
دیدگاه مور چیست؟
6- دلالتهای مربوط به تربیت اخلاقی از دیدگاه روسو چیست؟
7- نقاط اشتراک دیدگاه اثبات گرا و طبیعت گرا از دیدگاه مور و روسو در زمینه ی تربیت اخلاقی چیست ؟
8- نقاط افتراق دیدگاه اثبات گرا و طبیعت گرا از دیدگاه مور و روسو در زمینه ی تربیت اخلاقی چیست ؟
1-5 تعریف مفاهیم و اصطلاحات
اخلاق8 : اخلاق، واژهاي عربي است كه از خُلق مشتق شده است و معناي آن را سرشت و سجيه دانستهاند، چه اين رفتار و سجيه، پسنديده و نكو باشد و چه ناپسند و رذيلانه.در زبان انگليسي هم از اخلاق، با دو واژه Ethics و Morality تعبير ميشود و گاه فرقهايي نيز بين اين دو واژه و كاربردهايي آنها در متون و محاورات عرفي و اصطلاحي در نظر گرفته ميشود. واژۀ Ethics به معناي اخلاق و از واژۀ يوناني Ethiko به معناي شخص گرفته شده و با واژۀ Ethos به معناي خلق و منش مرتبط و هم معنا است و گاه به معناي عرف و عادت (Custom) يا (Usag) كاربرد و كاركرد ترجمه و استعمال ميشود. واژۀ Morality نيز از واژۀ لاتين Moralize گرفته شده و با افعالي كه بدون لحاظ ويژگيها و شخصيت فردي درست يا نادرستاند مرتبط است(حسینی ،24:1384)
تربیت اخلاقی: برانگیختن، فراهم ساختن و بکار بستن ساز و کارهای آموزشی و پرورشی در جهت دریافت گزاره های اخلاقی و شناختن و شناساندن فضایل و رذایل و زمینه سازی برای ایجاد نگرش و روی آوردن به اخلاق حسنه و تقید و پای بندی و عینیت دادن ارزش های اخلاقی به منظور رسیدن به سعادت و کمال جاودانه تربیت اخلاقی نام دارد. بر این اساس، رسیدن به سعادت و کمال جاودانه تربیت اخلاقی نام دارد. بر این اساس، در تربیت اخلاقی تلاش می شود با بهره گیری از دانش تعلیم و تربیت و یافته های تربیت اهداف اخلاقی را عینیت بخشید. (بهشتی ،1381 :18)
رویکرد طبیعت گرایی : طبیعتگرائی یا ناتورالیسم (Naturalism) معمولا در اشاره به این باور فلسفی بکار میرود که تنها قوانین و نیروهای طبیعت (نه قوانین و نیروهای فرا طبیعی) در جهان فعالند و چیزی فراتر از جهان طبیعی نیست. پیروان این اندیشه را ناتورالیست یا طبیعت گرا و خودش را ناتورالیسم یا طبیعتگرایی گویند. اینان بر آنند که قوانین طبیعی است که بر ساختار و رفتار عالم طبیعی حاکم است و کائنات مخلوق صرف همین قوانین است و آماج دانش کشف و انتشار بسامان قوانین طبیعی است.(بلک برن ، 164:1994)
رویکرد اثبات گرایی : اثباتگرایی یا پوزیتیویسم یا تحصلگرایی به هر گونه نگرشِ فلسفی که تنها شکلِ معتبر از اندیشه را متعلق به روش علمی بداند اطلاق میگردد.اثباتگرایی اصطلاحی فلسفی است که حداقل به دو معنیِ متفاوت به کار رفتهاست. این اصطلاح در قرنِ هجدهم توسطِ فیلسوف و جامعهشناسِ فرانسوی آگوست کنت ساخته و به کار رفته شد. کنت بر این باور بود که جبری تاریخی بشریت را به سمتی خواهد برد که نگرشِ دینی و فلسفی از بین رفته و تنها شکل از اندیشه که باقی میماند متعلق به اندیشهٔ قطعی و تجربی علم است. در این عصرِ جدیدِ تاریخ، نهادهایِ اجتماعیِ مربوط به دین و فلسفه از بین خواهد رفت.( همان: 267)
ژان ژاک روسو9 :(زادهٔ ۲۸ ژوئن ۱۷۱۲-درگذشتهٔ ۲ ژوئیه ۱۷۷۸) متفکر سوئیسی، در سدهٔ هجدهم و اوج دورهٔ روشنگری اروپا میزیست.اندیشههای او در زمینههای سیاسی، ادبی و تربیتی، تأثیر بزرگی بر معاصران گذاشت. نقش فکری او که سالها در پاریس عمر سپری کرد، به عنوان یکی از راهگشایان آرمانهای انقلاب کبیر فرانسه قابل انکار نیست. اگر چه روسو، از نخستین روشنگرانی است که مفهوم حقوق بشر را بطور مشخص به کار گرفت، اما نزد او از این مفهوم تنها میتوان به معنایی ویژه و محدود سخن به میان آورد. در مجموع باید گفت که وی رادیکالتر از هابز و جان لاک و شارل دو مونتسکیو میاندیشید. شاید به همین دلیل است که برخی از پژوهشگران تاریخ اندیشه، وی را اساساً در تداوم سنت فکری عصر روشنگری نمیدانند، بلکه اندیشهٔ او را بیشتر در نقد فلسفهٔ روشنگری ارزیابی میکنند. برای روسو، صرف نظر کردن انسان از آزادی، به معنی صرف نظر کردن از خصلت انسانی و «حق بشری» است. روسو تلاش میکند، نوعی هماهنگی میان آزادی فردی و جمعی ایجاد نماید. وی این کار را در اثر معروف خود قرارداد اجتماعی که در سال ۱۷۶۲ میلادی نوشته شد، انجام میدهد. یکی دیگر از کتابهای مهم روسو به نام امیل در زمینه تربیت کودکان است.( عالم ،5:1385 )
جورج ادوارد مور10 : جورج ادوارد مور در سال ۱۸۷۳ در آپرنوروود واقع در حومه لندن به دنیا آمد. او سومین پسر خانواده بود. خانواده مادریش از بازرگانان برجسته وابسته به انجمن مذهبی دوستان یا کوپکرز بودند و خانواده پدریش به حرفه پزشکی مشغول بودند.وی زمانی که به سن هشت سالگی رسید وارد کالج دلیچ شد. وی در مدت ده سال تحصیل در این کالج آگاهی بسیاری در زمینه ادبیات یونان و روم باستان بدست آورد. در سال ۱۸۹۲ به کالج ترینیتی دانشگاه کمبریج راه یافت. وی در این دوران تحت تأثیر برتراند راسل ادبیات را رها کرد و به تحصیل فلسفه روی آورد. مور در سال ۱۸۹۸ رساله ای درباره اخلاق کانت نوشت و به دلیل نوشتن همین رساله، به دریافت یک بورس شش ساله از کالج ترینیتی نایل آمد. وی در همین مدت کتاب اصول اخلاق( ۱۹۰۳ )را نوشت و همچنین چندین مقاله به انجمن ارسطویی که به عضویت آن انتخاب شد بود عرضه کرد. مور پس از دوران تحصیل کمبریج را ترک کرد و به نوشتن مقاله مشغول شد. او در سال ۱۹۱۲ کتاب اخلاق را انتشار داد و همچنین در همین دوران بود که کمبریج از وی دعوت کرد که به عنوان استاد سخنران در این دانشگاه فعالیت کند و در سال ۱۹۲۵از طرف دانشگاه کمبریج به استادی فلسفه عقلی و منطق انتخاب شد. مور در سال ۱۹۳۹ بازنشسته شد و از استادی کمبریج کناره گیری کرد اما به فعالیتهای خود در زمینه فلسفه ادامه داد. او سرانجام در سال ۱۹۵۸ میلادی درگذشت. پیکر وی در گورستان عروج عیسی واقع در کمبریج به خاک سپرده شد.( کاپلستون،25:1384)
1-6 محدودیت های پژوهش :
1-گستردگی مباحث مطروحه در زمینه ی اخلاق – بویژه حیطه فرااخلاق- یکی از موانعی بود که در راه این پژوهش قرار داشت.تقسیم بندی فیلسوفان و اندیشمندان و محدود کردن آنها ذیل عناوین کلی ، منجر به آن شده بود که در بسیاری از موارد ، تحقیق با تناقضات مختلفی روبرو شود.به عنوان مثال ، وجدان گرایی که نماینده ی بارز آن روسو است را در زمره ی مکاتب مطلق گرا قرار داده اند در حالی که روسو مباحث اخلاقی دیگری را تحت پوشش قراردادگرایی مطرح کرده است اما مکاتب قرارداد گرا را در زمره ی مکاتب نسبی گرای اخلاقی ذکر کرده اند.
2-فقدان منابع کافی در زمینه ی اندیشه های مور ، از جمله ی دیگر موانع بر سر راه این پژوهش بوده است.معدود منابع ترجمه شده به فارسی هم ، تکرار گفته های این منابع است.نقدهایی که بر اندیشه های مور رفته است ، در برخی موارد دارای تناقضات بوده که این امر موجب سردرگمی محقق می شود.
3-علیرغم تحقیقات زیادی که در زمینه ی تعلیم و تربیت مورد نظر روسو شده است ، به لحاظ کمّی ،پژوهش های انجام شده در زمینه ی تربیت اخلاقی مد نظر روسو ، در مضیقه است.
فصل دوم
مطالعات نظری
2-1 تعریف و تدقیق مفاهیم :
2-1-1 تعریف اخلاق :
اخلاق در اصل واژه ای عربی است. که مفرد آن (( خُلق )) و (( خُلُق )) می باشد.در لغت به معنای سرشت و سجیه به کار رفته است ؛ اعم از اینکه سجیه و سرشتی نیکو و پسندیده باشد مانند جوانمردی و دلیری ، یا زشت و ناپسند باشد، مثل فرومایگی و بزدلی.لغت شناسان عموما آن را با واژه ی (( خَلق )) هم ریشه دانسته اند.وقتی گفته می شود کسی خُلق زیبایی دارد ، یعنی نیرو و سرشت یا صفت معنوی و باطنی زیبا دارد. در مقابل ، هنگامی که می گویند فلان کس خَلق زیبایی دارد ، به معنای آن است که دارای آفرینش و ظاهری زیبا و اندامی سازگار است.( مصباح یزدی ، 1389 : 19)
2-1-2 تربیت اخلاقی :
می توان تربیت اخلاقی را این چنین تعریف کرد:
برانگیختن، فراهم ساختن و بکار بستن ساز و کارهای آموزشی و پرورشی در جهت دریافت گزاره های اخلاقی و شناختن و شناساندن فضایل و رذایل و زمینه سازی برای ایجاد نگرش و روی آوردن به اخلاق حسنه و تقید و پای بندی و عینیت دادن ارزش های اخلاقی به منظور رسیدن به سعادت و کمال جاودانه تربیت اخلاقی نام دارد. بر این اساس، رسیدن به سعادت و کمال جاودانه تربیت اخلاقی نام دارد. بر این اساس، در تبریت اخلاقی تلاش می شود با بهره گیری از دانش تعلیم و تربیت و یافته های تربیت اهداف اخلاقی را عینیت بخشید. (بهشتی ،1381 :18)
ارکان این تعریف عبارت است از: 1ـ انگیزش در جهت احساس نیاز نسبت به مسائل اخلاقی و تخلق به اخلاق حسنه. 2ـ آموزش آموزه های اخلاقی و شناخت فضایل و رذایل. 3ـ التزام، پای بندی و تقید به اخلاق حسنه و اعتقاد به پیراسته سازی دل و جان از اخلاق بد. 4ـ توانایی در جهت عمل کردن اخلاق خوب و توانایی بر مهار خود از اخلاق بد. 5ـ جهت گیری بر پایه رسیدن به سعادت و کمال جاودانه.
بنابر این دانش تعلیم و تربیت از داده ها و یافته های اخلاق بهره می گیرد و با ساز و کارهای خود نگرش و رفتار اخلاق را در افراد ایجاد می کند و در گام نخست آدمی را از خود محوری رهایی می دهد و به او رنگ خدایی می بخشد. (همان)
2-1-3 علم اخلاق : برای علم اخلاق ، تعاریف متعددی گفته شده است که از جمله ی آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد :
(( به طوری که از ریشه لاتینی و یونانی کلمه ی اخلاق معلوم است ، علم اخلاق عبارت است از آگاهی و اطلاع از عادات و آداب و سجایای بشری .)) (ژانه، 50:1373)
علم اخلاق عبارت است از تحقیق در رفتار آدمی بدان گونه که باید باشد … . علم اخلاق … بدین مهم توجه دارد که عمل آدمی برای آنکه کامل باشد و خیر را تحقق بخشد چگونه باید باشد.( ژکس،9:1363)
عالمان اسلامی و غربی تعریف هایی برای علم اخلاق ارایه کرده اند که به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
الف. برخی علم اخلاق را علم چگونگی اکتساب اخلاق نیکو دانسته اند که براساس آن، افعال و احوال شخص نیکو می شود.( طوسی ،14:1370)
ب. برخی نیز آن را علم چگونه زیستن خوانده اند.(مطهری،196:1368)
ج. همچنین مرحوم نراقی در جامع السعادات می گوید: علم اخلاق دانش صفات )ملکات) مهلکه و منجیه و چگونگی موصوف شدن و متخلق گردیدن به صفات نجاتبخش و رهائی از صفات هلاککننده است(نراقی،34:1368)
بنابراین، موضوع علم اخلاق عبارت است از: صفات خوب و روش کسب آنها و صفات بد و راه زدودن آنها؛ این صفات خوب و بد از آن جهت که با افعال اختیاری انسان مرتبط هستند در علم اخلاق مورد نظر میباشند. غایت علم اخلاق رساندن انسان به کمال و سعادت جاودان و منزل مقصودی است که برای رسیدن به آن خلق شده است. چنان که بیان شد علم اخلاق یکی از شعبههای فلسفه به معنای عام آن بوده است.
2-1-4 فرااخلاق11( اخلاق تحلیلی):
یک نوع از پژوهشهای اخلاقی که برخی معتقدند در واقع تنها این نوع مباحث است که از مباحث فلسفه اخلاق به حساب میآید پژوهشهای فرا اخلاقی است. این نوع پژوهش به بررسی عقلی مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق میپردازد. این شاخه مطالعات فلسفى در باب اخلاق را اخلاق تحلیلى و اخلاق انتقادى نیز مىنامند
2-2 مباحث تاریخچه ای:
سقراط ، يك سيستم اخلاقي را طراحي كرد كه بر دوگانگي نفس و بدن استوار بود. زيرا متفكران يونان قديم تصويري طبي و زيست شناختانه از نفس و بدن داشتند و مشهور است كه سقراط مي گفت عقل سالم در بدن سالم است. حكماي آن زمان چون بين علم طب و علم النفس همبستگي مي يافتند مي كوشيدند تا آن دو دانش را با هم بياموزند و از طريق دلايل رفتار را بفهمند( پل ادوارز، 4-72:1378) فلسفه ي اخلاق سقراط را ما البته از زبان و قلم افلاطون مي آموزيم. سقراط نفس را جزء شريفي از انسان را مي دانست زيرا معتقد بود كه آن موجودي است آسماني و الهي و بنابراين والا و ارزشمند و در مقابل بدن را جزيي پست و بي ارزش از وجود انسان تلقي مي كرد. بر اين اساس، ماموريت فلسفه اخلاق سقراط مطالعه ي صفات و احوال نف
