
ایجاد كند”. ( همان)
پرخاش كه منشاء آن یك تمایل درونی برای آسیب زدن است ممكن است به صورت اعمالی كه به نحوی فرد مقابل را ناراحت می كند و یا می رنجاند و نیز گفتن كلماتی كه به نوعی آزار دهنده است، تجلی داشته باشد. گاهی برخی از افراد ، برخوردهای غیر عادی و ناپخته ای از خود نشان می دهند که به لحاظ فرهنگی، تحول هوشی و تحول شخصیتی، آنان را در سطحی بسیار پایین و مبتذلی قرار می دهد. متلك گویی، ایجاد مزاحمت های خیابانی و یا مزاحمت های تلفنی از جمله این نوع رفتارهای ناپخته است.
در بيان مسئله گرايش و ارتباط دو جنس مخالف به طور كلي سه ديدگاه مطرح است:
“1- ديدگاه افراطي: در اين نگرش هرگونه ارتباطي باجنس مخالف آزاد و بدون مانع است.(رويكرد ليبراليستي)
به بيان ديگر هيچ گونه حد و مرزي براي اين پيوندها وجود ندارد و آزادي مطلق بر آنها حاكم است. فرويد و پيروان وي مدعي هستند. اخلاق جنسي کهن بر اساس محدوديت و ممنوعيت است و آنچه ناراحتي بر سر بشر آمده است از ممنوعيتها و محروميتها و ترسها و وحشتهاي ناشي از اين ممنوعيتها که در ضمير باطن بشر جايگزين گشته، آمده است.
2- ديدگاه تفريطي: بر پايه اين رويكرد، هر گونه ارتباط و پيوند با جنس مخالف مردود و مورد نكوهش ميباشد.اين ديدگاه درست در مقابل ديدگاه افراطي است. عوامل و عقايد مخالف جنسيت در اعصار خيلي قديم وجود داشته و به خصوص در هر جا که مسيحيت و دين بودا پيروز شد عقيده مزبور نيز تفوّق يافت. وستر مارک مثالهاي زيادي از اين فکر عجيب مبني بر اين که «چيز ناپاک و تباهي در روابط جنسي وجود دارد» ذکر ميکند.در آن نقاط دنيا نيز که دور از تأثير مذهب بودا و مسيح بوده است اديان و راهباني بودهاند که طرفداري از تجرد ميکردهاند، مانند اسنيتها در ميان يهوديان … و بدين طريق يک نهضت عمومي رياضت در دنياي قديم ايجاد شد”. (راسل، 1929)
“پدران کليسا از ازدواج به زشتترين صورت ياد کردهاند. هدف رياضت اين بوده که مردان را متقي سازد، بنابر اين ازدواج که عمل پستي شمده ميشد بايستي منعدم شود. «با تبر بکارت درخت زناشويي را فرو اندازيد» اين عقيده راسخ سن ژروم درباره هدف تقدس است”. (همان)
3 – ديدگاه اعتدالي: بر اساس اين ديدگاه نه آزادي مطلق و رها پذيرفته شده است و نه محدوديت و منع هر گونه رابطه، بلكه ارتباط بين دو جنس مخالف در يك چهارچوبي اخلاقي و قانوني مشخص و تعريف شده است. ديدگاه اسلام ناظر بر نگرش سوم يعني اعتدال است که پيش از اين اشاراتي به آن شد.
علاوه بر غريزه فطري که باعث ميل و گرايش به جنس مخالف مي شود عاملي ديگر هم وجود دارد که بيشتر به ظاهر افراد برمي گردد و آن مُد و نوع پوشش و آرايش فرد است که مي تواند در جذب و يا دفع ديگران تاثير داشته باشد.
” مُد یعنى روش و طریقه موقت که طبق ذوق و سلیقه اهل زمان، طرز زندگى و لباس پوشیدن و… را تنظیم مى کند”.( دهخدا، 1355) بنابر این تعریف، مد همان شیوه تازه اى است که به وجود آمده و عده اى طبق آن رفتار مى کنند.
مُد و مدگرایى کم و بیش در میان همه اقشار وجود دارد و از قدیم الایام وجود داشته و خواهد داشت و تنها با گذشت زمان، رنگ عوض مى کند. جوانان به دلیل کنجکاوى هاى خاص خود و تنوع طلبى، بیشتر از دیگران طرف دار مُد هستند. البته مد به خودى خود مذموم نیست و در صورتى بار منفى دارد که به «مد پرستى» تبدیل شود و مغایر با شئون فرهنگى و اعتقادى یک جامعه باشد. ضمن اینکه مد صرفاً شامل لباس مخصوص، آرایش ویژه و اصلاح عجیب و غریب موهاى سر، نیست، بلکه الگوهاى رفتارى را هم در بر مى گیرد.
در واقع هر نوع مُدى، حامل یک پیام و محتوایى است. اگر الگوهاى رفتارى و گفتارى که در هر دوره ظهور مى کند، برخاسته از فرهنگ بومى باشد و با محتواى تاریخى و هویت فرهنگى، مغایر نباشد و در شرایطى سالم، آگاهانه و درست، گسترش یابد، این نوگرایى، حاکى از خلاقیت و تنوع طلبى جوانان است و آیین اسلام نیز با آن مخالفتى ندارد. آنچه اسلام با آن مخالف است، پشت پا زدن به ارزش ها، اسراف کارى، همانند سازى با بیگانگان و از خود بیگانگى است.
“عوامل مُدگرایى در نوجوانان و جوانان:
1 – تنوع طلبى . دوره جوانى، فصل تازه اى در زندگى انسان است که نوجوان با ورود به آن، در پى تجربه جدید و انتخابى دیگر براى رسیدن به هویتى متمایز از پیشینیان است. این نیاز، در رفتار نوجوان و جوان منعکس مى شود و به صورت مدگرایى ظهور پيدا مى کند.
2 – همانند سازى . یکى دیگر از عوامل مدگرایى، همانند سازى با شخصیت هایى است که نوجوان و جوان ،آنان را الگوى خود قرار داده اند مانند: هنرپیشه هاى سینما، نوازندگان و خوانندگان، قهرمانان و ورزش کاران و گروه هاى دیگر.
3 – رقابت . چشم و هم چشمى و انگیزه رقابت با دیگران از دیگر عوامل پیروى از مد در بین جوانان محسوب مى شود.
4 – جلب توجه دیگران . بعضى افراد با روى آوردن به مد روز و تغییر هر روزه لباس و آرایش خود، در صدد جلب توجه دیگران هستند. استفاده از لباس هاى مارک دار و رنگارنگ، کفش هاى گران قيمت و نامتعارف ، آرایش متفاوت ، شکل و نوع کمربند و بسياري ديگر، همه در جهت جلب توجه دیگران است.
5 – برترى طلبى. افرادى که خود را برتر از دیگران مى دانند سعى مى کنند این برترى را به نوعى در لباس یا آرایش و یا زیورآلات خود نشان دهند و از این رو مدهاى جدید را مطرح مى کنند”.( سبحانىنيا ، 1382)
به هر حال مدگرایى با کارکرد منفى و يا مثبت آن، در شرایط کنونى که جهان به صورت دهکده اى درآمده و در کوتاه ترین زمان، تبادل اطلاعات صورت مى گیرد، به سرعت در حال رشد و گسترش است.
“در يک نگاه مي توان ابزار زمینه ساز مدگرایى در نوجوانان و جوانان را به اين ترتيب مطالعه کرد:
1 – رسانه ها . رسانه هاى گروهى مانند: رادیو، تلویزیون، اینترنت، ماهواره و… به طور مستقیم و غیر مستقیم مدهایى را به مردم عرضه مى کنند و آموزش مى دهند که اکثرآنها با فرهنگ جامعه ما تناسب ندارد. تقلیدهاى شگفت آور از انواع آرایش مو و لباس و حرکات هنر پیشگان فیلم هاى غربى و قهرمانان فیلم ها به قدرى آشکار است که صاحبان مؤسسات و شرکت هاى تجارى در سال، صدها میلیون دلار به سازندگان فیلم ها و بازيگران، براى مد کردن و تبلیغ بخشي از کالاهاى خود، پرداخت مى کنند، هر چند کالاهاى بى ارزش و نامرغوبى باشند.
2 – تولیدکنندگان . شرکت هاى تولیدى با توجه به روحیه نوگرایى جوانان، هر روز یک نوع لباس را به بازار عرضه مى کنند.
3 – مدرسه . محیطهاى آموزشى، محلى مناسب براى ترویج مدگرایى است. وقتى گروهى از هم سالان، طبق شیوه هاى ارائه شده رفتار مى کنند، افراد هم سال دیگر نیز براى این که از گروه رانده نشوند و مورد تمسخر قرار نگیرند، رفتار، پوشش و چهره ظاهرى خود را به شکل آنان در مى آورند”. (همان)
متأسفانه مُدگرایى در جامعه ما تا حدود زیادى کارکرد منفى به خود گرفته و پيامدهاى آن به شدت نوجوانان و جوانان را تهدید مى کند. با توجه به این که بیشتر مدهاى رایج برگرفته از فرهنگ بیگانه است، مى توان گفت مدگرایى به معناى جدید آن، نوعى از خود بیگانگى و القا کننده تقلید از فرهنگ غرب است. حتى گاهى کلمات یا جملاتى بر روى لباس یا ماشین یا کمد شخصى و یا در ورودى مغازه اى نوشته شده که ارتباطى با زندگى و آرمان ها و علاقه فردى اشخاص ندارد. تعجب آورتر اینکه حتى معناى آن را نیز به درستى نمى دانند. شاید اگر بدانند، موجب شگفتى، خنده و حتى ناراحتى آنان شود. عباراتى مانند: ما پسران شیطانیم، پسران بد ،گروه لجن، زیبایى کثیف، گناه تا مرگ و نظایر آن، شعارهاى آخرین مدهایى است که غربى ها به جوانان جهان تقدیم کرده اند؛ در حالى که جوان امروز ما، نگاه خاص خودش، شخصیت خودش و حتى مشکلات خودش را دارد.
با اين وجود اگر گمان کنیم که نوجوانان سرزمین ما به دلیل آن که در کشوری با پیشینه اسلامی زندگی میکند و پدران و مادرانشان انقلاب بزرگی را به وجود آوردهاند که به برپاشدن نظام جمهوری اسلامی انجامیده ، نباید هیچ گونه کشش و گرايشي به افراد جنس مخالف خود و تمايلي به انتخاب مُد داشته باشند، نه آنها را شناختهایم و نه اطلاع درستي از نيازهايشان پيدا کرده ايم. دختران و پسران جامعه امروز ما اینک بیش از دوران گذشته با پرسشها، نگرانیها و مشکلات در حوزه دوستی با جنس مخالف مواجه هستند و از طرف ديگر بواسطه حيا و شرم، دسترسي کمتري به مشاوران و مربيان دلسوز و راهنما دارند تا بی ترس و دغدغه خاطر، راز دل خويش را با آنها در ميان گذاشته و از راهنماییهایشان بهره ببرند.
همانطور که پيش از اين اشاره شد سنين نوجواني و جواني را به جرات مي توان گفت که مهمترين مقطع سني هر فردي است. در اين مقطع ، فرد از يک سو با جامعه بيرون از خانواده بيش از پيش آشنا مي شود و تمرين جامعه پذيري مي کند و از سوي ديگر قدرت تحليل رفتارهاي اجتماعي و شناخت او از خوب و بد جامعه بسيار سطحي و تهي از تجربه موثر است. همين بي تجربگي و شناخت اندک او از رفتارهاي اجتماعي باعث مي شود که نوجوان ( بطور خاص در سنين دبيرستان ) در بسياري از موارد سخن ، پيشنهاد و رفتارديگران را معتبرتر و دلپذيرتر از سخن و رفتار خانواده خود به خصوص پدر و مادر بداند. اين را هم بايد اضافه کرد که بر اساس نظر پليس و بسياري از کارشناسان امور تربيتي ميانگين سن خلاف و انحرافات اخلاقي در جامعه ما تا سنين دانش آموزان دبيرستاني پايين آمده است. اين نکته مبهم هميشه ذهن والدين و حتي کارشناسان علوم تربيتي را به خود مشغول کرده که چرا در اين سنين نوجوانان و جوانان بيشتر از عوامل محيطي و خارج از خانه حرف شنوي دارند تا داخل خانه. چرا براي اکثر جوانان و نوجوانان ارتباط و داشتن دوست از جنس مخالف نوعي پرستيژ و تفاخر بين همنوعان خود محسوب مي شود و بسياري چراها و اماها و مجهولات اين سن خاص…
در اين بين هنرپيشه گان و قهرمانان سينما وتلويزيون،ورزشکاران، خوانندگان، شخصيت هاي علمي، ديني و سياسي و بسياري ديگر… از جمله چهره هايي هستند که از طريق رسانه ها بخصوص تلويزيون خواسته يا ناخواسته تاثيرات فراواني بر انديشه ، نوع پوشش ، گفتار و رفتار، مدل مو و آرايش ظاهري و حتي تمايل به جنس مخالف را دربين دانش آموزان دبيرستاني مي گذارند.
براي بيان بيشتر مسئله تحقيق ضروريست به برخي آمارها در اين حوزه اشاره شود. بر اساس آماري که به تازگي بدست آمده ” تقريبا80 درصد دانشآموزان دبيرستاني استان تهران بخصوص دختران ، با جنس مخالف خود ارتباط دوستي دارند”.( محمود گلزاری ، 1390)
اين روانشناس و محقق آسیبهای اجتماعی درباره اهميت پرداختن به موضوع گرايش نوجوانان دبيرستاني بويژه دختران معتقد است” مایه تاسف است که مسئولان ارشد وزارت آموزش و پرورش- در زمان وزارت دکتر حاجي بابايي- انگیزهای برای بررسی دقیق و روشن آسیبها ندارند.آیا بهتر نیست که در واکنش به آمار اعلام شده به جاي اين كه بگویید «ما خودمان را در مقام پاسخگویی به این سخنان نمیبینیم» و عنوان کنید که «مراجع ذیصلاح در این مورد تحقیقات خواهند کرد»، پژوهشهایی علمی و مستند که توسط همکاران شما در پژوهشگاههای زیر مجموعه وزارت آموزش و پرورش صورت گرفته را مطالعه و به آنها استناد کنید و آمار واقعی دانشآموزان درگیر اعتیاد به مواد مخدر، رابطه با جنس مخالف، خودکشی، فرار، ترک تحصیل، افت درسی و دیگر ناهنجاریها را اعلام کنید؟” ( همان)
اين استاد دانشگاه علامه طباطبايي با بيان ضرورت پرداخت کارشناسانه به اين موضوع اجتماعي ، اشاره اي به تحقيقي که در سال 1380 از بين 1811 دانش آموز پسر و دختر دبيرستاني انجام داده بود دارد” درآن زمان یعنی دهسال پیش، بیش از 40درصد دختران دانشآموز، تجربه ارتباط با جنس مخالف را گزارش داده بودند، 20درصد آنها قبل از 14سالگی (دوره راهنمایی) و 70درصد آنها قبل از 16سالگی با جنس مخالف رابطه برقرار کردهبودند و تنها 19درصد گفتهبودند هیچکس از همکلاسیهای آنها با حنس مخالف رابطه ندارد. همزمان، یک دبیرستان دخترانه از میان دبیرستانهای شمال شهر تهران بهطور تصادفی انتخاب شد
