
است كه نشان ميدهد افراد تا چه ميزان قادر هستند نيازهاي شخصي مهم (مثل نياز به استقلال) خود را هنگام كار در سازمان برآورده سازند.
تعریف واژه كيفيت
كيفيت نيز مانند ساير منابع و امكانات بايد مديريت شود براساس تحقيقات انجام شده ارتباط معني داري بين مديريت بهينه و بهبود كيفيت وجود دارد. كيفيت حاصل شانس و اقبال نيست بلكه مديريت عالمانه نيازمند است. طي دو دهه گذشته مفهوم كيفيت از دنياي صنعتي و توليد به دنياي خدمات و سازمانهاي دولتي گسترش يافته است.
در فلسفه منظور از كيفيت، چگونگي يك چيز است.
در زمينههاي اقتصادي: مرغوبيت و مطلوبيت ويژگيهاي كمي و كيفي.
در زمينههاي اجتماعي و فردي: شايستگي، صلاحيت و لياقت (خسروي نيا و قرباني، 1389).
تاريخچه كيفيت
كيفيت زندگي كاري ابتدا در اروپا و طي دهه پنجاه (1959- 1950) مطرح شد، اريك تريست و همكاران در دانشكده تاويستاك تحقيقاتي را در زمينه بعد فني و بعد انساني سازمانها انجام دادند و در اين تحقيقات ارتباط بين اين دو بعد مورد ارزيابي قرار گرفت. اين مطالعات منجر به بوجود آمدن سيستمهاي فني- اجتماعي گرديد كه امروزه در ايالات متحده آمريكا، بيشترين اقدامات مربوط به زندگي كاري را تحت پوشش خود قرار ميدهد متخصصان اوليه كيفيت زندگي كاري در بريتانيا، ايرلند، نروژ و سوئد طراحيهاي شغلي را براي هماهنگي هر چه بهتر و منسجمتر كردن كاركنان و تكنولوژي ايجاد كردند، فعاليت زندگي كاري آنها عمدتاً با همكاري مشترك اتحاديهها و مديريت در طراحي كار تدوين شده و باعث بوجود آمدن طراحيهايي ازمشاغل گرديد كه براي كاركنان سطوح بالاتراز منزلت (اعتبار شغلي)، تنوع شغلي و بازخورد اطلاعاتي مربوط به نتايج را به ارمغان ميآورد (زماني، 1387).
واژه كيفيت زندگي كاري ابتدا در كنفرانس بينالمللي روابط بين نيروي كار و در سال 1972 مطرح شد و تا به امروز به طرق گوناگون از جمله الف: به عنوان يك جنبش ب: به عنوان مجموعهاي از مداخلات سازماني پ: به عنوان نوعي زندگي كاري كاركنان، نگريسته شده است (محمد زاده، 1385).
سير تكاملي برنامههاي كيفيت زندگي شغلي
برنامههاي كيفيت زندگي شغلي بايد به دلايل گوناگون طي زمان تكامل حاصل كند. تغييرات محيطهاي سازماني و برنامههاي مذكور بايد مد نظر مديران سازماني قرار گرفته باشند. اكثر تعهدها درمقابل برنامههاي كيفيت زندگي شغلي از نوعي روحيه پيشگام بودن كه همراه با روبرو شدن با چالشهاي جديد است، به وجود ميآيند. زيرا افراد و سازمانها مكرراً از تجربههاي خود درسهايي ميآموزند. چالشهاي جديد هميشه وجود دارند، حتي اگر مشكلات قديمي حل شوند، مشكلات جديد بوجود ميآيند. وقتي تغييرات سازماني عميقتر ميشوند، ممكن است كساني را كه قبلاً بيطرف يا حامي تغيير بودهاند هراسان نمايد. كساني كه در برنامه شركت داشتهاند، ممكن است محدوديت دانش و مهارت خود را در ايجاد تغيير دريابند و محتمل است ايده روشن و صريحي در مورد مسير آينده نداشته باشند. گاهي اوقات تغييراتي پذيرفته ميشوند كه اثر انسدادي بر تغيير بعدي دارند، مثلاً پذيرش يك برنامه مرخصي تشويقي در يك كارخانه ساخت قطعات اتومبيل، چنين اثري داشت. كاركناني كه كارشان را قبل از پايان شيفت تمام ميكردند، ميتوانستند كارخانه را ترك نمايند و آنها همواره در اين فكر بودند كه بدون ايجاد تغييرات اضافي، هرچه سريعتر كارخانه را ترك كنند يا مرخصي بگيرند. بدين جهت تشكيل جلسات كميته هاي برنامه با دشواري روبرو شد، زيرا افراد مختلف، كارخانه را در زمانهاي مختلف ترك ميكردند. بايد توجه داشت كه برنامههاي كيفيت زندگي شغلي نميتوانند به مدت طولاني باقي بمانند، مگر اينكه برنامهها تكامل و گسترش پيدا كنند. درغير اين صورت تغييراتي كه قبلاً به وجود آمده ممكن است از بين بروند (ابطحي،1382)
بررسي كيفيت زندگي بيش از 20 سال است كه در مطالعات مرتبط با سرطان صورت ميگيرد. اما به مرور به ساير حيطههاي باليني نيز گسترش پيدا كرد، به طوري كه امروزه در تصميمگيريهاي درماني، انتخاب مداخلات مناسب و ارزشيابي اثر بخشي مداخلات به كار ميرود (عصار رودي، 1390).
هر چند چالش اصلي بهداشت عمومي در قرن بيستم، افزايش اميد به زندگي بود، در قرن بيست و يكم «زندگي با كيفيت بهتر» مهمترين دغدغه در اين حوزه است. هدف از زندگي فقط داشتن عمر طولاني و زنده بودن نيست، بلكه نوع و كيفيت زندگي نيز مهم ميباشد (جديدي و همكاران، 1390).
در سالهاي اخير، كيفيت زندگي به عنوان شاخص مهمي براي ارزيابي سلامت فردي، تصميمگيري و قضاوت در مورد سلامت كلي جامعه و يافتن مشكلات اصلي در ابعاد گوناگون زندگي افراد در پژوهشهاي پزشكي مطرح شده است (نوريان وهمكاران، 2005).
عوامل مؤثر بر كيفيت زندگي كاري
ويژگيهاي فردي و زمينهاي بر كيفيت زندگي تأثير ميگذارند. براي مثال: در بسياري از ابعاد كيفيت زندگي، از جمله عملكرد جسمي مؤثر است. عوامل ديگر چون وضعيت تأهل. ارتباطات اجتماعي، وضعيت اقتصادي جو سياسي شرايط و امكانات زندگي، عوامل محيطي و فرهنگي نيز بر كيفيت زندگي افراد تا گذار هستند (عليپور، 1389).
سازمان هاي عصر حاضر با نگاه راهبردي به صنايع استاني آن را به عنوان دارايي هوشمند و ارزشمند در نظر دارند و بيش از پيش به ارتقاء كيفيت زندگي و رضايت شغلي كاركنان توجه ميكنند. در جامعه امروز بهبود زندگي كاري به صورت يكي از مهم ترين اهداف سازمان درآمده و به يك موضوع اجتماعي عمده در سراسر جهان مبدل شده است (جزایری و پرداختچی، 1386).
مفهوم كيفيت زندگي كاري
كيفيت زندگي كاري يكي از متغيرهايي است كه اخيراً به لحاظ اهميت، مورد توجه بسياري از مديران كه در صدد ارتقاي كيفيت منابع انساني خود هستند قرار گرفته است. كيفيت زندگي كاري مسألهاي پيچيده و مركب از متغيرهاي محيط كاري است و فراورده ارزيابي كلي شخص از شغلش ميباشد. گرچه هيچ تعريف رسمي از كيفيت زندگي كاري وجود ندارد اما روانشناسان، صنعت و دانشمندان مديريت آن را به عنوان سازهاي درنظر گرفتهاند كه به رفاه34 كاركنان مربوط ميشود و تمركز آن فراتر از رضايت شغلي است. اين سازه اثر مكان كار بر رضايت از كار، رضايت در حيطههاي زندگي غير كاري، رضايت از زندگي كلي35، خوشحالي شخصي36، و رفاه ذهني37 را در بر ميگيرد. ادگار و بودين38 (2003) كيفيت زندگي كاري را مجموعه شرايط واقعي كار در سازمان ميدانند و معتقدند كيفيت زندگي كار ينگرش و احساس كاركنان از كار خود را به صورت خاص نشان ميدهد و مشتمل بر جنبه وسيعي از محيط كاري است كه بر يادگيري و سلامت كاركنان تأثير ميگذارد. كيفيت زندگي كار ي پرستاران تحت تأثر عوامل اجتماعي، اجرايي، مديريتي و شرايط خاص فرهنگي قرار دارد. و پيشرفت و ارتقا آن انگاره مديران و كاركنان را به يكسان در برميگيرد.
ارتقاي كيفيت زندگي كاري پرسنل و پزشكان يكي از عوامل مهم جهت اطمينان از پايداري سيستم بهداشتي معرفي شده است. در هر سازماني كيفيت زندگي كاري بالا براي جذب و حفظ كاركنان اساسي است. از آنجا كه زندگي كاري روي احساس فرد درباره مطلوبيت مكان كاري و آنچه در آن است پايهگذاري ميشود و مربوط به تجربه جاري فرد در حيطههاي كاري است. از اين ديدگاه بررسي كيفيت زندگي كاري كه احساس فرد سازماني را بيان ميدارد حايز اهميت فراواني است زيرا ميتواند در كليه سطوح بر كيفيت مراقبت پرستاري تأثير گذارد (دهقان ميري و ديگران، 1387).
امروزه بهبود كيفيت زندگي به صورت هدف درآمده و مردم خواستار بهبود كيفيت زندگي هستند. از اين رو دولتها در برابر جهان روز به روز بيشتر به بهبود كيفيت زندگي مردم توجه دارند (شبان و همكاران، 1383).
محققان معتقدند كه بررسي كيفيت زندگي و تلاش در راه اعتلاي آن نقش بسزايي در سلامت، زندگي فردي و اجتماعي افراد دارد (دهقان جعفري و حاج باقري، 1385).
كيفيت زندگي
مطابق تعريف سازمان بهداشت جهاني، كيفيت زندگي عبارت است از درك افراد از وضعيت زندگي در قالب فرهنگ و ارزشهاي حاكم بر جامعه و در راستاي اهداف، استانداردها، انتظارات و علايق فرد. كيفيت زندگي به عنوان شاخص سلامت عمومي و بهداشت فردي تلقي ميشود به طور كلي كيفيت زندگي عبارت است از ميزان و درجه لذت فرد از امكانات مهم زندگي خود كه هدف نهايي آن، اين است كه افراد را قادر سازد تا زندگي با كيفيت بالا، معنادار و لذت بخشي را تجربه كنند (عصار رودي و همكاران؛ 1390).
اگرچه در بعضي از متون كيفيت زندگي كاري و خشنودي شغلي به عنوان مفاهيمي مترادف در نظر گرفته شدهاند؛ ليكن بسياري از صاحبنظران علم مديريت و روانشناسان صنعتي اعتقاد دارند كه، كيفيت زندگي كاري و خشنودي شغلي از نظر مفهوم متفاوت هستند (ساعدي و همكاران، 1389).
مفهوم كيفيت زندگي كاري با جنبه مهمي از مسئوليت اجتماعي سرو كار دارد. زيرا آنچه براي افراد در محيط كار حادث ميشود ممكن است روي جنبههاي زندگي غير كاري آنها اثر بگذارد (خاني، علي؛ 1386).
اگر افراد بتوانند صنايع خود را تجهيز كرده و در حفظ سلامت خود به طور فعال مشاركت كنند. ممكن است از انتظارات زندگي خود فراتر رفته و به طور قابل توجهي كيفيت زندگي و سلامت خود را بهبود بخشد (نارويي، 1386).
مفهوم كيفيت زندگي ريشه در خلقت انسان دارد. حدود 2500 سال قبل فيلسوف يوناني به نام آريستوتل در كتاب اخلاق خود زندگي خوب39 را موهبتي از طرف خدا دانست و معتقد بود كه يك زندگي خوب، زماني به دست ميآيد كه فرد با پرهيزگاري، تقوي و پاكي روح زندگي كند و به نحوي مطلوب با ديگران ارتباط داشته باشد (تئوفايندسن و فانتوني، 2010)40.
كيفيت زندگي مفهومي است كه سلامت وعملكرد، حالات اجتماعي- اقتصادي جنبههاي عاطفي و معنوي و خانواده را در بر ميگيرد (حبيب زاده و همكاران، 1388).
دانشمندان و نظريه پردازان توسعه سازماني از ديدگاههاي مختلفي به مفهوم «كيفيت زندگي كاري» پرداختهاند كه در اين بخش به اين ديدگاهها پرداخته ميشود.
1- كيفيت زندگي كاري در عكسالعمل كاركنان نسبت به رضايت شغلي و سلامت روحي آنان تبلور مييابد (كامينگز41، 1375). نگرش به تعريف كيفيت زندگي كاري و بازتابهاي شخصي آن، تجربه كاري و چگونگي بهبود كار در راستاي رفع نياز فرد از اولويت خاصي برخوردار است. در مقوله مشخصههاي كيفيت زندگي كاري و در انطباق آن با عكسالعملهاي فردي كاركنان، موارد اساسي زير شايان مطالعه است:
پرداخت كافي و مناسب: با توجه به ساير پرداختهاي جبراني براي حفظ استاندارد زندگي كاري قابل قبول، مخصوصاً در مقايسه با ساير كارها، چه مقدار پرداخت و مزايا كفايت ميكند؟
محيط ايمن و سالم: محيط فيزيكي و روحي كار چيست؟ آيا شرايط كاري به طور ناروايي خطرآفرين است؟ چه شرايط روحي و جسمي بر سلامتي، راحتي و فساد اداري كاركنان در حين انجام كارشان مؤثر است؟
گسترش ظرفيتهاي انساني: كارها تا چه حد ساده و تجزيه شدهاند و كنترلها چقدر سخت گيرانه است؟ كار تا چه حد كاركنان را قادر ميكند كه مهارت و دانش خود را بهبود بخشيده از آنها استفاده كنند و كاري را انجام دهند كه برايشان معنيدار و مهم باشد.
رشد و امنيت: انجام وظايف محوله تا چه حد در حفظ رشد ظرفيت اشخاص مؤثر است؟ چگونه ميتوان دانش و مهارت تازه براي انجام وظايفي كه بعداً به كاركنان واگذار ميشود به دست آورد؟ چه امكاناتي براي افزايش كارايي و بهرهوري در جهت و براي پيشرفت فرد در مسير سازماني مربوط و به رسميت شناختن وي با توجه به پيچيدگي ساختاري و تمركز از طرف هم قطاران و ساير اعضاء وجود دارد؟
در تعريف ديگر از كيفيت زندگي كاري، آن را “ميزان توانايي كاركنان در ارضاي نيازهاي مهم شخصي با استفاده از تجربياتي كه در سازمان كسب كردهاند” ميداند در اين تعريف به شدت بر ايجاد محيطي كه منجر به ارضاي نياز افراد شود تأكيد شده است. موضوع بهبود وضعيت زندگي در دهه 70 (1979- 1970) كه نرخ تورم و ركود اقتصادي در حال افزايش بود مورد توجه خاص قرار گرفت. اين توجه تا حدودي تعجبآور بود زيرا معمولاً
