
عاقلانه است که با صرف وقت کوتاهی ابتدا همه اوراق امتحان را بررسی کنید و این با نوع امتحان فرقی نمیکند. سوالات را باید به دقت خواند و توجه کرد که در سوال از شما چه خواسته شده است. امتحانات به طور کلی از دو نوع مشخص تشکیل میگردد: امتحانات انتخابی که به تستی معروف است و دوم امتحانات انشایی یا نوشتنی یا ذهنی. هر یک از دو نوع امتحان فوقالذکر دارای مزایا و محدودیتهایی است که با توجه به دوره تحصیلی، نوع و محتوای درس و هدف اصلی از امتحان متفاوت است (طوسی، 1373).
• انگیزش42: یک اصطلاح کلی است که بعضی اوقات به نیازها، خواستهها، تمایلات یا قوای درونی افراد اطلاق میشود. تعاریف زیادی برای انگیزش ارائه شده است که دو مورد از مشهورترین آنها، توسط بارون، روبرتسونو اسمت، ارائه شده است. بارون43(1991)، میگوید: انگیزش فرایندی درونی است که رفتار ما (به ویژه رفتارهای جهتدار) را فعال، هدایت و نگهداری میکند. روبرتسون و اسمت(1985)، اظهار میدارند انگیزش، مفهومی روانشناختی است که با نیرودهی و جهتدهی رفتار انسان مرتبط است(هایفور و وایدت44، 2002). نیرودهی، به این معنا است که انگیزش، رفتار را مقاوم ، نیرومند و سرشار از تلاش میکند و جهتدهی، یعنی رفتار به سمت رسیدن به یک هدف یا پیامد خاص معطوف است. انگیزش باعث جهتدهی پایدار و فزونی رفتار میشود (طوسی، 1373؛ به نقل از ابرسون و الوف45، 2004).
• مشخصههای انگیزش46: انگیزش، پاسخی است برای چرایی رفتار؛ اگر شما فردی را ببینید که در حال دویدن است، ممکن است متوجه شوید او یا برای رسیدن به چیزی میدود، یا میخواهد از چیزی دور شود؛ انگیزش، به آن دسته از فرایندهای درونی اشاره میکند که مستقیما” نمیتوان آن را مشاهده کرد؛ انگیزش، فعالکننده و انرژیزا است و فرد را برای انجام کار برمیانگیزد، بیشتر احتمال میرود که ورزشکاری که انگیزه دارد (در مقایسه با ورزشکار بیانگیزه)، در مسابقه پیروز شود؛ انگیزش، به رفتار جهت میدهد و باعث میشود ما برای رسیدن به هدف خود تمرکز کنیم؛ پاسخها به فرایندهای انگیزشی معمولا” آشکار هستند؛ انگیزش باعث پاسخ مشاهدهپذیر میشود؛ انگیزش، همیشه جهتدار است(طوسی، 1373؛ به نقل از محمود47، 2004). نیازهای سه گانه مک کللند: دیوید مک کللند سه عامل انگیزشی را در مورد نیازها پیشنهاد نمود که عبارتنداز:
– نیاز به کسب موفقیت: یعنی تلاش برای کسب هدف با توجه به برنامهها و استانداردهایی که موفقیت را تضمین مینماید. از نظر مک کللند، این نیاز سبب میشود که افراد به تعریف و تکذیب دیگران در انجام کار توجه نداشته و تنها پاداش موثر برای آنها تحقق اهداف و آرزوهایشان در خصوص انجام کار است.
– نیاز به کسب قدرت: یعنی کسب توانایی برای اعمال نفوذ بر دیگران و کنترل آنها میباشد این نیازها سبب میشود که افراد مسولیتهای دیگران را برعهده بگیرند، بر آنها اعمال نفوذ نمایند، در وضعیت رقابتی به انجام کار بپردازد و همواره در پی کسب شهرت، اعتبار و تشخیص هستند. این افراد بیش از آنکه به عملکرد موثر فرد توجه کنند به اعمال نفوذ بر دیگران توجه دارند. در مقایسه با نظریه مازلو صاحب نظران معتقدند که نیازها به قدرت، بین نیاز احترام و خودشکوفایی قرار دارد.
– نیاز به کسب دوستی و روابط: یعنی تمایل به کسب دوستی، حمایت دیگران و ایجاد روابط صمیمی با آنها. براساس این نیاز افراد تمایل دارند که مورد پذیرش دیگران واقع شوند و در شرایطی که تعاون حاکم است و روحیه همکاری و تفاهم وجود دارد به کار اشتغال داشته باشند. (سهگانههای انگیزش، 1389).
نظریهپردازان و محققان در تشریح انگیزش انسان، به دو مقوله کلی به نام انگیزش بیرونی و انگیزش درونی اشاره دارند. انگیزش بیرونی یعنی اینکه یک عامل خارجی فرد را به انجام دادن کارها ترغیب میکند. در مقابل انگیزش بیرونی، انگیزش درونی زمانی پدیدار میشود که شخصی از روی تمایل درونی، به انجام دادن کاری مبادرت میورزد؛ خواه آن کار ارزش خارجی داشته، خواه نداشته باشد. کسانی که با انگیزش درونی به انجام دادن فعالیت خاصی میپردازند، نیازی به ترغیب آنها در ادامه آن کار نیست، زیرا خود فعالانه مترصد فرصتی هستند تا آن را انجام دهند (اسپالدینگ، 1377). به عقیده گروهی از صاحبنظران اجزای تشکیل دهنده انگیزش عبارتانداز: جهت و مسیر رفتار فرد که او از میان نحوه عملهای مختلف انتخاب میکند؛ شدت و وسعت پاسخ و عکسالعمل فرد پس از انتخاب شیوه عمل مورد نظر؛ تداوم رفتار، یا مدت زمانی که شخص به رفتار منتخب خود ادامه میدهد (کوکلان، 1357). بیگز48(1978) معتقد است که انگیزه افراد در اتخاذ شیوههای مطالعه آنان موثر است. از نظر او کسی که انگیزه درونی دارد نسبت به کسی که صرفا” برای قبولی درس میخواند متفاوت است. وی از مطالعات خود به این نتیجه رسید که فرایند مطالعه، مدل پیچیدهای را میطلبد که تدابیر، راهبردها و نگرشهای منبعث از ارزشها را شامل میشود. همچنین انتویستل (1988) به سه نوع انگیزه در انجام یک تکلیف درسی اشاره نموده است: میل به موفقیت، ترس از شکست و علاقه شخصی. مورد سوم ترکیبی از دو نوع انگیزه دیگر برای یادگیری به منظور دستیابی به سطح بالاتری از درک و فهم مطالب است که فرد را به ایدههای جدید و نقد مطالب مورد مطالعه قادر میسازد. از جمله متغیرهای انگیزشی که رابطه آنها با مهارتهای مطالعه به تایید رسیده است، هدفمداری (ایمز و آرچر، 1988) و خودپنداری (گادزلا و ویلیامسون، 1984) است. برمبنای این یافتهها برخورداری از مهارتهای موثر در مطالعه به موفقیت تحصیلی و در نتیجه به رشد خودپنداره مثبت در شخص میانجامد، که این خود تحولی در برنامههای آموزشی به حساب میآید. همچنین هدفمداری، به عنوان یک منبع انگیزشی، یک عامل پیشبینیکننده معنیدار برای راهبردهای یادگیری تشخیص داده شده است. بعضی محققین هم متغیرهای انگیزشی و مهارتهای مطالعه را در رابطه با عملکرد تحصیلی مورد مطالعه قرار دادهاند (بحرانی، 1378؛ به نقل از بارنز، 1991). انگیزه در جریان مطالعه و یادگیری اولین قدم نیست. چون تا زمانی که فرد تمایل یا علاقهای به انجام مطالعه نداشته باشد نمیتواند برانگیخته شود. در مطالعه علاقه یکی از عوامل موثر است. دروس و مطالبی که مورد علاقه نباشند، انگیزهای برای مطالعه نخواهد بود و در نتیجه نه تنها مطالب دیرتر یاد گرفته میشود، بلکه زودتر هم فراموش میگردد. سوال این است که چگونه میتوان علاقه به چیزی را که تاکنون مورد علاقه نبوده است ، افزایش داد؟ در پاسخ به این سوال باید گفت، که همه علایق انسان، در اثر رشد به وجود آمده است. در واقع علاقه به موضوع، با مقدار اطلاعاتی که درباره آن داریم، نسبت مستقیم دارد. یعنی اینکه هر چه بیشتر درباره مطلبی اطلاعات کسب شود، علاقه به مطالعه آن بیشتر میشود. با توجه به مطالب مذکور، ایجاد علاقه اولین گام برای انگیزش به مطالعه است. مربیان و معلمان این علایق را به وسیله نشان دادن هدف یا نتیجه نهایی مطالعه و یادگیری هریک از دروس در یادگیرنده به وجود میآورند (دلجو،1381). برای شروع مطالعه، ابتدا بایستی خود را از جهات گوناگون آماده کرده زیرا حداکثر آمادگی، مقدمهای برای علاقمندی به مطالعه و یادگیری بهتر و یادگیری مطالب میباشد. منظوراز آمادگی، پیدایش تمام شرایطی است که شخص را قادر میسازد، تا با اطمینان به موفقیت و اعتماد بنفس، به تجربه خاصی بپردازد و این شرایط را میتوان به چهار دسته بدنی، ذهنی، اجتماعی، و روانی تقسیم کرد.
– آمادگی بدنی: به رشد و تکامل بدن، تندرستی و نداشتن نقصهای بدنی مربوط است. زیرا گاهی وجود بیماریهایی مانند، زخم معده، میگرن، سردرد، و نظایر آنها مانع خواندن و مطالعه فرد میشود و فرد تا به دست آوردن تندرستی کامل قادر به مطالعه نیست و انگیزه کافی برای مطالعه هم نداردبا وجود این، پیشرفت روزافزون علم پزشکی نشان می دهد که میتوان برخی از نقصها را از بین برد. و یا ابزاری را جایگزین آنها کرد. مثلا” برای جبران پیرگوشی میتوان از سمعک استفاده کرد و برای بهبود بینایی میتوان از عینک بهره برد (شعاری نژاد، 1378).
– آمادگی ذهنی: را میتوان از این خصایص دریافت: رشد گویایی سالم، قدرت تفسیر و تعبیر اشکال، توانایی درک همانندیها و ناهمانندیها میان کلمات، مهارت در تشخیص میان شکلهای کلمه، آشنایی با اجزا و عناصر صدا و اعداد و کلمات و … معمولا” آمادگی ذهنی را به سه وسیله آزمون هوشی، آزمون آمادگی و مشاهده معلم تعیین میکنند.
– آمادگی اجتماعی: به ماهیت و وسعت تجارب فرد بستگی دارد که میتوان آن را با تجزیه و تحلیل زمینه خانه و خانواده، محیط وسیع اجتماعی که او در آن تجربه اندوخته است و تربیت پیشین او تعیین کرد. بدین ترتیب که برای جذب و درک بهتر مطالب، بایستی محیط مناسب و دلپذیری را فراهم کرد، زیرا فعل و انفعالات یادگیری وابستگی زیادی به محیط اطراف و اطرافیان دارد.
– آمادگی روانی: به شکل پیچیدهای با رشد و تکامل بدنی، ذهنی و اجتماعی آمیخته است. خستگی ، بیقراری و بیتابی، کوتاهی زمان دقت، نداشتن تمرکز در مطالعه، واکنشهای منفی نسبت به خود و دیگران، عدم تقویت اراده، ضعف اعتماد به نفس، جدی نبودن در مطالعه، آشنا نبودن با روشهای صحیح مطالعه و نظایر آنها همگی نشانه نبودن آمادگی روانی در فرد میباشد. به همین جهت توجه و دقت به وضعیت روانی دانشآموزان و دانشجویان، اجرای برنامههای آموزشی و فرآیند یادگیری را آسانتر و مطلوبتر میکند (ناعمی، 1377).
6-2 روشهای مطالعه
مطالعه بیشتر و صرف وقت کمتر و برداشت مهمتر، احتیاج به آگاهی از روشهای صحیح مطالعه دارد. با مطالعه صحیح به تدریج آمادگی انتخاب نکات و مطالب قابل استفاده در فرد پیدا میشود و به فرد کمک میکند که حافظه را از مطالب غیرضروری انباشته نسازد. یادگیری و یادآوری به موقع، حاصل پرخوانی نیست بلکه مطالعه صحیح آن است که فرد را در یادگیری و یادآوری و جایگزینی مطالب در حافظه بلندمدت یاری کند. مطالعه بیشتر و موثرتر با به کارگرفتن روشهای صحیح مطالعه بدست میآید. هرچه بیشتر هم مطالعه شود روشهای بهتری در مطالعه به دست میآید و به منابع و کتابهای زیادتری دسترسی پیدا میشود. روشهای مطالعه با توجه به هدفی که هر فرد از مطالعه دارد و به تناسب موضوع و محتوا و نوع مطالب و کتابهای مورد مطالعه، مختلف است (رستمیپور، 1379) که در زیر به آنها اشاره میشود:
1-6-2 خواندن اجمالی49: فنون تشکیل دهنده روش مطالعه اجمالی عبارت است از سازمانبندی اولیه، تعیین هدف مطالعه، برآورد دشواری مطلب و زمان مطالعه، طرح سوال که در ذیل ارائه شده است: الف) سازمانبندی اولیه. پیش از مطالعه کتاب به طور کامل، به کشف قسمتهای اصلی کتاب که براساس آن مطالب کتاب سازمان یافتهاند و همچنین به کشف اندیشههای مهم کتاب بپردازید؛ ب) تعیین هدف مطالعه. معین کنید که هدف شما از مطالعه کتاب چیست و با چه دقتی می خواهید آن را بخوانید. با مشخص کردن هدف مطالعه خود، بهتر میتوانید روش مناسب مطالعه را برای رسیدن به آن هدف انتخاب کنید؛ ج) برآورد دشواری مطلب و زمان مطالعه. مقدار زمانی را که برای مطالعه کتاب در اختیار دارید و میزان دشواری کتاب را تخمین بزنید. یک تخمین واقعبینانه از زمانی که در اختیار دارید، با توجه به هدف شما از مطالعه کتاب و میزان دشواری مطلب، شما را در طرح یک برنامه مناسب و کنترل صحیح روش مطالعه کمک میکند؛ د) طرح سوال. سوالات شما درباره کتاب میتوانند کلی یا کاملا” مشخص باشند. طرح سوالات، از طریق ایجاد کنجکاوی، تمرکز حواس و دقت شما را افزایش میدهد. رضایت حاصل از پاسخگویی به سوالات، مدت نگهداری مطالب را در حافظه طولانی میکند. طرح سوال، به هنگام مطالعه یک کتاب، خواننده منفعل را به یک خواننده فعال مبدل میسازد (شعبانی، پورشفیع مطلق، 1382؛ به نقل از سیف،1370).
جدول شماره 1-2 ویژگیهای خواندن اجمالی
هدف
دست یافتن به مطالب مهم کتاب و کشف ساختمان مواد و مطالب در یک زمان کوتاه و با
