
مهاجم را دفع كند، علاوه بر اينكه پناه بردن به خدا خود نوعی توكل به او است. قرآن کرم میفرماید: « إِنَّهُ لَيسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِم يَتَوَكَّلُونَ »:«به درستى براى شيطان بر كسانى كه ايمان آورده و بر پروردگار خود توكل كردهاند سلطنتى نيست. » (النحل/ 99) پس پافشاری بر مقتضیات ایمان در عمل با توکل بر خداوند میتواند شیطان را از انسان دور کند. اصولا در کسانی که از امیال و آرزوها فاصله گرفتهاند و همه همّ و غمّشان بندگی خداست و خود را به طور کامل به خدا سپردهاند رخنهای برای نفوذ شیطان باقی نمی ماند.
5-8) اصلاح جوّ حاکم بر جامعه
جوّ ناسالم حاکم بر جامعه مانع حرکت طالبان رستگاری است. عوامل توجه به دنیا و شهوات در محیط جامعه را باید حذف کرد تا بشود در آن جامعه به سوی خداوند حرکت کرد. رفاه طلبی و جهت گیریهای غیر الهی موجود در جامعه مانعی بسیار محکم و سدی قوی در حرکت به سمت خداوند است. در چنین جامعهای به صورت تصاعدی انگیزهها به سوی باطل و منکر زیاد میشود و کمتر کسی به فکر حرکت به سوی آخرت می افتد. چنین جوی خصوصا برای کسانی که در این حرکت نوپا هستند مشکل بزرگی محسوب میشود. وقتی این عوامل خیلی شدید باشد ممکن است چارهای برای کسی که طالب سعادت است جز هجرت باقی نماندچنان که قرآن مجید هم میفرماید:« يا عِبادِيَ الَّذينَ آمَنُوا إِنَّ أَرضي واسِعَه فَإِيَّايَ فَاعبُدُون»:« اى بندگان مؤمن من زمين من وسيع است، تنها مرا بپرستيد» (عنکبوت/56) قرآن داستان اصحاب کهف را هم دقیقا به همین منظور نقل میکند که بفهماند اگر کسی واقعا طالب کمال باشد گاهی لازم میشود قید زندگی در اجتماع را بزند.
بنا بر این در جامعه اولا: باید عوامل جلب توجه وتحریک امیال به سوی حیات دنیا حذف شود. امروزه تبلیغات بازرگانی نقش بسیار مهمیدر توجه دادن مردم به سمت مصرف و زندگی دنیا و تجمل گرایی بازی میکند. این فکر که تشویق مردم به مصرف باعث تقویت تولید است یک فکر باطل و از نمونههای تسویل نفس و شیطان است. این تبلیغات در حقیقت پر کننده جیب کارخانه دارها و وارد کنندگان کالاهای خارجی است؛ و به قیمت توجه دادن مردم به دنیا و زر و زیور آن و غافل شدن از آخرت و سعی و کوشش برای آن تمام میشود و نتیجهای جز بدهکاری دائمی و افتادن مردم در چرخه بی انتهای حرص و طمع و چشم هم چشمی ندارد. بدهکاریهایی که خود باعث رفتن مردم به سمت راههای خلاف کسب درآمد و بی تقوایی مالی است. مطمئنا تولید کالاهایی که مورد نیاز مردم است بهاندازه کافی مصرف کننده هم دارد و هیچگاه مصرف کننده خود را از دست نمیدهد. مصرف بجا و بهاندازه معقول و مشروع مقتضی تولید بهاندازه و به جاست و البته در زندگی دینی که اصل بر ساختن خانه آخرت است و دنیا تنها مزرعهای برای آخرت است نیازی به بسیاری از کالاهایی که تبلیغ میشود یا وارد کشور میشود نیست. و«دارایی تمام نشدنی قناعت است» (نهج البلاغه، 1412:4، 14) و« ملبسهم الاقتصاد » (همان:2، 121) اقتضا میکند که خانوادهها خود را برای داشتن کالاهای پر زرق و برق به بدهکاری نیندازند. کمترین مشکل این بدهکاریها مشغله فکری و لزوم کار بیشتر برای پرداخت آنهاست که خود باعث غفلت از معنویات و نداشتن وقت کافی برای پرداختن به امور معنوی و اصلاح باطن و کار برای آخرت است. اگر وقت محدود بشر در زندگی در دنیا کلا صرف رسیدن به رفاه مادی شود پس کی می خواهد خانه آخرت را بسازد؟!در حدیث است که ثمن کار شبانه برای گذر زندگی (کار بیش از حد) سحت و حرام است. چون حرص در کسب و عدم توکل مذموم است و به بدن هم لطمه می زند. بنا براین تنها باید به قدر حاجت ضروری کسب درآمد شود. یعنی بقیه وقت انسان باید صرف سلامت جسمانی و سعادت اخروی و کسب آخرت شود. (کلینی، 1367:5، 127)
ثانیا: موجبات تشویق و تهییج به گناه پیدا نشود، مسأله عفاف از همین قبیل است به همین خاطر اسلام حجاب را برای مرد و زن واجب کرده است و نظر به نامحرم را بر مرد و زن حرام نموده است. اسلام در معاشرتهای زن و مردحدود و قیودی قائل است که ارتباط زن و مرد به شکلی نباشد که تهییج کننده باشد.
ثالثا: امکان ارضای مشروع غرایز وجود داشته باشد. اسلام کوشش میکند غریزه از طریق ازدواج مشروع اشباع شود.
در قرآن کریم می خوانیم: « وَ أَنكِحُوا الأَيامى مِنكُم وَ الصَّالِحينَ مِن عِبادِكُم وَ إِمائِكُم إِن يَكُونُوا فُقَراءَ يُغنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ»:« مردان و زنان بىهمسر و نيز بردگان و كنيزان شايسته و درستكار را همسر دهيد و اگر تنگدست باشند خداوند از فضل خود آنها را بىنياز مىكند. خداوند گشايش دهنده آگاه است» (النور/32) این آیه به ازدواج حتی در صورت وجود مشکلات مالی تشویق میکند.
رابعا: امر به معروف و نهی از منکر برای اصلاح جو حاکم بر جامعه ضروری است. در حقیقت این شرط چهارم ضامن اجرای سه شرط قبلی است. (توضیح بیشتر در فصل5-13 خواهد آمد)
5-9) حذف الگوهای غیر دینی و ایجاد الگوهای مورد نظر دین
چنان که در بخش 9و10 از فصل سوم ملاحظه شد الگوهای غلط میتواند فرد یا جامعه را به انحطاط اخلاقی و عملی بکشاند. لذا برای حرکت به سمت حذف معصیت و افزایش طاعت الهی لازم است الگوهای سالمیدر معرض دید فرد و جامعه قرار گیرد. مطمئنا هنرپیشه گان تلوزیون و سینما خصوصاهالیوود و امثال آن که اکثرا افرادی فاسداند یا ورزشکارانی که فقط به ورزش و درآمدهای آن فکر میکنند و هیچ برنامه اخلاقی برای خود ندارند، نمیتوانند الگوهای مناسبی برای افراد یک جامعه باشند. اما مع الاسف شبکههای ارتباط جمعی به طور دائم این قبیل افراد را در معرض دید عموم قرار میدهند و انسان نیز الگو پذیر است و خصوصا جوانان که در بحبوحه کسب شخصیت هستند، از این افراد الگو میگیرند. از کشیدن سیگار و عبارات زشت تا دزدی، ضرب و جرح، قتل، بی عفتی، و بی حیایی و بسیاری گناهان دیگر صحنههایی است که به صورت دائمیدر معرض دید قرار دارد. دیدن این صحنهها علاوه بر این که قبح کار را برای بیننده از بین میبرد حتی میتواند الگوهای نا مناسبی را نیز ایجاد نماید.
در سطح جامعه نیز اگر یک جامعه سکولار غربی الگوی زندگی و روابط اجتماعی قرار بگیرد روشن است که خدا و معنویات به تدریج کمرنگ میشود. حقیقت این است که چنین جامعهای عرصه مناسبی برای تاخت و تاز نفس اماره و شیطان است. در جامعهای که هدف، تنها توسعه اقتصادی و افزایش تولید ناخالص ملی و بالا بردن سطح رفاه عمومیباشد، اخلاقیات به تدریج کمرنگ میشود و اگر اخلاقی هم مطرح باشد اخلاق کاربردی و سکولار خواهد بود و حتی دین هم تنها وسیلهای برای رسیدن به همان سطح از توسعه مادی مورد نظر قرار میگیرد. در چنین جامعهای حد اکثر زندگی دنیا تأمین خواهد شد. وقتی که هدف آخرت است و برنامه ریزی هم وجود دارد به خاطر باریکی صراط و دقیق بودن صراط مستقیم موفقیت تضمین شده نیست. حال اگر در سطح کلان جامعه نه عزم و نیتی برای سلوک راه آخرت وجود داشته باشد و نه هدف گیری و نه طبعا برنامه مشخصی، نتیجه روشن است! چنان که در فصول قبل به تفصیل منطق اسلام در باره هدف و نحوه زندگی یک مسلمان بیان شد الگوی دینی اسلام فردی است که هَمّ و غم اصلیش در زندگی اصلاح و تزکیه خود و جامعه است و تحصیل و کار و تفریح و هر برنامهای در زندگی او در این جهت طراحی شده است.
5-10) حذف مشکل حاکمان نا صالح
چنان که در بخش 12 از فصل سوم گذشت حاکمان ناصالح نقش بزرگی در نابودی اخلاقی جامعه به عهده دارند و حتی موجبات نابودی صوری امتها را هم فراهم می نمایند. امروزه اکثر کشورهای اسلامیدچار حاکمانی هستند که بر طبق قواعد دینی منافق و مشرک محسوب میشوند و عاملان شیطان روی زمین میباشند. این قبیل حاکمان هم حکومتشان ظالمانه است و هم تبعیت مردم از آنها ظلم و مخالفت با اوامر الهی است.
بنا براین برای اصلاح جامعه اصلاح یا حذف چنین حاکمانی یا لا اقل عدم پیروی مردم از اوامر آنان ضروری است.
راه حل اصلاح حاکمان، رعایت تقوای سیاسی از جانب آنان است. رعايت تقوا در مسائل سياسي و كشورداري از جمله مسائلي است كه در قرآن و نهجالبلاغه و سخنان معصومين بسيار بر آن تأكيد شده است. يكي از بزرگترين نعمتهاي خداي سبحان بر مردم نعمت بعثت انبياء است كه مردم را به طرف دين قيم دعوت ميكنند. و آنها را به راه نجات راهنمايي ميكنند و از عذاب آخرت دور ميكنند و خداوند آنها را از ميان بهترينها بر ميگزيند و آنها به بهترين نحو براي خدا قيام ميكنند، آنها كاملترين انسانها خَلقاً و خُلقاً هستند و بهترين سيره و روش را دارند، و لذانيكوترين حكومتها را برقرار مي سازند و خداوند هم آنها را براي اهل ايمان مبشر و براي اهل عصيان منذر مي فرستد. آنها هم بشارت ميدهند و هم انذار، آنها مردم را به اطاعت خدا مي خوانند و از عصيان بر حذر ميدارند.
یوسف بعد از آزادي از زندان پيشنهاد پست مسئوليت دارايي ممكلت را براي خود از ملك مينماید و دليل آن را حافظ بودن نسبت به دارايي مملكت و صحيح توزيع كردن آن در جامعه و تخصص لازم داشتن نسبت به شغل عنوان ميكند:«قالَ اجعَلني عَلي خَزائِنِ الاَرضِ اِنيِّ حَفيظٌ عَليمٌ»: «گفت:مرا به خزينه داري مملكت و ضبط دارايي كشور منصوب دار كه من درحفظ دارايي و مصارف آن دانا و بصيرم. » (يوسف/ 55)
تعبير « اني حفيظ عليم» دليل بر اهميت امانت در كنار مديريت است و نشان ميدهد پاكي و امانت به تنهايي براي پذيرش يك پست حساس اجتماعي كافي نيست، بلكه علاوه بر آن آگاهي و تخصص و مديريت نيز لازم است، چرا كه عليم را در كنار حفيظ قرار داده است.
از ديگر آياتي كه تقواي سياسي و مديريتي از آن برداشت ميشود آيات مربوط به داستان سليمان است. سليمان نبي به عنوان حاكم و فرمانروا در اوج قدرت ميگويد: اين قدرت و حكومت فضل و رحمتي است كه خداوند به من عنايت كرده، در واقع او به حكومت و قدرت به عنوان طعمه نمي نگريست، بلكه آن را وسيلهاي ميدانست كه خداوند او را به وسيله آن امتحان ميكند كه آيا شكر قدرت كه همان خدمت به خلايق است به جا مي آورد و يا به وسيله آن طغيان ميكند:«قالَ رَبِّ أَوزِعني أَن أَشكُرَ نِعمَتَكَ الَّتي أَنعَمتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَن أَعمَلَ صالِحاً تَرضاهُ وَ أَدخِلني بِرَحمَتِكَ في عِبادِكَ الصَّالِحي»:« گفت پروردگارا مرا بر اين نعمتى كه بخودم و پدرم عطا فرمودهاى توانايى شكر گذارى بده و مرا موفق بدار كه اعمال صالح مقبول در درگاهت انجام دهم و از لطف و كرم خود مرا در سلك بندگان صالح و شايستهات داخل گردان» (النمل / 40)
قدرت به تنهايي موجب فساد ميشود، اين تقوا و ايمان افراد است كه ميتواند از اين طغيان و فساد جلوگيري كند:«كَلاَّ اِنَّ الِانسانَ لَيَطغي / اَن رَأهُ استَغني » :«انسان سركشي كند چون بيند كه بي نياز شده. » (علق / 6و7)
اميرمؤمنان علي ( در نامه خود به مالك اشتر رعايت تقواي سياسي در امر حكومت داري را به مالك گوشزد ميكند و او را به رعايت كردن مواردی سفارش مي نماید که مهمترین آنها (که به این فصل مربوط است) عبارتند از:
الف) ضرورت خودسازي والتزام به دستورات الهی: «امره بتقوي الله و ايثار طاعته و اتباع ما امر به في كتابه»:«او را به ترس از خدا فرمان ميدهد و اينكه اطاعت خدا بر ديگر كارها مقدم دارد و آنچه در كتاب خدا آمده از واجبات و سنتها را پيروي كند …» (نهج البلاغه، 1412: 3، 83)
ب) برخورد رحمت آميز با مردم: «واشعر قلبك الرحمه للرعيه والمحبه لهم واللطف بهم ولا تكونن عليهم سبعاً ضاريا »:«مهرباني با مردم را پوشش دل خويش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش، مبادا هرگز چوان حيوان شكاري باشي… » (همان:3، 84)
ج) پرهيز از غرور و خودپسندي : «اياك و مساماه الله في عظمته والتشبه به في جبروته»:«بپرهيز كه خود را در بزرگي همانندخداوند پنداري و در شكوهِ خداوندي همانند او داني. » (همان:3، 85)
بعلاوه،
