
این رو پذیرفته شدن از جانب گروه همسال برای نوجوان از نظر روانی اهمیت حیاتی دارد. ولی نوجوان معتقد است که پذیرفته شدن مستلزم همسازی است. از این رو، در اوایل نوجوانی همسازی نوجوان با گروه همسالان به حداکثر میرسد، اما بعد از 14 سالگی رو به کاهش میگذارد. این واقعیت است که بیشتر والدین فرزندان خود را تشویق میکنند تا روابط خود را با دوستانشان گسترش دهند و اوقات بیشتری را با آنان بگذرانند. گذراندن بیشتر اوقات در بیرون از محیط خانواده به نوجوانان این امکان را میدهد تا آنان به کشف دنیای روابط غیر خانوادگی بپردازند (میکوچی،1998؛ ترجمه یاسایی،1383).
2-10-4-2 تحول بهنجار و نابهنجار در دوره نوجوانی
در ابتدای نوجوانی، رشد شناختی کودکان و نوجوانان غالباً تا مرحلهای پیشرفت کرده است که به آنها اجازه میدهد تا سطوح عمیق تری از تفکر انتزاعی و تحلیلی را داشته باشند نوجوانان، تبیینهای بزرگسالان را به همان میزان که در اوایل کودکی میپذیرفتند، قبول نمیکنند. نوجوانان حالا به ایجاد تفسیرات بدیل و راهحلهای بدیل برای مشکلات پرداخته و این راههای بدیل را برای خود ارزشیابی میکنند. این موضوع معمولاً همراه است با گرایش تازهای برای به زیر سؤال بردن اقتدار. بعضی از سؤالاتی که نوجوانان در مورد قواعد و مقررات میپرسند و حتی سرکشی، تمرد و امتناع از همرنگی با خواستهها و تقاضاهای مدرسه یا والدین به عنوان رشد بهنجار مورد توجه قرار میگیرند. اما وقتی سرکشی و تمرد به طور جدی رشد بعدی را تهدید کند، برای مثال از طریق ممانعت از پیشرفت تحصیلی یا از طریق تداخل با رشد بسنده و رضایت آمیز روابط مطلوب اجتماعی با همسالان، احتمال بروز اختلالات عاطفی و رفتاری افزایش مییابد.
روانشناسان تحولی پنج تقاضا یا تکلیف تحولی مهم را در سالهای نوجوانی مشخص کردهاند که باید نوجوانان در آنها تسلط یابند تا بتوانند به طور موفقیتآمیز به بزرگسالی انتقال یابند. این پنج وظیفه عبارت هستند از:
1) کسب استقلال از والدین
2) سازگاری با تغییرات روانی-جنسی و فیزیکی دوران بلوغ
3) رشد و بسط و توسعه نظام ارزشها و احساس هویت
4) ایجاد و روابط کارآمد و موثر با همسالان و
5) آماده شدن برای شغل یا حرفه (کانگر120،1977؛ به نقل از خدایاری فرد،1380).
3-10-4-2 مشکلات دوره نوجوانی
1-کشمکش بین استقلال و وابستگی: با توجه به اینکه این دوره، حد فاصل دوران کودکی و بزرگسالی است، از دست دادن حمایتهای بیقید و شرط والدین برای کسب احساس استقلال از یک طرف و لذت مورد حمایت و پشتیبانی آنها بودن و همان طور کودک ماندن و بدون زحمت و دردسر، همیشه مورد محبت قرار گرفتن از طرف دیگر، در نوجوان کشمکش درونی ایجاد میکند و جنگ روانی عمیقی در ذهن او به وجود میآورد. بعضاً خانواده و مدرسه و جامعه نیز از او توقعات متناقض دارند، گاهی او را به چشم یک کودک نگاه کرده و برخوردی تحقیرآمیز دارند و گاهی هم توقعات از او بیش از حد توان اوست و به چشم بزرگسالان به او مینگرند که این خود به کشمکشهای درونی نوجوان دامن زده و او را با مشکل روبرو میسازد.
2-طغیان علیه مراجع قدرت: نوجوان برای کسب استقلال علیه همهی مراجع قدرت من جمله والدین و کادر مدرسه طغیان میکند. گاهی اوقات رفتارهایی علیه آنها از خود نشان میدهد، درگیریهایی ایجاد مینماید و به اعمالی دست میزند که روابط او را با آنها و سایر مراجع قدرت به شدت تیره میکند، مثلاً بگومگو میکند، بحث و مجادلهی طولانی انجام میدهد، بر خلاف خواستهی والدین دیر به خانه میآید، از انجام تکالیف درسی خودداری میکند، سیگار میکشد و حتی ممکن است دست به اعمال بزهکارانه هم بزند. این مورد در خانوادههای با محدودیت زیاد و یا مدارسی که مقررات سخت و خشک را بدون نظرخواهی و مشورت با نوجوان اجرا میکنند از شدت بالاتری برخوردار است.
3-هویت فردی: یکی دیگر از مشکلات مهمی که نوجوان با آن روبرو می شود مسئلهی تشکیل”هویت فردی” اوست. بدان معنی که سؤالهای متعددی دربارهی مفهوم زندگی، نقش او در این زندگی، مفهوم مرگ و زندگی پس از مرگ و به طور کلی سؤالهایی نظیر”من کیستم”و به کجا میروم؟ ذهن او را به خود مشغول مینماید که باید به آنها پاسخ دهد. احساس هویت شخصی در نوجوانان کمکم بر اساس همانندسازیهای مختلف گذشتهی آنها تکوین مییابد. با ورود به دورهی نوجوانی ارزشهای گروه همسالان و همچنین ارزیابیهای معلمان و سایر بزرگسالان نیز مطرح است و هر اندازه ارزشهایی که از طرف دوستان و همسالان ابراز میشود باارزشهای والدین و معلمان همخوانی بیشتری داشته باشد به همان نسبت کار هویت یابی نوجوان آسان تر پیش میرود.
4-چگونگی ارضاء نیازهای جدید (جنسی): رشد و نمو غدد داخلی و ترشحات هورمونهای جنسی به نوجوان امکان برقراری روابط جنسی را میدهد و انگیزه و کشش جنسی نسبت به غیر هم جنس در او ایجاد میگردد و از طرفی نخستین برخورد با جنس مخالف اغلب با ترس و پریشانی خاطر همراه است. جوان تازه بالغ تمایلات قوی و نامعلومی را احساس میکند که او را از جلدش خارج کرده و به سوی جنس مخالف میکشاند. جهشهای شدید محبت، عقبنشینی های توضیح ناپذیر و حرکات بدون دلیلی که او را آشفته میسازد. نوجوان میخواهد این همه انرژی را که به وجود آمده و موجب هیجان او شده است را در جایی آزمایش نماید، اما درعینحال نگران عواقب آن است. او بیداری و رشد تمایلات جنسی را دارد ولی هدف ندارد و چون غریزه جنسی کاملاً زیرزمینی است، در افراد محجوب و کمرو نوعی اضطراب و گیجی ایجاد میکند. در جوامعی که آموزش ارضاء صحیح غریزه جنسی و راههای کنترل آن برای نوجوان آموزش داده نمیشود، این مشکل مضاعف است و در این جاست که متأسفانه لغزش و سقوط در پرتگاه در کمین است.
5-عدم کنترل بر رفتار و هیجانات ناشی از تغییرات جسمی و روانی دوران بلوغ: به دلیل رشد سریع جسمی و تغییرات مشهود در اندامهای بدن نوجوان در دوران بلوغ بعضی از رفتارهای هیجانی و عدم کنترل او طبیعی است. مثلاً جلو آمدن سر نوجوان به دلیل احساس بلندتر شدن گردنش، بزرگ شدن بینی و یا عدم کنترل در دستهایش برای جابجایی خصوصاً اشیاء ظریف از طرفی و عدم آگاهی و آموزش صحیح او در مقابله با این مسایل از طرف دیگر او را از نظر روحی تحت تأثیر قرار داده به طوری که در خود احساس بیکفایتی و حقارت مینماید که همین امر موجبات اضطراب را در وی فراهم میآورد.
6-ترس از آینده: با پیدایش نیازهای جدید در نوجوان و کشش به سوی ارضای نیازهای آنی و مقطعی، آینده را در ذهن نوجوان مبهم و دور از استرس تصویر مینماید به طوری که حتی چگونگی تأمین اقتصادی و تشکیل خانواده برای خود در آینده و ازدواج و تحصیلات عالی را قلههایی دور از دسترس میپندارد که دستیابی به آنها برای او بسیار دشوار و در بسیاری از موارد از محالات است که البته نقایص تربیتی و آموزشی در درون خانواده، مدرسه و جامعه و محرومیتهای شدید مالی خانواده به شدت و عمق این مشکل نیز میافزاید.
7-دغدغه اقتصادی: یکی از مهمترین مشکلات نوجوانی این است که فرد قبل از اینکه به بلوغ اقتصادی برسد به بلوغ جنسی رسیده است و از طرفی چون به دنبال استقلال و کسب هویت جدید برای خود نیز میباشد همیشه به فکر دستیابی زودتر به منافع اقتصادی است و در این ارتباط میبینیم نوجوانانی را که مدرسه و تحصیل را رها کرده و به دنبال شغل و کسب درآمد میباشند و این خصوصاً در جوامعی که ارزشهای انسانی و معنوی جای خود را به ارزشهای مادی داده و شخصیت افراد بر حسب درآمد و پول آنها مورد ارزیابی قرار میگیرد بسیار مشهودتر است و در این ارتباط اوضاع و احوال اقتصادی-اجتماعی و بیثباتی جامعه، جنگ، بیکاری، کمبود امکانات و فقر مالی خانواده از عوامل تشدیدکنندهی مشکل محسوب میشوند.
8-تعارض بین خواستههای والدین و گروه همسالان: در این دوران، نوجوان تحت تأثیر گروه همسالان میباشد و والدین را مرتبط به نسل گذشته میداند که نیازها و خواستههای عصر حاضر او را درک نمیکنند. لذا نوجوان خود را در این میان کاملاً گیج احساس میکند چون حاضر نیست که محبت والدین را هم از دست بدهد. در چنین مواقعی نوجوانان بعضاً همانند هنرپیشهها نقش بازی میکنند تا از مقبولیت والدین و گروه همسالان، هر دو برخوردار شوند.
9-ترس و اضطراب: ناتوانی در سازگاری با موقعیتهای جدید موجب تشدید ترس و اضطراب در نوجوان میشود. مانند: ترس از عدم موفقیت در امتحان یا مورد سرزنش قرار گرفتن در خانه و مدرسه، ترس از پذیرش مسئولیت و ارتباط با جنس مخالف یا مورد پذیرش دوستان واقع نشدن.
10-بههمریختگی ارتباط با دیگران: فشارهای روانی، عاطفی و اجتماعی در این دوران موجب میشود که نوجوان با خودش، با خانوادهاش، با دوستانش و به طور کلی با همه رابطهاش به هم میخورد و احساس کوچک شمردن خود و حقارت میکند و حالت عصبی در او افزایش مییابد (اکبری،1387).
در یک مطالعه علمی عواملی که ناتوانی نوجوانان را در انطباق و سازش سبب میشود، بررسی کردهاند که این نتایج به دست آمده است:
– ناتوانی در سازش به دلیل مشکلات مربوط به تحصیل و مدرسه: 60 درصد
– عدم پذیرش نوجوان به وسیله والدین: 70 درصد
– الکل و مواد مخدر: 26 درصد
– طلاق و جدایی والدین: 25 درصد
– مشکلات با دوست: 20 درصد
– مشکلات قانونی: 12 درصد (شهر آرای،1383).
11-4-2 دیدگاههای رشد و نقش گروه همسال
بر خلاف اعتقاد بسیاری از بزرگسالان، تغییرات هورمونی علت اصلی رفتار ناهنجار در دوران نوجوانی نیست. زمان بلوغ در مورد دختران یک عامل خطر تلقی میشود، ولی نه برای پسرها. دخترانی که زود بالغ میشوند، بیشتر در معرض مشکلات رفتاری قرار دارند، ولی این فقط در صورتی است که این افراد قبل از دوران نوجوانی مشکلاتی داشته باشند یا با همسالان بزرگتر از خود معاشرت کنند. بعضی از نوجوانان نمیتوانند تاثیراقدامات خود را درک کنند، زیرا رشد تواناییهای مربوط به در نظر گرفتن دیدگاه دیگران در آنان به تأخیر افتاده است. بسیاری از نوجوانان در 14 یا 15 سالگی میتوانند دیدگاه دیگری را ببینند ولی بعضی دیگر نمیتوانند در آن واحد هم دیدگاه خود و هم دیدگاه دیگری را در نظر بگیرند، و این گاهی لازم در رسیدن به راهحلی است که نیازهای هر دو را برطرف میکند. غالب نوجوانان بر اساس مراحل رشد اخلاقی کلبرگ در مرحلهی 3 قرار دارند. در این مرحله است که گرفتن تأیید دیگران تصمیمهای اخلاقی را پایهریزی میکند. اگر نوجوانان عمدتاً با همسالان ناهنجار معاشرت کنند، در این صورت تصمیمگیری آنان بر اساس تأیید شدن توسط این افراد است. نوجوانانی که هنوز به مرحله 3 نرسیدهاند عمدتاً بر اساس یادداشتهای ملموس انگیزش پیدا میکنند (مرحله 2) یا بر اساس اجتناب از به تله افتادن (مرحله 1). بر اساس نظریه کیگان، غالب نوجوانان در مرحلهی بین فردی رشد قرار دارند (یعنی هنوز نمیتوانند خود را کاملاً از گروه مرجع یا گروه همسالان متمایز کنند). از این رو، بسیاری از نوجوانان نمیتوانند ارزشهای خود را از ارزشهای گروه همسال متمایز کنند. همسالان ناهنجار ممکن است نقش گروه مرجع اولیه را برای نوجوانان ایفا کنند که دارای مشکل رفتاریاند (میکوچی،1998؛ ترجمه یاسایی،1383).
نقش گروه همسالان در ایجاد مشکلات رفتاری در میان نوجوانان باید مورد توجه خاص قرار گیرد، زیرا این عقیده عمومی وجود دارد که علت این که نوجوانان درگیر مشکلات رفتاری میشوند، معاشرت با همسالان بد است. یافتههای تحقیقاتی این اعتقاد را تأیید نمیکند. البته نفوذ همسالان در دوران نوجوانی شدید است، ولی رابطه بین هنجارهای گروه همسال و رفتار تکتک اعضای گروه دو سویه است: هنجارهای گروه همسال در رفتار فردی تأثیر میگذارد، ولی واقعیت این است که به مصداق مثل قدیمی کبوتر با کبوتر، باز با باز کند. همجنس با همجنس پرواز (براون121،1999). نوجوانان به سمت همسالان ناهنجار کشیده میشوند و سپس با رفتار ناهنجار یکدیگر را تقویت میکنند. البته درست است که بعضی از
