
اين موقع، نص به تنهايي کافي نيست بلکه ظهور معجزه مکمل و تعيين کننده نهايي در مقام شناخت شخص امام خواهد بود. از سوي ديگر از آنجا که اهل سنت و نيز ديگر فرقههاي مخالف اماميه، وجود نص نبوي بر امامت ائمه اطهار(ع) را انکار مىکنند.921 در اين شرايط ظهور معجزه بر دستان مبارک ايشان خصوصاً ظهور معجزه از ناحيه امام عصر(عج) از کارآمدي بيشتري نسبت به نص دارد.
البته صدور معجزه اختصاصي به وقت ظهور امام عصر(عج) ندارد بلکه هر زماني که حضرت صلاح بداند، معجزه اي از حضرت صدور خواهد يافت.
4-7- حکومت جهاني حضرت مهدي(ع)
مسأله حکومت جهاني حضرت مهدي(ع) نيز يکي ديگر از مهمترين مباحث مهدويت است که در برخي از آيات قصص به آن بشارت داده شده است. توضيح اينکه در آيات آغازين سوره قصص چنين آمده است “وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ”922 که آيه دوم و سوم اين سوره محور موضوع مذکور قرار دارد.
در اين دو آيه خداوند پرده از روى اراده و مشيت خود در مورد مستضعفان برداشته و پنج امر را در اين زمينه بيان مىكند. نخست: ما مىخواهيم آنها را مشمول نعمتهاى خود كنيم(وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ…) دوم: ما مىخواهيم آنها را پيشوايان نمائيم(نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً). سوم: ما مىخواهيم آنها را وارثان حكومت جباران قرار دهيم(وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ). چهارم: ما حكومت قوى و پا بر جا به آنها مىدهيم(وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ). و پنجم: آنچه را دشمنانشان از آن بيم داشتند، به آنها نشان دهيم(وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ). آيات فوق، هرگز سخن از يك برنامه موضعى و خصوصى مربوط به بنى اسرائيل نمىگويد، بلكه بيانگر يك قانون كلى است براى همه اعصار و قرون و همه اقوام مىگويد: ما اراده داريم كه بر مستضعفان منت بگذاريم و آنها را پيشوايان و وارثان حكومت روى زمين قرار دهيم. اين بشارتى است در زمينه پيروزى حق بر باطل و ايمان بر كفر. اين بشارتى است براى همه انسانهاى آزاده و خواهان حكومت عدل و داد و برچيده شدن بساط ظلم و جور. نمونهاى از تحقق اين مشيت الهى، حكومت بنى اسرائيل و زوال حكومت فرعونيان بود. و نمونه كاملترش حكومت پيامبر اسلام ص و يارانش بعد از ظهور اسلام بود و نمونه گستردهتر آن ظهور حكومت حق و عدالت در تمام كره زمين بوسيله حضرت مهدى(ع) است. اين آيات از جمله آياتى است كه به روشنى بشارت ظهور چنين حكومتى را مىدهد، لذا در روايات اسلامى مىخوانيم كه ائمه اهل بيت(ع) در تفسير اين آيه اشاره به اين ظهور بزرگ كردهاند.923
امام على(ع) مىفرمايد: “دنيا پس از چموشى و سركشى- همچون شترى كه از دادن شير به دوشندهاش خوددارى مىكند و براى بچهاش نگه مىدارد- به ما روى مىآورد، سپس آيه “وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَ” را تلاوت فرمود”.924 و در حديث ديگرى از همان امام بزرگوار(ع) در تفسير آيه مزبور فرمود: “اين گروه آل محمد ص هستند، خداوند مهدى آنها را بعد از زحمت و فشارى كه بر آنان وارد مىشود برمىانگيزد و به آنها عزت مىدهد و دشمنانشان را ذليل و خوار مىكند”.
امام سجاد(ع) مىنيز قرمود: “سوگند به كسى كه محمد ص را به حق بشارت دهنده و بيم دهنده قرار داد كه نيكان از ما اهل البيت و پيروان آنها به منزله موسى و پيروان او هستند، و دشمنان ما و پيروان آنها بمنزله فرعون و پيروان او مىباشند”925
در واقع آيه “وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ” به لحاظ معنايي متناسب با معناي آيه “وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِم..”926 که در سياق آيات قصص قرار ندارد. آيه “وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون”927 نيز به لحاظ معنايي متناسب با آيات مزبور است زيرا در اين آيه خداوند بشارت ميدهد که بندگان صالح خداوند وارث زمين خواهند شد.
شايان ذکر است که امام باقر(ع) در روايتي بندگان صالح را اصحاب حضرت مهدي(ع) دانسته است.928 البته احتمال دارد که مراد از وارثان زمين علاوه بر اصحاب حضرت مهدي(ع)، ائمه اطهار(ع) نيز باشند که در اين صورت آيه مذکور علاوه بر حکومت جهاني حضرت مهدي(ع) بر رجعت اهل بيت(ع) نيز دلالت ميکند.
4-8- آداب انتظار
موضوع “آداب انتظار” اگرچه در شمار مباحث کلامي مهدويت لحاظ نمىشود بلکه در ذيل وظائف و رسالت منتظران در دوران غيبت مطرح ميشود لکن از آنجايي که از برخي از آيات قصص در قرآن کريم ميتوان نکات ارزشمندي در راستاي آداب انتظار برداشت نمود که ميتواند تتمهاي بر مباحث کلامي پيشين باشد، ذيلاً به آن اشاره ميکنيم با اين توضيح اينکه محوريت اين بحث ماجراي شدت تأثر يعقوب در فراق يوسف است که در آيات 83 تا 88 سوره يوسف آمده است.
4-8-1- صبر جميل داشتن
عبارت “قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ..”929 نشان ميدهد که در برابر فراق يوسف(ع) در گام اول بايد صبر جميل داشته باشد و اين ميتواند براي منتظران نيز اصل مهمي باشد. به نظر مىرسد که صبر جميل صبري باشد که سرشار از رضايت از اراده الهي و همراه با شکر گزاري و سپاس خداوند باشد و شکوه در آن نباشد.930
البته اين امر با شکوه به نزد خدا بردن منافاتي ندارد زيرا اين از باب مناجات و راز دل به خدا گفتن است و موجب تسلي دل خواهد شد افزون بر اينکه انسان هميشه بايد از خداوند بهترين قضاء و مصلحت الهي را طلب کند.
4-8-2- اميدواري به امر فرج
اصل ديگر در انتظار فرج اميدواري به خداوند در وصال و فرج است که از فراز “..عَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَني بِهِمْ جَميعاً..”931 برداشت ميشود. بىترديد نا اميدي بزرگترين آسيبها را به انسان در زندگي وارد ميسازد و از سوي ديگر زمينه متأثر شدن از محيط نامطلوب را در انسان آماده ميسازد.
4-8-3- غيبت را ناشي از علم و حكمت خداوند دانستن
اصل ديگر در انتظار فرج و آداب آن بر اساس فراز “..إِنَّهُ هُوَ الْعَليمُ الْحَكيمُ”932 اين است که انسان اصل و اساس غيبت را از ناشي از حکمت و علم الهي بداند که اين تلقي انسان را از مخالفت، نزاع و شکوه از خداوند بازخواهد داشت و انسان را از رضايت الهي خارج نمىسازد. البته اين مطلب به اين معني نيست که انسان عوامل و اسباب ديگر غيبت را ناديده انگارد مانند تقصيرها و گناهان شيعيان و تشديد ظلم و عداوت دشمنان و امور ديگر.
4-8-4- تأثر و اندوه در فراق و اشتياق
اصل ديگر در انتظار فرج و آداب آن بر اساس آيات “وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظيمٌ قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكينَ”933 شدت تأثر و اندوه در فراق و اشتياق است که بىترديد اين امر از يک محبت به امام را در دل افزون ميکند و از سوي ديگر مانع از ورود مهر اغيار به دل ميگردد. علاوه بر غم و اندوه و اشک در فراق و اشتياق به امام عصر(عج) از اين آيه ميتوان برداشت ديگري در اهميت اشک بر مصائب اهل بيت(ع) داشت و آن اينکه وقتي فراق از يک حجت الهي يعقوب را چنين وادارد که چندين سال در فراق او اشک ريزد و حال آنکه به حيات وي باور دارد، تا آنجايي که از شدت اندوه ديدگانش نابينا گردد، پس به طريق اولويت اگر حجت الهي مبتلا به مصائبي شود و وفات يابد و يا مظلومانه کشته شود، اقامه حزن و عزاء و گريستن حتي اگر ديدگان نابينا گردد رواست و هرگز مورد ملامت نيست که روايت زير بيانگر اين مدعاست:
امام باقر(ع) در روايتي فرمود: “امام سجاد(ع) بر پدرش امام حسين(ع) بيست سال گريه كرد و طعامى پيش روى او گذاشته نمىشد مگر اينكه گريه مىكرد تا جايى كه غلامش به او عرض كرد: اى پسر پيامبر خدا(ص) آيا وقت آن نرسيده كه اندوه تو پايان يابد؟ فرمود: واى بر تو! يعقوب پيامبر دوازده پسر داشت، خداوند يكى از آنها را از چشم او پنهان كرد، از كثرت گريه بر او دو چشمش سفيد شد و سر او از اندوه سفيد شد و پشت او از غم خميده گشت در حالى كه پسرش در دنيا زنده بود، ولى من مىديدم كه پدر و برادر و عمو و هفده نفر از خاندانم در كنار من كشته شدهاند، پس چگونه اندوه من پايان گيرد؟”934
4-8-5- به ياد امام عصر(ع) بودن
بر زبان آوردن نام امام و از او به فراواني ياد کردن، اصل ديگري از آداب انتظار ميباشد چنانکه از آيه شريفه “وَ تَوَلَّى عَنْهُمْ وَ قالَ يا أَسَفى عَلى يُوسُفَ وَ ابْيَضَّتْ عَيْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ كَظيمٌ قالُوا تَاللَّهِ تَفْتَؤُا تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضاً أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهالِكينَ”935 استنباط ميشود.
توضيح اينکه “ذكر” گاه به معنى حفظ مطالب و معارف و گاه به معنى يادآورى چيزى به زبان يا به قلب است، لذا گفتهاند ذكر دو گونه است: “ذكر قلبى” و “ذكر زبانى”936علامه طباطبايي ذکر لساني هر چيز را از آثار ذکر قلبي آن دانسته است.937 وي مينويسد: ظاهرا اصل در اين كلمه، ذكر قلبى است و اگر لفظ را هم ذكر گفتهاند به اين اعتبار است كه لفظ معنا را بر دل القاء مىكند.938 اين واژه در قرآن کريم نسبت به خداوند بسيار استعمال شده است. مانند آيات ” الَّذينَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِ اللَّهِ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ”939، “يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثيراً”940 و بسياري از آيات ديگر که مؤمنان را به ياد خدا سفارش کرده است. حقيقت “ذکر” اين است که انسان با تمام قلب، متوجه خدا و عظمت، علم و آگاهيش و حاضر و ناظر بودنش گردد و اين توجه مبدأ حركت و فعاليت در وجود او به سوى جهاد، تلاش و نيكيها گردد و ميان او و گناه سد مستحكمى ايجاد نمايد.941 معناي گفته شده از ذکر نسبت به “امامان معصوم” نيز سازگار است به اين دليل که ايشان اسماء حسناي خداوند هستند.942 به استناد برخي از آيات و روايات، ناظر و شاهد بر أعمال بندگان هستند. مانند آيه “وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُون..”943 که مراد از “المؤمنون” در اين آيه امامان معصوم(ع) است.944 از سوي ديگر در بسياري از آيات قرآن کريم ذکر نعمت توصيه شده است. همچون آيات “يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ..”945 و “يا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُم..”946 بيترديد يکي از بزرگ ترين نعمتهاي الهي ” امام معصوم” است. آيه ِ “..وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً..”947 شاهدي بر اين مدعا است که در برخي از روايات مراد از نعمت ظاهري، امام ظاهر و مراد از نعمت باطني، امام غائب ذکر شده است.948
و نيز آيه “أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ كُفْراً وَ أَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دارَ الْبَوار”949 که اميرالمؤمنين(ع) درباره اين آيه فرمود: ما(اهل بيت) نعمتي هستيم که خدا به بندگانش انعام فرموده است..”950 بر اين اساس مراد از ذکر و ياد امام عصر(ع) اين است که انسان در همه حال، امام عصر(ع) را حاضر و ناظر بر اعمال خويش بداند و ياد آن حضرت مانع از ارتکاب گناه شود و انسان را به انجام کارهاي نيک تشويق نمايد.
تأمل در سيره اهل بيت(ع) بيانگر اين مطلب است که ايشان پيش از تولد امام عصر(ع) بسيار او را ياد نمودهاند و در برخي از موارد هنگام ياد نمودن وي اشتياق خويش را به وي ابراز نموده و به ياد آن امام گريه کردهاند. برخي از اين روايات از اين قرار است:
الف- امام سجاد(ع) در روايتي هنگام بيان برخي از وقايع پس از وفات امام حسن عسکري(ع) و ياد
