
(1388-1381) استفادهشده است. بهمنظور بررسي روابط بين متغيرهاي تحقيق از تحليل رگرسيون ترکيبي استفادهشده و تأثیر كيفيت سود بر هزينه حقوق صاحبان سهام با متغير مجازي آزمون شده است. بر اساس نتايج بهدستآمده میتوان بیان نمود كه با افزايش كيفيت سود شرکتهای پذیرفتهشده در بورس تهران، هزينه حقوق صاحبان سهام كاهش مییابد. اين نتيجه حاكي از اين است كه كيفيت سود در كاهش و یا افزايش هزينه حقوق صاحبان سهام شرکتها يك عامل مؤثر و معنادار میباشد.
رسا پور (1390) از دانشگاه شهید بهشتی تحت عنوان بررسی رابطه سهم با هزینه سرمایه در ایران رابطه بین سود هر سه و هزینه سرمایه بین 62 شرکت سهامی در دوره زمانی بررسی شد که از فروردین 84 شروع و به اسفند 88 ختم میشود. برای محاسبه هزینه سرمایه سهام عادی از مدل رشد گوردون استفاده شد. روش آزمونهای f و t بوده است. نتایج تحقیق نشان داد که بین سود هر سهم و هزینه سرمایه رابطه معناداری وجود ندارد.
جانجاني (1390) در تحقیقی با عنوان بررسي ارتباط بين سود و اجزاي آن با بازده سهام با تأکید بر کيفيت سود در شرکتهاي پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران به بررسي ارتباط بين سود و اجزاي آن با بازده سهام با تأکید بر کيفيت سود شرکتهاي پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران میپردازد. بهمنظور بررسي اين موضوع، نمونهای متشکل از 230 شرکت از شرکتهاي پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران بوده براي دوره زماني 7 ساله بين 1381 تا 1387 انتخاب شده است. نتايج بر اساس روش ترکيبي حاکي از آن است که اجزاي سود هر دو داراي محتواي اطلاعاتي هستند اما جزء نقدي سود نسبت به جزء تعهدي آن محتواي اطلاعاتي بيشتري است. همچنين نتايج اين پژوهش نشان میدهد که شرکتهاي با کيفيت سود بالا بازده مثبت و شرکتهاي با کيفيت سود پايين بارده منفي کسب میکنند بهطوریکه شرکتهايي که بيشترين کيفيت سود را دارند توانستند در دوره موردبررسی،17% بيشتر از شرکتهايي که کمترين کيفيت سود را دارند بازده کسب کنند.
صفری بیدسکان (1390) این تحقیق به بررسی تأثیرپذیری هزینه سرمایه از اهرم عملیاتی و اهرم مالی در بورس اوراق بهادار تهران میپردازد. دادههای حسابداری موردبررسی شامل فروش، بهای تمامشده کالای فروش رفته، هزینههای ثابت، هزینههای متغیر، هزینههای مالی و هزینه مالیات است. نتایج این پژوهش نشان داد که در بورس اوراق بهادار تهران رابطه بین هزینه سرمایه با اهرم عملیاتی و اهرم مالی از صنعتی به صنعت دیگر متفاوت است؛ بهعبارتدیگر رابطه هزینه سرمایه با اهرم عملیاتی و اهرم مالی در صنعتی مثبت، در صنعت دیگر مثبت و معنادار، در صنعت دیگر منفی و در صنعت دیگری منفی و معنادار است؛ و نتیجهگیری در کل صنعتها بهصورت یک مجموعه نتایج درستی به دست نمیدهد. همچنین، یافتههای این تحقیق نشاند داد که رابطه هزینه سرمایه با ساختار سرمایه (میزان بدهی و حقوق صاحبان سهام) تا هنگام رسیدن به (نقطه بهینه) یک رابطه خطی منفی است بهگونهای که با افزایش میزان بدهیها، هزینه سرمایه کاهش مییابد و بعد از گذر از نقطه بهینه (به علت استفاده بیشازحد از میزان بدهیها و احتمال مواجهشدن با خطر ورشکستگی) رابطه هزینه سرمایه با ساختار سرمایه یک رابطه خطی مثبت است. البته شدت همبستگی آن در هر شرکتی متفاوت است.
اسعدی رستمی (1390) شاید بتوان گفت که مباحث مربوط به ریسک و بازده و نظریههای ارزشیابی در سرمایهگذاری پایه و اساس مدیریت سرمایهگذاری است. ازاینرو هر تحقیقی که در مورد این مباحث صورت گیرد از ارزش علمی برخوردار خواهد بود. همانطور که قبلاً هم اشاره شد، ریسک شامل دو نوع ریسک سیستماتیک و غیر سیستماتیک میشود. اگرچه این نوع ریسک بر بازده سهام تأثیر میگذارند ولی با توجه به اینکه ریسکهای غیر سیستماتیک در یک پورتفولیو متنوع تقریباً حذف میشوند. فقط ریسک سیستماتیک تعیینکننده بازده اوراق بهادار است و به همین خاطر است که اکثر تحقیقات صورت گرفته پیرامون مباحث ریسک و بازده، بیشتر درزمینهٔ مباحث مربوط به ریسک سیستماتیک بوده است. همچنین برای روشن شدن مباحث مربوط به چگونگی تنوع بخشیدن به پورتفولیو سهام، رابطه بین ریسک و بازده و نقش ریسک در قیمتگذاری و ارزشگذاری داراییهای مالی نیاز به شناخت روشها و نظریههای ارزشیابی در سرمایهگذاری داریم که یکی از این روشها ارزشیابی، مدل CAPM(قیمتگذاری داراییهای سرمایهای) است که روش معتبری در ارزشیابی سرمایهگذاری به شمار میرود و در این پایاننامه نرخ بازده مورد انتظار بر اساس این مدل با استفاده از بتای سنتی و بتای نامطلوب برآورد میشود. همچنین در این پایاننامه رابطه بین نرخ بازده مورد انتظار و نرخ بازده سهام در بازار بررسیشده و مقایسهای بین این دو نرخ برای شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران انجامگرفته است که معیاری برای تعیین شرکتهایی که عملکرد بهتری نسبت به آنچه پیشبینی کرده بودند، به شمار میرود، و مشخصکننده اینکه کدام معیار از ریسک برای برآورد نرخ بازده مورد انتظار مناسبتر است.
طاهری و سلیمانی (1391) در تحقیقی به بررسی “اثر دقت پیشبینی سود توسط مديران بر هزينه سرمايه شرکتهای عضو بورس اوراق بهادار تهران ” پرداختند. اين مقاله به بررسي اثر دقت پیشبینی EPS توسط مديران بر هزينه سرمايه شرکتهای عضو بورس اوراق بهادار تهران پرداخته است كه بر اين اساس دادههای 90 شركت براي دوره پنجساله از سال 1385 تا 1389 استخراج و با فرض آماري: دقت پیشبینی سود توسط مديران بر هزينه سرمايه مؤثر است، اثر دقت اطلاعات سود پیشبینیشده توسط مديران بر هزينه سرمايه را مورد آزمون قرار داده است. با اجرای آزمونهای آماري و محاسبه خطاي پیشبینی بر اساس مدل يوان زي مشخص شد که عدم ارائه دقيق EPS پیشبینیشده منجر به كاهش غیرواقعی در هزينه سرمايه محاسبهشده بر اساس اطلاعات پیشبینی میشود و خطاي موجود در اطلاعات پیشبینی EPS ناشي از بيش نمايي غیرواقعی در ارائه است.
پارسایی (1391) بازده مورد انتظار سهام متغیر مهمی در تجزیهوتحلیل مسائل مالی بنگاهها میباشد. سنجش دقیق این متغیر و شناخت عوامل تعیینکننده آنیکی از موضوعات مهم در تحقیقات مالی میباشد. به دلیل ناکارایی تخمین بازده مورد انتظار بر اساس بازده تحققیافته، مطالعات اخیر حسابداری و مالی یک روش جایگزین برای تخمین بازده مورد انتظار پیشنهاد نمودهاند. این روش که روش هزینه سرمایه ضمنی (ICC) نامیده میشود، مبتنی بر نرخ بازده داخلی بنگاه بوده که قیمت سهام بنگاه را با ارزش فعلی بازده مورد انتظار جریان وجوه آتی برابر میکند. هدف اصلی این مقاله بررسی عوامل تعیینکننده بازده مورد انتظار تخمین زده شده بر اساس مدل هزینه سرمایه ضمنی شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران است. با توجه به عوامل تعیینکننده بازده مورد انتظار در پژوهشهای قبلی، چند عامل بهعنوان متغیرهای مستقل و کنترلی شامل؛ نقد شوندگی، برگشتپذیری بلندمدت سرمایه، رشد بالقوه، سطح قیمت سهام، ارزش شرکت، اهرم مالی، اندازه شرکت و ریسک سیستماتیک در نظر گرفته شد. بهمنظور آزمون فرضیهها از شیوه آماری رگرسیون چند متغیره بهره گرفته شد. نتایج پژوهش بیانگر این است که بین نقد شوندگی، رشد بالقوه، سطح قیمت سهام، ارزش شرکت و اندازه شرکت با بازده مورد انتظار تخمین زده شده بر اساس مدل هزینه سرمایه ضمنی رابطهای مثبت و معنیدار وجود دارد. همچنین رابطهای منفی و معنیدار بین برگشتپذیری بلندمدت سرمایه، اهرم مالی و ریسک سیستماتیک با بازده مورد انتظار تخمین زده شده بر اساس مدل هزینه سرمایه ضمنی میباشد.
بشیری (1391) یکی از مدلهای پیشبینی بازده مورد انتظار سهام، مدل تک عاملی قیمتگذاری داراییهای سرمایهای (CAPM) است. به دلیل نقایص این مدل، مدلهایی مانند فاما فرنچ، کارهارت و کیان ون یانگ مطرح شدند. هدف اصلی این تحقیق بررسی اثر دادههای مالی بر بازده پرتفوی سهام است که برای بررسی بهتر، شرکتها را بر مبنای نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری به دو گروه ارزشی و رشدی تقسیم کردیم تا استفادهکنندگان بخصوص سرمایهگذاران که از اطلاعات فوق برای گرفتن تصمیم استفاده کنند بتوانند بهترین تصمیم را اتخاذ کنند.
ایمنی (1392) این پژوهش به بررسی رابطه عدم تقارن اطلاعاتی و کیفیت سود بر هزینه سرمایه سهام عادی در شرکتهای پذیرفتهشده در بورس اوراق بهادار تهران بین سالهای 1385 تا پایان 1390 میپردازد. هزینه سرمایه سهام عادی بهعنوان بخشی از هزینه سرمایه شرکت، بازده مورد انتظار دارندگان سهام عادی است. سهامداران عادی به علت پذیرش ریسک سرمایهگذاری، انتظار کسب بازده مناسبی را دارند. علاوه بر ریسک سرمایهگذاری، ریسک اطلاعاتی نیز از عواملی است که بر هزینه سرمایه تأثیر میگذارد. عدم تقارن اطلاعاتی و کیفیت سود ازجمله شاخصهای مهم ریسک اطلاعاتی محسوب میشوند. انگیزه اصلی انجام این مطالعه، تعیین این موضوع است که آیا بین عدم تقارن اطلاعاتی و کیفیت سود با هزینه سرمایه سهام عادی رابطه معنیداری وجود دارد یا خیر. ازاینرو تعداد 106 شرکت در طی دوره زمانی 1390 ـ 1385 موردبررسی قرار گرفتند. بهمنظور آزمون فرضیهها از تکنیکهای آماری رگرسیون ساده و رگرسیون چند متغیره بهره گرفته شد. آزمون معنیدار بودن الگوها با استفاده از آمارههای F و t صورت گرفت. نتایج این پژوهش نشان میدهد فرضیه اصلی این تحقیق مبنی بر وجود رابطه معنیدار بین عدم تقارن اطلاعاتی و کیفیت سود با هزینه سرمایه سهام عادی در سطح اطمینان 95% رد میشود، اگرچه با واردکردن متغیرهای کنترلی در مدل، این فرضیه پذیرفته میشود. همچنین بین عدم تقارن اطلاعاتی و هزینه سرمایه سهام عادی بهعنوان فرضیه فرعی اول، رابطهای مثبت و بین کیفیت سود و هزینه سرمایه سهام عادی بهعنوان فرضیه فرعی دوم، رابطهای منفی وجود دارد که هیچکدام از رابطهها معنیدار نیستند و بهاینترتیب فرضیه فرعی اول و دوم نیز رد میشود که آنها نیز با واردکردن متغیرهای کنترلی پذیرفته میشوند.
شهبازی و مشایخی (1393) در پژوهشی، رابطه نسبت بدهي، اندازه و هزينه سرمايه شرکت با محافظهکاری از نوع مشروط و غیرمشروط در بورس اوراق بهادار تهران بررسي کردند. براي سنجش محافظهکاری مشروط، از الگوي احمد و دولمان (2007) و محافظهکاری غیرم شروط، از الگوي بيور و رايان (2000) استفاده شد. براي بررسي اين رابطه، تعداد 91 شرکت در طي سالهای 1383 الي 1390 انتخاب گرديد. تجزیهوتحلیل دادهها از طريق دادههاي پانل و با استفاده از الگوي اثرات ثابت انجام شد. نتايج پژوهش نشان داد بين نسبت بدهي و محافظهکاری در هر دو نوع مشروط و غیرم شروط رابطه مثبت و معناداري وجود دارد که مؤید اين فرضيه است که قراردادهاي بدهي يکي از مهمترین منابع تقاضا براي محافظهکاری به شمار میروند. رابطه معنادار منفي اندازه شرکت تنها در الگوي محافظهکاری غیرم شروط مورد تأیید قرار گرفت. بنابراين، امکان اظهارنظر صريح در خصوص پذيرش يا عدم پذيرش وجود رابطه معنادار ميان اندازه شرکت و ميزان محافظهکاری وجود ندارد و رابطه معناداري ميان هزينه سرمايه با هر دو نوع محافظهکاری مشاهده نشد.
مهر آرا و همکاران (1393) در اين پژوهش به بررسی رابطه بين ريسک سيستماتيک و بازدهی سهام بر اساس مدل قيمتگذاری دارايی سرمايهای در بورس اوراق بهادار تهران میپردازيم. نمونه انتخابی پژوهش، 50 شرکت برتر بورس اوراق بهادار تهران است که دادهها را در يک دوره پنجساله از سال 1387 تا 1392 انتخاب کردهايم. برای هر شرکت 5 داده در سال و برای 50 شرکت نمونه 250 داده که با توجه به زمان 5 ساله مورداستفاده درمجموع، 1250 داده را برای برآورد گردآوری کردهايم. برآورد مدل از طريق تکنيک دادههای تابلويی بوده و نتايج بهدستآمده از آزمون فرضيهها نشان میدهد که بين ريسک سيستماتيک و بازده سهام آنها ازنظر آماری رابطه معناداری وجود دارد. همچنين، يافتهها نشان میدهد که رابطه غیرخطی (درجه
