
صورت “سبعة أوجه” نقل کردهاند.32
فيض کاشاني(د 1091ق)، اين روايت را نص در بطون و تأويلات دانسته است.33 صاحب جواهر(د 1266ق) نيز علاوه بر احتمال تقيه در اين روايت، با قرينه ذيل روايت که مىفرمايد: “وَ أَدْنَى مَا لِلْإِمَامِ أَنْ يُفْتِيَ عَلَى سَبْعَةِ وُجُوه” مراد از احرف سبعة در اين روايت را “بطون قرآن” دانسته است.34
در برخي از منابع روايي متقدم عامة پس از روايت نزول قرآن بر سبعة أحرف عبارات “ظهر و بطن” نيز در روايت وجود دارد که اين امر مراد از صدر روايت را مشخص نموده که روايت مذکور مربوط به بطون قرآن است. به عنوان نمونه ابويعلي موصلي(د 307ق)، طبري(د 310ق)، ابنحبان(د 354ق) و طبراني(د 360ق) از ابنمسعود از رسول خدا(ص) روايت کردهاند که حضرت فرمود: “إن القرآن نزل على سبعة أحرف لكل آية منها ظهر و بطن و لكل حد مطلع”35 البته در “حلية الأولياء” و “تاريخ مدينة دمشق” در ادامه روايتي شبيه اين روايت، از ابنمسعود عبارت “و إنّ علي بن أبي طالب(ع) عنده منه علم الظاهر و الباطن” آمده است.36 لذا بنا بر توجيه مذکور که ناظر به مسأله بطون قرآن است، روايت شيخ صدوق در خصال با صحيحه زراره و روايت شبيه به آن در “اعتقادات الإماميه” منافاتي نخواهد داشت.
ب- لغات: يکي ديگر از وجوه محتمل درباره روايت مذکور، حمل آن بر لغات است. 37 بر اين اساس عدد هفت نيز در اينجا دلالت بر مبالغه و کثرت مىکند.
ج- احتمال تقيه: برخي نيز بر اين باورند که در صورت صدور اين روايت، صدور آن از جهت تقيه و موافق روايات مشهور سبعه احرف است.38
علاوه بر آنچه ذکر شد، شيخ صدوق اين روايت را در کتاب “الخصال” نقل کرده که در مقدمه آن انگيزهاش را از تأليف اين کتاب نقل روايات اعداد و خصال ذکر کرده و اشارهاي به صحت اين روايات نکرده بلکه هدفش صرف نقل روايات مشتمل بر خصال و اعداد بوده، بر اين اساس روايت مذکور را نيز نقل کرده است.39 افزون بر اينکه به نظر مىرسد شيخ صدوق اين روايت را صحيح ندانسته زيرا آنجا که در کتاب “الاعتقادات”، اعتقادات اماميه را بيان مىکند روايتي از امام صادق(ع) شبيه صحيحه زراره از امام باقر(ع)40 چنين نقل کرده که امام صادق(ع) فرمود: “القرآن واحد، نزل من عند واحد على واحد، و إنما الاختلاف من جهة الرواة”41
1-1-2- قابل فهم بودن قرآن و جواز تفسير آن
از جمله مباني عام در تفسير قرآن، آن است كه تفسير، امري ممكن و قرآن كريم، قابل فهم و تفسير است و مراتب عمومي آن منحصر به معصومان(ع) نيست و براي ديگر مفسران نيز مقدور است.42 توضيح اينکه يکي از نيازهاي ضروري مردم براي رشد معنوي و بهرهوري از هدايت قرآن فهم مراد و مقصود آيات الهي است. خداوند به منظور بهرهوري بهتر مردم از قرآن کريم رسول خويش را به عنوان “مُبَيِّن” اين کلام معرفي كرده و فرموده است: “..وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون”43 در آيه “..وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْم..”44 علم به تأويل قرآن کريم را مختص خويش و راسخان در علم دانسته است. به استناد بسياري از روايات “راسخان در علم” رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) هستند.45 در روايات متعددي مراد از “الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم” که آيات الهي در سينه ايشان موجود است در آيه “بَلْ هُوَ آياتٌ بَيِّناتٌ في صُدُورِ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْم..”46 ائمه اطهار(ع) معرفي شدهاند.47 بر اين اساس رسول خدا(ص) و امامان معصوم(ع) آگاهي کامل و همه جانبه به تفسير و تأويل قرآن دارند.
البته عمومىبودن فهم قرآن و ميسور بودن درك معارفش بدين معناست كه اگر كسي به قواعد ادبيات عرب و ساير علوم پايه مؤثر در فهم قرآن آگاه بود حق تدبر در مفاهيم آن را دارد و ميتواند به حاصل استنباط خود استناد و احتجاج كند. از يك سو قرآن كريم ما را به تدبر در كتاب الهي فرا ميخواند و معصومان(ع) نيز در زمينههاي مختلف و با شيوههاي گوناگون اصحاب، شاگردان و مخاطبان خود را به قرآن ارجاع ميدادند و در مقام مناظره با مخالفانِ خود به قرآن احتجاج ميكردند. از سوي ديگر برخي احاديث، فهم قرآن را به معصومان(ع) اختصاص ميدهد. جمع بين اين دو دسته از روايات آن است كه معرفت به کنه قرآن و مجموعه آن كه شامل ظاهر و باطن و تأويل و تنزيل است، ويژه معصومان(ع) است؛ اما ظواهر قرآن براي همگان حجت و فهمش براي همه كساني كه علوم پايه را ميدانند و روشمندانه در آن مينگرند ميسور است.48
در پيوند اين مبنا با “استنباط کلامي از قصص قرآن” گفتني است که مبناي “قابل فهم بودن قرآن و جواز تفسير آن”، پيشفرض هرگونه استنباط از قرآن کريم است در واقع استنباط از قرآن کريم اعم از استباط فقهي، کلامي، اخلاقي و انواع ديگر هريک فرع و مترتب بر مبناي مذکور است. بنابرين ناگزير بايد مبناي مذکور را به منظور استنباط از قرآن پذيرفت.
1-1-3- حجيت ظواهر قرآن
حجيت ظواهر يکي از مباحث اصول فقه است که در ارتباط با استنباط از قرآن کريم است. در واقع حجيت ظواهر از شمار مهمترين مباني استنباط از قرآن کريم بشمار مىرود. حجيت ظاهر قرآن از آن جهت مهم تلقي مىشود که نصوص “قطعي الدلالة” در باب قصص قرآن به فراواني يافت نمىشوند و تنها پس از اثبات اين کبري کلي که ظاهر قرآن حجت است مىتوان راه استنباط از آيات را گشود و ادعا نمود که اين آيه در اين معنا ظهور دارد. لذا مفسران و قرآن پژوهان در قصص قرآن بيشتر با ظواهر آيات مواجه هستند. هرگونه استنباط از قصص قرآن منوط به پذيرفتن مبناي حجيت ظواهر است.
لازم به ذکر است که در علم اصول فقه، ظن دو بخش دارد: ظن خاص، و ظن مطلق:
أ- ظن مطلق آن است كه هر ظنى از هر راهى (به جز ظنون باطله مثل قياس) حاصل شود حجّت و لازم الاتباع است و مدرك حجيّت آن دليل انسداد است كه از مقدماتى تشكيل شده و نتيجه آنها لزوم اتباع ظن است، خواه ظن حاصل از خبر واحد باشد يا از ظواهر، يا از راه شهرت فتوائي.
ب- ظن خاصّ عبارت است از اماره ظنيهاى كه دليل خاصّ بر حجيّت خصوص آن قائم شده، مثل ظواهر و خبر واحد ثقه كه به عنوان ظاهر بودن يا خبر ثقه بودن دليل قاطع بر حجيّت آنها قائم شده است. مهمترين اين امارات ظنيه پنج اماره است. ظواهر، اجماع منقول، قول لغوى، شهرت فتوائيه و خبر واحد.49
1-1-3-1- تعريف حجت و معناي حجيت در علم اصول
حجت در لغت به هر چيزي اطلاق مىشود که به آن استدلال شود، علم آور باشد يا نباشد، مشروط به اينکه خصم آن را پذيرفته باشد.50 هرآنچه متعلق خود را اثبات نمايد اما به درجه قطع و يقين نرسيده باشد نزد اصوليان، حجت ناميده مىشود.51 گويا حجيت در کاربرد اصولي خود، برگرفته از همان معناي لغوي واژه، اما از باب تسميه خاص به اسم عام مىباشد، از آن رو که “اماره” يعني همان ظن معتبر، از مواردي است که اگر مکلف بر طبق آن عمل کند ولي با واقع مطابقت ننمايد، معذر و منجز است.52
1-1-3-2- ظاهر و نص
دلالت هر لفظى بر مقصود گوينده از دو حال خارج نيست: دلالت لفظ بر يك معنى چنان صريح و روشن باشد كه احتمال خلاف منتفى باشد. اين قبيل دلالت را “نصّ” گويند. ديگر اينکه دلالت به گونهاى است كه احتمال خلاف نيز منتفى نيست. به عبارت ديگر: چند معنى در لفظ محتمل است كه يكى از اين معانى زودتر به ذهن خطور مىكند، ولى ممكن است گوينده معناى ديگرى را اراده كرده باشد. چنين دلالتى را “ظهور” گويند. يعنى لفظ در اين معنى كه زودتر به ذهن مىرسد ظهور دارد. شكّى نيست كه نصّ، هم براى گوينده و هم براى شنونده حجّت است. ولى چون ظواهر تنها مفيد ظنّ هستند، بايد ديد آيا دليل محكمى بر اعتبار چنين ظنّى داريم تا در نتيجه بتوانيم به ظواهر قرآن و روايات استناد كنيم يا خير؟ به عبارت ديگر: اختلاف در حجيّت ظاهر است. آيا بعد از ثبوت ظهور، اين ظهور حجّت است يا خير؟ اصوليان هرچند در دليل حجيّت ظواهر و مقدار آن اختلاف دارند ولى در اصل حجيّت ظواهر اتفاق دارند.53
1-1-3-3- دليل حجيّت ظواهر
بيشتر اصوليان دليل حجيّت ظواهر را بنا و روش عملى عقلا مىدانند، كه به حكم عقل، مخالفت با ظاهر را، به صرف احتمال خلاف ظاهر، روا نمىدانند.54 به گفته مظفر، دليل حجيّت ظاهر، منحصر در بناى عقلا است.55 وي براى توضيح و تبيين مطلب، همان راهى را مىپيمايد كه براى بيان حجّيت خبر واحد ارائه مىشود، يعنى شكّى نيست كه مردم در زندگى روزمره خود و در محاورات جارى بين خودشان، براى فهميدن مقصود همديگر، بر ظاهر كلام اعتماد مىكنند و هيچگاه در ترتيب اثر بر گفتههاى يكديگر به اين دليل كه كلام او نصّ در مقصود نبوده است، اهمال و سستى و بىتوجّهى نمىكنند. وقتى روش عقلا اينگونه بود، شارع مقدّس نيز به عنوان رييس عقلا، نه تنها از اين روش منع نكرده، بلكه خود نيز براى تفهيم مقاصدش همين روش را دنبال نموده است. بنابراين، قطع پيدا مىكنيم كه ظاهر نزد شارع مقدّس حجّت است.56 البته در خصوص حجيت ظواهر ديدگاههاي گوناگوني وجود دارد که بررسي آن در اين مجال نمىگنجد براي مطالعه بيشتر به منابع زير مىتوان رجوع کرد.57
1-1-4- ساختار چند معنايي قرآن كريم
در شمار مهمترين مباني تفسير قرآن و استنباط از آن، اعتقاد به ساختار چندمعنايي براي همه آيات قرآن است كه بر اين اساس، براي هر آيه پس از گذر از معناي ظاهري، مىبايد به معناي دروني و لايههاي بعدي معاني آيات توجه نمود كه از آن به “بطن” و يا “استعمال لفظ در بيش از يك معني” تعبير مىشود. در اصطلاح مفسران شيعه، غالباً “بطن” همتاي “تاويل” و در برابر معناي ظاهر آيات دانسته شده است. زيرا غالب مفسران شيعه براساس روايت “ظهره تنزيله و بطنه تاويله” تاويل را با باطن آيات يكسان و آن را مرحلهاي پس از فهم ظاهري آيات مىدانند.58 باطن به تعبيري همان معاني نهفته در درون معناي ظاهري است؛ خواه يك معنا باشد يا بيشتر، نزديك باشد يا دور.59 بنابراين هر معناي غير ظاهري، بطن است و داراي مراتب و سير صعودي و در برابر تنزيل است كه سير نزولي دارد، و اين همان “ساختار چند معنايي” آيات است.60
در ميراث روايي اماميه روايات متعددي ناظر به اشتمال قرآن بر معاني ظاهري و باطني و به تعبير ديگر بيانگر ساختار چند معنايي قرآن وجود دارد که به برخي از آنها اشاره ميکنيم:
أ- امام باقر(ع) در روايتي فرمود: “همانا قرآن بطني دارد و بطن آن بطن ديگري دارد و قرآن ظاهري دارد و ظاهر آن ظاهر ديگري دارد”. 61
ب- حمران بن اعين گويد: از امام باقر(ع) پرسيدم: معنى ظهر قرآن و بطن آن چيست؟ فرمود: “ظهر آن كسانى هستند كه قرآن درباره ايشان نازل گرديده، و بطن آن کساني هستند كه پس از نزول قرآن همانند گروه اوّل به آن عمل مىكنند و هر چه در باره آنان نازل شده در باره اينها نيز جارى مىشود”.62
اعتقاد به ساختار چندمعنايي قرآن کريم ارتباط بسياري با جاودانگي قرآن کريم دارد زيرا زيرا با عنايت به مسأله تأويل و بطون معنايي مىتوان در گذر زمان مصاديق نوظهور را در شمار حکم آيه به حساب آورد البته با عنايت به اين قاعده تفسيري که مورد نزول، نمىتواند مخصص عموم آيه باشد.
اما در پيوند “اعتقاد به ساختار چندمعنايي قرآن” و “استنباط کلامي از قصص قرآن” گفتني است که عدم اعتقاد به ساختار چندمعنايي براي قرآن، راه جريان و تطبيق آيه بر مصاديق گوناگون را در برابر مفسران و قرآن پژوهان خواهد بست و در اين صورت تنها بايد به مورد نزول آيه تمسک نمود و بىگمان گرد و غبار کهنگي بر سيماي قرآن خواهد نشست و به جاودانگي آن خدشه وارد مىسازد. با تند دادن به مطلب مذکور، اين نابساماني در استنباط از همه آيات قرآن نمايان خواهد بود به ويژه در عرصه استنباط کلامي از قصص که در اين صورت براي مطرح کردن جري و تطبيق و بيان سنتهاي الهي در قصص قرآن مجالي باقي نخواهد ماند.
1-1-5- انسجام و پيوستگي آيات قرآن كريم
قرآن گرچه در طول 23 سال بر پيامبر اسلام(ص) نازل شده و نزول آيات آن در مراحل و شرايط مختلف بوده است، ولي همه آنها در ارتباط با هم و از نظر معنا داراي انسجام واحدي هستند و خداوند،
