
روزگار كتابخانه او را آتش ميزند و هزار سال بعد مردم نيازمند شنيدن سخنان علي (ع) ميشوند، سخناني كه براي هدايت امت اسلام بيان شده است، سيد رضي معذور است ا زاو تشكر ميكنيم كه لااقل همين نهجالبلاغه را از خود بيادگار گذاشت”
نگارنده گويد: صاحب الذريعه نميدانست كه تشكيك برخي از متعصبين بياطلاع سبب ميشود كه محققان شيعه، منابع و مصادر نهجالبلاغه و حتي خطبه شقشقية را از ميان همين مقدار از كتابهاي باقيمانده استخراج كنند و بلكه نزديك به 4 برابر براي نهجالبلاغه مستدرك نويسند:
تأليفات سيد رضي استناد نهجالبلاغه را تثبيت ميكند.
اصحاب رجال و تراجم درباره تأليفات سيد رضي به اجمال و تفضيل سخن گفتهاند، مانند تأليفات ساير مؤلفين كه غالباً نسبت به آنها تحقيق كافي نميتوان كرد. در اين جا قول نجاشي را كه از لحاظ وثوق و اعتبار در درجه اول اهميت است نقل ميكنيم.
نجاشي در فهرست خويش 12 كتاب از تأليفات سيد رضي را نقل ميكند از اينقرار:
1- مجاز القرآن 2- الزيادات فيشعرابي تمام 3- تعليق خلاف الفقهاء 4- تعليقة علي ايضاح ابيعلي الفارسي 5- الجيد من شعر ابن الحجاج 6 -مختار شعر ابياسحاق الصابي 7- مادار بينه و بين ابياسحاق 8- الزيادات في شعر ابي الحجاج 9- نهجالبلاغه 10- خصائص الائمة 11- حقايق التنزيل ( التأويل) 12- مجازات النبوية ( مجازات الآثار النبويه).
و مرحوم علامه اميني پنج كتاب ديگر بر اينها ميافزايد ولي آنچه مدرك موضوع بحث ماست دو كتاب حقايق التنزيل و مجازات النبوية است، زيرا اگر درباره استناد نهجالبلاغه تشكيكي شده است، نسبت به آن دو كتاب از هيچ كس ترديد و تشكيكي نقل نشده است كه استناد آنها را به سيد رضي خدشه دار كند و از علماء سنت اسماعيل پاشا از اين دو كتاب نام ميبرد و بغدادي درباره حقايق التنزيل گويد سيد رضي كتابي نوشته است در معاني قرآن كه نوشتن مانند آن متعذر است، از طرفي ديگر خود سيد رضي در اين دو كتاب از كتاب نهجالبلاغه خود ياد ميكند باين ترتيب:
الف: در پنج مورد از ‹‹كتاب المجازات النبوية›› به نهجالبلاغه اشاره ميكند:
1- در حديث ‹‹ اغبط الناس عندي مؤمن خفيفت الحاد…..›› ميگويد: بيان اين سخن در كلام اميرالمؤمين است كه ميفرمايد: ‹‹ تخففوا تلحقوا›› كه ما آن را در كتاب نهجالبلاغه خود ذكر نمودهايم.
2- در حديث ‹‹ اسرعكن لحاقابي اطولكن يداً ›› سيد اين جمله را نظير جمله علي (ع) ‹‹من يعط باليد القصيرة يعط باليد الطويلة›› ميداند كه در نهجالبلاغه نقل كرده است.
3- در حديث ‹‹الا وان الدنيا قد ارتحلت›› ميگويد اين معني از اميرالمؤمنين عليهالسلام هم نقل شده و نهجالبلاغه را نام ميبرد.
4- در حديث مانزل منالقرآن آية…. كلام ‹‹ القرآن حمال ذووجوه›› علي عليهالسلام را در نهجالبلاغه ياد ميكند.
5- حديث ‹‹ القلوب اوعية بعضها اوعي من بعض ››رابا اختلاف لفظ از علي(ع) در نهجالبلاغه نقل ميكند.
ب: در كتاب حقايق التاويل كه متأسفانه تنها جلد پنجم آن موجود است و از بقيه مجلداتش خبري نداريم در صفحه 167 همين جلد كه در نجف چاپ شده است ميگويد: اگر كسي بخواهد دليل سخن ما را پيدا كند، بايد در كتابي كه آن را تأليف كردهايم و نهجالبلاغة ناميدهايم با دقت نظر كند.
بعلاوه چنان كه گفتيم نهجالبلاغة بخشي از كتاب خصائصالائمة سيدرضي است و كتاب خصائص كه نسخهاي از آن را مرحوم محدث نوري در كتابخانه شيخ هادي آل كاشف الغطاء ديده و نسخه ديگري از آن در كتابخانه رامبور هند موجود است و انتسابش به سيدرضي قطعي و مسلم ميباشد، در سال 1369 در نجف بطبع رسيد.
3-1-4- شروح نهجالبلاغه
تا آن جا كه اطلاع داريم، بعد از قرآن كريم، كتابي در روي زمين پيدا نميشود كه مانند نهجالبلاغه نظر دانشمندان اسلامي را به خود جلب كرده باشد و درباره آن شرح و تعليق و ترجمه به زبانهاي مختلف فارسي و انگليسي و اردو، و غيره نوشته شده باشد و نيز شرح وتوضيح برخي از قسمتهاي آن و نظم آن و استدراك بر آن و حل لغات و منتخبي از آن و كاشف كلمات وبيان مصادر آن مورد توجه دانشمنداني ديگر بوده و در همه اين زمينهها قلم فرسائي كردهاند و هنوز هم مشغولند، اين است معني زنده بودن، همواره درخشيدن و نظر دانشمندان را جلب كردن.
شروح نهجالبلاغه را مرحوم محدث نوري و سيد محسن امين و مرحوم شيخ عبدالحسين اميني و مرحوم حاج شيخ آغا بزرگ تهراني (رازي) و سيد عبدالزهراء خطيب حسيني دامت بركاته به تفصيل نوشتهاند، و طبعاً شروحي را نوشتهاند كه بنظر آنها رسيده و تا زمان آنها نوشته شده.
مرحوم شيخ تهراني 147 ترجمه و شرح را نام ميبرد، ولي او تنها مؤلفات شيعه را مينويسد و برخي از شروحي را كه به نامهاي مخصوص در ساير مجلدات الذريعه نوشته است بحساب نميآورد. مرحوم اميني 81 شرح را نام ميبرد و سيد عبدالزهراء خطيب 143 شرح و ترجمه و متعلقات را ذكر ميكند. اينها علاوه بر تعليقاتي است كه بر بعضي از شروح نهجالبلاغه نوشته شده است مانند پنج تعليقه كه بر شرح ابنابي الحديد نوشته شده است، اگر كسي تمام اين مجموعهها را جمع و تلفيق كند، قطعاً از عدد 250 تجاوز ميكند، با وجود آن كه برخي از آنها قريب به 20 جلد است، مانند شرح خوئي و ابنابيالحديد.
در هر حال شيخ نوري، بيهقي را اولين شارح نهجالبلاغه دانسته و محدث قمي هم در ‹‹الكني والالقاب›› از او تبعيت كرده و خود بيهقي هم گفته است ‹‹كسي از فضلاء سابقين پيش از من نهجالبلاغه را شرح نكرده است›› و ابنابي الحديد قطب راوندي را نخستين شارح دانسته.
مانند صاحب رياضالعلماء ولي ظاهراً شكي نيست كه كتاب‹‹اعلام نهجلبلاغه››عليبن ناصر كه معاصر سيدرضي بوده است نخستين كتابي است كه درباره نهجالبلاغه نوشته شده است و سيد محسن امين كتابي به نام‹‹ المعارج فيشرح نهجالبلاغه›› باو نسبت ميدهد.
در اين جا مناسب ميبينم كه نام برخي از شارحين نهجالبلاغه را كه بظاهر از علماء سنت وجماعت بودهاندـ و خدا از قلب ايشان بهتر آگاه است ـ ياد كنم.
1- محمدبنعمر، مشهور به ‹‹فخررازي›› متوفي ( 606) چنان كه قفطي در تاريخ الحكما گويد، شرحش ناتمام است.
2- عبدالحميد بن محمد معروف به ‹‹ابنابيالحديد›› معتزلي مدائني، متوفي (656) كه شرح خود را مدت 4 سال و 8 ماه نوشته و شرحي جامع و كامل و بلكه بهترين شروح موجود بشمار آمده است و حتي برخي از علماء شيعه بر كتاب اوخلاصه ورد نوشتهاند. به نام ‹‹ العقدالنضيد››و ‹‹سلاسل الحديد›› و ‹‹الردعليبنابيالحديد.››
3- كتابي است به نام ‹‹النفائس فيشرح نهجالبلاغه›› در كتابخانه آستانه كه مؤلفش را فقط بعنوان‹‹ بعضي از علماء اهل سنت›› نوشتهاند.
4- ملاسعدالدين تفتازاني شافعي، متوفي بسال ( 792) مؤلف مطول و ارشاد و تهذيب المنطق ميباشد.
5- قوامالدين، يوسفبن حسن، قاضي بغداد، متوفي حدود سال (922) چنانچه در كشفالظنون است،
تمام اين نويسندگان دانشمند اعم از خاصه و اهل سنت در انتساب نهجالبلاغه به سيدرضي و ا زاو به عليبنابيطالب چنانكه خودش در مقدمه گفته است شك ندارند، حتي شيخ محمدعبده به مفردات الفاظ نهجالبلاغه، استناد ميجويد وعليه اهل لغت استدلال ميكند، در خطبه 195 در ذيل جمله‹‹ ولقدواسيته بنفسي›› ميگويد:اهل ادب گفتهاند فصيح آنست كه گفته شود: ‹‹آسيته›› ولي نطق امام حجت است.
3-1-5- رابطه نهجالبلاغه با قرآن
اميرالمؤمنين علي عليهالسلام در مواردي از سخن خود به آيات قرآن كريم استشهاد ميفرموده، كه سيد رضي برخي از آنها را در نهجالبلاغه آورده است؛ مانند :
1- تلكالدار الآاخره نجعلهاللذين لايريدون علواًً فيالارض ولافساداً.
2- مافرطنا فيالكتاب ميشيء.
3- ولوكان منعندغيرالله لوجدوا فيه اختلافاً كثيراً
4- تالله ان كنالفي ضلال مبين، اذنسويكم بربالعالمين.
5- بلعباد مكرمون، لايسبقونه بالقول و همبامره يعملون.
6- كماء انزلناه منالسماء فاختلط به نبات الارض……
7- يوم تبلي السرائر.
8- كما بدانااول خلق نعيده وعداً علينا انا كنا فاعلين.
دكتر صبحي صالح كه در شرح نهجالبلاغه خويش فهرستي براي آيات قرآنيه تنظيم كرده است، صدو يازده مورد را نام ميبرد. كه در برخي از آنها به چند آيه استشهاد شده است و گاهي به قسمتي از يك آيه و بيشتر آنها به يك آيه كامل.
علاوه بر اين خودِ اين جانب، كتابي بعنوان ‹‹رابطه نهجالبلاغه با قرآن›› نوشتهام كه در سال گذشته از طرف بنياد نهجالبلاغه به چاپ رسيد. در اين كتاب حدود يكصدوپنجاه مورد از عبارات نهجالبلاغه را كه از لحاظ مضمون و معني با آيات شريفه قرآن سنخّيت دارد، ذكر نمودهام، مانند:
1- نهجالبلاغه : ولايحصي نعماءه العادون.
قرآن : وان تعدوا نعمة الله لاتحصوها.
2- نهجالبلاغه: ثم زينها بزينةالكواكب.
قرآن: انازيناالسماء الدنيا بزينة الكواكب.
3- نهجالبلاغه: اذا دعوتكم الي جهاد عدوكم دارت اعينكم كانكم منالموت فيغمرة.
قرآن: فاذا جاء الخوف رايتهم ينظرون اليك تدوراعينهم كالذي يغشي عليه من الموت.
اين جانب ادعا نميكند كه رابطه نهجالبلاغه با قرآن، منحصر به همين يكصدوپنجاه مورد است، زيرا لازمه استقصاء كامل اين است كه شخصي ابتدا نهجالبلاغه را چنان حافظ باشد و در ذهن خود مستقر كرده باشد كه چون آيهاي از قرآن را ببيند بتواند، از گنجينه محفوظات نهجالبلاغه خويش جمله مربوط را پيدا كند، و يا حكم نمايد كه در تمام نهجالبلاغه عبارتي كه با اين آيه مرتبط باشد وجود ندارد. و همين عمل را نسبت به تمام آيات قرآن انجام دهد، و يا در اين تطبيق، ابتداء قرآن را به حافظه بسپارد و سپس با مطالعه نهجالبلاغه موارد مربوط را ضبط كند.
و باز بعضي از خطبههاي نهجالبلاغه تفسير آيه يا سورهئي از قرآن كريم است. مانند خطبه 219 كه تفسيرسوره” الهيكم التكاثر” است و خطبه 221 كه تفسير آيه شريفه ‹‹يا ايهاالانسان ماغرك بربك الكريم›› و خطبه ماقبلش، تفسير آيه‹‹ يسبحله فيها بالغدر و والاصال رجال…..›› است.
علاوه بر آنچه گفته شد، يكي از فضلاء معاصر، مقالاتي در مجلة النجف›› تحت عنوان ‹‹الالفاظ القرآنية فينهجالبلاغه ››نوشته است كه چون اكنون در دسترس اينجانب نيست نميتوانم خصوصياتش را بنويسم.
بعلاوه در 21 مورد از نهجالبلاغه، وصف قرآن بيان شده است كه در فهرست دكتر صبحي صالح موجود است، و مواردي هم كه از قلم مشاراليه افتاده است، از كلمه ‹‹قرآن و كتابالله ››در كتاب ‹‹ الكاشف›› تأليف نگارنده پيدا ميشود. شايد كتاب اخير اينجانب به نام ‹‹ رابطه قرآن با نهجالبلاغه›› كه از شش جهت رابطه اين دو كتاب را بيان كرده است راهنماي جويندگان در اين قسمت باشد.
3-1-6- عمده ترين بخشهاي نهج البلاغه:
از مجموع 239 قطعه اي که سيد رضي تحت عنوان “خطب” جمع کرده است(هر چند هم? آنها خطبه نيست) 86 خطبه موعظه است و يا لا اقل مشتمل بر يک سلسله مواعظ است و البته بعضي از آنها مفصل و طولاني است، نظير خطب? 174و 191
از مجموع 79 نامه، 25 نامه تماماً موعظه است.مانند:نام?31که اندرز نام? آن حضرت است به فرزند عزيزش امام مجتبي (ع) و نام?45 همان نام? معروف آن حضرت است به “عثمان ابن حنيف” والي بصره از طرف حکومت امام.46
3-1-7- اخلاق در نهج البلاغه
أَنَّ يَسِيرَ اَلرِّيَاءِ شِرْكٌ وَ مُجَالَسَةَ أَهْلِ اَلْهَوَى مَنْسَاةٌ لِلْإِيمَانِ وَ مَحْضَرَةٌ لِلشَّيْطَانِ جَانِبُوا اَلْكَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِيمَانِ اَلصَّادِقُ عَلَى شَفَا مَنْجَاةٍ وَ كَرَامَةٍ وَ اَلْكَاذِبُ عَلَى شَرَفِ مَهْوَاةٍ وَ مَهَانَةٍ وَ لاَ تَحَاسَدُوا فَإِنَّ اَلْحَسَدَ يَأْكُلُ اَلْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ وَ لاَ تَبَاغَضُوا فَإِنَّهَا اَلْحَالِقَةُ وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَلْأَمَلَ يُسْهِي اَلْعَقْلَ وَ يُنْسِي اَلذِّكْرَ فَأَكْذِبُوا اَلْأَمَلَ فَإِنَّهُ غُرُورٌ وَ صَاحِبُهُ مَغْرُورٌ(خطبه 86، ص 68شهيدي، صص208-205 فيض الااسلام، صص 118-116 صبحي صالح)
و بدانيد اندک
