
فلان نهاد عادلانه است.
گاهی عدالت، حقیقت برای قانون و گاهی حقی است برای وضع اجتماعی که در این حالت از شکاف میان طبقات اجتماعی فقیر و غنی سخن به میان میآید. گاهی هم عدالت صفتی برای کل جامعه میشود و جامعه عادلانه و ناعادلانه مورد قضاوت از جنبه عدالت قرار میگیرد. در همه این موارد یافتن موصوف ساده است اما این واقعیت که موضوعات متفاوتند در نتیجهگیریها تأثیرگذار است.
در موردبحث عدالت معانی و تفاسیر گوناگونی صورت گرفته است که لزوم نگرش به آنها میتواند انسان را به رویکردی جامعگرایانه در باب مساوات رهنمون گردد. عدالت مفاهیم گوناگونی دارد که در زیر به بخشی از آنها پرداخته میشود:
مفهوم لغوی عدالت همان ادب و نظم است. البته عدالت در فلسفه بار معنایی دیگری دارد و آن عبارت است از: قرار گرفتن هر چیزی در جای خود. به نظر میرسد مفهوم فلسفی عدالت با اندیشههای متعالی بشری رهیافت معقولانهتری داشته باشد. عدالت پیچیدهترین مفهوم در حوزه روابط انسانی است که در طول تاریخ معرفت بشری بهعنوان ارزشی مطلوب و ایدهآل موردتوجه بوده است. پیچیدگی این مفهوم آن را تبدیل به مفهومی اساساً متنازعفیه نموده است1 .
بهنظر میرسد تعریفی مورد اتفاق علما از عدالت غیرممکن باشد. زیرا ایده برابری و تساوی در تمامی مفاهیم عدالت مدخلیت دارد. با استناد به تعریف مشهور ارسطویی از عدالت میتوان آن را چنین بیان نمود که عدالت رفتار برابر با برابرها و رفتار نابرابر با نابرابرها در ارتباط با میزان تفاوتهای نسبی آنها هست در حقیقت با چنین نگرشی باید عدالت را در مفهوم شکلی چنین مستند دانست که به هرکس سهم مناسب و مقتضیاش را باید داد. بنابراین در ادبیات اجمالی عدالت میتوان به ملاکهای زیر برخورد نمود: نیازها، حقها و شایستگیها؛ بهاینترتیب نظریههای عدالت به تئوریهای نیاز محور، حق محور و شایستگی مدار کشیده خواهند شد. پس باید به هرکس بهاندازه نیازش اعطاء کرد، به هرکس باید حقش را داد، و به هرکس باید به میزان شایستگیاش اعطاء نمود.
آنچه امروزه مفهوم فلسفی عدالت در آنها بیان میشود، دامنه وسیع و کاربردی زیادی دارد. عدالت در این گستره در حوزه عدالت توزیعی، عدالت اجتماعی، عدالت طبیعی و عدالت حقوقی موردتوجه قرار میگیرد.
در بیان مفاهیم گوناگون عدالت در حوزه پیرامونی این پژوهش، آنچه که میتواند به تبیین بهتر اندیشه اصل تساوی کمک نماید و لزوم برقراری برابری را در روابط بین انسانی متبلور سازد، مفهوم عدالت اجتماعی است. در حالت موسع باید چنین گفت که اصولاً عدالت یک نوع دارد و آنهم مفهوم عدالت اجتماعی است. عدالت اجتماعی همانند سایر مفاهیم عدالت چون عدالت حقوقی در پیوندی عمیق با ایده بنیادین برابری است. در حقیقت دغدغه اصلی در عدالت اجتماعی رعایت برابری شهروندان در هر دو حوزه آزادیها و بازتوزیع امکانات اقتصادی و اجتماعی است.
در نظریه عدالت جانرالز که بیتردید بانفوذترین نظریه عدالت در دوره معاصر میباشد، عدالت اجتماعی جایگاهی فراتر از توزیع و بازتوزیع امکانات یعنی ثروتها و فرصتها دارد. در این نظریه عدالت اجتماعی از یکسو بر اصل بهرهمندی شهروندان از حداکثر آزادی ممکن و از سوی دیگر بر اصل بازتوزیع امکانات به نفع ضعیفترینهای جامعه استوار است.
در این تعریف رویکرد رالز به عدالت اجتماعی رویکردی برابریطلبانه در برابر رویکرد آزادیمحورانه قرار دارد. درحالیکه رویکرد برابریطلبانه که میتوان رالز را احیاگر آن در سنتهای غربی در دهههای اخیر دانست، تکیه بر اصل خودفرمایی دارد، رویکرد آزادیمدارانه که در دهههای اخیر توسط فیلسوفانی چون روبرت نوزیک بهشدت مورد حمایت قرار گرفت، در ادامه روشهای جان لاک بر اصل خود مالکیتی تکیه دارد.
با اوصاف یادشده بهنظر میرسد طرح عدالت اجتماعی جان رالز که متضمن دخالت مؤثر دولتها در بازتوزیع درآمدها و ثروت جهت تعدیل و اصلاح روابط اجتماعی است، بهعنوان ضرورتی اساسی برای تحقق عدالت اجتماعی اجتنابناپذیر باشد.
بنابراین آشکار است که در حوزه عدالت اجتماعی که بهنوعی با مفهوم برابری و مساوات در ارتباط میباشد، حضور مؤثر دولتها در تحقق آرمان عدالت اجتماعی تأثیرگذاری زیادی خواهد داشت و به ایجاد ارتباط منطقی برای اجرای اصل تساوی منتج خواهد شد. در اینبین بهترین و مؤثرترین ابزار دخالت دولتها در مفهوم عدالت اجتماعی و ایجاد مساوات بهویژه در حوزههایی نظیر اقتصادی ابزار قانون است تا با استناد به آن در برقراری عدالت گامهای اساسی برداشته شود.
سراسر تاریخ بشر مملو از تناقضات رفتاری در خصوص تساوی یا تبعیض بین انسانها بوده است. حقوق بشر در یک نوع تقسیمبندی به حقوق ذاتی و طبیعی و حقوق اکتسابی تقسیم میگردد. باید در نظر داشت تمامی انسانها ازنظر خصوصیات بشری یکسان قرار دارند و حتی با نگاهی به آیات قرآن کریم چنین موردی نیز دیده میشود. رسول مکرم اسلام نیز فرمودهاند که تمام انسانها مانند دندانههای شانه باهم برابرند1.
تکیه بر تساوی بین انسانها از مهمترین تلاشهای انسانی در طول تاریخ بوده و شاید بتوان با جرأت گفت که بزرگترین آرمان بشری، دستیابی به عدالت و برابری در معنای واقعی است. آرمانی که انسان برای نیل به آن هزینههای زیادی را پرداخت نموده و هیچگاه نیز دستاوردهای کوتاهمدت باعث اقناعش نگردیده است.
مقصود از مساوات، آن نیست که همه انسانها با یکدیگر تماثل و تشابه تام و کامل دارند. همچنین، منظور آن نیست که انسانها عین یکدیگرند، زیرا این یک تخیل محض است و حتی دو موجود بسیار ناچیز از جمادات نیز از تساوی و تشابه کامل برخوردار نیستند، چه رسد به عالم جانداران، و چه رسد به انسانها که موجوداتی هستند بسیار پیچیده و دارای استعدادها و نیروها و پذیرش و امکانات بیشمار ونیز قابل فعلیتهای نامحدود. همه این اختلافات بهاضافه اراده آزاد، میتواند علل و اسباب دیگر موجودات و پدیدههای جهان هستی و انسانی تنوعات بسیاری به وجود آورد.
خلاصه، با توجه به اینکه حتی یک انسان نمیتواند در دو حال از همه جهات یکی باشد، اختلاف انسان با یکدیگر کاملاً روشن میشود. این مغایرتها و تفاوتها، یک جریان تصادفی نیست که در عرصه طبیعی هستی حکمفرما باشد، بلکه برمبنای همان قانون کلی استوار است که میگوید: «الشیء، ما لم یتشخص لم یوجد». یعنی «هر چیزی مادامیکه بهوسیله ذات و عوامل و عوارض و لوازم مختلف، تشخیص خود را پیدا نکند، گام به عالم وجود نمیگذارد»1 .
حال، این مسئله پیش میآید که بنابراین، معنای برادری و برابری و مساوات انسانها چیست؟ برای توضیح این مسئله باید گفته شود: منظور از تساوی، مساوات در همه ابعاد انسانها نیست، بلکه با نظر به ابعاد گوناگون انسانها آنها در ارتباط با یکدیگر از سه نوع همانند و متساوی برخوردارند:
1. تساوی در ارتباط با مبدأ، و اصول عالیه هستی.
2. تساوی در ماهیت و مختصاتی که همه انسانها دارای آنها هستند.
3. تساوی قراردادی در برابر حقوق قراردادی و وضعی و دیگر قوانینی که برای زندگی طبیعی انسانها ضرورت دارد.
1-8-2- مبحث دوم: اصل تساوی در دیدگاه حقوق بشری
هنگامیکه انسان تلاشها و مبارزات خود را برای تحدید قدرتهای حاکم و برقراری حقوق یکسان برای همگان بنا نهاد، این کوششها آرمانی شدند و انسان را بهسوی عدالت رهنمون ساختند. بنا بر اسناد تاریخی موجود، اولین بار سوفسطاییان و بعد از آنها افلاطون در قرن چهارم قبل از میلاد در رساله «جمهوری» به برابری و تساوی حقوق زن و مرد تصریح نمودهاند. پس از افلاطون و سوفسطاییان، رواقیان اولین گروهی بودند که برابری مطلق انسانها را در سطح جهانی اعلام کردند. در عصر باستان این سه مورد تنها موارد ثبتشده در تاریخ در باب تساوی و برابری انسانهاست.
در آیینها و احکام الهی که در قالب ادیان مختلف بر بشریت جهت فلاح و رستگاری و توسط رسولان الهی نازل گردید، در این میان شریعت اسلام بهعنوان کاملترین دین نازلشده بر بشر دیدگاه جامعتر و معقولانهای به اصل تساوی در میان انسانها دارد و هیچ انسانی را در ماهیت امر بر انسان دیگر وجه رجحان و برتری نمیدهد .
انسان موجودي است که کرامت ذاتي را از آفريدگار خويش به ارمغان گرفته است. اين کرامت از نخستين روزهاي تکوين و شروع رشد وي به سمت انسان کامل شدن با او همزاد بوده و تا هنگامیکه خود را از شايستگي اين کرامت محروم نکند، جاودانه خواهد ماند. کرامت انسان تنها در بعد زندگي اجتماعي او خلاصه نمیشود، بلکه او در بعد زندگي فردي نيز به همان اندازه داراي کرامت است که در بعد اجتماعي. جامعه انساني را نميتوان بهمثابه موجود واحد زندهای فرض کرد که از طريق نيروي هدایتکننده حکومت و دولت، در جهت خير و صلاح هدايت میشود، و افراد انسانها در آن همچون سلولهایی هستند که در اختيار کليت بدن انسان قرار دارند و درنتیجه، تکتک افراد فاقد استقلال و اراده و شخصيت متمايز و بهعنوان ابزاري در خدمت جامعه و دولت ميباشند، و نهادها و سازمانهای سياسي همچون دستگاههای بدن موجود زنده، تنها وسیلهای براي حيات جامعه تلقي میشوند. بلکه کرامت انسانی متعلق به ذات پروردگارش میباشد و بر این مبناء و باور همه انسانها در تساوی با یکدیگر قرار دارند1 .
پس از سیر تحولات بنیادین در عرصه دستورگرایی و رویکرد بشریت بهسوی ایجاد جامعه انسانمدار جهانی که کرامت و منزلت واقعی را به او بازمیگرداند، صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال 1948 میلادی سرآغازی نو, برای رهیافت استقرار نهادینهشده حقوق والای انسانی گردید.
پیشتر از آن و در سایه مبارزات دامنهدار آزادی خواهان فرانسوی اعلامیه حقوق بشر و شهروند فرانسه در سال 1789 اولین تجلیگر بنیادیترین حقوق و آزادیهای بنیادین شد. ماده یک این اعلامیه که بعدها در متن قانون اساسی فرانسه نیز گنجانده شد، در مورد برابری انسانها بیان میدارد:
«انسانها آزاد به دنیا میآیند و آزاد زندگی میکنند و در مقابل قانون برابر هستند. امتیازات اجتماعی تنها ناشی از مصلحت عموم است» .
با صدور این اعلامیه عملاً اولین گام برای تساوی سازی حقوق انسانی و برابری همه اشخاص در مقابل یکدیگر برداشته شد تا این عمل، روبنایی باشد برای متبلور شدن حقوق والا و بنیادین انسانی. در حقیقت اهمیت چنین موضوعی آنچنان زیاد بود تا در تجلی این اعلامیه بهعنوان وجه نخست و بارز حرکت آزادیخواهانه انسان نمود و جلوه پیدا کند.
با صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر در دهم دسامبر سال 1948 میلادی رویکرد اصل تساوی انسانها مبنایی هنجارگونه به خود گرفت. کشورهای مختلف جهان با تائید این اعلامیه و گنجاندن مفاد آن در قوانین اساسی خود، راه را برای شناسایی اصل تساوی باز نمودند.
اعلامیه جهانی حقوق بشر یک پیمان بینالمللی است که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد, در تاریخ ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ در پاریس به تصویب رسیده است. این اعلامیه نتیجه مستقیم جنگ جهانی دوم بوده و برای اولین بار حقوقی را که تمام انسانها مستحق آن هستند، بهصورت جهانی بیان میدارد. اعلامیه مذکور شامل ۳۰ ماده است که به تشریح دیدگاه سازمان ملل متحد در مورد حقوق بشر میپردازد. مفاد این اعلامیه حقوق بنیادی مدنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی را که تمامی ابنای بشر در هر کشوری باید از آن برخوردار باشند، مشخص کرده است. مفاد این اعلامیه ازنظر بسیاری از پژوهشگران الزامآور بوده و از اعتبار حقوق بین الملل برخوردار است، زیرا بهصورت گستردهای پذیرفتهشده و برای سنجش رفتار کشورها به کار میرود.
ماده یک اعلامیه جهانی حقوق بشر در زمینه اصل تساوی چنین میگوید:
«تمام ابنای بشر آزاد زاده شده و در حرمت و حیثیت و حقوق باهم برابرند. عقلانیت و وجدان به آنها ارزانی شده و لازم است تا با یکدیگر برادرانه رفتار کنند».
همچنین دربند اول این اعلامیه چنین آمده است:
«شناسايي حيثيت ذاتي كليه اعضاي بشري و حقوق يكسان و انتقالناپذير آنان اساس آزادي, عدالت و صلح را در جهان تشكيل ميدهد».
با این اوصاف مشخص میگردد اولین اعلامیه یا پیمان الزامآور بینالمللی, گا
