
300هزارتومان تا 600 هزارتومان( 3) بين 601 هزار تا 900 هزارتومان(
4) بين 901 هزار تا يک ميليون و سيصدهزارتومان( 5) بالاتر از يک ميليون و سيصدهزار تومان(
10- نوع منزل مسکوني خانواده:
1) شخصي( 2) رهن يا اجاره( 3) دولتي يا سازماني( 4) به صورت رايگان در منزل بستگان يا آشنايان
جدول شماره 5 ابعاد و مؤلفههای سنجش پایگاه اجتماعی- اقتصادی
مقوله(متغیر
ابعاد (مؤلفه)
معرف(شاخص
پایگاه اجتماعی- اقتصادی
در آمد
سطح تحصیلات
درآمد خود، خانواده
سطح تحصیلات خود، سطح تحصیلات پدر و مادر
نوع منزل مسکونی
منزل شخصی، رهن و اجاره، منزل سازما نی
3-9-2 تعریف نظری و عملیاتی تجرد و متغیر وابسته
3-9-2-1 تعریف تجرد101
حالت بی همسری را تجرد گویند که گاه به تجرد قطعی (بعد از 49 سال) منجر می گردد. تجرد قطعی سنی است که جمعیت شناسان برای کسانی در نظر میگیرند که بهطور کلی از ازدواج مأیوس شدهاند یا احتمال ازدواج در بین آنها بسیار پائین است؛ اما خود تجرد برحسب علل و عوامل آن میتواند به دو دسته خودخواسته (به انتخاب خود شخص) و ناخواسته (خارج از اراده شخص و برحسب علل و عوامل محیطی، فرهنگی و جسمانی و روانی فرد) تقسیم شود (حسین زاده،6:1393).
در ایران با توجه به زمینه های فرهنگی و دینی، خانوادگی، ازدواج امری مهم پنداشته شده و مجردان در مقایسه با متأهلان (دیگری) محسوب میشوند؛ بنابراین بررسی وضعیت آنان و مقایسه زندگی مجردان و متأهلان به ما کمک میکند تا سبک زندگی مجردان را بهتر شناخته ترسيم كنيم. به عبارتى تجربه زيسته زنانى كه گاه خواسته و گاه ناخواسته تن به زندگى هاى مجردى داده اند، تجربه اى قابل مطالعه است. به دليل افزايش تعداد سالهائی که فرد تنها زندگی میکند يا افرادى كه براى هميشه تنها زندگی میکنند بررسی این سبک زندگی و ضرورت هایی که ایجاد میکند حائز اهمیت است (ایزدی،1:1392).
3-9-2-2 تعریف متغیر وابسته: انزوای اجتماعی102
تعریف نظری و عملیاتی
انزوای اجتماعی چنانکه گفته شد یکی از مهمترین پیامدهای بی اعتمادی اجتماعی است. انزوای اجتماعی را میتوان فقدان ارتباط و سست شدن پیوندهای میان افراد با یکدیگر و با جامعه دانست.چلبی می نویسد:
«انزوای اجتماعی افراد را از مشارکت غیررسمی و رسمی در جامعه محروم میکند. مبادله ی اجتماعی و دلبستگی اجتماعی را کاهش می دهد. از تبادل پایدار و دائمی افکار و احساسات از کل به فرد و از فرد به کل جلوگیری میکند. موجب تضعیف یا قطع روابط و مبادلات نامتقارن گرم و روابط گفتمانی میشود، از احساس مشارکت در روابط گرم، صمیمی و انسانی جلوگیری میکند. فرصتهای مناسب را برای با هم زندگی کردن، با هم کارکردن، با هم تجربه کردن و با هم بودن سلب میکند و روابط طولانی، پایدار و عمیق را غیرممکن می سازد. موارد یاد شده میتوانند پیامدهای مختلفی از جمله احساس تنهایی، احساس عجز، یأس اجتماعی و کاهش تحمل را به دنبال داشته باشند.»(چلبی،۱۳۸۳: ۱۰)
از دیدگاه سیمن، انزوای اجتماعی واقعیتی است فکری که در آن فرد عدم تعلق و انفصال کاملی را با ارزشهای مرسوم جامعه احساس میکند .یوریک معتقداست انزوای اجتماعی به معنای عدم وجود پیوندهای اجتماعی در میان افراد است.گاله و دیگران در تعریف خود بر اهمیت شبکه های اجتماعی تأکید میکنند و در این زمینه معتقدند که افراد منزوی قادر نیستند در قالب شبکه های اجتماعی انسجام یابند. محسنی تبریزی در تعریف انزوای اجتماعی آورده است: «جامعه شناسان عمدتا متوجه تبیین و تشریح چگونگی مخدوش شدن روابط اجتماعی و حالات و خصوصیات منفصلانه و پرخاشگرانه فرد در قبال جامعه و ساخت اجتماعی اند.»(چلبی و امیر کافی،1383، به نقل ازمحسنی تبریزی،۱۳۷۰: ۳۳)
جورج زیمل زندگی در مادر شهرها را که برفرد رقابت، تقسیم کار، شخصی شدن روابط، تخصص، فردگرایی، قبول روح عینی و طرد روح ذهنی را تحمیل میکند و او را به بیگانگی سوق می دهد، عامل اصلی در سرگردانی انسان مدرن به شمار می آورد (چلبی و امیر کافی،1383: 22).
ملوین سیمن بیگانگی اجتماعی را ازنظر فرد در رابطه با اجتماع، یعنی از دید روانشناسی اجتماعی مورد بررسی قرار داده، در این رابطه پنج متغیر زیر را ازهم تمیز می دهد:
۱- ناتوانی و بی قدرتی: به حالت فردی گفته میشود که احساس بی قدرتی و بی اختیاری نموده قادر به تحت تأثیر قراردادن محیط اجتماعی خود نباشد.
۲- پوچی: فرد در چنین حالتی در عقاید و باورهای خود دچار ابهام و تردید شده، نمی داند به چه چیزی باید اعتقاد داشته باشد؛ به عبارت دیگر، انتظار چندانی از رضایت بخش بودن پیش بینیهای رفتاری خود در آینده ندارد.
۳- بی معیاری: حالتی از «از خود بیگانگی» است که فرد احساس میکند برای رسیدن به هدفهای ارزنده خود نیاز به وسایل نامشروع دارد، یا کنشهایی او را به حوزه های هدف نزدیک می سازد که مورد تأیید جامعه نیست (چلبی و امیر کافی،1383، به نقل ازستوده،۱۳۷۴: ۲۵۱).
۴- انزوا: هنگامی است که شخص احساس میکند با ارزش ها و معیارهای جامعه بیگانه شده است، در چنین حالتی، فرد خود را با آنچه از نظر جامعه ارزشمند و دارای اعتبار است، هم عقیده و هم سو نمی بیند (چلبی و امیر کافی،1383، به نقل ازستوده،۱۳۷۴: ۲۵۱).
۵- جدایی از خویشتن: سیمن بیگانگی به معنای جدایی ازخویشتن را با مفهوم «هدایت شده توسط دیگری» یکسان می شمارد و میزان و درجه ی آن رفتار را بر اساس پاداشهای مورد انتظارآتی می بیند، در این صورت است که شخص از خویشتن خویش جدا میشود برای آنکه او از هیچ چیز به خاطر خود آن چیز لذت نمی برد (چلبی و امیر کافی،1383 به نقل ازستوده،1374: ۲۵۲).
سیمن علل از خود بیگانگی را ناشی از بوروکراسی و ساختار دیوان سالاری مدرن، عدم تجانس بین رفتار فرد و سیستم پاداش جامعه می داند و پیامد این ازخودبیگانگی را در احساس بی قدرتی و فتور، احساس تنفر و بیزاری، بی هنجاری، احساس پوچی و بی معنایی و انزوا می داند (چلبی و امیر کافی،1383 به نقل از محسنی تبریزی،۱۳۷۰: ۴۰). یکی از پیامدهای انزوای اجتماعی یأس اجتماعی است که این احساس آینده- ای نا امید کننده راترسیم میکند و احساس منفی افراد را نسبت به آینده نشان می دهد (چلبی و امیر کافی،۱۳۸۳: ۱۵).
همچنین زیلبورگ103 تعاریفی را از انزوای درونی و بیرونی ارئه داده است: انزوا در اصطلاحات و مفاهیم روانکاوی مور104 و فاین105، حتی بهعنوان یک مفهوم هم یافت نمیشود. چگونگی تعریف تحلیل گران از انزوا یا وضعیت انزوای درونی و اینکه ما چگونه انگیزه انزوای شخصی را مفهوم سازی میکنیم تحت تأثیر تصورات نظری شخصی ما و دیدگاههای ما در مورد علائم و ویژگیهای شخصیتی دیگر است. همچنین، همانگونه که انتظار می رود اولویت های نظری زمانی، به طور کلی در مورد همه پدیده های تحت بررسی متوقف میشوند و این مسئله قطعا به انزوا مربوط میشود. امکان دارد که انزوا گسترش یابد، اما مشارکتها و کمکهای تحلیل گر به پژوهش نسبتا اندک است (اسپیرا و کرامر ریچاردز،14:2003) .
برینر106 (1974) انزوا را بهعنوان تأثیری درک میکند که بازتاب دهنده انتظار طولانی برای بازگشت به سوی یک فرد خاص است. ایده ی برینر در خصوص انزوا بیان می دارد که انزوا چه تفاوتی با افسرگی دارد، زیرا از دید او انزوا، نشانگر امید به بازگشت است، درحالیکه افسردگی، ناشی از از دست دادن امید می باشد. از طرف دیگر، زیلبورگ (1938)، دو نوع از انزوا را مفهوم سازی می نماید: از دست دادن فردی که عاشقش هستیم و از دست دادن فردی که خود را در آن می دیدیم و زیلبورگ معتقد است که دسته دوم، نوعی از نارسیست107 (خود شیفتگی) می باشد (اسپیرا و کرامر ریچاردز،15:2003).
آدلر و بویی108 (1979) انزوا را بهعنوان دلتنگی عصبی تعریف میکنند و اصطلاح انزوا را برای تجربه فردی به کار می برند که قادر نیست یک فرد خوب را فرا بخواند و بنابراین، با احساس پوچی رها میشود. آنها از اصطلاح انتظارعصبی برای تأکید بر این نکته استفاده میکنند که امکان دارد یک فرد عصبی انزوا را متفاوت از فردی که ساختار روان پریشی مرزی دارد تجربه نماید، از دیدگاه آنان این تجربه میتواند مضطربانه تر باشد. آنها یک فرد دارای روان پریش مرزی را در مقایسه با یک فرد عصبی در برابر انزوا آسیب پذیر تر می- دانند زیرا اعتقاد کلی بر این است افرادی که بهعنوان منزوی شناخته میشوند دارای موضوعات درونی محدودی هستند.در مقابل، ساتران109 (1978) که اعتقاد دارد انزوا میتواند موجب شرمساری شود، به ذکر ایده جدایی طلبی می پردازد مبنی بر اینکه انزوا میتواند در برابر ترس از غرق شدن دفاع کند. در اینجا، ممکن است که یک فرد علی رغم درد، در زمان انزوا راحت تر از زمانی باشد که در یک رابطه قراردارد. روان شناسان ضمیرنفس110 و درون بر کاربردهای تدافعی انزوا تاکید می نمایند (اسپیرا و کرامر ریچاردز 15:2003).اسپیرا111 در بخشی از مقاله خود می نویسد: «ما انزوا را بهعنوان تأثیری در نظر می گیریم که به طور واضحی ناخوشایند است. اغلب یک شکایت است و برخی اوقات نشانه ای است که وقتی بسیار شدید باشد میتواند با از دست دادن عملکرد ذهنی همراه شود. تا آنجا که ما می دانیم ممکن است انتظار فرد تنها برای مشابه شخص خاصی یا حتی نفس خودآن شخص باشد. همچنین میتواند اشتیاق به چیزی باشد که یک زمانی فرد یا نفس انسان آنگونه بود. نگرانی برای از دست دادن دیگری، یا تصور دیگران، از تنش های حاصل از ناکامی، به بهای باقی ماندن در گرفتاری جلوگیری می نماید. ما با پیروی از دیدگاه چند وجهی خود، به بررسی فاکتورهای اجتماعی از قبیل جنسیت یا نژاد و گرایشات اخلاقی می پردازیم که میتوانند عاملی در انزوا محسوب شوند. در حاشیه قرار گرفتن موجب تنها شدن فرد میشود» (اسپیرا و کرامر ریچاردز،2003، به نقل از ویس،1973).طبق نظریات دکتر چلبی، سنجش متغیر انزوای اجتماعی، با سنجش تک تک ابعاد آن –که عبارت بودهاند از: یأس اجتماعی، احساس عجز، تحمل اجتماعی پایین و احساس تنهایی- آغاز گردیده است؛ بدین صورت که 6 گویه مربوط به بعد تنهایی،6 گویه مربوط به بعد یأس،4 گویه مربوط به بعد تحمل و سرانجام 3 گویه مربوط به بعد عجز آورده شده است.
گویه های بعد تنهائی اجتماعی:
من نياز به مصاحبت وهمراهي دارم.
افرادي هستند که ميتوانم با آنها صحبت کنم.
کسي را ندارم که با وي صحبت کنم.
قادر نيستم تنهايي را خيلي تحمل کنم
کاملا احساس تنهايي ميکنم.
بيشتر وقتها، دوست دارم تنها باشم.
گویه های بعد عجز:
ميتوانم به دوستانم اتکا کنم.
قادر نيستم با کساني که در بيرون هستند ارتباط برقرار کنم.
روابط اجتماعي من مصنوعيست
ميتوانم به دوستانم اتکا کنم
گویه های بعد یأس اجتماعی:
به جمعي که تعلق دارم اطمينان چنداني ندارم.
چون به ديگران اطمينان ندارم، تنهايي را بيشتر دوست دارم.
احساس ميکنم با اعضاي خانوادهام، نزديک و صميمي نيستم.
خواهان دلبستگي به ديگران هستم.
خانوادهام صميمانه به من عشق ميورزند
گویه های بعد کاهش تحمل اجتماعی:
دوستانم به من احترام ميگذارند.
خيلي محبوب هستم.
رابطه من و دوستانم بسيار مهم است.
مردم مرا تحسين و ستايش ميکنند.
جدول شماره 6 ابعاد و مؤلفههای سنجش انزوای اجتماعی
مقوله (متغیر)
ابعاد (مؤلفه(
معرف (شاخص)
انزوای اجتماعی
تنهایی
احساس تنهایی (بهطور کلی) و احساس تنهایی بهعنوان جزئی از هرجمع
عجز
احساس ناتوانی در بروز خلاقیت ها و استعدادهای خود، احساس ناتوانی در برقراری ارتباط با جمع، احساس ناتوانی در برقراری ارتباط با خانواده خود
یأس اجتماعی
مأیوس بودن از خود (بهطور کلی)، مأیوس بودن از زندگی، مأیوس بودن از دیگران
کاهش تحمل اجتماعی
بی حوصلگی، گریز از جمع
فصل چهارم: تجزیه و تحیل دادهها
4-1
