
سلاح شيميايي به تصويب رساند. در اين قطعنامه كه با همكاري شوروي تصويب شد با وجودي كه فقط عراق از اين نوع سلاحها استفاده ميكرد محكوم نشد. قيد جملة «شوراي امنيت از طرفين ميخواهد كه از سلاحهاي شيميايي استفاده نكنند» نشان ميدهد كه شوروي و امريكا تا چه حد نسبت به اقدامات غيرقانوني و ضد حقوق بشر عراق از خود بيتفاوتي نشان ميدادند.علاوه بر اين هنگامي كه ايران از پذيرش قطعنامههاي 582 و 588 شوراي امنيت به دليل عدم توجه به خواستههاي به حقش امتناع نمود سفير شوروي در امارات متحدة عربي همگام با امريكا اعلام كرد كه ايران مسئول شكست تلاشهاي بينالمللي براي پايان دادن به جنگ است و بايد سرزنش شود. موضعگيري شوروي عليه ايران در حالي صورت ميگرفت كه ارتش عراق به سلاحهايي همچون تانكهاي تي 55، تي 62 و تي 72، هليكوپترهاي توپدار اي 24، توپهاي روسي، هواپيماهاي ميگ 23، 25 و 29 و نيز وسايل حمل و نقل تانك و … مجهز شده بود كه از سال 1982 به بعد شوروي در اختيار عراق قرار داده بود و عراق با كمك همين هواپيماها و نيز موشكهاي اسكاد شوروي اقدام به بمباران و موشكباران مناطق مسكوني، بنادر، سكوهاي نفتي و … ايران ميكرد.
با نگاهي گذرا به حقايق مذكور بدون شك ميتوان نتيجه گرفت كه شوروي از لحاظ نظامي و سياسي در جنگ مخصوصاً پس از فتح خرمشهر از دولت عراق حمايت ميكرد.
ج – اروپا و ژاپن:
آغاز جنگ براي بررسي موضع اين دسته از كشورها لازم است آنها را به دو گروه تقسيم كرد؛ گروه اول كشورهايي هستند كه به طور آشكار يا ضمني به نفع دولت عراق موضعگيري كردند و از كمكهاي نظامي، سياسي و اقتصادي به اين كشور دريغ نورزيدند. اين كشورها عبارت بودند از فرانسه و انگلستان اين كشورها هر چند در آغاز جنگ اعلام بيطرفي كردند ولي آنچه كه اعمال ميكردند در واقع در تأييد حمله عراق به ايران بوده است. علت اين موضعگيري هم برخورداري اين دو كشور از منافع بسياري در عراق بود و ديگر اينكه از انقلاب اسلامي ايران نيز به شدت ضربه خورده و نگران گسترش آن بودند و طبيعي بود كه در آغاز جنگ در عمل حملة عراق عليه ايران را تأييد نمايند هر چند كه اظهار نظر رسمي و صريحي مبني بر حمايت از عراق نكرده باشند. گروه دوم كشورهايي بودند كه چندان از وقوع انقلاب اسلامي ايران متضرر نشدند و حتي با خارج شدن رقباي سياسي و تجاري آنها مثل فرانسه، انگليس و امريكا از صحنة ايران احتمالاً جايگاه بهتري به دست آورده و به شريك تجاري درجة اول ايران تبديل شدند. اين كشورها عبارت بودند از آلمان و ژاپن كه از آغاز جنگ اعلام بيطرفي كرده همچنان رابطة خودشان را با دو كشور ايران و عراق حفظ كردند.
در طول جنگ اكثر كشورهاي اروپايي چه آنهايي كه به طور آشكار يا ضمني به نفع عراق موضعگيري كردند و چه كشورهايي كه به صورت ظاهري اعلام بيطرفي نمودند از كمك اقتصادي، سياسي و نظامي به دولت عراق دريغ نورزيدند. كشور فرانسه از همان آغاز جنگ تسليحات و تجهيزات نظامي بسياري در اختيار اين كشور قرار داد و حتي در موقعيتي كه عراق در جبهة جنگ با مشكلاتي مواجه شده بود با اجاره دادن هواپيماهاي پيشرفتة جنگي به نام سوپراتاندارد بنية نظامي عراق را تقويت كرد. دولت انگليس نيز همچون فرانسه كمكهاي مهم اقتصادي و بعضاً نظامي در اختيار اين كشور قرار داد.
آلمان نيز ضمن اعلام بيطرفي تلاش مينمود تا از طريق فروش تسليحات نظامي خود به عراق سود سرشاري را كسب كند به ويژه اينكه بعد از جنگ ايران و عراق معلوم گرديد كه شركتهاي آلماني با تصويب دولت آلمان در تأمين مواد اولية مورد نياز سلاحهاي شيميايي كمكهاي بسياري به عراق كردهاند.
قبل از اينكه به اين امر بپردازيم كه اين كشورها چه منافعي را تعقيب ميكردند بهتر است به صورت واضحتر اقلام كمكهاي اصلي اين كشورها به عراق را برشماريم.
فرانسه در بين كشورهاي اروپايي بيشترين كمك را از لحاظ تسليحاتي به عراق نموده است. به طور مثال اين كشور بعد از عمليات موفقيتآميز والفجر8 ارسال حدود 60 فروند ميراژ 2000 به عراق را با تضمين مالي عربستان به عهده گرفت. در سال 1364 نيز عراق با استفاده از سلاحهاي پيشرفتة ليزري ساخت فرانسه توانست سيستم دفاع ضد هوايي پيچيدة خارك را از كار بيندازد. به اين صورت كه تكنولوژي پيشرفتة موشك آ.اس.350 ال را يك شركت امريكايي به سفارش تامپسون فرانسه توليد و سپس برنامة آن را به فرانسه واگذار كرد. تامپسون بعداً تكنولوژي اين سلاح را به عراق فروخت. منافعي كه فرانسه آن را تعقيب مينمود گذشته از سود سرشار اقتصادي ناشي از ارسال سلاح به سياستهاي جهاني و منطقهاي اين كشور برميگردد. فرانسه در طول جنگ سياست خود را حول سه محور قرار داد: اول آنكه هيچ يك از طرفين نبايد شكست بخورند. اين موضعگيري موجب گرديد كه پس از خروج عراق از خاك ايران گرايش فرانسه به طرف عراق تشديد شود. دوم اينكه اكثر قراردادهاي موجود را حفظ كند كه اين امر سبب تداوم ارسال تسليحات به عراق شده بود. سوم فرانسه در شوراي امنيت همسو با اكثريتي عمل ميكرد كه باعث تصويب قطعنامههايي به ضرر ايران ميشدند. در مجموع فرانسه گذشته از كسب سود سرشار اقتصادي از كمك به عراق اميدوار بود در جنگي كه احتمال داده ميشد ايران در آن به پيروزي برسد موازنهاي به نفع عراق ايجاد كرده و از اين طريق منافع كوتاه مدت و طولاني مدت خود را در عراق حفظ نمايد و در عين حال از گسترش انقلاب اسلامي نيز جلوگيري به عمل آورد.انگلستان نيز با مشاهدة نقاط ضعف عراق تصميم گرفت كه به همراه امريكا به كمك صدام بشتابد. در آذر 1362، وقتي كه معاون وزير دفاع امريكا اعلام ميكند كه شكست عراق در جنگ با ايران مخالف منافع امريكا است و امريكا براي جلوگيري از آن اقدامات متعددي انجام خواهد داد مارگارت تاچر نخستوزير انگلستان نيز اعلام نمود كه كشتيهاي جنگي بريتانيا براي كمك به ايالات متحده به خليجفارس اعزام ميشوند. اين اقدام در واقع براي كمك به عراق بوده است تا دست او را براي تحميل جنگ اقتصادي به ايران باز گذارد.
علاوه بر اين انگلستان به همراه فرانسه و ايتاليا و به تشويق امريكا قراردادي با دولت عراق امضا كردند تا بازپرداخت وامهاي خود را به تعويق اندازند. اين كار به دولت عراق فرصت داد تا بودجه بيشتري را صرف مقاصد نظامي كند. انگلستان همچنين طبق قراردادي تجهيزات الكترونيكي و راداري به عراق واگذار كرد كه اين كشور را در جنگ عليه ايران كمك مينمود.در مجموع انگلستان در سالهاي 1980 تا 1987 حدود 350 ميليون دلار سلاح به عراق فروخته است.
براي اينكه درك نماييم انگلستان در حمايت از عراق چه منافعي داشته است بايد سياست خارجي آن در سطح جهاني و منطقهاي بيان گردد.
سياست انگلستان در قبال منطقة خليجفارس همانند فرانسه متأثر از روابط اين كشور با امريكا بود. انگلستان براي دسترسي به منابع حياتي نفت منطقه به قدرت نظامي امريكا وابسته بود و اين كشور همچون امريكا نميخواسته است كه پيروزي ايران در جنگ باعث تقويت ايران در كل منطقه و گسترش نهضتهاي اسلامي شود و يا اينكه فرصتي را براي شوروي فراهم آورد تا در منطقه حضور يابد. بنابراين تلاش مينمود كه حداقل عراق در جنگ بازنده نباشد.
ديگر كشورهاي اروپايي مثل آلمان و ايتاليا نيز تا حدودي و به شيوههاي مختلف به كمك عراق شتافتند. آلمان با فروش تجهيزات سلاح شيميايي و ايتاليا با انعقاد قراردادي براي تعويق بازپرداخت وام عراق به كشورش در راه كمك به عراق گام برداشتند. اين دو كشور هر چند كه موضع سختي عليه ايران نداشتند ولي در عمل آنها نيز به لحاظ اقتصادي و نظامي و سياسي از عراق حمايت ميكردند. طوري كه شركتهاي آلماني با تصويب دولت آلمان مواد اولية مورد نياز سلاحهاي شيميايي را در اختيار دولت عراق قرار دادند و ارتش عراق نيز آنها را عليه نيروهاي ايراني و با استفاده از هليكوپترهاي ساخت آلمان، فرانسه و شوروي به كار ميگرفت. ايتاليا نيز قراردادي را براي ساخت تعدادي ناوچة جنگي با رژيم عراق منعقد كرد و تعدادي از پرسنل نيروي دريايي عراق را نيز در ايتاليا آموزش داد و بازپرداخت بدهيهاي عراق را به تعويق انداخت. بديهي است كه اين اقدامات كمك فراواني به تقويت نظامي و اقتصادي عراق كرده است.
دليل ديگر حمايت آلمان و ايتاليا از عراق علاوه بر كسب منافع اقتصادي از طريق فروش تسليحات به اين كشور اين بود كه آنها نيز همچون انگلستان، فرانسه و امريكا نگران تهديد منافع اقتصادي خود در خليجفارس بودند. اين دو كشور، اكثر نفت وارداتي خود را از منطقه خليجفارس وارد ميكنند و احتمال ميرفت كه پيروزي ايران در جنگ با عراق به از دست رفتن كنترل آنها بر جريان طبيعي دريافت نفت بينجامد. نكته حائز اهميت در مواضع كشورهاي اروپايي درباره جنگ اين بود كه كشورهاي اروپاي غربي در دوران نظام دو قطبي هماهنگ و همسو با كشور امريكا بودند از سياستهاي اين كشور در جهان حمايت ميكردند و دنبالهرو آن بودند.
از آنجا كه انقلاب اسلامي ايران انديشه جديدي را وارد سياست بينالمللي كرد كه مبني بر اصل نه شرقي نه غربي بود لذا استقلال كشوري مثل ايران و بسط انديشههاي ضد استبدادي و ضد امپرياليستي آن در منطقه خاورميانه ميتوانست براي جهان سرمايهداري مضر باشد. بنابراين تمام كشورهايي كه در بلوك سرمايهداري يا بلوك كمونيستي بودند از اينكه كشوري جداي از ساختار سياسي موجود بينالملل در حال زندگي و رشد و تحول است، ناراضي بودند زيرا ميترسيدند كه اين آرمان الگويي براي ساير كشورهاي منطقه و جهان گردد. بنابراين سعي ميكردند تا از استقلال آن جلوگيري نمايند. كشور آلمان نيز هر چند قرارداد همكاري متقابل با عراق نداشته است ولي به هر حال همانند ديگر متحدين غربي خود در مسير سياستهاي جهاني و منطقهاي امريكا حركت ميكرد. اين كشور نيز چون ديگر كشورهاي غربي تلاش مينمود كه از قدرت يافتن ايران انقلابي كه تهديدي عليه منافع غرب محسوب ميشد، جلوگيري به عمل آورد. زيرا پيروزي ايران تعادل قوا را در منطقة استراتژيك خليجفارس به هم زده، باعث روي كار آمدن حكومتهاي اسلامگرا ميشد كه اين امر از نظر آنها ممكن بود آينده صادرات انرژي را مبهم سازد و از آنجايي كه آلمان اكثر نفت خام وارداتي خود را از خليجفارس تأمين مينمود، بنابراين منافع اين كشور اين چنين اقتضا ميكرد كه از هر گونه تهديدي عليه صادرات انرژي جلوگيري نمايد.
از سوي ديگر هدف اين كشورها كسب سود اقتصادي بوده است. اين كشورها داراي صنايع تسليحاتي بوده و طبيعتاً توليد تسليحات و تجهيزات نظامي اگر به مصرف نرسد، باعث ركود اين صنايع خواهد شد. ولي فروش آن به كشورهاي ديگر از طرفي كسب سود بيشتر را در پي دارد و از طرف ديگر موجب ميشود كه اين صنايع كه ابزار قدرت هر كشوري نيز هست، پويا و روزآمد باقي بماند. علاوه بر اين عامل اقتصادي، فروش تسليحات به كشورها در چارچوب سياست كلان و ارزشهاي مورد نظر آنها صورت ميگيرد. بديهي است كشوري چون ايران كه شعارهايي مغاير با اهداف و منافع قدرتهاي سلطهگر مطرح ساخته بود نميتوانست دريافت كننده اين تسليحات باشد حتي اگر پول آن را نقداً پرداخت ميكرد و برعكس عراق كه در مقابل چنين كشوري قرار گرفته بود مجاز به دريافت همه گونه سلاحي بود. اخبار و اطلاعات نشان ميدهد آلمان با فروش سِرّي بعضي از تجهيزات سلاحهاي شيميايي به عراق، سود سرشاري را به خود اختصاص داده است.
گفتار دوم :جنگ ايران و عراق و جنبش عدم تعهد :
ايران و عراق هر دو عضو جنبش عدم تعهد بودند و توقع آن ميرفت كه با وقوع جنگ بين اين دو كشور، سازمان عدم تعهد مهمترين نقش را براي ترك عادلانه مخاصمه ايفا كند و مساعي جميله خود را براي رفع تجاوز بهكار ببرد اما سايه سلطه امريكا بر جهان اين سازمان را هم در برگرفته بود و اجازه تصميمگيري و ميانجيگري موثر را به آن نميداد. هرچند تشكيل «كميته حسن نيت» در جنبش عدم تعهد تمايل باطني اعضاي آن را براي فيصلهيافتن جنگ
