2012):
1.نوآوری بر مأموریت، اهداف و ارزشهای شرکت و پاداش مدیران تاکید دارد.
2. نوآوری باید از بالا به پایین و از پایین به بالا ترکیب شود. نوآوریهای پایین به بالا از تعهدات کارکنان بهره جسته و نوآوریهای از بالا به پایین از هم ترازی بهتر اهداف شرکت بهره جسته است.
3. ارتباطات داخلی تمامی کارکنان به طور مناسب پوشش داده شود. همچنین بر نقش مدیران، کارکنانی که در ارتباط مستقیم با مشتریان هستند و متخصصان توسعه دهنده خدمات و محصولات جدید تاکید شده است.
4. مدیران به منظور حمایت از ایدههای نوآورانه آموزش ببینند و کارکنان، حمایت سازمان را از طریق سرپرست مستقیم خود دریافت نمایند.
5. فرایندها به صورت ساده و قابل فهم تنظیم شده باشند. در این صورت همه کارکنان میدانند که چگونه با یک ایده جدید پیش بروند. بسیاری از سیستمهای بهبود مستمر پیچیده هستند زیرا آنها برای نوآوریهای رادیکالی میباشند.
6. ایدهها سریع و مؤثر ارزیابی شوند.
7. بازخور سریع، ساده و آموزنده است.
8. عملیات اجرایی باید به نرمی و سرعت انجام شوند و اثرات برآمده از آنها زودتر مشخص شود. منابع هم برای اجرای سریع در دسترس باشد.
9. ایدهها با امکان به کارگیری گسترده از ذهن ، تجزیه و تحلیل شوند، که این کار زمانی که از ایدههای کوچک، موضوعات بزرگ به دست میآید، باعث افزایش اثربخشی سیستم میشود.
10. اندازه گیری و بهبود سیستمهای بهبود مستمر
11. شرکت باید هم از ایدههای داخلی و خارجی شرکت بهره ببرد. هدف انباشته کردن طرحها و الگوها نیست، بلکه انجام نوآوری سریع، ارزان و انتشار آن برای استفاده از محصولات و خدمات شرکت است.
12. ارزیابی عملکرد بیشتر به اهداف بلند مدت، ترکیب نتایج فردی و تیمی و تحمل اشتباهات ممکن تمرکز داشته باشد برای مدیران، فعالیتهای نوآورانه تیم آنها یک هدف روشن باشد و بخشی از ارزیابی عملکرد آنها به حساب آید.
لئونیداس و واسیلیس( 2007)، مدلی از رفتار کارآفرینانه در تحقیق خود بر اساس ادبیات رفتار کارآفرینانه ارائه نمودهاند که متغییرهای مشخص آن به صورت زیر است:
• زمینه حمایت به سمت رفتار کارآفرینی
زمینه یک ساختار چند بعدی است که شامل آزادی در پذیرش ابتکارات و دسترسی به منابع، اطلاعات و حمایتهای سیاسی اجتماعی
• ویژگیهای فردی و شغلی
کارکنان ممکن است در نشان دادن رفتارکارآفرینانه بر اساس جنسیت، تحصیلات، ثبت خدمات، عنوان شغلی و سمت سازمانی باهم متفاوت باشند.
2-2. پیشینه تحقییق
2-2-1. پیشینه تحقیقات داخلی
➢ در تحقیقی که توسط اسماعیلی(2014)، تحت عنوان” مطالعه بر روی تأثیر هوش استراتژیک بر تصمیم گیری و برنامه ریزی استراتژیک” با هدف بررسی تأثیر هوش استراتژیک بر تصمیم گیری استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک در سازمانها و شرکتهایی که از سیستم هوش استراتژیک در شهر خرم آباد استفاده میکنند به این نتیجه دست یافت که هوش استراتژیک تاثیری مثبت و معنی دار بر تصمیم گیری استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک دارد.
➢ آزما و مصطفی پور(2012)، در پژوهشی تحت عنوان ” هوش تجاری به عنوان یک کلید استراتژی برای توسعه سازمانی” به این نتیجه رسیدند که سازمانهایی که از هوش تجاری یا کسب و کار و فناوری اطلاعات برای جمع آوری اطلاعات و تجزیه و تحلیل آن استفاده میکنند مدیران آنها میتوانند تصمیمهای بهتری بگیرند، میتوان در هزینههای اضافی صرفه جویی کرد و همچنین میتواند باعث بهبود عملکرد و افزایش بهره وری شود
➢ پیرایش و علی پور(1391)، در تحقیقی تحت عنوان ” بررسی رابطهی بین هوش رقابتی و اثر بخشی استراتژیهای بازاریابی در بین بانکهای دولتی و خصوصی استان زنجان” به این نتیجه رسیدند که بین هوش رقابتی و اثر بخشی بازاریابی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. به این معنی که هرچه نمره هوش رقابتی افزایش یابد میزان اثربخشی بازاریابی نیز افزایش مییابد.
➢ دولت آبادی و همکاران(1390)، در تحقیقی تحت عنوان ” بررسی میزان تأثیر هوشمندی رقابتی در ایجاد مزیت رقابتی” به این نتیجه رسیدند که هوشمندی رقابتی یک عامل کلیدی در کسب مزیت رقابتی برای شرکتهای مورد بررسی در تحقیق میباشد. در پژوهش حاضر، الگوی هوشمندی رقابتی دارای پنج مؤلفه کلیدی برنامه ریزی و تمرکز، جمع آوری، تجزیه و تحلیل و انتشار و ارزیابی اطلاعات در نظر گرفته شده است. نتایج تاکید میکند که از میان اجزای تشکیل دهنده هوشمندی رقابتی، گردآوری اطلاعات دارای معنادارترین رابطه با هوشمندی رقابتی است. اما رابطه بین انتشار اطلاعات و هوشمندی رقابتی دارای کمترین معناداری است که حاکی از وجود مشکلات در زمینه انتشار اطلاعات به دست آمده در مورد رقبا و محیط بیرونی سازمان در بین افراد، توسط شرکتها است.
➢ اعرابی و پیرمراد( 1389)، در تحقیقی تحت عنوان” راهبردهای رهبری متخصصان در بخش تحقیق و توسعه” به نتایج زیر دست یافتند:
1. محوری بودن نقش متخصصان در بخش تحقیق و توسعه
2. اهمیت دوچندان مباحث رفتار سازمانی و تأثیرپذیری بالای این سازمانها از عملکرد متخصصان
3. محوری بودن رهبری متخصصان در بقا و توسعه سازمان
4. لزوم توجه ویژه به راهبردهای رهبری متخصصان این بخش در برنامه راهبردی این سازمانها به عنوان محور حرکت سازمان
➢ در تحقیقی که توسط جهانگیری و ثقفی( 1387)، تحت عنوان” بررسی ویژگیهای کارآفرینی مدیران” انجام شد، به بررسی پانزده مشخصه از ویژگیهای مدیران پرداختند. آنها به این نتیجه دست یافتند که کارآفرین بودن با سابقه کار، جنسیت و پست سازمانی رابطه نداشته و در همه ابعاد ویژگیهای مدیران بیش از متوسط بوده است.
➢ اردکانی و همکاران(1389)، در در تحقیقی تحت عنوان” بررسی ارتباط بین خلاقیت و رفتار کارآفرینانه” به این نتیجه دست یافتند که رابطهی معنی داری بین خلاقیت افراد به عنوان یکی از ویژگیهای کارآفرینانه و رفتار کارآفرینانه وجود دارد . به عبارت دیگر آنان یکی از پایههای رفتار کارآفرینانه را خلاقیت میدانند.
➢ صادقی و همکاران(1386)، در تحقیقی تحت عنوان” تأثیر خودکارآمدی بر رفتارکارآفرینانه” به این نتیجه دست یافتند که در شکل گیری رفتارهای کارآفرینانه عوامل درون فردی و برون فردی گوناگونی تاثیرگذار است . در این مطالعه خودکارآمدی یکی از مهمترین عوامل درون فردی که بر رفتار کارآفرینانه اثرگذار میباشد، شناخته شده است.
➢ جعفرزاده و بازرگان(1383)، در تحقیقی تحت عنوان” تحلیل عوامل مؤثر در کارآفرینی دانش
آموختگان” که برای شناخت رابطهی ویژگیهای گوناگون فارغ التحصیلان دانشگاهی با میزان کارآفرینی و طراحی الگویی برای پیش بینی توان دانش آموختگان دانشگاهی در کارآفرینی انجام شده است، نشان میدهد که ویژگیهای روان شناختی و مدیریتی، نقش اول را در کارآفرینی ایفا میکنند و ویژگیهای تحصیلی، محیطی و جمعیت شناختی در مرحلهی بعدی ، بالاترین تأثیرگذاری را برعهده دارند.
2-2-2. پیشینه تحقیقات خارجی
➢ در تحقیقی که توسط آقا، آتوا و همکاران(2014)، تحت عنوان ” تأثیر هوش استراتژیک بر عملکرد شرکت و نقش میانجی انعطاف پذیری استراتژی: بررسی موردی در شرکت بیوتکنولوژی” انجام شد به این نتیجه رسیدند که ادغام موفقیت آمیز هوش استراتژیک و انعطاف پذیری استراتژی، برای بهبود توانایی صنعت بیوتکنولوژی، برای رشد و توانگر شدن صنعت ضروری است. مدیران اهمیت پیش بینی، چشم انداز و انگیزه، تولید منعطف، بازار منعطف را به منظور پیدا کردن فرصتها برای افزایش عملکرد کسب و کار و خلق ارزش درک کردهاند. این تحقیق نشان میدهد که شرکتها از استفاده از توانایی ابعاد هوش استراتژیک( پیش بینی، چشم انداز، انگیزه)در روبه رو شدن با محیطهای پیچیده، مسسیر کسب و کار و تشویق کارکنان در مشارکت در تصمیم گیری و شرکت داشتن در مسئولیت پذیری راضی هستند.
➢ لورنزو، کاوال98 و همکاران( 2012)، در تحقیقی تحت عنوان” استفاده از کارآفرینی در سازمان: دیدگاه یادگیری اجتماعی” به این نتیجه رسیدند که رفتارهایی که باعث ایجاد کارآفرینی میشوند تحت تأثیر عوامل آگاهی و انگیزه سازمان است و محیط سازمانی مانند دو عامل قبلی مؤثر است. کارآفرینان باید دانش پایه و اولیه را بدانند و آن را کامل تحلیل کرده و درک کنند. قبل از این که در پروژه به پیش روند و با مشکلات و پیچیدگیها مانند اجرایی کردن پروژه و شناسایی و تعریف فرصتها مواجهه شوند. افراد کارآفرین به طور مستمر پیامها و اطلاعات را از دیگران دریافت میکنند و از نتایج حاصل از آنها استفاده میکنند.
➢ لوکس99 (2012)، در تحقیقی تحت عنوان” حمایت و پشتیبانی رفتار کارآفرینانه و نوآوری در سازمانها” به این نتیجه دست یافته است، که نیاز زیادی به حمایت از رفتارکارآفرینانه و نوآوری وجود دارد، اما این کار آسان نیست. موانع و معضلات سخت موجود فرایند نوآوری را پیچیده کرده است. به هرحال مدیریت شرکت میتواند فرهنگ سازمانی را در مسیر نوآوریها و تنظیم سیستمهایی که کارکنان را تشویق به رفتار به شیوه ای کارآفرینی میکند، تغییر دهد و باعث تغییر در رفتار کارکنان شود.
➢
رنه100 (2011)، تحقیقی تحت
