
و مدافع و محافظ چه منافعی است.
2- اصل مخالفت: جنبش اجتماعی همیشه در برابر نوعی مانع یا نیروی مقاوم قرار دارد و پیوسته سعی در درهم شکستن دشمنانی دارد. بدون اصل مخالفت، ضدیت، جنبش اجتماعی نمیتواند وجود داشته باشد. اکثر جنبشهای اجتماعی همیشه با وضع موجود مخالفند و اهداف خود را با وضع موجود در تعارض میبینند.
3- اصل عمومیت: یک جنبش اجتماعی به نام ارزشهایی برتر با ایدههایی بزرگ، فلسفی یا ایدههای مذهبی آغاز میگردد و کنش آن هم ملهم از تفکر و عقیدهیی است که تا حد امکان سعی در گسترش و پیشرفت دارد. دلایلی که باعث کنش یک جنبش اجتماعی میشود ممکن است به صورت منافع ملی، آزادی بشریت، رفاه و خوشبختی جمعی، حقوق انسانی، سلامت همگانی، خواست الهی و… باشد و اینها همان خصوصیاتیاند که «آلن تورن» آن را اصل عمومیت مینامد.( شرفی ، 2011)
جدول شماره ( 3 ) اصول سه گانه آلن تورن
3-2-2- تدا اسکاکپول ، با تاکید بر انقلاب های اجتماعی در فرانسه ، روسیه وچین معتقد است که انقلاب ها اجتماعی بوده و آنها را به عنوان استحاله های سریع و بنیادی دولت و ساختارهای طبقاتی تعریف می کند استحاله هایی که با شورشهای طبقاتی از بالا همراهند ، و به گونه جزیی از طریق این شورشها انجام می گیرند .بنابراین مبنای کار او نخست این که او چشم اندازی را پذیرفته که خودش آن را « چشم انداز ساختاری و غیر ارادی » می داند دوم آن که زمینه های بین المللی و تاریخ جهانی را موضوع خود قرار داده است وسوم تاکید او بر دولت به عنوان یک واحد بالقوه مستقل، بوده است .
او بر یک چشم انداز ساختاری برای تحلیل انقلاب ها ی اجتماعی و بر اهمیت عوامل فرا ملی یا بین المللی بیش از اندازه تاکید دارد همچنین بر آنچه که رهبران انقلاب در عمل انجام می دهند ، یعنی نبرد برای کسب قدرت سیاسی ، نیز تاکید می ورزد . ( ریتزر، 1380،253-254-256)
4-2-2- هانا آرنت، شکل گیری اجتماعات جدید به منظور جنبش اجتماعی چنین ترسیم می کند:
«زمانی که افراد پیوستگی گروهی خود را از دست می دهند، ذرّهای شدن افراد یا حس فقدان اجتماع به آنان دست می دهد.
ذرهای شدن موجب پیدایش حالتی در افراد میشود که آنان را آماده پذیرش ایدئولوژیهای جدید و نیز جستجوی جامعهای جدید به جای جامعه از دست رفته میکند.
توتالیتاریانیزم یا جامعه کاذب به وجود میآید که در آن گروهی از نخبگان بر جامعه سلطه کامل دارند».
جدول شماره ( 4 ) جنبش اجتماعی از نظر آرنت
5-2-5- ملوچی، جوامع پساصنعتی قبل از هر چیز به نشانه ها توجه می کنند به عقیده وی جنبش های اجتماعی نوین بر خلاف همتایان قرون گذشته شان معطوف به مبارزه بر سر تولید منابع مادی، توزیع شان یا جلوگیری از حقوق شهروندی به وسیله دولت ها نیستند بلکه معطوف به دسترسی به اطلاعات و بحث بر سر منابع سمبلیک نظیر زیباسازی خشونت در رسانه ها می باشند، جنبش های اجتماعی نوین قبل از هر چیز به مبارزه در حوزه فرهنگ توجه دارند. (رسانه ، 1390 )
6-2-2- ماریو دیانی ، به عقیده وی جنبش های اجتماعی دارای چهار ویژگی می باشد:
1-جنبش اجتماعی شبکه ای از تعاملات غیر رسمی بین تعداد متنوعی از افراد، گروه ها و سازمان ها می باشد.
2- مزر بین شبکه ها یک جنبش به وسیله هویت جمعی خاصی تعیین می گردد که بین بازیگران درگیر در تعامل مشترک است.
3- بازیگران جنبش های اجتماعی در برخورد های سیاسی و یا فرهنگی درگیرند، این موضوع بدان معناست که تغییرات اجتماعی را در سطح سیستمی یا غیر سیستمی افزایش می دهند یا با آن مخالفت دارند. 4- یک جنبش اجتماعی شبکه ای از تعاملات غیر رسمی بین افراد ، گروه ها و یا سازمان ها که بر مبنای یک هویت جمعی مشترک در برخوردی سیاسی یا فرهنگی درگیرند.
جدول شماره ( 6 ) ویژگی های جنبش اجتماعی از نظر دیانی
دیانی با توجه به این چهار ویژگی جنبش های اجتماعی را چنین تعریف می کند ، جنبش های اجتماعی ، شبکه ای تعامل غیر رسمی افراد ، گروه ها و سازمان ها درگیر در یک برخورد سیاسی یا فرهنگی مبتنی بر یک هویت جمعی مشترک. (رسانه ، 1390 )
7-2-2- گی روشه ،استاد برجسته جامعهشناسی سیاسی در دانشگاه مونرآل کانادا، در تعریف جنبش اجتماعی میگوید: «جنبش اجتماعی عبارت است از سازمانی کاملا شکل گرفته و مشخص که به منظور دفاع یا گسترش یا دستیابی به هدفهای خاصی به گروه بندی و تشکل اعضا میپردازد و در صدد بر میآید تا عناصری را از جامعه تغییر دهد یا آنها را حفظ کند.» همه جنبشهای اجتماعی ویژگیهای خاص و مشترکی دارند که عبارتند از: مشخص بودن اهداف، داشتن برنامه اصولی برای نیل به اهداف و ایدئولوژی. عامل گردآوری اعضای جنبش اجتماعی، ایدئولوژی جنبش اجتماعی است. زیرا ایدئولوژی نه تنها وضع اجتماعی موجود را به باد انتقاد میگیرد، بلکه علاوه بر آن اهداف جنبش و روشهای نیل به آن را نیز مشخا و روشن میکند. آنچه اصولا جنبش اجتماعی را مشخص و بارز و برجسته میسازد، متقاضی و مدعی بودن آن است که سعی در شناساندن و پیروز گردانیدن ایدهها و منافع و ارزشهای معینی دارد و بدین منظور پیوسته سعی در افزایش اعضا و کوشش در جهت جلب توجه عامه و نیز برگزیدگان جامعه میکند. وسایلی که جنبشهای اجتماعی به آن متوسل میشوند، متفاوت است. بطوری که از تبلیغات ساده و تحت فشار قرار دادن افکار عمومی گرفته تا خشونت و تظاهرات خشونتآمیز، انهدام اموال دولتی، ترور و سرکوب مورد استفاده قرار میگیرد. ولی به هر حال صرفنظر از هدفها و وسایل مورد استفاده جنبش اجتماعی همیشه با یک اساس فکری جدید مشخص میشود. جامعهشناسان برای انجام تحقیق و پژوهش در زمینه جنبشهای اجتماعی میتوانند در یک مدت زمان طولانی آنها را بررسی یا حتی در این جنبشها شرکت نمایند. به علاوه پژوهشگران علوم اجتماعی و جامعهشناسان سیاسی اظهارات رسمی و غیررسمی اعضای جنبش و نقشهای اعضا را مورد بررسی قرار میدهند تا به اهداف و فرضیههایی که دارند، جامه عمل بپوشانند.( نامی،1384)
8-2-2- دوناتلا دلاپورتاxx و ماريو دياني xxi
معتقدند كه جنبشهاي اجتماعي، شبكههايِ غيررسميِ مبتني بر اعتقادات مشترك و همبستگيهايي هستند كه از طريق استفاده مداوم از اشكال گوناگون اعتراض حول موضوعات منازعهآميز بسيج ميشوند. آنها با تاكيد بر ويژگيهاي فوق، به دنبال آن هستند كه جنبشهاي اجتماعي را از ديگر اشكال عمل جمعي از قبيل احزاب، گروههاي ذينفوذ، فرقههاي مذهبي، وقايع اعتراضآميز موردي، ائتلافهاي سياسي و… جدا كنند.( دلاپورتا و دياني، 1383، 33)
همچنین آنها معتقدند که چهار نظریه جنبش های اجتماعی را تئوریزه می کنند و آنها عبارتند از :
1. « نظریه عمل جمعی » ، که توجه تحلیل گران را به عمل جمعی به مثابه فعالیتی معطوف به معنا جلب می کنند .
2. « نظریه بسیج منابع »، که به اهمیت اجزاء عقلانی و استراتژیک پدیده ای به ظاهر غیر عقلانی تاکید می ورزند .
3. « نظریه جنبش های اجتماعی جدید »،که مسائل مربوط به اهمیت دگرگونی های جوامع صنعتی و پیامدهای آن را مورد بررسی قرار می دهند.
4. « نظریه فرایند سیاسی »، که توجه خود رابرجنبش های اجتماعی به مثابه بازیگران اصلی جدید در تجمیع و نمایندگی منافع مختلف معطوف نموده است .( دلاپورتا و دياني ، 16و17)
جدول شماره (7 ) نظریات دوناتلا دلاپورتاو ماریو دیانی در خصوص جنبش اجتماعی
9-2-2- چارلز تيلي : از جمله نظريه پردازان تاثيرگذار در زمينه مطالعات جنبش هاي اجتماعي به شمار مي آيد. مجموعه آراء وي در قالب نظريه هايي که تحت عنوان «بسيج منابع» شهرت يافته است، قابل دسته بندي هستند. همانگونه که خود در مقدمه کتاب از بسيج تا انقلاب اذعان مي دارد، تلاش وي در جهت تدوين نظريه اي براي تبيين و توصيف «کنش هاي جمعي» هدف گيري شده است (تيلي ، 1385، 17).
به عقيده وي، پديده هايي همچون انقلاب ها، شورش ها، جنبش هاي اجتماعي، توطئه هاي سياسي، و حتي بسياري از کودتاها، انواع مختلفي از کنش هاي جمعي هستند که با هدف ايجاد تغيير يا ممانعت از تغييري در جامعه اتفاق مي افتند. بدين منظور نظريه پردازي درباره کنش هاي اجتماعي براي نيل به شناخت درباره اين پديده ها بسيار ضروري است. مجموعه نظريه هاي نظام يافته تيلي در زمينه کنش جمعي را مي توان در کتاب مشهور وي، «از بسيج تا انقلاب» جستجو کرد. وي در اين کتاب نخست به ضرورت مطالعه جنبش هاي اجتماعي مي پردازد و پس از آن مروري مفصل و نقادانه بر نظريه ها کلاسيک و متاخر ماقبل خود انجام مي دهد. پس از آن اصول کلي نظريه کنش جمعي خود را مطرح مي سازد و در ادامه کتاب به تشريح جزئيات آن مي پردازد. (تيلي ، 1385، 17)
همانگونه که اشاره شد، تيلي پيش از طرح چارچوب نظري خود، مروري منتقدانه بر نظريه هاي کلاسيک و متاخر پيش از خود دارد. در مورد نظريه پردازان کلاسيک، آراء مارکس، دورکهايم، وبر و ميل را مورد بررسي قرار مي دهد. تيلي منشاء کنش هاي جمعي را متاثر از مارکس، کشمکشي مي داند که حول يک تضاد اجتماعي شکل مي گيرد. در واقع، در سطح تبييني، تيلي ريشه هاي ظهور کنش جمعي را از مارکس اقتباس کرده است. اما نقدي که بر مارکس وارد مي داند، در مورد تشريح فرايند هاي دروني کنش هاي جمعي است که در چارچوب نظري مارکس کمتر مورد توجه قرار گرفته است. به بيان ديگر، نظريه مارکس بيشتر کلان نگر است و از اين جهت مورد نقد تيلي قرار دارد. مسئله اي که در آراء ميل و وبر بيشتر مورد توجه قرار گرفته است. وبر، به تعاريف کنشگران دخيل در يک کنش جمعي توجه ويژه اي دارد و نظام باورهاي درون يک جماعت را مسئله محوري کنش هاي جمعي آنان مي داند. ميل نيز به فرايندهاي جزئي کنش هاي جمعي مي پردازد؛ از نظر وي، کنش جمعي نتيجه پيگيري حسابگرانه منافع فردي است. اما در مورد دورکهايم، تفکيک کارکردگرايانه وضع عادي (نظم) از وضع غير عادي (کشمکش و تضاد)، از نظر تيلي صحيح نيست، چراکه به نظر وي، کنش جمعي پديده اي طبيعي است و در جريان زندگي روزمره اجتماعي جريان دارد.
در مورد متاخرين، نظريه پردازاني همچون هانتينگتون، چالمرز جانسون، و رابرت تد گر (که آنها متاثر از دورکهايم هستند)؛ مانکور اولسون، آنتوني اوبرشال، ماير زالد و جان مک کارتي (که ادامه دهندگان سنت ميل قلمداد مي شوند)؛ گاسفيلد (که تحت تاثير وبر قرار دارد)، و مارکسيست ها (که تعبيراتي جديد از درون آراء مارکس وضع کرده اند)؛ ديگر نظريه پردازاني هستند که مورد نقد و بررسي تيلي قرار گرفته اند. در مجموع، مي توان اذعان داشت به غير از افرادي که تحت تاثير دورکهايم قرار دارند، تيلي تلاش کرده است که از ساير نظريه پردازان متاخر براي تدوين چارچوب نظري خود بهره گيرد. بويژه بايد به آراء مانکور اولسون و آنتوني اوبرشال در اين خصوص اشاره کرد. مباحثي همچون «انتخاب عقلاني»، «نظريه بازي» و «کالاي جمعي»، از جمله موضوعاتي هستند که تيلي در تدوين نظريه خود از آنها بهره جسته است. بايد اذعان داشت که نظريه تيلي زماني که مطرح شد توانست بسياري از نظريه هاي ماقبل خود را تضعيف کند و تاثير بسزايي در غلبه رويکرد بسيج منابع براي تحليل کنش هاي جمعي و جنبش هاي اجتماعي بر جاي گذارد.
نظريه کنش جمعي
پيش از پرداختن به نظريه اصلي تيلي در خصوص کنش جمعي ابتدا لازم است الگوي مبنايي وي در تحليل جامعه سياسي توضيح داده شود. وي اين الگو را، «الگوي سياسي» نام مي نهد که ماهيتي ايستا دارد. پس از آن، وي «الگوي بسيج» را مطرح مي کند که در واقع توضيح دهنده چگونگي کنش جمعي و تغيير در جامعه سياسي است. عناصر تشکيل دهنده الگوي سياسي عبارتند از: جمعيت، حکومت، يک يا چند مدعي، يک جامعه سياسي، و يک يا چند ائتلاف. مدعيان قدرت سياسي را مي توان به دو گروه تقسيم کرد، نخست اعضاي
