
مذهبى و دستهجمعى براى عبادت درآمد.
رقص و شعر و موسيقى با بشر بوجود آمد و انسان را از بدو حضور در اين جهان داراى احساسات و عواطف بود و حالاتى نظير بيم و غم و شادى و نفرت و ساير کيفيات درونى را تجربه مىکرد. اين عواطف و احساسات که هميشه با بشر همراه بودهاند، مىبايست بهگونهاى جلوهگر شوند؛ بنابراين بهوسيله صدا، حرکات و کلمات آشکار شدند که نمودار آن آواز و رقص و شعر بوده است.
از وقتى که بشر توانست حالات درونى خود را بهوسيله صدا نمايش دهد و با کمک صداهاى منظم طبيعت وزن را بهدست آورد، موسيقى بوجود آمد. جهان پر از اصوات مختلف است و بر پايه توازن و نظم استوار شده است.
هر ملتى داستان پيدايش موسيقى را بهنحو خاصى و ضمن افسانهها و داستانها بيان کرده است و اين داستانها سينه به سينه نقل شدهاند و به نسلهاى بعدى رسيدهاند. انسانهاى اوليه موسيقى را عطيه خدايان مىدانستند؛ مثلاً در ژاپن روزى الهه خورشيد قهر کرد (خورشيدگرفتگي) و مردم هرچه فکر کردند جز اين چيزى بهخاطرشان نرسيد که با آواز خواندن او را بيرون آورند. اين رسم امروزه نيز در ژاپن بههنگام کسوف انجام مىشود.
يونانىها نيز هرمس خداى بازرگانان را به خاطر بخشيدن موسيقى ستايش مىکردند. هرس ضمن گردش در ساحل مديترانه، رشته دورهاى را که برادرش آپولون به سرقت برده بود، بر روى کاسه لاکپشتى استوار کرد و اولين ساز يعنى لير بهوجود آمد.
در عرب نخستين آواز را به جبل فرزند قين (قابيل) نسبت مىدهند که در مرگ هابيل خوانده است. يا عبدالقادر مراغى مىگويد: چون به امر خالق جيحون، روح در بدن آدم (ع) درآمد نبض او در حرکت آمد و صورت خود لازمه انسان است.
از مجموع اين داستانها به اين نتيجه مىرسيم که موسيقى همزاد بشر است و وطن خاکى ندارد. به همين ترتيب همه ملل و اقوام قديم، تاريخ پيدايش موسيقى را با افسانه و قصد درهم آميختهاند. از آنجا که هر چيز موزون موردپسند طبع بشر بوده است و آواز و رقص و شعر نيز موزون هستند، از همان دوران قديم به شکل آداب و رسوم زندگى ملل مختلف قرار گرفته است. ابتدا اين آداب و رسوم شکل جادويى داشت؛ سپس با تشريفات مذهبى همراه شد و بهتدريج از آن جدا گرديدند و استقلال يافتند و با تأثير عوامل طبيعي، جغرافيايي، مذهب، زبان، شيوه زندگي، عادات و … با يکديگر اختلاف پيدا کردند.
کارل اشتومف استاد فلسفه دانشگاه برلين تاريخ شروع موسيقى را از زمانى مىداند که مردم براى ارتباط با هم متوسل به اصوات شدند.
با وسعت دايره تمدن، رقص و شعر و آواز نيز دستخوش تغيير و تحول شد و تحت شرايط و قوانين درآمد و بهتدريج از سادگى و روحانيت آن کاسته شد. آنها از يکديگر تفکيک شدند و تابع قوانين و شرايط شده و هر يک تبديل به رشته و فنى جداگانه گشتند. از نظر علمي، يونان پايه و اساس موسيقى غربى و ايران اساس موسيقى شرقى را بنا نهاد.
بهرحال هنوز تاريخ دقيق پيدايش موسيقى بهطور يقين و قطعى معلوم نيست. با تمام فرضيات و تئورىهاى موجود در اين مورد، دقيقاً مشخص نيست که کداميک داراى قطعيت مىباشند(امان آبادی، 1388).
16- پيشينه مطبوعات موسيقى در ايران
اقدام براى انتشار مجله تخصصى ويژه موسيقى در ابتدا به فرمان دولت و با همت والاترين فرهيختگان آن زمان شکل گرفت. در کشورى که موسيقى سينه به سينه و از طريق حافظه جمعى و انتقال شفاهى استمرار يافته و اهل موسيقى آن کمتر سواد خواندن و نوشتن داشتهاند، انتشار نوشته و مجلهاى درباره موسيقى کارى دشوار بود.
16-1 دوره اول ۱۳۱۸-۱۳۳۱
در سال ۱۳۱۷ ش. چند سال پس از استقرار نهايى ساختار جديد دولت رضاشاهى و اعمال سياستهاى نوين آن در تمام زمينههاى فرهنگي، براى موسيقى نيز تصميماتى اتخاذ شد. رضاشاه از موسيقى رايج ايراني، دل خوشى نداشت. اهل موسيقى در آن زمان به دلايل متعددى از جمله ترورهاى سياسى رجال همچون ترور سردار اسعد و تيمور تاش و عزل کلنل وزيري و مرگ غمبار عارف قزويني در تبعيد و دلايل ديگر که ناشى از فضاى ناامن موجود بود، منفعل و نسبت به امور اجتماعى و سياسى بىاعتنا شده بودند.
با اين حال موسيقى رونق داشت. ضبط صفحه ادامه داشت و کنسرتهايى در تهران و اصفهان از هنرمندان برجسته، برگزار مىشد که فروش فراوان داشت.
هنرمندان موسيقي، اکثراً فاقد تحصيلات متعارف نظى بودند و حتى گاه سواد خواندن و نوشتن نيز نداشتند. در چنين شرايطى که همه مىانديشيدند که موسيقى فنى اجرايى يا عملى است و چيزى براى نوشتن ندارد، انتشار مجله ويژه موسيقى کارى بيهوده بنظر مىرسيد.
طرح نخستين مجله ويژه موسيقى از طرف يک مرجع قدرتمند دولتى و به دست سرگرد غلامحسين مينباشيان نوازنده ويولون و رهبر ارکستر و رئيس اداره موسيقى کشور نوشته شد و جزء مواد بخشنامه مشهور موسيقى کشور به همه ابلاغ گرديد. محور اين بخشنامه روى اصول و قواعد موسيقى غربى بود. به اين ترتيب موسيقى ايرانى رسماً از صحنهها و برنامههاى رسمى دولت حذف و بجاى آن موسيقى کلاسيک اروپايى قرار گرفت. تنها کسى که در اين شرايط درباره موسيقى ايراني، بطور فعال مطلب مىنوشت، روحالله خالقي از برجستهترين شاگردان علينقى وزيري بود.
اولين دوره مجله موسيقى مربوط به فروردين و ارديبهشت ۱۳۱۸ ش تا شهريور ۱۳۲۰ ش است. اين دوره به سردبيرى صادق هدايت انتشار مىيافت. در اين مجله، پرويز ناتل خانلري، نيما يوسيج ، عبدالحسين نوشين ، مسعود فرزاد، عبدالباسط مشکين خامه، علىاصغر سروش، محمد ضياء هشترودي و غلامحسين مينباشيان همکارى داشتند.
سرپرستى مجله موسيقى را بعد از شهريور ۱۳۲۰ و تغييرات سياسى در کشور، خالقي به عهده گرفت. سردبير آن سيد محمد محيط طباطبايي شد و بيشتر حجم اين مجله به موسيقى ايرانى اختصاص يافت.
پس از پايان يافتن دوره حاکميت گروه وزيري و خالقي بر صحنههاى رسمى و دولتى موسيقى کشور، از سال ۱۳۲۵، اين دوره از مجله موسيقى نيز به تعويق و تعطيل افتاد. بنظر مىرسد انتشار اين مجله تا حدود سال ۱۳۲۳ ش ادامه داشته و سپس تعطيل شده است.
در فروردين ۱۳۲۵، لطفالله مفخم پايان با همکارى روحالله خلاقي و کمکهاى افراد ديگر، نشريه چنگ را تأسس کرد. چنگ نخستين نشريه موسيقى بود که بىنياز از بودجه دولتى منتشر مىشد.
کسانى چون منوچهر محمودي ، استاد موسى معروفي ، روحالله خالقي ، ابوالحسن صبا ، مهدى برکشلي ، حسين صبا و حسينعلى ملاح ، نوشتههاى خود را در اين مجله چاپ مىکردند. اين نشريه که بصورت فصلنامه بود، بيش از چهار شماره دوام نيافت.
از سال ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۸ هيچ نشريهاى خاص موسيقى انتشار نيافت و موسيقى در وضع بدى قرار داشت. در چنين شرايطي، حدود سال ۱۳۲۸ ش (اوايل شروع دولت دکتر مصدق) دومين دوره مجله موسيقى انتشار يافت. در اين دوره کوتاه حدوداً يکساله، بيشتر مطالب از موسيقى غربى و سهم کمترى به موسيقى ايرانى اختصاص داشت.
دو سال بعد نشريه زنگ که ويژه موسيقى بود به همت حسينعلى ملاح و همسر فرهيختهاش بدر آفاق وزيري، با چاپ دستى و تيراژ کم منتشر شد، و تا سيزده شماره ادامه يافت. اولين شماره آن در فروردين ۱۳۳۱ و آخرين آن مرداد و شهريور همان سال منتشر شد. در هيچيک از آرشيوهاى کشور، حتى يک شماره از آن موجود نيست. در نشريه زنگ، مقالاتى بيشتر تأليف بودند تا ترجمه.
بيشتر موسيقدانهاى آنروز هيچگونه الفتى با قلم و کاغذ و نوشتن و خواندن و حتى ضبط اصوات نداشتند و گنجينه اطلاعات کهن و گرانبهايشان که بطور شفاهى با آنها حمل مىشد، با مرگشان از بين رفت. و اقليت نويسنده بيشتر کمنويس يا ديرنويس بودند و مدارک حقيقى از اين رابطه اندک است(کمال پورتراب، 1390).
16-2 دوره دوم ۱۳۳۱-۱۳۵۵
نشريه کثيرالانتشار و دائمالانتشار مجله موزيک ايران در سال ۱۳۳۱ در تهران منتشر شد. اين مجله به مديريت و صاحب امتيازى بهمن هيربد در خرداد ماه ۱۳۳۱ به چاپ رسيد و بعد از مدتى بعنوان مجله موزيک مشهور شد. در سالهاى اوليه انتشار موسيقى ايرانى را محور کار خود قرار داده بود ولى از موسيقى کلاسيک و معرفى موسيقىدانهاى اروپا نيز مطالب پراکندهاى داشت. اين نشريه در زمان خود نشريه پربارى بود و در سطح بالايى قرار داشت.
در يک دوره چندين ساله تعداد قابل توجهى نت و کلام از بهترين آهنگهاى ايرانى ساخته کسانى چون صبا، محجوبي ، خالقي ، وزيري و … در اين مجله درج شد. همينطور آثارى از خالدي ، وفادار ، تجويدي، بديعي، خرم، ياحقي، نگهبان و … .
از نويسندگان اين مجله مىتوان ساسان سپنتا ، داريوش صفوت ، محمود خوشنام ، علىمحمد رشيدي ، فرخ شادان ، بهرام بيضايي ، سيروس کرمانج ، على خاورىنژاد ، حسين دهلوي ، هرمز فرهت ، ايرج وامقي ، اميراشرف آريانپور و پرويز منصوري را نام برد.
سال ۱۳۳۵ دو نشريه مجله موسيقى (ارگان اداره هنرهاى زيباى کشور) و مجله راديو تهران نيز انتشار يافتند.
روحالله خالقي، حسينعلى ملاح، مهدى برکشلي، مهدى فروغ، پرويز منصوري، زاون هاکوپيان، هرمز فرهت و فرهاد فخرالديني و بسيارى ديگر با مجله موسيقى همکارى داشتند و با مقالات خود اين مجله را پر بار کردند. دوره سوم اين مجله پربارترين دوره نشريه تخصصى موسيقيايى در تاريخ مطبوعات ايران است.
مجله راديو تهران، حول محور سياستهاى دولت و اشاعه موسيقى روز حرکت مىکرد. شاهحسيني ، روحالله خالقي ، حسينعلى ملاح و بسيارى ديگر در اين نشريه مطالب متنوعى داشتند. همچنين سخنرانىهاى بسيارى از بزرگان موسيقى که در راديو انجام شده بود، در اين مجله چاپ مىشد. اين مجله از سالهاى ۱۳۴۰ و ۱۳۴۱ ديگر چاپ نشد.
در اين دوران، مجلههاى ديگرى از قبيل پيام نوين ، رودکي ، تماشا ، هنر و مردم و … گهگاه مطالب پربارى درباره موسيقى منتشر مىکردند. اما هيچيک جاى خالى نشريه ويژه موسيقى را پر نمىکرد. اين وضع ادامه داشت تا اينکه با وقوع انقلاب، انتشار نشريات موسيقى ده سال به تعويق افتاد و دوره ديگرى آغاز شد(همان).
16-3 بعد از انقلاب اسلامى
مجلههاى مهم موسيقى به دليل وقوع انقلاب به تعطيلى کشانده شدند. تا سال ۱۳۶۰ کسى جرأت پرداختن به موسيقى را نداشت. هجوم برخى ناصر افراطى به مراکز موسيقى و آرشيوهاى وزارت فرهنگ و هنر و هنرستانها و کانون پرورش فکرى کودکان و نوجوانان و تخريب آثار فرهنگى و کتاب سوزان و نوار سوزان و شکستن صفحهها، موجب شد بسيارى از آثار ارزشمند از بين برود و به حريم خصوصى موسيقىدانها و تعيين و يقين و تعدى صورت گيرد و آنها را دچار يأس و اندوه سازد.
اين روند ۸ تا ۱۰ سال طول کشيد. پس از حرکتهاى مفيدى که نهايتاً به صدور فتواى تاريخى امام در باب موسيقى در زمستان ۶۷ انجاميد و حساب موسيقىدانان از مطربها جدا شد.
بهرحال در اوايل انقلاب تنها چند حرکت کوچک و پراکنده صورت گرفت و جز اين در زمينه مطبوعات موسيقى حرکت مستمر و جدى صورت نگرفت. پس از صدور فتواى تاريخى امام در زمستان ۱۳۶۷ ش، اولين نشريه رسمى موسيقى در سالهاى بعد از انقلاب توسط مرکز سرود و آهنگهاى انقلابى در پاييز ۶۷ منتشر شد و پيش از آن در جشنواره فجر سال ۶۶ سه شماره آگاهىنامه موسيقى توسط اين ارگان چاپ شده بود.
فصلنامه آهنگ در پاييز ۶۷ منتشر شد و سردبيرى آن را عباس معروفي و عبدالحّى شماسّي عهده داشتد که هر دو نويسنده بودند و رشته تخصصى آنها ربطى به موسيقى نداشت. اين مجله از سال ۱۳۷۱ ديگر منتشر نشد.
در سال ۶۸ چهار شماره بولتن جشنواره فجر تهيه و چاپ شد. در جشنوارههاى فجر سال ۱۳۷۱ و ۱۳۷۲ نيز بولتنهايى چاپ شد که پخش عام نداشت. در سال ۱۳۷۳ روزنامه همشهرى چندين شماره با را بطور مفصل به موسيقى اختصاص داد و يادگارى ارزشمند در تاريخ معاصر موسيقى بجا نهاد.
در همين سال پنج يا شش بولتن با عنوان آواز به مناسبت گردهمايى سراسرى آيينه و آواز در تالار انديشه، انتشار
