
حضرت در اين نامه كه در واقع منشور حكومت اوست حاکم را به ضرورت رازداري گوشزد ميكند، جايگاه صحيح مشورت را بيان ميكند، اصول روابط اجتماعي رهبران را يادآور ميشود و ضرورت رسيدگي به اقشار مختلف مردم و كسبه را به بهترين و زيباترين جملات بيان مي نماید و صدها نكته ريز و درشت ديگر در امر حكومت داري و ضرورت رعايت تقواي در آنها را براي همه بازگو ميكند.
اگر حاکمان و مدیران کشورهای اسلامی این منشور را دستور العمل ریاست خود قرار دهند مشکل حاکمان ناصالح حل خواهد شد.
5-11) توبه، استغفار و عدم اصرار بر گناه
توبه و استغفار و انابه به خداوند از جمله اعمالي است كه انجام صحيح آن توسط انسانها باعث جلب نظر خداوند ميشود. میفرماید:« وَ يا قَومِ استَغفِروا رَبَّكُم ثُمَّ توبوا اِلَيهِ يُرسِلِ السَّماءَ عَلَيكُم مِدراراً… »:«اي قوم من ! از پروردگارتان طلب آمرزش كنيد سپس به سوي او بازگرديد تا باران آسمان را پي در پي بر شما بفرستد و … » (هود / 52)
توبه به معناي ترك گناه، بازگشت به سوي خدا و عذرخواهي در پيشگاه خداوند است در قرآن مجيد در آيات بسياري مردم به استغفار و طلب آمرزش از درگاه خدا دعوت شدهاند و بسيار سخن از توبه و پذيرش توبه به ميان آمده است.
آوردن استغفار و توبه در يك آيه حاكي از آن است كه اين دو با هم تفاوت دارند اولي به معني شستشو و دوميبه معني بازگشت است. چنان که معنای لغوی توبه نیز همین است.
در قرآن مجيد به صراحت اعلام شده است كه توبه و استغفار به درگاه خداوند غیر از سعادت ابدی باعث نزول بركات از جانب خداوند تعالي ميشود. آيه مذكور استغفار از گناه و بازگشت به سوي خدا را مايه آباداني و خرمي و طراوت وسرسبزي جامعه بيان كرده است.
جای دیگر خداوند به پیامبرش نیز توصیه میکند که به خداوند پناهنده شود و بر او در مقابل شیطان توکل کند:« فَإِذا قَرَأتَ القُرآنَ فَاستَعِذ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم إِنَّهُ لَيسَ لَهُ سُلطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِم يَتَوَكَّلُون»:« هنگام خواندن قرآن از شر شيطان رانده شده به خدا پناه ببر كه البّته شيطان را هرگز بر كسى كه به خدا ايمان آورده و بر او توكّل و اعتماد كرده تسلّط نخواهد بود». (النحل99و100)
اميرمؤمنان ( در اين باره مي فرمايد: « … همانا خداوند استغفار و آمرزش خواستن را وسيله دائمي فرو ريختن روزي و موجب رحمت آفريدگان قرار داد. » (نهج البلاغه، 1412: 2، 26)
همچنين حضرت در جاي ديگر مي فرمايد: «… دو چيز در زمين مايه امان از عذاب خدا بود. يكي ازاندو برداشته شد، پس ديگري را دريابيد و بدان چنگ بزنيد. اما اماني كه برداشته شد رسول خدا ( بود و امان باقيمانده استغفار كردن است كه خداي بزرگ به رسول خدا فرمود: خدا آنان را عذاب نميكند در حالي كه تو در ميان آناني و عذابشان نميكند تا آن هنگام كه استغفار ميكنند. » (الانفال / 33)
ایشان در جای دیگر میفرماید:«عجبت لمن یقنط و معه الاستغفار»:« تعجب میکنم از کسی که از رحمت و مغفرت خداوند نا امید میشود در حالی که استغفار با اوست. » (نهج البلاغه، 1412: 4، 19) یعنی با وجود توبه و استغفار نه از فردی که آلوده به گناهان است باید نا امید شد و نه از جامعهای که آلوده است. در حقیقت غفران الهی در تغییر پذیری انسان خود را نموده است و اصولا این دنیا محل خطاست و خداوند در انتظار بندگان گناهکار است تا به سوی او برگردند. قبلا هم ملاحظه شد اگر انسان بر گناه اصرار بورزد، این اصرار بر گناه تدریجا انسان را به حالت مسخ شده در می آورد اما تا وقتی انسان گناهکار به مرحله احاطه بدی و ظلمت گناه بر روح نرسیده و دچار طبع قلب نشده امکان بازگشت برایش وجود دارد و این مطلب را مدیران فرهنگی جامعه باید به همه گوشزد کنند.
قرآن کریم در وصف نیکان نمیگوید اصلا گناه نمیکنند بلکه میگوید:« وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَه أَو ظَلَمُوا أَنفُسَهُم ذَكَرُوا اللَّهَ فَاستَغفَرُوا لِذُنُوبِهِم وَ مَن يَغفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَم يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُم يَعلَمُون»:« نيكان آنها هستند كه هر گاه كار ناشايسته از ايشان سر زند يا ظلمى به نفس خويش كنند خدا را به ياد آرند و از گناه خود به درگاه خدا توبه و استغفار كنند (كه مىدانند) كه هيچ كس جز خدا نمىتواند گناه خلق را بيامرزد، و آنها هستند كه اصرار در كار زشت نكنند چون به زشتى معصيت آگاهند». (آل عمران/135) (ترجمه از المیزان) يعني بر روي گناهشان باقي نمي مانند و استغفار ميكنند. در كافي و عياشي از حضرت باقر (، در باره اصرار بر گناه سؤال شد، در پاسخ فرمودند: « گناهي كه گناهكار طلب آمرزش خدا نكند و نفس خود را به توبه وادار نكند، اين اصرار بر گناه است».
(فيض كاشاني، 1415: 1، 381و382)
5-12) انجام اعمال صالح
از نظر تعلیمات اسلامی، هر گناه اثری تاریک کننده و کدورت آور بر دل آدمیباقی میگذارد و در نتیجه میل و رغبت به کارهای نیک و خدائی کاهش میگیرد و رغبت به گناهان دیگر افزایش
می یابد. متقابلا عبادت و بندگی و در یاد خدا بودن، وجدان مذهبی انسان را پرورش میدهد، میل و رغبت به کار نیک را افزون میکند و از میل و رغبت به شر و فساد و گناه میکاهد. یعنی تیرگیهای ناشی از گناهان را زایل میگرداند و میل به خیر و نیکی را جایگزین آن می سازد. قرآن کریم در همین باره میفرماید:« مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِم حَسَناتٍ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً»:«آنكه توبه كند و مؤمن شود و عمل شايسته كند آن گاه خدا بديهاى اين گروه را به نيكيها مبدل كند كه خدا آمرزگار و رحيم است». (فرقان/70)
روح انسان بر روی عملش اثر میگذارد و عملش بر روی روحش؛ یعنی همین طور که اگر روح انسان خوب باشد عمل خوب انجام میدهد، همچنین عمل اگر خوب شد روح را خوبتر میکند.
قرآن کریم هر کجا ازاصلاح نفس صحبت کرده است بلافاصله پس از مطرح کردن توبه و استغفار از لزوم عمل صالح صحبت کرده است:«إِلاَّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدخُلُونَ الجَنَّه وَ لا يُظلَمُونَ شَيئاً»:«كسانى كه توبه كرده و ايمان آورده و كار شايسته كرده باشند آنها به بهشت داخل شوند، و به هيچ وجه ستم نبينند ». (مریم/60) و میفرماید:« وَ إِنِّي لَغَفَّارٌ لِمَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهتَدی»:«من آمرزگار همه آن كسانم كه توبه آورده و كار شايسته كرده و بر هدايت استوار بودهاند». (طه/82) بنا بر این برای کسی که در پی رشد وسعادت است لازم است مشغول عمل خیر شود. قرآن کریم میفرماید:«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اركَعُوا وَ اسجُدُوا وَ اعبُدُوا رَبَّكُم وَ افعَلُوا الخَيرَ لَعَلَّكُم تُفلِحُونَ وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ »:« اى مؤمنان به ركوع و سجود [ نماز] بپردازيد و پروردگارتان را بپرستيد، و نيكى كنيد، باشد كه رستگار شويد » (آل عمران/133) و در موردی دیگر میفرماید:« مَن عَمِلَ صالِحاً مِن ذَكَرٍ أَو أُنثى وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحيِيَنَّهُ حَياه طَيِّبَه وَ لَنَجزِيَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما كانُوا يَعمَلُون»:« هر كس از مرد و زن عمل شايسته كند و مؤمن باشد او را حیاتی پاکیزه دهيم و پاداششان را بهتر از آنچه عمل مىكردهاند مىدهيم». (النحل/97) یعنی بیرون آمدن از حیات خبیثه آلوده به گناه، پس از ایمان و توبه و استغفار، راهی جز عمل صالح ندارد. خداوند در این آیه بشارت میدهد که نتیجه عملی چنین، پاداشی بیشتر از انتظار فرد است و این تشویقی است برای کار و کوشش و جهاد در راه اصلاح خود و جامعه: «رَسُولاً يَتلُوا عَلَيكُم آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخرِجَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ مَن يُؤمِن بِاللَّهِ وَ يَعمَل صالِحاً يُدخِلهُ جَنَّاتٍ تَجري مِن تَحتِهَا الأَنهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً قَد أَحسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزقاً»:«رسولى فرستاده تا آيات خدا را براى شما بخواند، آياتى كه روشن است، تا خدا آنهايى را كه ايمان آورده و اعمال صالح مىكنند از ظلمتها به سوى نور بيرون كند. و كسى كه به خدا ايمان مىآورد و عمل صالح مىكند خدا او را به بهشتهايى داخل مىكند كه نهرها از زير درختانش جارى است بهشتهاى جاودانه كه ايشان تا ابد در آن خواهند بود و خدا چه نيكو كرده است رزق چنين كسان را». (الطلاق/11)
معناى عمل صالح و آثار آن
تا اینجا روشن شد که یک راه عملی دوری از گناه و از میان بردن آثار آن عمل صالح است. حال باید روشن شود که عمل صالح چیست. علامه در این باره آیه:« مَن يَرغَبُ عَن مِلَّه إِبراهيمَ إِلاَّ مَن سَفِهَ نَفسَهُ وَ لَقَدِ اصطَفَيناهُ فِي الدُّنيا وَ إِنَّهُ فِي الآخِرَه لَمِنَ الصَّالِحِينَ»:« كسى از كيش ابراهيم روگردان است كه خود را دچار حماقت كرده فهم خدادادى را از دست داده باشد، با اينكه ما او را در دنيا برگزيديم و او در آخرت از صالحان است». (البقره/130) میگوید: كلمه (صلاح) بوجهى بمعناى لياقت است، و در كلام الهی بعمل انسان نیز منسوب ميشود، از آن جمله مىفرمايد: «فَليَعمَل عَمَلًا صالِحاً» (الكهف / 110)، و چه بسا كه بخود انسان منسوب ميشود، از آن جمله مىفرمايد: «وَ أَنكِحُوا الأَيامى مِنكُم وَ الصَّالِحِينَ مِن عِبادِكُم وَ إِمائِكُم»:«دختران عزب خود را شوهر دهيد، و نيز صالحان از غلام و كنيز خود را» (النور / 32). (طباطبایی، 1417: 1، 303)
صلاحيت عمل هر چند در قرآن كريم بيان نشده كه چيست؟ و ليكن آثارى را كه براى آن ذكر كرده معناى آن را روشن ميسازد. 1- عمل صالح آن عملى است كه شايستگى براى درگاه خداى تعالى داشته باشد، و در اين باره فرموده: «صَبَرُوا ابتِغاءَ وَجهِ رَبِّهِم »:«بمنظور بدست آوردن وجه پروردگارشان صبر كردند». (الرعد / 22)، و نيز فرموده: «وَ ما تُنفِقُونَ إِلَّا ابتِغاءَ وَجهِ اللَّهِ»:« و انفاق نمىكنيد مگر بخاطر خدا». (البقره / 272)
2- صلاحيت براى ثواب دادن در مقابلش دارد، و در اين باره فرموده: «ثَوابُ اللَّهِ خَيرٌ لِمَن آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً »:«ثواب خدا بهتر است براى كسى كه ايمان آورد و عمل صالح كند». (القصص / 80.)
3- عمل صالح كلمه طيب را بسوى خدا بالا مىبرد، كه در اين باره فرموده: «إِلَيهِ يَصعَدُ الكَلِمُ الطَّيِّبُ، وَ العَمَلُ الصَّالِحُ يَرفَعُهُ»:« كلمه طيب به سوى او صعود مىكند، و عمل صالح آن را صعود مىدهد». (الفاطر / 10)
بنا بر این صلاح عمل به معناى آمادگى و لياقت و شایستگی آن براى تلبس به لباس كرامت است، و در بالا رفتن كلمه طيب بسوى خداى تعالى مدد و كمك است، هم چنان كه در باره قربانى در حج فرمود: (… وَ لكِن يَنالُهُ التَّقوى مِنكُم»:« گوشت و خون قربانى به خدا نمىرسد، و ليكن تقواى شما به او مىرسد». (حج / 37) و نيز در باره همه اعمال صالحه فرموده: «كُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِن عَطاءِ رَبِّكَ، وَ ما كانَ عَطاءُ رَبِّكَ مَحظُوراً»:«همهشان را چه آنها و چه اينها را از عطاء پروردگارت مدد ميدهيم، و عطاى پروردگار تو جلوگير ندارد». (الاسرى / 20) پس عطاى خداى تعالى بمنزله صورت است و صلاح عمل بمنزله ماده است. (طباطبایی، 1417:1، 303)
بنا بر این صالح بودن فرد نیز مشخص میشود به طور کلی صالح بودن يعني شايستگي از نظر اعتقاد و ايمان، شايستگي از نظر عمل و شايستگي از نظر گفتار و اخلاق. (در باره جزئیات عمل صالح در فصل بعد توضیحات بیشتری خواهد آمد)
