
کشورهای در حال توسعه محسوب و تجارت اغلب آنها محدود است، این کشورها عموماً دارای مشکلات سیاسی هستند و حضور بلندمدت در آنها نیاز به تقویت همکاریهای بینالمللی دارد.
• محصولات پتروشیمی به بازارهای آسیایی و اروپایی صادر میشوند که عموماً بازارهای جدیدی برای ایران هستند.
• محصولات صنعتی، کشاورزی، خدمات عموماً به بازارهای طبیعی ایران صادر میشوند و ایران سهم بالایی در بازارهای جهانی آنها ندارد.
• رشد ارزش صادراتی آهن، فولاد و محصولات شیمیایی در سطح جهانی، عامل مؤثری در جهت توسعه صادرات غیرنفتی کشور بوده است.
• اقدامات انجام شده در برنامههای سوم و چهارم به تأسیس نهادهای لازم برای توسعه صادرات منجر شده است (صندوق ضمانت صادرات، بانک توسعه صادرات، سازمان توسعه تجارت و …).
• در طی برنامههای اول و دوم، اجرای مجموعهای از سیاستها در جهت آزاد سازی و کاهش مقررات و بوروکراسی توانسته است محدودیتهای داخلی صادرات را رفع نمایند. محوریت سیاستهای برنامۀ سوم و چهارم در توسعۀ صادرات مبتنی بر سیاستهای تجاری استراتژیک بوده است. در این دو برنامه، سیاست اصلی حمایت از صادرکنندگان و نیز تأسیس نهادهای جدید صادرات بخوبی دنبال شده است.
• روند سالهای گذشته نشان میدهد که ایران در حال از دست دادن بازارهای سنتی و یافتن بازارهای جدید در جهان میباشد.
• افزایش قیمت انرژی باعث افزایش سهم پتروشیمی و کالاهای صنعتی در صادرات غیرنفتی ایران گردیده است. بدیهی است بدلیل وجود مزیت نسبی تولید صادرات محصولات انرژی بر و وابسته به نفت در ایران تقویت حضور ایران در بازارهای جدید و تمرکز در آنها همراه با تقویت فعالیتهای بازاریابی و تعاملات سیاسی توسط دولت ضروری است.
• کاهش متوسط ارزش هر تن کالای صادراتی طی دو دهۀ اخیر روندی نگران کننده است که بخشی از آن ناشی از رقابتی شدن بازارها و روند نزولی قیمتهای بین المللی است.
• صادرات خدمات فنی و مهندسی از قابلیتهای لازم در کشور برخوردار است که روند مناسبی را نیز طی دهۀ گذشته طی نموده است. امّا جوان بودن این فعالیت و تفاوتهای ماهوی آن با صادرات کالا قابل توجه است. این فعالیت کاملاً متکی به روابط سیاسی کشور با سایر کشورهاست که در صورت تقویت تحریمهای سیاسی به سرعت بازار خویش را از دست خواهند داد.
• فاصلۀ زیاد بین نرخ تورم داخلی (15 درصد در سال 1385) و جهانی (3/2 درصد کشورهای پیشرفته و 3/5 سایر کشورها) باعث کاهش قدرت رقابت صادرکنندگان ایرانی میشود که در صورت تثبیت نرخ ارز تهدیدی جدی برای صادرات خواهد بود.
• اجرای سیاستهای اصل 44 میتواند فرصتهای جدیدی برای بخش خصوصی در صادرات بوجود آورد. هرچند که احتمال تأثیرگذاری آن در کوتاه مدت بسیار اندک است (سازمان توسعه تجارت ایران:1386).
2 – 37 فرش ایران
انسان بر اثر نیاز از دیرباز در اندیشه آن بود که زیراندازی مناسب و پوششی درخور برای خود آماده سازد که هم او را از گزند باد و باران مصون دارد و هم بستری نرم برایش فراهم آورد و عایقی در برابر گرما و سرما باشد. آشیانه پرندگان و ساقههای در هم تنیده گیاهان یکی از الگوهایی بود که انسان را به سوی بافتهها سوق میداد. انسان نخستین در طي قرنها به روش درهم تنيدن الياف گياهي و پوست درختان، به صنايعي نظير سبد بافي آشنا شده بود، و اكنون با بهرهگيري از پشم حيواناتي كه قابليت زيست در جوامع اوليه را داشتند، ميتوانست زير اندازهايي نه چندان نرم ارايه دهد.
زنان از جمله كساني بودند كه از آغاز در اين فن کوشش بسیار داشتند و به بافت دست بافتهاي پوششی و زیراندازی و روپوش حيوانات و كيسه حمل مواد دست مییازیدند.
زيراندازهاي نخستین متشكل از پوست نرم حيوانات و الياف نرم گياهي و بوريا بود اما به دلیل گسترش جوامع اجتماعي و کاهش شكار، نياز به توليد بيشتر زيراندازهاي دست بافته روز به روز بیشتر شد و بافت اين گونه زيراندازها تكامل يافت.
کاوشهای باستانشناسي نشان ميدهد استفاده از بورياهاي بافته شده از نيهاي منطقه میان رودان، از هزاره چهارم و پنجم متداول بوده و بافت گليم تا سده پانزده قبل از ميلاد، به مرحله بالايي از تكامل رسيده است.
کهنترين دستبافتهای كه باستانشناسان به آن دست يافتهاند، قاليچهاي است كه به علت دستيابي به آن در گور يخ زده يكي از فرمانروايان سكايي در دره پازيريك در سیبری، به نام قاليچه پازيريك ناميده شده است. اين فرش كه به عنوان پوشش اسب به كار ميرفته هم اکنون در موزه ارمیتاژ لنینگراد نگهداری میشود و صاحب نظران با توجه به نقشهاي روي اين قالي كه شبيه نقوش اصيل هخامنشي است آن را ايراني ميدانند و بر این باورند كه فرش پازیریک از دست بافتهاي مادها و پارتها (خراسان بزرگ قديم) است.
رنگهاي مورد استفاده در اين قالي قرمز اخرايي، زرد، سبز كمرنگ و نارنجي است. تشابه نقوش سواران و مردان پياده كه در كنار اسبان خود راه ميپيمايند، و جانواران بالدار در اين قالي با نقوش تخت جمشيد، درستی نظر اين پژوهشگران را قويتر ميسازد. صاحبنظران همچنين معتقدند بافت قاليچهاي با چنين ويژگيها، مستلزم دارا بودن پشتوانهاي فرهنگي و هنري در ارتباط با بافت فرش، کمینه براي چندين قرن خواهد بود و مبين اين نكته است كه در سدههای متمادي، پیش از بافت فرش معروف پازيريك، اين حرفه در فلات ايران رواج داشته و ايرانيان به رمز آن پيبرده بودند.
گفتار مورخان نيز، حاكي از تاييد همين نكته است. به طوري كه گزنفون مورخ يوناني در كتاب خود موسوم به «سيرت كوروش» ميگويد: «ايرانيان براي اينكه بسترشان نرم باشد، قاليچه زير بستر خود ميگستردند».
اين عبارت نشان دهنده آن است كه قاليبافي در اين زمان عموميت داشته و در زندگي روزمره جايگاه خود را يافته و از ملزومات زندگي به شمار ميآمده است.
گرچه از دوران ساسانيان نمونه مشخصي موجود نيست، اما آن چنان كه از قراین پيدا است، فرش ايران در دوران ساساني، از شهرت و اعتبار جهاني برخوردار بوده است. چنان كه سالنامه چيني سوئي سو (sui-su) در اين دوران از فرش پشمي ايران به عنوان كالاي وارداتي به چين نام ميبرد. در ادبيات فارسي نيز، بارها فرش معروف “بهارستان” متعلق به خسروپرويز پادشاه ساساني ياد شده است. اوصافی که از فرش بزرگ بهارستان آمده است، نشانههايي از توان و برتري هنرمندان ايراني و پيشتازي آنان در هنر فرش بافي است.
با ظهور دين اسلام و فروپاشي نظام پرشكوه ساسانيان، هنر فرشبافي كه پيشتر توسط اشراف حمايت ميشد دچار ركود شد و در پی آن ظهور سلسلههاي مختلف و عدم ثبات سياسي در قلمرو پهناور ايران، توان رشد و نمورا از آن بازستاند. به ویژه آن كه اعراب به تجملات زندگي توجهي نداشتند، و كاخهاي رفيع براي در ميان گرفتن آنان كه به زندگي در صحرا و بيابان و آسمان پرستاره و چادرهاي حصيري خو گرفته بودند، توان فرسا مينمود، و به منظور مبارزه با شرك و بتپرستي نقش پردازي از انسان و حيوان را مكروه ميدانست.
با پراكنده شدن هنرمندان در شهرهاي دور و نزديك، هنر فرشبافي بينمودي آشكار، به بقاي خود ادامه داد، اما اين روند ديري نپاييد و خلفاي بيناميه و بنيعباس برخلاف خلفاي گذشته، در تقليد از شاهان گذشته، به اين هنر توجه كردند و موجبات شكوفايي اين هنر را پديد آوردند. ذكر دويست خانه قالي در تاريخ بيهقي متعلق به نيمه اول قرن پنجم هجري در شرح هداياي ارسالي از خراسان توسط عليبن عيسي براي هارون الرشيد، خود گواهي براين نكته است و اخبار و شواهدي كه مورخان و جغرافي نگاران اسلامي از اين و آن در كتب خود درج كردهاند، خود دليل غير قابل انكاري از وجود فرهنگ پيشرفته قاليبافي ايران است.
مولف «حدودالعالم» كه در تاريخ 812 م آن را به رشته تحرير درآورده به قاليبافي فارس اشارت دارد، و يك قرن بعد مقدسي به وجود قاليهاي سجادهاي در اراضي مرتفع قائنات، اعتراف ميكند.
ياقوت حموي (1179 ميلادي، قرن ششم هجري) از وجود قاليبافي آذربايجان خبر ميدهد، و ابنبطوطه جهانگرد عرب (1304 ـ 1378ميلادي) در راه خود از خورموسي در خليج فارس به اصفهان، هنگام بازديد از ايذه در منطقه بختياري از فرش سبز رنگي از در جلو وي گسترانيدند ياد ميكند.
ادبيات فارسي نيز از اين نشانهها خالي نيست. خاقاني شرواني شهرت قاليهاي مرندي را در قرن ششم چنين بازگو ميكند:
چون مرا سندس است و استبرق شايد ارقالي مرندي نيست
یورش قوم مغول آنچه را كه دستاورد پادشاهان گذشته بود، نابود ساخت. آنان مرداني جنگجو بودند كه دنيا را برپشت اسبانشان فتح كرده بودند و در مصافشان با دشمنان، زنانشان را همراه نميبردند، و قالي كه زاده دستان هنرمند زنان است، با حمله آنان، نه تنها به ايران راه پيدا نكرد، بلكه باعث شد تا كارگاههاي كوچك بافت قالي نيز ازبین رفته و طراحان و نقاشان به نقاط دوردست و روستاهاي دور افتاده بگريزند.
مغولها گرچه سرزمين ايران را فتح كردند، اما به سرعت مقهور فرهنگ غني ايرانيان شده و به آن تن دادند. جانشينان مغولان با برخورداري از اين فرهنگ، رفتهرفته به ترميم خرابيها همت گماشتند و هنرمندان را بزرگ داشته اكرام كردند و موجبات پيشرفته زمينههاي هنري را فراهم آوردند. در اخبار آمده است كه غازان خان اولين ايلخاني بود كه به دين اسلام گروید و فرشهایی برای آرامگاه خالد ابن ولید سردار صدر اسلام به دمشق گسیل داشت. وي براي تزيين صحن کاخهای خود نيز قاليهايي از خطه فارس را فراهم آورد.
جانشينان تيموريان برخلاف اعقابشان افرادي هنر دوست و هنرپرور بودند و بعضيشان در برخي از رشتههاي هنر دست داشتند. آنان با بزرگداشت نقاشان و هنرمنداني چون بهزاد هراتي و ايجاد كانونهاي هنري در اعتلاي اين هنر گامهاي موثري برداشتند. نقاشيهايي كه از دوره تيموري باقي مانده نشان دهنده علاقه شاهان تيموري به هنر فرشبافي است.
دوران صفوي عصر درخشان و پرشکوه احياي هنر در تمام زمينههاست. نمونههاي ارزنده موجود در موزههاي مشهور جهان همچون قالي مشهور اردبيل كه جهت مقبره شيخ صفي الدين اردبيلي جد بزرگ صفويان بافته شده و اكنون در موزه ويكتوريا و آلبرت نگهداری میشود، حاصل كارگاههاي قاليبافي شاهي در اين دوران بودهاند. حمايت شاهان صفوي و ابراز علاقه آنان به اين حرفه سبب شد تا صنعت فرشبافی از درجه يك پيشه و حرفه روستايي تا مقام يكي از هنرهاي زيبا ارتقا يابد. شاه عباس در اين مهم سهم به سزايی داشت، زيرا وي با تاسيس كارگاه قاليبافي در جوار کاخهای سلطنتي خود بين چهل ستون تا ميدان شاه، بافندگان را مستقيماً زير نظر داشت تا از كيفيت بافت و ظرافت آنها مطمئن شود. يادداشتهاي گردشگرانی چون تاورنيه، شاردن و رابرت شرلي تاييدي براين گفتار است.
ايجاد روابط تجاري با كشورهاي اروپايي و ورود جهانگردان، گردشگران و سفرا به ايران، زمينه گسترش روابط فرهنگي، تجاري را با ديگر كشورها فراهم ساخت و استقبال از قاليهاي نفيس ايراني در اروپا براهميت دستبافته ها و رونق سفارشها افزود.
از اين زمان كاشان به واسطه مرغوبيت و ظرافت قاليهاي توليدي خود پذيراي سفارشات بسيار شد و توليد فرشهاي زربفت كه حاصل بافت با نخهاي طلا و نقره بود، بنا به سفارش دربار لهستان بر رونق آن شهر افزود. اين فرشها كه بعدها به فرشهاي لهستاني يا پولونزی Polonaisa معروف شدند، يادگارهاي اين دورانند و اكنون مايه فخر و مباهات موزههاي مالك آنند.
شاه عباس با گردآوردن بهترين نقاشان و طراحان و بافندگان از سراسر كشور و تجمع آنها در كارگاههاي سلطنتي، شاهكارهاي بيمانندی را در هنر فرشبافي سبب شد و نقشهاي قالي با الهام از نقوش نگارگری و تذهيب توسط هنرمندان دگرگون شد. با انقراض صفويان افول هنر فرشبافي نيز آغاز شد. تاخت و تاز افغانها در ایران، همه چيز را به ناگهان از بين برد و خاطره دردناك حمله مغولان را در اذهان همگان زنده كرد.
نادرشاه جهت حفظ انسجام و يك پارچگي كشور فرصت آن را نيافت تا به مسایل هنري بپردازد اما دوباره و رفته رفته با حفظ امنيت و آرامش ايجاد شده در سايه شجاعت و دلاوري ايرانيان، هنري كه در خفا به حياتش ادامه ميداد در دوره
