
اسلامي ايران، تأكيد بيشتري بر زبان فارسي و فرهنگ ايراني دربارهي محور خاورميانه و خليجفارس ديده ميشود. كارشناسان نيز بر اين باورند كه اگر فرهنگ ايران از دو بال مذهبي و عرفي شكل گرفته، بايد به درايت دريافت كه كدام را در چه منطقهاي ميتوان به كار گرفت (نقيبزاده 1384، 50).
با توجه به پيوند زبان فارسي و فرهنگ اسلامي، براي كاميابي بيشتر جمهوري اسلامي ايران در زمينهي ديپلماسي عمومي، پيشنهاد شده در كشورهايي كه امكان تبليغات مستقيم و رسمي وجود دارد، ما به اندازهي هنر و توانمان كار كنيم، ولي در جاهايي كه چنين امكاني وجود ندارد، اگر ما براي تبليغ اسلام و تشيع شكيبايي پيشه كنيم و در اين زمينه بر تبليغ زبان فارسي متمركز شويم، در نهايت ميتوانيم به اين مقصد هم برسيم؛ چرا كه كسي كه با لايههاي بيروني زبان فارسي آشنا شد، بعداً تمايل پيدا ميكند. به لايههاي دروني گذر كند و لايههاي دروني ادبيات فارسي نيز مشحون از معارف اسلامي معارف قرآني است (كماليان 1387، 9).
از جمله مهمترين فوايد و نتايج گسترش زبان فارسي براي ديپلماسي عمومي ايران، ميتوان به اين موارد اشاره كرد: امكان دسترسي تعداد بيشتري از افراد به منابع خبري ايراني و كاهش وابستگي تعداد بيشتري از مخاطبان به منابع خبري غيرفارسي، آشنايي با بسياري از متون ادبي و تاريخي ايران كه به زبانهاي ديگر ترجمه نشده و شايد ترجمه دشوار باشد و نيز امكان استفاده از منابع غني فرهنگي و تاريخي ايران براي تعداد بيشتري از مخاطبان، همراهي مردمان كشورهاي گوناگون با خواستهاي جمهوري اسلامي ايران از طريق افزايش شمار كساني كه با تسلط به زبان فارسي توان فرهنگ و تمدن اسلامي- ايراني را دارند (سنبلي 1386، 26).
در شرايطي كه تلاشهاي دشمنان طي هشت سال جنگ تحميلي، لطمههاي جدي بر وجهه و تصوير خارجي جمهوري اسلامي ايران وارد كرده بود و ضرورت اعادهي اعتماد بينالمللي به شدت احساس ميشد، طرح روابط خارجي با دو كشور فارسيزبان افغانستان و تاجيكستان نيز پس از جنگ سرد در دستور كار سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران قرار گرفت. جمهوري اسلامي ايران براي تقويت زمينههاي فرهنگي با ديگر كشورهاي فارسيزبان، ايدهي تأسيس تلويزيون مشترك كشورهاي فارسيزبان را در مرداد 1385 در دوشنبه مطرح كرد كه تاكنون تحقق نيافته است. با اين حال، زبان و فرهنگ مشترك ميان ايران، تاجيكستان و افغانستان كه زماني بخش بزرگي از امپراتوري ايران را تشكيل ميدادند، ميتواند نقطهي اتكايي قوي براي ايران باشد كه در صورت هدايت مناسب و جلوگيري از برانگيخته شدن واكنشهاي تند ساير كشورهاي همسايه، ميتواند بازده مفيدي داشته باشد (ثقفي 1387، 123).
علاوه بر گسترش زبان فارسي، جمهوري اسلامي ايران ترويج فرهنگ اسلامي- ايراني بر بستر ارزشهاي مشترك را نيز در راستاي ديپلماسي عمومي خود در اين منطقه مورد توجه قرار داده است. از جمله مهمترين آيينهاي ايراني كه براي برنامهريزي در راستاي تقويت وجههي ايراني و قدرت نرم ايران در جهان مناسب به نظر ميرسد، «نوروز» است كه مهمترين جشن ملي ايرانيان و كشورهايي است كه ريشهي مشترك فرهنگي با ايران دارند. مراسم نوروز به عنوان عيد باستاني و ملي ايرانيان از غرب چين تا شرق بالكان برپا ميشود. در حالي كه رئيسجمهور تاجيكستان سال 2006 را سال «تمدن آريايي» ناميده بود، ديپلماسي نوروزي تهران در فروردين 1389 با حضور سران كشورهاي افغانستان، تاجيكستان، تركمنستان و عراق و نيز معاون رئيسجمهور تركيه، وزير امور خارجهي آذربايجان و… در جشن جهاني نوروز و ديدار آنها با بالاترين مقامات جمهوري اسلامي از جمله رهبر انقلاب، توجه صاحبنظران و تحليلگران را به خود جلب كرد كه ميتوان آن را گامي مهم و ارزشمند در راستاي ديپلماسي عمومي ايران به شمار آورد. (درخشه و غفاری 1390، 36-35).
3-7- دیپلماسی عمومی و نقشآفريني ايران در سازمانهاي بينالمللي
در فرآيند تحولات بنيادين روابط بينالملل، ضرورت حيات سياسي، اقتصادي و فرهنگي ايجاب ميكند كه كشورها با يكديگر تعامل داشته باشند و لذا سازمانهاي بينالمللي، كانوني براي همانديشي و همكاري بينالمللي محسوب ميشوند. اهميت و ضرورت پيوستن به سازمانهاي بينالمللي از آنجا ناشي ميشود كه هر يك از آنها، ضمن اين كه كانوني براي تبادل نظر و همفكري تلقي ميشوند، ميتوانند بخشي از نيازهاي اعضا را كه به تنهايي از عهده انجام آن برنميآيند، مرتفع ساخته، گوشهاي از مشكلات را حل و فصل كنند. از آنجا كه امروزه بيش از 260 سازمان بينالمللي در عرصه جهاني فعاليت ميكنند و حدود 360 سال از استقرار نظام جمهوري اسلامي ميگذرد، حضور مؤثر و مثبت در سازمانهاي بينالمللي ميتواند به تقويت قدرت نرم ايران بيانجامد. سازمانهاي بينالمللي از آنجا كه مولود اراده جمعي و داوطلبانه جمعي از دولتها هستند، ميتوانند به مشروعيت و گسترهي فعاليتها و حركت در جهت منافع ملي كشورهاي عضو، تأمين منابع و ضمانت اجراي تصميمات، شديداً به آنها بستگي دارد. دولتها با هدف طرح مسائل و اختلافات، بهرهگيري از تجارب و امكانات و نيز با انگيزه به دست آوردن وجهه بينالمللي و مشاركت در تنظيم قواعد و مقررات بينالمللي و همچنين طرح آزادانهي سياستها و مواضع در قبال مسائل مختلف، در سياست خارجي خود به سازمانهاي بينالمللي جايگاه رفيعي بخشيدهاند (آدمی و ذوالفقاری 1391، 35-34).
سير حضور ايران در سازمانهاي بينالمللي در سالهاي اوليه انقلاب روند چالشبرانگيزي را ميگذراند ولي در ساليان بعد از جنگ تحميلي و فهم جهاني از قدرت نرم و سخت جمهوري اسلامي ايران و پذيرش حضور ايران به عنوان يك قدرت منطقهاي تعامل جمهوري اسلامي ايران با سازمانهاي بينالمللي روندي مثبت و تأثيرگذار را تا به امروز داشته است. جمهوري اسلامي ايران امروزه علاوه بر سازمان ملل متحد، در بسياري از سازمانهاي بينالمللي و منطقهاي نظير جنبش عدم تعهد، سازمان كنفرانس اسلامي، اوپك، اكو و سازمان تجارت جهاني (به عنوان ناظر) حضور مؤثر دارد. نقش سازنده و مؤثري كه اريان در بسياري از سازمانهاي بينالمللي و منطقهاي و نيز مشاركت در مذاكرات متعدد بر مبناي حسن نيت انجام داده است، مؤيد اين موضوع است كه ايران در عرصه جهاني، توازن منافع و تلاش براي نيل به منافع جمعي را سرلوحه سياست خارجي خود قرار داده و به آن ارج مينهد. علاوه بر اين نقش ايجابي و سازنده ايران در معاهدات و كنوانسيونهاي مختلف مربوط به منع استفاده و گسترش سلاحهاي كشتار جمعي و رژيمهاي خلع سلاح و نيز كنوانسيونهاي حقوق بشري از اين جمله هستند.
3-8- تأثير سازنده ايران در حل و فصل بحرانهاي منطقهاي
محيط بينالملل معمولاً در جايگاه منطقهاي و فرامنطقهاي كشورها اهميت ويژهاي دارد چرا كه اين جايگاه بر رفتار سياست خارجي آنها تأثيرگذار است. تأثير انقلاب اسلامي بر مردم مسلمان منطقه و شروع فرآيند بيداري در كشورهاي اسلامي، علاوه بر اين كه منافع و مطامع استعماري نظام سلطهي جهاني و قدرتهاي سلطهگر و اشغالگر را در جهان اسلام به ويژه كشورهاي عربي به خطر انداخته، بلكه بر افزايش قدرت نرم و جايگاه منطقهاي و فرامنطقهاي ايران تأثيرگذار بوده است. دولت ايران براي همكاريهاي منطقهاي و بينالمللي اهميت خاصي قائل است، خصوصاً زماني كه اين تعاملات بر امنيت ملي تأثيرگذار باشد. دسترسي هر كشوري به كانالهاي ارتباطي در سطوح منطقهاي و بينالمللي از ملزوماتي است كه به خودي خود موجد نوعي قدرت نرم است. اين مسئله بيش از هر چيز از موقعيت جغرافيايي، منابع طبيعي و به طور كلي شرايطي بازميگردد كه به ايفاي نقش و صحنهگرداني در عرصه منطقهاي و بينالمللي منجر ميشود. اگر به شرايط جهموري اسلامي نگاهي بيندازيم، متوجه ميشويم كه جمهوري اسلامي بنا به موقعيت جغرافيايي و منابع طبيعي سرشار همچنين ماهيت انقلاب اسلامي كه نشأت گرفته از ايدئولوژي انقلابي مبتني بر اسلام ناب محمدي (ص) است، داراي ظرفيتهاي بالقوهاي از منظر ابعاد مختلف قدرت نرم است كه در برآيند نهايي، ميتوان ارزيابي كرد و اگر ابعاد مختلف اين قدرت نرم اجرايي شود، شرايط كشور بسيار بيشتر از حال حاضر ارتقاء پيدا خواهد كرد (نجفی 1392، 58).
جمهوري اسلامي به دلايل عديدهاي كه به برخي از آنها در زير اشاره خواهد شد، زمينهها و شرايط لازم را براي كسب قدرت معنوي و ارتقاي نصاب محبوبيت خود در ميان كشورهاي منطقه فراهم ساخته است. ديپلماسي فعال كشور طي چند سال اخير به اتخاذ، احيا و تثبيت سياستهاي خاصي دامن زده كه مجموعاً به تصويرسازي مثبت از آن در افكار عمومي بينالمللي و زدودن برخي ابهامات و در يك كلام كسب هژموني فرهنگي و قدرت نرم در عرصه جهاني كمك شايان توجهي كرده است. برخي از اين سياستها عبارتند از:
كسب موقعيت برتر به عنوان بزرگترين كشور منطقه با پيشينه و غناي تاريخي كهن و موقعيت استراتژيك؛ اتحاد سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام؛ تشنجزدايي و پيشبرد صلح و امنيت در سطح منطقه و جهان، ايجاد درهمآميختگيهاي فرهنگي، اقتصادي و ديني وسيع با بسياري از كشورهاي منطقه؛ حسن همجواري با همسايگان و ارتقاي اعتماد فيمابين از طريق اجراي اقدامات اعتمادساز؛ اعلام خاورميانه به عنوان منطقهاي عاري از سلاحهاي كشتار جمعي، تحرك ديپلماتيك و حضور موفق در مجامع بينالمللي؛ التزام عملي به رعايت و معاهدات بينالمللي، طرح و ترويج ايده گفتگوي مذاهب، فرهنگها و تمدنها؛ حل و فصل مسالمتآميز بحرانهاي منطقهاي و بينالملي؛ محكوميت مستمر اسرائيل به عنوان كانون شرارت در منطقه؛ احقاق حقوق ملت مظلوم فلسطين؛ مشاركت فعال در اعطاي كمكهاي بشردوستانه به جامعه بينالملل؛ فعاليت ديپلماتيك گسترده در جهان اسلام در دوره رياست كنفرانس اسلامي؛ شكلگيري و فعاليت سازمان همكاري اقتصادي (اكو)؛ پذيرش بيش از دو ميليون آواره افغاني و عراقي در بيش از دو دهه؛ مبارزه جدي با تروريسم؛ قطع رابطه با رژيم آپارتايد (آفريقاي جنوبي) به عنوان يك افتخار تاريخي در سالهاي اوليهي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي؛ مخالفت صريح با حضور نيروهاي خارجي در منطقه؛ زمينهسازي براي اجراي اعلاميه جهاني حقوق بشر اسلامي؛ اتخاذ تدابير عيني براي رفع تنشها و بحرانها همچون بحران بوسني، آسياي مركزي، قفقاز، افغانستان، عراق؛ ايفاي نقش منطقهاي و جهاني در شكلبنديهاي امنيتي، دفاعي و استراتژيك در شرايطي براي جمهوري اسلامي حاصل شده كه جمهوري اسلامي، قابليتهاي لازم را براي كنترل تحولات منطقهاي بينالمللي خود ارتقاء داده است (نجفی 1392، 59-58). آمريكا در راستاي كاهش و تحتالشعاع قرار دادن قدرت نرم جمهوري اسلامي از طريق طرحهايي چون خاورميانه جديد به دنبال اقدامات زير بوده است:
1. محدودسازي ايران در حوزه منطقهاي از طريق فشارهاي بينالمللي؛
2. حمايت از گروههاي سياسي و كشورهاي معارض با اهداف و منافع جمهوري اسلامي؛
3. قطعنامهسازي از طريق حداكثرسازي مشاركت بينالمللي عليه فعاليتهاي استراتژيك ايران در حوزه ارتقاي توانمنديهاي اقتصادي، سياسي، بينالمللي، فرهنگي و…؛
4. مخالفت با قدرتيابي هر گروه همسو با جمهوري اسلامي.
آمريكا در چندين مرحله و در مقاطع مختلف از ارادهي خود براي مقابله با منافع و مطلوبيتهاي استراتژيك ايران سخن به ميان آورده است كه در اين رابطه سند امنيت ملي آمريكا در سال 2006 گوياست. در حال حاضر تأثيرگذاري جمهوري اسلامي بر سطوح مختلف نظام بينالملل به نحوي است كه همگان به آن اذعان دارند. در اين راستا عامل اصلي كه باعث گرديد تا سياست خارجي آمريكا در منطقه تغيير جهت دهد، توجه به اين نكته است كه تحولات جديد منطقهاي به ويژه در عراق نشان داد كه جمهوري اسلامي علاوه بر دستيابي به سطوح بالايي از تأثيرگذاري، بر تحولات منطقهاي، توانسته از طريق قدرت نرم ايدئولوژي ضد صهيونيستي و ضد آمريكايي مانع اصلي به ثمر رسيد، طرح خاورميانه بزرگ مطلوب نظر آمريكا شود.
