
كشيد. (القصص/75تا81)
در جامعه ما نیز اکثر مردم به ثروتمندان غبطه می خورند و رفتار و زندگی آنان را الگوی خود قرار دادهاند که طبعا تبعات سوء فرهنگی واخلاقی را به دنبال خواهد داشت. همچنین هنرمندان و بازیگران سینما و ورزشکاران نیز وقتی عملا افرادی بی تقوا باشند نباید الگو قرار بگیرند. اما متأسفانه این قبیل افراد در جامعه و رسانهها حضوری پر رنگ و فریبنده دارند و طبعا گروههای سنی مختلف و عمدتا جوانان از آنها الگو میگیرند.
3-10) الگوی اجتماعی ناصالح و غیر اخلاقی
همچنان که فردی ناصالح میتواند الگوی نامناسبی برای افراد باشد یک رفتار عمومی یا جامعه یا تمدن ناصالح نیز میتواند الگوی نامناسبی برای افراد و جوامع و تمدنهای دیگر قرار گیرد.
در قرآن مجيد در چند آيه در سورههاي:”الحجر”، “الشعراء”، ” ق”و ” ص” از مردميبه نام «اصحاب ايكه» نام برده شده كه شعيب پيامبر ( بر آنها مبعوث شد. وی با موعظه واندرز خواست تا آنها را از عذاب الهي بيم دهد ولي تكذيبش كردند.
برخی مفسران گفتهاند: اصحاب ايكه همان قوم شعيبند كه در سرزمين پرآب وشجر در ميان حجاز و شام زندگي ميكردند، آنها زندگي مرفه و ثروت فراواني داشتهاند و به همين جهت غرور و غفلت آنها را فرا گرفته بود. (مكارم شيرازي، 1374: 11، 121و120)
راوندي حديثي از امام سجاد ( آورده كه آن حضرت فرمودند:
«نخستين كسي كه پيمانه و ترازوبراي مردم ساخت حضرت شعيب بود آنها با پيمانه و ترازو سروكار پيدا كردند ولي پس از مدتي شروع به كم فروشي نمودند و همين سبب عذاب الهي گرديد. » (راوندي، 1408: 142)
مردم مذكور كم فروشي ميكردند و چيزهاي مردم را كم ميدادند. گذشته از اينكه به خداي جهان نيز كافر بودند و پيامبر الهي را تكذيب كردند و سركشي نمودند. وقتي كالايي را براي خود پيمانه يا وزن ميكردند كامل و تمام بود ولي در موقع دادن، كم ميدادند و همين امر باعث نزول عذاب الهي گرديد. (الاعراف / 91)
و بدين ترتيب اصحاب ايكه به جرم نافرماني از اوامر الهي و تكذيب پيامبر الهي و رعايت نكردن تقواي مالي با كم فروشي دچار عذاب دنيوي الهي شدند. اين عذاب نسبت به ظالمان هيچ مكان و زماني دور نيست خداوند اين داستانها را آورد تا مردم عبرت گيرند و آن را سرلوحه زندگي خود قرار دهند.
غیر از عدم تقوای مالی و بی عدالتی اقتصادی، انحراف جنسی نیز از مثالهای روشن الگوهای غلط اجتماعی است. قرآن مجيد در باره شروع شیوع انحراف جنسی مي فرمايد: « وَ لوطاً اِذ قالَ لِقَومِهِ اَتأتونَ الفاحِشَه مَا سَبَقكُم بهِا مِن اَحدٍ مِنَ العالمَينَ»:«و لوط به قومش ميگفت آيا عمل ناشايستي را مرتكب ميشويد كه هيچ كس از جهانيان در آن بر شما پيشدستي نكرده است؟» (الاعراف / 80) از جمله « ما سَبَقَكُم بِها مِن اَحَدٍ مَن العالَمين» معلوم ميشود در اين عمل شنيع قوم لوط بر همه سبقت جسته و قبل از آنها كسي به چنين عملي دست نيازيده بود و تاريخ پيدايش چنين عملي منتهي به همين قوم ميشود. (ر.ك طباطبايي، 1417: 15، 226)
كار آنها بدانجا كشيد كه به هنگام شنيدن خبر ورود ميهماناني به خانه لوط در خانه او صف كشيدند و طلب كاميابي از ميهمانان لوط كردند، حضرت لوط پيشنهاد ازدواج با دخترانش را به آنها داد و بدين طريق خواست كه آنها راه صحيح شرعي را انتخاب كنند. (هود/78) اما چون ارضای جنسی به وسیله جنس موافق برای آنها به صورت یک روش عمومیدر آمده بود ديگر اعتنايي به زنان نميكردند:«قَالوا لَقَد عَلِمتَ مَا لَنا في بَناتِكَ مِن حَقٍّ وَ اَنَّك لَتعلَمُ مَا نُرِيدُ»:«گفتند ما را رغبت و ميلي به آن دختران نيست و تو بخوبي ميداني كه خواسته ما چيست؟» (هود / 79)
به نقل قرآن این روش ناپسند به قدری رایج و طبیعی شده بود که خلاف آن ناهنجاری اجتماعی محسوب میشد و مردم شهر، لوط را تهديد كردند كه او را از شهر خود بيرون خواهند كرد.:«وَ ما كانَ جوابَ قَومِهِ اِلاَّ اَن قالوا اَخرِجوهُم مِن قَريتكُم اِنهَّم اُناسٌ يَتَطهَّرون» (الاعراف / 82):«پاسخ آنها نبود جز آنكه گفتند او را از شهر بيرون كنيد كه او و پيروانش مردمي هستند كه اين كار را پليد دانسته و از آن تنزه مي جويند. »
قرآن مجيد بعد از بيان سرگذشت قوم لوط و عذاب آنها مي فرمايد:« اَنَّ فِي ذلِكَ لَآيَه لِلمُؤمِنين» (الحجر / 771):« همانا در اين عقوبت اهل ايمان را آيت و عبرت است. » عبرت است از اين جهت كه اين عمل زشت نه محدود به قوم لوط ميشود و نه فردی و جامعهاي، ايمني از عذاب خداوند دارند. در جای دیگر خداوند به جان پيامبرش قسم مي خورد كه مردم دنيا هميشه مست شهوات و سرگردان در خواهشهای نفساني خواهند بود. « لَعَمرُكَ اِنَّهُم لَفِي سَكرَتِهِم يَعمَهوُن» (الحجر / 72»).
بنا بر این قوم شعیب و لوط فقط نمونهاي از انحرافات اخلاقی اجتماعی است كه قرآن مثال
می زند. در حقیقت قرآن مجید می خواهد دو مطلب را روشن کند: اول این که یک رفتار کاملا غیر اخلاقی میتواند به صورت یک الگو و هنجار اجتماعی در آید و به قدری همه گیر شود که برای بر طرف کردن آن، راهی جز ریشه کردن آن جامعه باقی نماند. و دوم این که عامل اصلی، غفلت و سرخوشی بیش از حد است که قرآن از آن به مستی عمومیتعبیر میکند. در حقیقت گمراهی و سرکشی و هواپرستی افراد وقتی کنار هم قرار میگیرد به یک معضل اجتماعی لاینحل بدل میشود و نوعی هنجار اجتماعی بوجود می آورد که چه بسا کاملا در نقطه مقابل ارزشهای الهی و انسانی باشد و الگویی شود برای جوامع دیگر. مثال امروزی این مطلب الگو شدن رباخواری تحت عنوان بانکداری جهانی و همجنسگرایی رایج در روم قدیم برای اروپای امروزی است، که به صورت حقی طبیعی مورد دفاع قرار میگیرد و مجالس برخی کشورهای غربی رأی به قانونی بودن آن دادهاند و مخالفین آن را مخالف حقوق بشر معرفی میکنند! البته مطلب سومیرا هم میتوان از آیات مذکور در جریان قوم شعیب و لوط دریافت نمود، این که بوجود آمدن اینچنین مستیهای اجتماعی معمولا بعد از انباشته شدن ثروت و رفاه اجتماعی زیاد رخ میدهد که یکی از مراحل رشد تمدنها است و یکی از زمینههای افول و نابودی تمدنها همین مستی و سرگردانی در شهوات و گمراهی عمومی است که قرآن بارها از آن به عنوان یکی از عوامل نابودی امتها و جوامع نام برده است.
3-11) انحراف خواص وعدم اطاعت پيشوايان وحاکمان جامعه از اوامر خدا
قرآن کریم میفرماید:«وَاتَّقوُا فِتنَه لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَموُا مِنکُم خاصَّه»یعنی:«بپرهیزید از فتنهای که تنها گریبان کسانی را که گناه کردند نمیگیرد». (انفال/25) یعنی عدهای خاص مرتکب گناه شدهاند اما کار آنها بالمآل گریبان عموم را میگیرد. از امام علی ( است:« فساد عامه مربوط به فساد خواص است و خواص پنج گروهند:علما، زاهدان، تجار، غازیان (نیروهای مسلح) وحاکمان. اگر عالم به دنبال جمع مال باشد عوام به که استدلال کنند، اگر زاهد راغب به دنیا باشد به که اقتدا کنند؟اگر تاجر خائن باشد و زکات مالش را نپردازد عوام (در مشکلات مالی) به که پشت گرم باشند؟اگر غازیان ریاکار و به دنبال کسب باشند چه کسی از مردم محافظت میکند؟و اگر حاکمان ظالم باشند و در احکام از حق عدول کنند چه کسی حق مظلوم را از ظالم خواهد گرفت؟!» (محمدی ریشهری، 1416: 3، 2420) و همچنین از ایشان نقل است که در باره مردم زمانه فرمودند:«… ینتقل من دین ملک الی دین ملک و من ولایت ملک الی ولایت ملک و من طاعت ملک الی طاعت ملک فاستدرجهم الله… وادانوا لغیر الله… » (کلینی، 1362:8، 388):« مردم از دین و ولایت یک پادشاه به دین و ولایت پادشاه دیگر منتقل میشوند و خدا آنها را دچار استدراج کرده و غیر خدا را تبعیت میکنند… »یعنی همان مثل مشهور که «الناس علی دین ملوکهم» اکثر مردم به فرمایش امام علی ( “همج رعاع”اند که به دنبال هر ندائی میدوند. (نهج البلاغه، 1412: 4، 36). یعنی روش عموم مردم بطور طبیعی تابعی از رفتار رهبران جامعه است. بنا براین نتیجه خطايي كه از بزرگان سر مي زند نسبت به عوام مردم بزرگتر و بيشتر است چرا که آنان هم الگوی اجتماعند و هم از قدرت سرایت دادن افکار و رفتار خود در سطح جامعه برخوردارند. صاحبان قدرت اگر فاسد شدند زمینه فساد دیگر طبقات جامعه میشود. از امام صادق ( نقل است که حضرت مسیح ( از شهری میگذشت که در آنجا همه به نحو فجیعی مرده بودند. او از خدا خواست که یکی از مردگان زبان بگشاید و بگوید چه شده است. یکی به زبان آمد و گفت ما محب دنیا بودیم و طاغوت را می پرستیدیم (طاغوت، امراء سوءاند که مایه طغیانگری هستند). مسیح ( پرسیدیعنی چه؟ گفت: وقتی دنیا به ما رو می آورد فَرِح میشدیم (از فرط شادی از خود بی خود میشدیم). مثل بچهای که مادرش به او رو کند. و وقتی به ما پشت میکرد غمگین میشدیم. مسیح پرسید پرستش طاغوت شما چگونه بود؟گفت: هر چه به ما دستور میدادند انجام میدادیم. (شیخ صدوق، 1368:254) عوام و عموم مردم به طور طبیعی عبید دنیا و حوائجشان هستند (حرانی، 1404: 245) و حاکمان جامعه هم اگر آنها را به فساد امر کنند نتیجه ی کار، تباهی مضاعف در سطح و بطن جامعه خواهد بود.
قرآن مجيد در اين باره ميگويد:« وَ اِذا اَرَدنا اَن نهُّلكَ قَريه اَمرَنا مَترَفيها فَفَسَقوا فِيها فَحَقَّ عَليها القَولُ فَدَمَّرناها تَدميراً»:«و هنگاميكه بخواهيم شهر و دياري را هلاك كنيم نخست اوامر خود را براي مترفين آنها (ثروتمندان مست شهوت) بيان ميداريم سپس هنگاميكه به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات يافتند آنها را شديداً در هم ميكوبيم. » (الاسراء / 16)
قرآن مجید در اين آيه، فسق و فجور بزرگان قوم را عامل نزول عذاب الهي معرفي كرده است و اما اينكه چرا خداوند تأكيد بر سردمداران و بزرگان قوم كرده است، طبرسی معتقد است قرآن بدان دليل تنها از فرمان خدا بر مترفين سخن دارد كه آنان سردمداران جامعه و حاكم بر هستي و امكانات و مقدرات تودهها هستند و تودهها خواه و ناخواه پيرو و دنباله رو آنان. از اين رو فرمان به آنان در حقيقت فرمان به همه شهر و جامعه است. (طبرسي، 1415:6، 588)
سرچشمه غالب مفاسد اجتماعي ثروتمندانِ از خدا بي خبر هستند كه در ناز و نعمت و عيش و هوس غرقند و هر نغمه اصلاحي و انساني و اخلاقي در گوش آنها ناهنجار است. به همين دليل هميشه در صف اول در مقابل پيامبران ايستاده بودند. «وَما اَرسَلنا فِی قَریَه مِن نَذیرٍ اِلّا قالَ مُترَفوُها اِنّا بِما اُرسِلتُم بِهِ کافِروُن. وَ قالوُا نَحنُ اَکثَرُ اَموالاً وَ اُولاداَ وَ ما نَحنُ بِمُعُذَّبین»:« ما به سوى هيچ قريهاى بيمرسان نفرستاديم، مگر آنكه توانگران عياش آن قريه گفتند: ما به آنچه شما به تبليغش مامور شدهايد، كافريم و گفتند اموال و فرزندان ما بیشتر است و ماعذاب نخواهیم شد. » (سبأ/34و35)
بنابراين آنچه از اين آيه برداشت ميشود اين است كه فسق و فجور حاكمان نيز باعث نزول عذاب الهي ميشود. حاكماني كه مردم عملا به دنبال آنها هستند و از آنهاپيروي و حرف شنوي دارند. جامعهاي كه حاكمانش عیاش و گناهکار و ستمگر باشند و مردم هم از آنها راضي و پيرو آنها. چنين جامعهاي از ديدگاه خداوند متعال سزاوار عذاب و نابودي است.
از عبدالله بن مسعود روایت است هنگامي آيه « اَلَّذينَ آمَنوا وَ لَم يَلبِسوا اِيمانَهُم بِظُلم… »
(الانعام/ 82) نازل شد اصحاب از پيامبر سؤال كردند چطور ايمان به ظلم ملبس ميشود، پيامبر اكرم فرمودند: اينطور معنا نميشود. مگر شما نشنيديد كه لقمان به فرزندش ميگفت «… اِنَّ الشِّركَ لَظُلمٌ عَظيمٌ» (لقمان/ 13) (طبرسی، 1372:4، 506). به اين ترتيب پيامبر اسلام ( ظلم را در آيه به معناي شرك گرفتند، یعنی شرک در آیه مذکور که ممکن است دامن مؤمنان را هم بگیرد تبعیت از حاکمان ناصالح است چون یک معنای متداول شرک در قرآن تبعیت ازطواغیت است. « الَّذينَ كَفَرُوا أَولِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات»:« كسانى كه (به خدا) كافر شدهاند،
