
ه موجب قوانین ایران، تبعه ایران نباشد.
قانون داوری تجاری بینالمللی ایران از میان عناصر خارجی که یک قرارداد را بینالمللی میسازند تنها یک عنصر یعنی تابعیت خارجی یکی از طرفین را ملاک قرار داده است. عنصر تابعیت تنها عاملی است که میتواند باعث برگزاری یک داوری بینالمللی به موجب قانون ایران، در ایران گردد بنابراین اگر تنها یکی از طرفین داوری در زمان انعقاد موافقتنامه داوری به موجب قانون ایران تبعه بیگانه باشد، قانون داوری تجاری بینالمللی بر آن اعمال خواهد شد.19
با انتخاب این معیار توسط قانونگذار ایرانی، دو گروه از ایرانیان، یکی ایرانیان مقیم خارج (که تابعیت ایرانی خود را حفظ کردهاند) و دیگری ایرانیانی که تابعیت مضاعف دارند از مزایای قانون داوری تجاری بینالمللی محروم گردیدهاند.
در صورتی که ایرانیان مذکور اختلاف تجاری با همتای تجاری خود در ایران داشته باشند، داوری فیمابین آنها از شمول این قانون خارج است. به نظر میرسد که تأثیر پذیری قانونگذار از دعاوی متعدد اتباع ایرانی دارای تابعیت مضاعف و غلبه تابعیت مؤثر در این قبیل موارد و دعوی علیه دولت ایران در دیوان داوری دعاوی ایران- آمریکا و تبعات آن سبب گردیده است که آنان را از شمول این قانون خارج سازد.20
مع ذلک هم قانون نمونه و هم قانون داوری تجاری بینالمللی احتمالاًبا توجه به برخی از مصالح عملی، سعی در محدود کردن خصیصه بینالمللی داوریها دارند، ولی از لحاظ تحلیلی تعداد عناصر یا عوامل خارجی که میتوانند یک داوری را بینالمللی سازند، بسیار بیشتر است. قانون آئین دادرسی مدنی فرانسه مصوب 1981 در ماده 1492 با بکار بردن لفظ بینالمللی و نه خارجی برای این نوع داوری، آن را چنین تعریف میکند: «داوری وقتی بینالمللی است که ناظر به مصالح تجاری بینالمللی باشد.»21
گفتار سوم- تعریف طرق جایگزین حل و فصل اختلاف
اصطلاح ADR که مخفف عبارت انگلیسی “Alternative Dispute Resolution” است و در زبان فرانسه با عنوان “les modes alternatives de reglement des Conflits” شناخته میشود به تازگی وارد ادبیات حقوقی ما شده است. ترجمه نزدیک و جامع این اصطلاح «شیوههای جایگزین حل و فصل اختلاف» است و همانگونه که خواهیم دید در نوشتههای نویسندگان داخلی نیز همین عبارت و یا تعابیر بسیار مشابه آن به کار رفته است.
نویسندگان حقوقی در تعریف ای. دی. آر عناصر کم و بیش مشابهی را بیان کردهاند که در این میان عنصر اصلی و تأکید این تعاریف بر حل و فصل اختلافات در خارج از دادگاههای دولتی است.22 برای نشان دادن این واقعیت که شیوههای جایگزین شیوههای غیر از شیوه قضایی و رسمی حل اختلاف است به تمثیل گفته شده است که اگر شخصی به دنبال جایگزین «پزشکی» باشد بدین معناست که وی پزشکی را نمیخواهد و خواهان چیز دیگری غیر از آن است. به همین منوال اشخاصی هم که به دنبال حل اختلافات خود از طریق روشهای جایگزین هستند از دادگاهها گریزانند و در صدد حل اختلافات خود از طریقی غیر از طریق دادگاه به عنوان مرجع دولتی و رسمی حل اختلاف میباشند. درتعاریف انجام شده از ای.دی.آر نیز همین ویژگی برجسته شده است. به عنوان مثال طبق یک تعریف عبارت «شیوههای جایگزین حل اختلاف طیفی از روشها را در بر میگیرد که به عنوان جایگزین رسیدگی قضایی جهت حل اختلافات طراحی گردیدهاند.»23
بعضی از نویسندگان نیز پس از بیان پارهای از تعاریف صورت گرفته از ای.دی.آر، آن را به عنوان «روش حل اختلاف یا تلاش برای حل اختلافات بدون رجوع به دادگاهها (یا داوری) همراه با آیین رسیدگی غیر رسمی» تعریف میکنند.24
طبق تعریف دیگر ای.دی.آر مجموعهای از روشها را شامل میشود که به عنوان جایگزینهای رسیدگی قضایی و داوری به منظور حل و فصل اختلافات عمل میکند که معمولاً اما نه ضرورتاً متضمن مداخله و مساعدت شخص ثالث بیطرفی است که به تسهیل حل و فصل اختلافات کمک میکند. در تعاریف دیگر نیز مشابه با تعاریف فوق شیوههای جایگزین حل و فصل اختلاف به عنوان شیوههایی توصیف شده است که اجرای عدالت به جای دادگاههای دولتی و توسط قضات به عنوان مستخدمان دولت، از طریق خود اشخاص صورت میگیرد.25 یعنی خود طرفهای اختلاف و اغلب با کمک اشخاص ثالث بیطرف اختلافات را بدون مراجعه به دادگاهها حل و فصل میکنند. تعبیرهای دیگری نیز که از این شیوهها صورت گرفته است همچون «عدالت خصوصی» «عدالت دیگر» «روشهای غیر قضایی حل و فصل اختلاف» «عدالت مذاکرهای» (مبتنی بر مذاکره) «حل و فصل دوستانه اختلاف» (صلحطلبانه) «روش حل و فصل قراردادی» و غیره بیانگر آن است که شیوههای جایگزین حل اختلاف روشهایی مستقل و متفاوت از نظام دادگاههای دولتی است. عدالت در این شیوهها به طریقی غیر از آنچه در دادگاهها معمول است اجرا میگردد. غالباً اختلافات بر مبنای مذاکره و به صورت دوستانه حل و فصل میگردد.26 بر خلاف رسیدگی دادگاهها، اصولاً جریان یافتن این شیوهها منوط به توافق طرفین است و در بسیاری از شیوههای مزبور حل و فصل اختلافات نیز تنها با رضایت و موافقت طرفهای اختلاف امکانپذیر است. در مقابل قضات دادگاهها که از طرف دولت منصوب میشوند، «قضات خصوصی» یعنی اشخاص ثالث بیطرفی که از طریق صدور آراء الزامآور اختلاف را حل و فصل میکنند یا از طریق تسهیل انجام مذاکره و ارائه راهحلها و پیشنهادهای لازم به طرفین در حل و فصل اختلاف مساعدت مینمایند برگزیده خود طرفهای اختلاف میباشند و سرانجام بر خلاف رسیدگیهای دادگاه، جریان رسیدگی در ای.دی.آر تابع تشریفات خاصی نیست واراده طرفین است که چگونگی رسیدگی و روند حل اختلاف را مشخص میسازد.
در مورد این موضوع که آیا شیوههای جایگزین حل و فصل اختلاف داوری را نیز در بر میگیرد و یا این که داوری روش مستقلی است و آن را باید از شمول شیوه های مزبور خارج کرد رویه و نظر واحدی وجود ندارد. در حالی که در ایالات متحده و پارهای از کشورهای دیگر داوری را جزو شیوههای جایگزین حل و فصل اختلاف به شمار میآورند و بسیاری از نویسندگان نیز از همین نظر پیروی میکنند در برخی از کشورهای اروپایی و به ویژه انگلستان داوری را از شمول ای.دی.آر خارج میدانند. هرچند که در همین کشورها نیز نویسندگان زیادی با پذیرش نظر اول، داوری را جزو شیوههای جایگزین حل و فصل اختلاف تقسیم بندی کردهاند.27
عمده استدلال کسانی که داوری را از شمول ای.دی.آر خارج میدانند میتوان در چند مورد خلاصه نمود:28
اول: هر چند ارجاع اختلافات به داوری نیز همانند سایر شیوههای جایگزین حل و فصل اختلافات اصولاً با توافق طرفین صورت میگیرد اما به محض انجام این توافق، هیچ یک از طرفین نمیتواند به تنهایی موافقتنامه داوری را نادیده بگیرد و جهت حل و فصل اختلاف به دادگاه مراجعه نماید. در حالی که در سایر شیوههای جایگزین حل و فصل اختلاف، طرفین در هر زمان میتوانند از جریان رسیدگی کنارهگیری نمایند و حل و فصل اختلاف را از دادگاه خواستار شوند.
دوم: برخلاف سایر شیوههای جایگزین حل اختلاف که چگونگی حل اختلاف بر مبنای اراده و توافق طرفین جریان مییابد داور باید قواعد رسیدگی را رعایت نماید و رأی خود را بر مبنای قانون حاکم صادر نماید.
سوم: مهمتر از همه این که رأی داور برای طرفین الزام آور است در حالی که در سایر شیوهها حل و فصل اختلاف منوط به توافق طرفین است و رأی شخص ثالث بیطرف برای طرفین اختلاف تنها به منزله پیشنهاد است. تهیه قواعد جداگانه برای روش داوری از یک سو و سایر شیوههای جایگزین حل اختلاف از سوی دیگر توسط بعضی از مؤسسات داوری، جدا بودن داوری را از سایر شیوههای جایگزین حل اختلاف مورد تأیید قرار میدهد. به عنوان مثال در مقررات «اتاق بازرگانی بینالمللی» از سه نوع مقررات جداگانهای که جهت حل اختلافات تنظیم شده، درکنار مقررات مربوط به کارشناسی یک دسته به داوری و یک دسته نیز به ای.دی.آر اختصاص یافته است.
در مقام ارزیابی این دو نظر بایدگفت که هرچند بین داوری که در میان سایر شیوههای جایگزین حل اختلاف بیشترین مشابهت و نزدیکی را به روش رسمی و قضایی حل اختلاف دارا میباشد، از یک سو و سایر شیوههای جایگزین حل اختلاف از سوی دیگر تفاوتهای زیادی وجود دارد باید با تأیید نظر اول، شمول ای.دی.آر را بر داوری قبول کرد.29
دلایل مخالفان در اغلب موارد چنان قوی نیست که بتواند خارج بودن داوری را از ای.دی.آر توجیه نماید. به عنوان مثال نمیتوان گفت که در کلیه شیوههای ای.دی.آر حل و فصل اختلاف منوط به توافق طرفین است چرا که در بعضی از این شیوهها نیز همچون رأی داور نظر شخص ثالث برای طرفین الزامآور است و در واقع اختلاف بدون توافق طرفین حل و فصل میگردد.30
امروزه طبق مقررات و رویههای داوری، قواعد رسیدگی داوری و از جمله قانون حاکم مطابق توافق طرفین تعیین میگردد و اراده طرفین است که نحوه جریان رسیدگی را شکل میبخشد. درداوری نیز ممکن است داور نه بر اساس قانون و قواعد، بلکه بر اساس انصاف و به صورت کدخدا منشانه رأی خود را صادر نماید. جدا بودن مقررات داوری از قواعد ای.دی.آر در برخی از مؤسسات همچون اتاق بازرگانی بینالمللی نیز دلیل محکمی بر عدم شمول ای.دی.آر بر داوری نیست. زیرا گذشته از آن که اتاق بازرگانی بینالمللی مقررات ای.دی.آر را به صورت کلی و بدون تفصیل و تفکیک روشها از یکدیگر بیان کرده است در اغلب مؤسسات فعال داوری، در کنار داوری برای بیشتر شیوههای جایگزین حل اختلاف مقررات جداگانهای پیشبینی شده است.
در واقع دلیل اصلی که موجب شده است بعضی از محققان داوری را جزو شیوههای جایگزین حل اختلاف محسوب نکنند این بوده که داوری سالیان طولانی است که در نظام قضایی کشورها معمول بوده و از قواعد و رویهای نسبتاً مشخص و تثبیت شده برخوردار بوده است. در حالی که عمر شیوههای جایگزین حل اختلاف کوتاه و محدود به چند دهه است. در نتیجه مشکل بوده است که داوری را که دارای سابقه و قواعد شناخته شدهای بوده جزو ای.دی.آر که هنوز کاملاً پا نگرفته بوده است محسوب نمایند.31
نتیجه این که هر چند نباید در وجودتفاوت میان داوری و سایر شیوههای جایگزین حل اختلاف تردید کرد باید داوری را نیز به ویژه با توجه به این ویژگی که حل و فصل اختلاف توسط اشخاص خصوصی در خارج از دادگاهها صورت میگیرد جزو شیوههای جایگزین حل اختلاف قرار داد. در واقع میتوان گفت که شیوههای جایگزین حل و فصل اختلاف در دو مفهوم عام و خاص به کار میرود. این شیوهها در مفهوم عام خود داوری را نیز در بر میگیرد اما در مفهوم خاص، این شیوهها بر شیوههایی غیر از داوری اطلاق میگردد. 32
گفتار چهارم- مفهوم قانون حاکم بر ماهیت دعوی
مراد از قانون حاکم بر ماهیت دعوی نوعاً قانون حاکم بر قرار داد اصلی است یعنی قراردادی که شرط داوری در ضمن آن مندرج است یا بطور کلی قراردادی که حل اختلافات ناشی از آن موضوع قرارداد داوری است.33
به عبارت دیگر جهت فیصله اختلاف اصلی که علت غایی و هدف نهایی داوری است، باید قانون حاکم بر ماهیت دعوی را مشخص نمود.
ماهیت دعوی بدین مفهوم میباشد: «قسمتی از دعوی که اظهار نظر قاضی (داور) در آن، دعوی را کلاً یا بعضاً بطور مستقیم فیصله دهد.»34
ضمناً قانون حاکم بر ماهیت دعوی، با عناوینی همچون انتخاب قانون، قانون قابل اعمال، قانون حاکم، قانون مناسب نیز شناخته میشود.35 در خصوص اهمیت تعیین چنین قانونی در مبحث بعدی توضیح داده خواهد شد.
مبحث دوم- ماهیت ، اهمیت و اقسام داوری
گفتار اول- ماهيت حقوقي داوري
چون قدرت داور از قرارداد خصوصي ناشي ميشود به اين مناسبت داوري از حقوق قراردادها نشأت ميگيرد ولي آنچه كه عموماً و نه انحصاراً از داور خواسته ميشود عمل قضائي است. حال اين سئوال مطرح ميشود كه آيا با توجه به هدف داوري در تنظيم قواعد داوري بايد به جنبه قضائي آن برتري داد و يا اينكه جنبه قراردادي داوري مهم و منشأ داوري است و در درجه اول
