
است تا جایی که گفتهاند «انسان از یک پیمانه غـذا ، که از آن اوست، بیشتر لذت میبرد تا از نه پیمانه که از آن دیگران باشد» (همان). همچنین در سـفر تکوین آمده است: «و اینک برگ زیتون تازه در منقار وي (کبوتر) است (سفر تکوین، 11 : 8 همان، 53)، «کبوتر بـه حضور ذات قدوس متبارك چنین عرض کرد: اي پروردگار عالم، بهتر آن است کـه غذاي من مانند زیتون تلخ باشد، لکن از دست تو برسد، تا آنکه همچون عسل شیرین باشد و از دست انسان ترکیب یافته از گوشت و خون واصل گردد»(کهن، 1382: 204 همان، 54).
2-3-2-2-1 کار در ادبیات تلمود
جایگاه و شأن عالی کار و زحمت در سراسر ادبیات تلمود ستوده شده است و از کار در دیـن یهـود تحت عناوین مختلفی تعبیر شده است. از جمله: 1. عبادت: «خداوند میفرماید: و اگر شما به خاطر اشتغال به امور جماعـت و خدمت بـه همنوعان از تحصیل تورات و انجام بعضی از فرایض بازماندید، من به حساب شما پاداش شایستهاي میگذارم . چنانکه گویی تورات را تحصیل کرده و فرامین آن را انجام داده اید»(آووت، 2:2 همان، 53).
2. بازدارنده از گناه و فسق و فجور: «تحصیل تورات زمانی خوب و با ارزش است کـه بـا ادب، تربیـت، کسب و کار همراه باشد؛ زیرا زحمتی که انسان در راه آن متحمل میشود، موجب میگردد کـه ارتکاب گناه را فراموش کند»(میشنا آووت، 2 :2 همان، 53).
“بیکاري انسان را به فسق و فجور میکشاند و نیز باعث اختلال عقل او میشود»(میشنا کتوبوت، 5:5 همان،54).
3. هم سنگ انجام تمام فرامین تورات: «اگر انسان دو بند از قوانین دینی را در صبح و دو بند دیگر را در شام فراگیرد، و سراسر روز به کار و پیشه خود مشغول باشد، گویی تمام فـرامین تورات را به نحو کامل انجام داده است»(کهن، 210:1382 همان، 54).
4. وسیلۀ کسب عزت و افتخار: «عالی است مقام کار که به کارگران عزت و افتخار میبخشد.”(همان: 211).
2-4 جامعهشناسی کار
2-4-1 تعریف جامعهشناسی کار
جامعهشناسی کار، دانشی است که جنبههای مختلف حیات اجتماعی قشر زحمتکش جامعه را مورد مطالعه قرار میدهد. موضوع آن مطالعه و شناخت پدیدهها و وقایع اجتماعی و روشهای فعل و انفعال کارگران در جامعه است. مطالعه جامعهشناسی کار، در مبحث مطالعه روابط کار از آن جهت ضروری است که اولا جامعه صنعتی در آغاز پیدایش خود قشر مزدبگیر را ایجاد کرد و ثانیا کار برای فرد ایجاد درآمد میکند( ظهوری: 50و55)
جامعهشناسی از علومی است که با وجود سابقهی طولانی، تنها مدت کوتاهی است که به صورت مستقل مطرح شده است. درهمین زمان کوتاه زمینههای بررسی متعدد حساس و پیچیدهای در آن مطرح شده و بهترین روشها و فنون و ابزار تحقیق برای آن ابداع گردیده است. بویژه تحقیقات جامعهشناسی در زمینه فعالیتهای انسان و جنبههای مختلف جامعهی صنعتی بسیار تازگی دارد؛ زیرا در عصر جدید پدیده کار صنعتی در اغلب جوامع بشری به صورتی بدیع گسترش یافته است .
جامعهشناسی کار بررسی و مطالعهی گروههای انسانی است که از نظر ابعاد و وظایف متفاوتند و برای اجرای کار معین و مشترکی گرد هم آمدهاند. مسائل مربوط به کار و روابط بیرونی این فعالیتها و همچنین روابط درونی افرادی که این گروهها را تشکیل میدهند، همگی در قلمرو جامعهشناسی کار قرار دارد؛ لیکن چون ماهیت کار بسیار پیچیده و متنوع است و جنبههای مختلف فنی، روانشناسی، اقتصادی و اجتماعی آن کاملا به یکدیگر مرتبط و وابستهاند، هیچ گونه تعریف از جامعهشناسی کار وافی به مقصود نخواهد بود.
جامعهشناسی کار برخلاف علوم دیگر حدومرز کاملا مشخص ودقیقی ندارد؛ لیکن میتوان برای ایجاد وحدت بین جنبههای مختلف آن کوشید. دامنه جامعهشناسی کار بسیار گسترده است، زیرا این دانش نه تنها شامل جامعهشناسی صنعتی است، بلکه بررسی واحدهای اجتماعی درکارهای غیرصنعتی، مانند گروههای کار اداری و بازرگانی و کشاورزی را نیز در برمیگیرد( توسلی: 1375، 6).
2-4-2 کار به مثابه یک ارزش
ارزش، محتوای فرهنگ جامعه است. یکی از این محتواها کار است. کار به عنوان یک ارزش نشانگر اهمیت جامعه برای زنده ماندن است. ترکیب ارزش و کار، فرهنگ کار را بوجود میآورد. در چنین موقعیتهایی است که مثلا جامعه پیوریتنی بوجود میآید که کار را عبادت میداند و یا اسلام که تاکید فراوانی بر امرار معاش از طریق کار دارد. کار را میتوان دخالت فعال ذهن در امور عینی تلقی کرد، بدین معنا که فرد از طریق فعالیتهای ذهنی و یدی به خلق فایده اقدام میکند. وقتی صحبت از کار میشود، طبعا اوقات فراغت نیز در ذهن تداعی میشود. بعضی اعتقاد به نظریه تکقطبی ( ادغام کار و اوقات فراغت) و یا دو یا چندقطبی( تفکیک کار و اوقات فراغت) دارند. ولی ضمن پذیرش نظریه چندقطبی میتوان ارتباطی بین آنها قائل شد و اوقات فراغت را زمان تقویت و تکمیل برای زمان کار دانست. هر چند در این زمینه هم دیدگاهها متفاوت است، زمانی کار را مخصوص بردگان میدانند و روزگاری همانند کالونیستها اوقات فراغت را محکوم مینمایند( ربانی، 1387: مقدمه).
به طور کلی کار به عنوان یک ارزش فصل ممیز انسان از حیوانات است. درست است که حیوانات نیز ابزارساز، ناطق و فکور هستند، ولی آنچه موجب تفاوت انسان و حیوان میشود، فرهنگ است. حیوان فرهنگ ندارد حتی تدبیر غریزه نیز ندارد ولی این انسان است که فرهنگ و تدبیر غریزه دارد و این ویژگی در پرتو کار تلاش اوست. از این روست که کار تمدنساز است و عامل پیشرفت انسانها میگردد. در اینجا منشاء کار غریزه نیست، بلکه تفکر و فرهنگ است( ربانی ، 1387: 10).
کار از نظر خصوصیات ظاهری و توصیفات زبانشناختی، سازهای اجتماعی است. از دیدگاه جامعهشناسی، کار یک کنش و یک فرایند است که به شدت از بافت اجتماعی- فرهنگی جامعه متأثر است. از نظر تاریخی برای نخستین بار کارل مارکس اقتصاددان و جامعهشناس آلمانی کار را در معنای اجتماعیاش مطرح کرد. به نظر وی کار کنشی است که بین انسان و طبیعت برقرار میشود و انسان در جریان تغییر طبیعت خود، تغییر میکند( حاجیزاده میمندی، 1378).
مارکس اعتقاد داشت که انسان میتواند جوامعی به وجود آورد که به طور فزایندهای بهتر و مطلوبتر باشد. به نظر او بهترین گواه بر این ادعا، تسلط فزایندهای است که انسان در طول تاریخ بر طبیعت و جهان مادی به دست آورده است.ترقی و پیشرفت انسان خاصه در توانایی او در امر تولید ابزار زندگی برای جامعهای مشهود است که در حال گسترش میباشد. به طور مثال در مقایسه با جوامع قبیلهای نخستین ملتهای جدیدی که ابزارهای پیشرفته و دانش فنی در دست دارند، حوایج مردم را با توانایی به مراتب بیشتر دفع میکنند. در حقیقت جوامع جدید به طور فزایندهای قادر به تولید آن اندازه کالا هستند که با آن بتوانند مازاد ثروت عظیمی را انباشته کنند، مازادی که به راحتی بیش از رفع حوایج اصلی به کار میآید. به نظر مارکس کار مولد است که در شرایط مناسب، فعالیت آرمانی انسان را تشکیل میدهد نه فراغت از کار. در حقیقت خلاقیت و توانایی انسان در تولید چیزهای باارزش است که اساس سرشت او را تشکیل میدهد و او را به طور عمده از دیگر جانداران متمایز میسازد. از نظر مارکس خصیصه اجتماعی کار به طور کامل با طبیعت اجتماعی انسان یعنی “سرشت اشتراکی” او مطابقت دارد و این خصیصه گواهی است برای این ادعا که انسانها موجوداتی منفرد و مجزا هستند( گرب، 1371: 1، 3 31).
نکته اساسی نظریات مارکس این است که نوع بشر از انواع سایر حیوانات متمایز است نه فقط به علت آگاهی بلکه به این دلیل که فقط انسان قادر است وسایل و ابزار لازم را برای زیست خود تولید کند. این توان استثنایی و منحصر به فرد بشر باعث میشود تا بتواند استعدادهای بالقوه و واقعی خود را به عنوان انسان تشخیص دهد( گرینت، 1385: 139).
2-4-3 از خود بیگانگی
بشر به کمک اندیشه و کار جسمانی سعی در ایجاد همسازی بین خود و محیط نموده و همواره کوشیده است تا مهر اندیشه خویش را بر چهره این جهان بزند و اثری از خود بر آن به جای گذارد که با این آثار به عنوان جلوههای فرهنگ مادی معنوی آشنا هستیم. کار از نظرهای مختلف بررسی شده است. در اقتصاد جنبههای مادی کار مورد تحقیق قرار گرفته است اما در واقع کارهای بشری منحصرا به اثرگذاری آن بر ماده نمیشود، بلکه آثار عمیق فکری و ذهنی را شامل میگردد که معادل فرهنگ معنوی اوست. به دیگر سخن، از این نظرگاه انسان با کار کردن معنای خود را میآفریند و ماهیت هر فرد عبارت است از ترکیب کردههای او در طی دوران عمر. کارل مارکس به نقش دوگانهی کار اشاره میکند و ضمن این که آن را مخلوق انسان معرفی مینماید، بر نقش خلاقیتی آن نیز تاکید نموده و معتقد است که اگر شرایط کار با شرایط طبیعی و بشری انسان همسازی نداشته باشد موجب از خودبیگانگی وی شده و او را از اصل بشریش دور میسازد. به نظر مارکس، کار، موقعی نقش سازندگی خود را از دست میدهد و به جای آن که کار را وسیله نیل به خویشتن انسانی خود قراردهند آن را در خدمت مصرف و تولید میگذارد که نتیجه این اشتباه همان از خودبیگانگی بشر میباشد. در واقع قرار گرفتن انسان درخدمت هدف های پست از نوع مالاندوزی و درآمد بیشتر او را به شیء تبدیل مینماید و چون این شیوه زندگی موافق طبع حقیقی انسان نیست، در نتیجه بشر نسبت به آفریده خویش (کالا) وسائل تولید، محیط تولید(اجتماع) و نسبت به خویش بیگانه میگردد.
2-5 دیدگاهها ومکاتب مربوط به کار
کار از نظر تایلور، طیف گسترده فعالیت از یک سوی و تفریح و لذت از سوی دیگر است؛ برای یونانیهای عهد باستان کار نفرین و لعنت به شمار میرفت. برای یهودیان جان کندن رنجآور بود و مسیحیان باستان کار را به منزله عقوبتی میدانستند که از جانب خداوند به دلیل گناه برای آنها نازل شده است. پس از رنسانس و اشاعه اصول اخلاقی پروتستان این تلقی تاریخی و قدیمی از کار به عنوان عقوبت و مجازات به مفهوم و معنای آرامش دهنده و تسکین بخش تبدیل شد( ربانی، 1387: 31).
مارکس تکامل تولید مادی را پایه هر زندگی اجتماعی و مبنای تاریخ واقعی محسوب مینماید. بر طبق نظریه وی، در بالاترین حد تکامل یک جامعه کمونیستی، کار از یک وسیله برای زندگی، به نخستین نیاز زندگی تبدیل میگردد. هاول عقیده دارد که هیچ دلیلی برای این باور که در انسان تمایلی ذاتی برای کار کردن وجود دارد در دست نیست. او با اشاره به ارزشهای حاکم بر جوامع عقیده دارد که جوامع فعلی برای کسانی که در اثر کار سخت و کوشش فردی موفقیت کسب مینماید، احترام و ارزش زیادی قائل است.
مازلو، هرزبرگ و مک کلهلند کار را به تامین نیازهای مادی و رضایت از کار را با تامین نیازهای معنوی مربوط میدانند. در این راستا، نیازها به رفتار نیرو میبخشد و به آن جهت میدهند. به این ترتیب افراد هرچه نیازشان ( مادی –معنوی) بیشترباشد، سختتر و بیشتر در زمینهای که آن نیازها را برآورد نماید، کار خواهند کرد.
لوپز کار را اساسیترین قسمت زندگی یک فرد میداند. به نظر او کار جنبهای از زندگی است که موقعیت اجتماعی او را مشخص کرده و او را نسبت به جامعه موظف مینماید.
به نظر پرودن اصل اساسی در اجتماع این است که نمره کار هر کس به خودش تعلق دارد( عراقی: 62) الوین تافلر مفهوم جدیدی از کار در “موج سوم” ارائه میکند. به نظر او در موج اول در طول دهها هزار سالی که تمدن با قدرت تمام حکمفرما بود جمعیت کره زمین به دو گروه تقسیم شد: بدوی و متمدن.
وقوع انقلاب صنعتی در قرن 18 میلادی ” موج دوم” را به راه انداخت و ضد تمدنی عجیب، قدرتمند و فوقالعاده پرانرژی خلق کرد. ویژگیهای وضعیت جهان امروز به نظر تافلر در تحولات فناوری بسیار سریع است که بدان موج سوم میگویند. در این موج وقتی نوجوانان بالغ میشوند و به بازار کار میآیند، عوامل تازهای بر شخصیت آنها اثر میگذارد. با هجوم موج سوم، کار نه تنها تکراریتر نمیشود، بلکه کمتر در این جهت پیش خواهد رفت. بعلاوه کار کمتر جزء جزء میشود و در مقایسه با گذشته افراد، بخش بزرگتری از امور را به عهده میگیرند. ساعات کار شناور
