
محمد(ص)، کسي است که عالم آل محمد(ص) را انکار مىکند و سخنانشان را تکذيب و معجزات ايشان را إنکار مىکند”569 که از اين دو روايت مىتوان دريافت که معجزة در لسان روايات و در عصر معصومان(ع) علاوه بر انبياء و رسل الهي براي ائمه اطهار(ع) نيز بکار رفتهاست.
اين اصطلاح توسط دانشمندان امامي نيز درباره ائمه(ع) نيز استعمال شده است. نمونههاي زير بيانگر اين مدعاست:
أ- عناوين برخي از ابواب کتاب “الإرشاد” شيخ مفيد عبارتست از: “باب طرف من أخبار أمير المؤمنين(ع) و فضائله و مناقبه و المحفوظ من كلامه و حكمه و مواعظه و المروي من معجزاته و قضاياه و بيناته”570 “باب ذكر طرف من دلائل أبي الحسن موسى(ع) و آياته و علاماته و معجزاته”571 “باب طرف من الأخبار عن مناقب أبي جعفر(ع) و دلائله و معجزاته”572 “باب ذكر طرف من أخبار أبي محمد(ع) و مناقبه و آياته و معجزاته”573
ب- عناوين برخي از ابواب کتاب “دلائل الإمامة” نوشته محمد بن جرير بن رستم طبري نيز عبارتست از: “ذكر معجزاته” در بيان معجزات امامحسن(ع)574 “ذكر شيء من معجزاته” در بيان معجزات امامسجاد(ع)575 “ذكر معجزاته” در بيان معجزات امام باقر(ع)576 “ذكر معجزاته” در بيان معجزات امام صادق(ع)577 “ذكر معجزاته” در بيان معجزات امام کاظم(ع)578
ج- طبرسي نيز در کتاب “إعلام الورى” ابواب متعددي از اين قبيل دارد: “في ذكر شيء من معجزاته” درباره امام سجاد(ع)579 “في ذكر نبذ من آياته و دلالاته و معجزاته” درباره امام کاظم(ع)580 “في ذكر دلالاته و معجزاته” درباره امام رضا(ع)581 “في ذكر طرف من دلائله و معجزاته” درباره امام جواد(ع)582
د- علامه مجلسي نيز در “بحار الأنوار” ابواب متعددي ناظر به اين مطلب ديده مىشود، ابوابي چون “معجزاته و استجابة دعواته و معرفته بجميع اللغات و معالي أموره(ع)”583″معجزاته و استجابة دعواته و معالي أموره و غرائب شأنه(ع)”584 “معجزاته و غرائب شأنه(ع)”585″ما ظهر من بركات الروضة الرضوية على مشرفها ألف تحية و معجزاته(ع) عندها على الناس”586
اما در تعريف اين اصطلاح کلامي، شيخ مفيد مىگويد: “معجزه امري خارق عادت و مطابق با ادعا و همراه با تحدي است که ديگران توانايي ندارند که مانند آن را بياورند”587 علامه مجلسي نيز نوشته است: “معجزه امري است که به صورت خلاف عادت از شخص مدعي نبوت و يا امامت در هنگام درخواست منکران صادر مىشود به صورتي که دلالت بر صدق وي کند و ديگران إمکان معارضه با وي را نداشته باشند”588 بر اين اساس با توجه به تعريف عام معجزه در بيان شيخمفيد و تعريف علامه مجلسي که قيد “امامت” نيز در آن ذکر شده و نيز با توجه به استعمال اين اصطلاح در روايات و آثار روايي و کلامي متقدمان و متأخران امامي مىتوان دريافت که صدور معجزه اختصاصي به انبياء ندارد بلکه ائمه اطهار(ع) را نيز شامل مىشود و اين ديدگاه امامية برخلاف ديدگاه معتزله است که صدور معجزه از غير انبياء را إنکار مىکنند.589
البته علاوه بر اين اصطلاح، اصطلاح “کرامت” نيز در ميان علماء اماميه بکار رفته اما استعمال اندکي داشته است مانند عناوين برخي از ابواب کتب متقدم و متأخر که ذيلا ذکر مىشود: “فصل في آيات الله تعالى و براهينه الظاهرة على أمير المؤمنين(ع) الدالة على مكانه من الله عزوجل و اختصاصه من الكرامات”590 “فصل في ذكر كراماته و ما جرى على لسانه من إخباره بالمغيبات”591 “في بعض ما ظهر عند الضريح المقدس مما هو كالبرهان على المنكر من الكرامات”592 “تاريخ ولادته(ص) و ما يتعلق بها و ما ظهر عندها من المعجزات و الكرامات و المنامات”593 “ما ظهر عند الضريح المقدس من المعجزات و الكرامات”594
اما بايد توجه داشت که حقيقت اعجاز و کرامت يک مسأله است، در واقع معجزه و کرامت تفاوت جوهري با يکديگر ندارند بلکه هر دو جزء شئون ولايت هستند نبوت و امامت دو چهره بيروني هستند که درون آنها ولايت است و اگر نفس انسان کامل شد مىشود ولي الله و مىتواند که به اذن خدا در نظام هستي تاثير تکويني داشته باشد. کاري که پيامبران الهي به عنوان معجزه انجام مىدهند اولياء الهي به عنوان کرامت انجام مىدهند و هر معجزهاي که انبياء پيشين داشتند معصومان(ع) نيز مىتوانند به اذن خداوند داشته باشند با اين تفاوت که وحي تشريعي فقط مخصوص پيامبران است. اعجاز کار خارق العادهاي است که براي اثبات نبوت و امامت صورت مىگيرد و همراه تحدي و مبارزه طلبي است لذا امور خارق العادهاي که از شخص پيامبر براي اثبات نبوت يا از شخص امام براي اثبات امامت صادر مىشود معجزه ناميده مىشود و آن دسته از امور خارق العادهاي که از سوي پيامبران و امامان صادر شده و براي اثبات نبوت و امامت آنان نبوده کرامت ناميده مىشود.595
3-1-5-2- جايگاه معجزة در منظومه فکري امامية
معجزه در منظومه فکري مسلمانان غير امامي جايگاهي بس رفيع دارد که در حوزه اعجاز پيامبران الهي و به ويژه در قرآن کريم که معجزه جاويدان رسول خداست، مورد بررسي قرار مىگيرد. دانشمندان اماميه نيز در اين عرصه قلم فرسايي کردهاند و در ميان کتب تفسيري و علوم قرآني و يا در قالب تک نگاري مطلب ارزشمندي را از خود به يادگار گذاشتهاند. اما در منظومه فکري اماميه افزون بر اعجاز پيامبران، بخشي از علم کلام به معجزات ائمه اطهار(ع) اختصاص يافته است که خاستگاه آن در ميراث کهن روايي است. لذا متکلمان امامي در مقام اثبات امامت در کنار ادله گوناگون به دليل اعجاز نيز تصريح کردهاند. به عنوان نمونه شيخ مفيد در کتاب “الفصول المختارة” امامت را موجب عصمت، نص و معجزه دانسته است.596 اين مطلب به نيکي نمودار آن است که اهميت معجزه در کلام اماميه به اندازهاي است که در ذيل ويژگيها و اختصاصات مقام امامت، در عرض عصمت و نص بر امامت قرار مىگيرد.
3-1-5-3- کارکرد معجزة در منظومه فکري امامية
شيخ مفيد در کتاب “المسائل الجارودية” نيز پس از بيان برخي مطالب اصولي درباره امامت(وجوب وجود امام در همه زمانها، عصمت امام از عصيان، سهو و نسيان، عالم بودن به جميع آنچه مردم در احکام به آن نياز دارند، وجوب برتري وي بر همه مردم در دين در نزد خداوند) مىنويسد: “هرگاه اين اصول ثابت شود، متمايز شدن و مشخص شدن شخص امام از رعيت وي، با نص بر شخص امام و معجزه خارق عادات واجب است چراکه راهي به پي بردن به شخصي که چنين اوصافي در وي جمع باشد نيست مگر به طريق نصّي صادق از ناحيه خداوند و يا به طريق معجزه همانگونه که هيچ راهي به پي بردن به نبوت و رسالت از ناحيه خداوند نيست مگر به وسيله نصّ پيامبر پيشين و يا به وسيله معجزه باهر العقول”597
در “أوائل المقالات” نيز تصريح کرده است: “دانشمندان امامي بر اين اتفاق نظر دارند که امامت با عدم معجزه ثابت نمىشود مگر با نص بر شخص امام، اما معتزله، خوارج، زيدية، مرجئة و اصحاب حديث بر خلاف اين ديدگاه هستند و امامت را درباره کسي که معجزه و نص ندارد، جائز دانستهاند” و نيز تصريح کرده که اماميه بر امامت ائمهاطهار(ع) نص نبوي و نص امامي دارد که اماميه بر اين امر اتفاق نظر دارند. لکن فرقههاي مخالف اماميه، اين امر را انکار مىکنند.598 لذا در اين مواقع به نظر مىرسد ظهور معجزه براي ايشان کارآمدي بيشتري نسبت به نص داشته باشد زيرا ايشان نص را مىتوانند با اتهام به ضعف سند و با اتهام “جعل حديث” و “غلو” به اماميه انکار کنند، اما ظهور معجزه را نمىتوانند انکار کنند مگر اينکه اساساً عناد و لجاجت داشته باشند و مصاديق اين آيه شوند که فرمود: “وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا..”599 لذا بيدليل نيست که قطبراوندي(د 573ق) معجزه را اقوي از نص دانسته است.600
شيخ طوسي نيز بر اين باور است که تشخيص مصداق امام گاه به نص و گاه به معجزه حتي گاه صدور معجزه از وي واجب است. وي مىنويسد: “اما عين امام و تعيين شخص وي که زيد يا عمرو است، پي بردن به آن گاه از طريق نص است و گاه از طريق معجزه، بنابرين هرگاه راويان حديث نصي بر امامت وي نقل کنند به صورتي که ديگر عذري باقي نماند، غرض حاصل شده(مصداق امام با نص تعيين مىشود) و هرگاه راويان نصي بر امامت وي نقل نکنند و از نقل نص إعراض کنند و به غير نص روي بياورند، در اين صورت واجب است که خداوند بر دستان مبارک حضرت معجزهاي صادر نمايد که شخص امام را از ديگري مشخص و معين نمايد”601 طبرسي نيز به منظور اثبات امامت(به عنوان نمونه درباره امام حسن مجتبي(ع) و امامسجاد(ع)) ادله کلامىمتعددي ذکر کرده که يکي از ادله وي صدور معجزات از ايشان است لذا به نمونههاي متعددي از اين معجزات اشاره کردهاست.602 اهميت اين امر به قدري است که برخي از علماء همچون علي بنيونس نباطي(د 877ق) نفس معجزه را نص دانسته و چنين تصريح کرده است: “هرکه ادعاء امامت کند و معجزه از وي صادر شود، اين امر نصّي از جانب خداوند بر امامت اوست”603
3-1-5-4- عدم انحصار معجزه به انبياء
شيخ مفيد صدور معجزه از ائمه اطهار(ع) را امري ممکن دانسته که به لحاظ عقلي واجب و به لحاظ قياسي ممتنع نيست، روايات بسيار و گستردهاي نيز بيانگر صدور معجزه از ايشان نقل شده است که از منظر دليل سمعي و نقلي و روايات صحيح مورد قطع و يقين است. اين ديدگاه عموم دانشمندان امامي مىباشد. البته بنىنوبخت با اين امر مخالف هستند، برخي از اماميه نيز صدور معجزه از ايشان را عقلا واجب دانستهاند همانگونه که درخصوص انبياء نيز چنين باوري دارند. لکن معتزليان به جز ابنإخشيد اساساً مخالف ديدگاه ما هستند. اصحاب حديث نيز همگي معجزه را از هر انسان صالح و اهل ايمان و تقوي ممکن مىدانند.604
نکته اساسي که بايد به آن توجه نمود اين است که لزوما معجزه حاکي از نبوت نيست چراکه اين ادله مختص به نبوت نيست بلکه اين ادله دلالت بر صدق داعي به مطلب مورد ادعاء اوست لذا اگر از ناحيه پيامبري صادر شود دلالت بر صدق إدعاء او يعني نبوت وي دارد و اگر از ناحيه امامي صادر شود، دليل و برهاني بر صدق ادعاء وي يعني امامت او دارد.605 سيد هاشم بحراني(د 1107ق) در مقدمه “مدينة المعاجز” مىنويسد: “بدان که معجزات انبياء و ائمه(ع) دليل بر صدق آنها در ادعاء نبوت و امامت ايشان است زيرا معجزه خارق العادة فعل خداوند است و چنين قدرتي را خداوند به ايشان داده است”606 و در ادامه مىنويسد: “بدان که امامان دوازده گانه ما ادعاء امامت داشتهاند و خداوند معجزه به دستان ايشان ظاهر کرد بنابرين ايشان امامان هدايت و صراط مستقيم خداوند هستند”607
شيخ مفيد در پاسخ به اين شبهه که “اعتقاد به غيبت حضرت مهدي(ع) مستلزم إقامه معجزات و براهين بر وجود اوست که در اين صورت ايشان مانند پيامبر خواهد بود و از سوي ديگر معجزه دلالت بر پيامبر بودن شخص دارد، به اين دليل که معجزه دلالت بر نبوت، وحي و رسالت مىکند”، اخباري که بيانگر علامات ظهور حضرت مىباشد را منقول از شيعه و اهل سنت دانسته که اين علامات قطعاً رخ خواهد داد و اين معجزه روشني است که گوياي صحت نسب و ادعاء امامت اوست افزون بر اينکه ظهور معجزات از ائمه(ع) لزوماً بيانگر نبوت ايشان نيست زيرا معجزات، ادله منحصر به صدق دعوت انبياء نيست بلکه اين ادله دلالت بر صدق داعي به مطلب مورد ادعاء اوست لذا اگر از ناحيه پيامبري صادر شود دلالت بر صدق ادعاء او يعني نبوت وي دارد و اگر از ناحيه امامي صادر شود، دليل و برهاني بر صدق ادعاء وي يعني امامت او
