
نتيجه امروز در برابر استكبارى كه در زمين و بدون حق مىورزيدید به عذاب خوارى دچار مىشويد، هم به خاطر استكبارتان و هم به خاطر فسقى كه مرتكب مىشديد». (الاحقاف/20 ،ترجمه از المیزان)
بنابراین اگر اهل باطل چنان در كفر و انكار و فسق و فجور فرو رفتند كه حكمت بالغه الهي بيش از اين مقتضي امهال آنان و تأخير عقوبت و عذابشان نباشد نوبت به سنت «انتقام » ميرسد. این نکته قابل توجه است که ناسپاسي و و کفر و فسق اگرچه اجمالا مقتضي سلب نعمت و نزول عذاب است، لكن تحقق يا عدم تحقق اين امور بستگي دارد به اينكه سنت ديگري حاكم بر اين سنت بشود يا نه و اينكه كدام سنت بر سنت ديگر حكومت و رجحان مي يابد براي ما انسانها معلوم نيست، و فقط به علم و حكمت و تدبير و تقدير الهي بازبسته است. همچنین از آنچه آمد چنين بر مي آيد كه براي هيچ قوميدر هيچ زمان و مكاني برائت و اماني از عذاب خداوند نيامده است همچنانكه خداوند خطاب به كفار مي فرمايد: « أَ كُفَّارُكُم خَيرٌ مِن أُولئِكُم أَم لَكُم بَراءَه فِي الزُّبُر؟»:« آيا فكر مىكنيد كفار شما بهتر از آن كفارند (و به همين جهت گرفتار آن جزا نمىشوند) ؟ و يا راستى در كتب آسمانى برائتى براى شما آمده» (قمر/43-ترجمه از المیزان)
بنابراين حتی اگر اكثر مسلمانان از اسلام دور شده و به دستورات خداوند عمل نكنند بر طبق سنتهای الهی دچار عذاب خواهند شد و از دیگر امتها مستثنی نمیباشند.
بنا بر این چنان که قرآن کریم اشاره میکند گناهکاران باید منتظر همه آثار گناهانشان باشند:«نَکتُبُ ما قَدَّموُا وَ آثارَهُم»:«ما همه اعمالی که پیش از این کردهاند و آثار اعملشان را می نویسیم» (یس/12) چه بسا گناهی چندین نسل آینده را در گیر کند و در بوجود آمدن گناهان و تباهیهای دیگری مؤثر باشد. بنا بر این حزم و دور نگری اقتضا میکند قبل از انجام هر کاری به عواقب کوتاه مدت و دراز مدت آناندیشه کرد. البته متأسفانه اکثر آلودگان به گناه اصولا از فکر خود بهاندازه کافی استفاده نمیکنند و هوا و هوس نمیگذارد درست فکر کنند و اگر هم فکر میکنند معمولا منافع زودگذر و سطحی مادی را می فهمند و از طرف دیگر دچار تسویل شده و نفسشان کار غلطشان را برایشان نیکو جلوه میدهد و توجیهاتی می آورند تا کار خود را مفید و منطقی و لازم جلوه دهند. به هر روی این دنیا محل ابتلا و امتحان است و هر که از مسیر هدایت فاصله گرفت باید منتظر عواقب سوء آن باشد و چه بسا این عواقب بقدری دامنه دار باشد که تا ابد امکان جبران آن نباشد و فرد را تا همیشه محبوس جهنم کند.
نکته دیگری که به عنوان تکمیل مبحث سنتهای الهی باید مورد توجه قرار داد این است که برخورداری از نعمت دلایل مختلفی دارد. گاهی نتیجه تقوای فرد است: «مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَيثُ لايَحتَسِبُ وَمَن يَتوَكَل عَلَياللهِ فَهُو حَسبُهُ… »:« هركس تقواي الهي پيشه كند خداوند راه نجاتي براي او فراهم ميكند/ و او را از جايي كه گمان ندارد روزي ميدهد، و هر كس بر خداوند توكل كند كفايت امرش را ميكند… » (الطلاق/ 3و2) یعنی کسی که اهل تقوا و توکل است نباید غصه روزی را بخورد و روزیش در حد لازم خواهد رسید.
جای دیگر میفرماید:«وَ لَو اَنَّهم اَقاموا التَّوريه وَالاِنجيلِ وَ ما اُنزلَ اِلَيهِم مِن رَبهم لِأكَلوا مِن فَوقهِم وَ مِن تَحتِ اَرجُلهِم مِنهُم اُمه مُقصِده وَ كَثيٌر مِنهُم ساءَ ما يَعمَلونَ»:« و اگر آنها تورات و انجيل و آنچه بر آنها از طرف پروردگارشان نازل شده (قرآن) را برپا دارند از آسمان و زمين روزي خواهند خورد، جمعي از آنها ميانه رو هستند ولي اكثرشان اعمال بدي انجام ميدهند. » (المائده / 66) در اين آيه خداوند مي خواهد تأثير ايمان و تقوا حتي در زندگي مادي انسانها را نيز گوشزد كند و مي فرمايد: اگر احكام تورات و انجيل و همچنين قرآن رعايت شود و به اين احكام عمل شود از زمين و آسمان روزی آنها خواهد رسید. امام فرمود: معنايش اين است كه از بالا بوسيله باران و از پايين بوسيله رويش گياهان و مواد غذايي متمتع ميشوند. » (طبرسی، 1415:3، 342) از نظر علامه اکل از آسمان و زمین نظیر «بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالاَرض» در آیه 96 سوره الاعراف است. (طباطبایی، 1417:6، 39) از نظر علامه «بركات آسمان» باران و برف به موقع و «برکات زمین» امنيت، آسايش، سلامتي، گیاهان و میوهها وامثال آن است كه غالباً انسان به آنها مورد آزمايش قرار ميگيرد. (طباطبايي، 1417:8، 201) یعنی در چنین جامعهای مردم زندگی مناسبی خواهند داشت چون با اجرای دستورات الهی طبعا امنیت و عدالت اجتماعی بوجود می آید و ظلم اقتصادی برچیده میشود و هر کسی در حد خودش روزی حلال را خواهد داشت. در برخی تفاسیر نیز اکل از آسمان و زمین و برکات آن به روزیهای معنوی، مثل استجابت دعا و مادی، مثل ميسر شدن حاجتها دانستهاند. » (ر.ک طبرسي، ج9، ص 90ـ189 و نخجوانی، 1999 : 1، 199) (با توجه به معنايي كه از بركت شد كاملاً روشن ميشود كه بركت نه آن چيزي است كه در تمدنهای پیشرفتهای مانند ثمود یا فراعنه مصر وجود داشت و ما امروزه به آن پيشرفت و رفاه ميگوييم و آن را در جوامع غربي ميبينيم.)
حضرت هود ( به قومش میگوید:«يا قَومِ استَغفِرُوا رَبَّكُم ثُمَّ تُوبُوا إِلَيهِ يُرسِلِ السَّماءَ عَلَيكُم مِدراراً وَ يَزِدكُم قُوَّه إِلى قُوَّتِكُم وَ لا تَتَوَلَّوا مُجرِمين»:« اى قوم، از خداى خود آمرزش طلبيد و به درگاه او توبه كنيد تا از آسمان بر شما رحمت فراوان نازل گرداند و بر قوت و توانايى شما بيفزايد، و زنهار به نابكارى و عصيان روى مگردانيد» (هود/52) یعنی تمدنهای مقتدر اگر اهل عدالت باشند و ظلم و ستم را کنار بگذارند به قدرتشان افزوده خواهد شد. و البته همین نعمتها هم برای امتحان است که معلوم شود آیا شاکرند یا کفران نعمت میکنند. و معمولا امتها در این امتحان مردود میشوند و همه تمدنها پس از دورهای قدرت و وفور نعمت به خوشگذرانی و ظلم و فساد دچار شده و نابود میشوند: «أَلَم يَرَوا كَم أَهلَكنا مِن قَبلِهِم مِن قَرنٍ مَكَّنَّاهُم فِي الأَرضِ ما لَم نُمَكِّن لَكُم وَ أَرسَلنَا السَّماءَ عَلَيهِم مِدراراً وَ جَعَلنَا الأَنهارَ تَجري مِن تَحتِهِم فَأَهلَكناهُم بِذُنُوبِهِم وَ أَنشَأنا مِن بَعدِهِم قَرناً آخَرين»:«آيا نديدند كه قبل از آنان چقدر از امتها را هلاك كرديم؟ امتهايى كه ما در زمين مكنتشان داديم، مكنتى كه به شما ندادهايم، باران را بر آنان فراوان و پر بركت نموده و نهرها را از زير (پاى) شان جارى ساختيم (تحت تسلطشان قرار داديم)، پس وقتى گناه را از حد گذراندند هلاكشان كرديم و بعد از آنان امت ديگرى خلق كرديم» (انعام/6) یعنی بالاخره دچار امهال و استدراجشدند.
در هر حال در منطق دینی روزی و رزق دنیوی و تمتعات دنیوی چیز قابل اعتماد و با ارزشی نیست، خصوصا اگر با رزق معنوی و نعمتهای ابدی اخروی مقایسه شود. از نظر امام علی ( دنیا جیفهای است که طالبان آن سگانند. (نهج البلاغه، 1412: 2، 38) و در حدیث از امام صادق ( است که اگر همه نعمتهای دنیا بهاندازه پر مگسی برای خدا ارزش داشت به دشمنانش یک جرعه آب هم از آن نمیداد. (کلینی، 1365:2، 246) و در حدیث است: مقام معنوی مؤمن گاهی بافقر رشد میکند و گاهی با غنا و خداوند همان را که برای رشد معنویش مفید است پیش می آورد. (کلینی، 1365: 2،352) (البته غنا به معنای بی نیازی از خلق است، نه به معنای ثروتمندی چون مؤمن دلیلی برای ثروتاندوزی ندارد) و در هر حال هر چه برایش پیش بیاید خیر اوست. (کلینی، همان:246) رنج و سختی و مصائب و مبتلی شدهها هم برای او حتما خواهد بود و در حدیث قدسی است که: با افزایش اخلاص و ایمانش مصائبش هم بیشتر میشود (اهوازی، 1404: 8). خداوند برای کسانی که می خواهد سعادتمند شوند و دل از دنیا برکنند در دنیا راحتی نخواسته است:«لا راحه لمؤمن علی الحقیقه الا عند لقاء الله» (مجلسی، 1403: 69، 69) بنا بر این مشقتهای دنیوی برای مؤمن لزوما به معنای مجازات گناه نیست. بلکه ممکن است برای ارتقای رتبه و رشد معنوی او لازم بوده است. نتیجه آن که برخورداری از نعمت را و همچنین مبتلا بودن به رنج وعذاب را نه میتوان همیشه دال بر مقرب درگاه الهی بودن دانست و نه دال بر مردود درگاه خدا بودن. البته هر کاری که خدا انجام دهد بر طبق حکمت و خیر است حتی عذاب کافران و فاسقان نیز برای آنها خیر است چرا که آنها را پاک میکند. چنان که قبلا اشاره شد سنت حاکم بر همه سنتها رحمت است در نتیجه در باطن غضب و انتقام هم رحمت وجود دارد.
از امام صادق ( است که «خداوند میگوید: اگر در تمام زمین فقط یک نفر با ایمان باشد برایم از تمام خلقم کفایت میکند». (کلینی، 1365:2، 246)
فصل پنجم:
پیشگیری از گناه
برای از بین بردن هر معضل اخلاقی مهمترین ابزار، معرفت و استفاده از نیروی عقل و تفکر است. از جمله مقدمات پیشگیری از گناه؛ شناخت ماهیت گناه و انواع آن، درک بدی و پیامدهای سوء گناه و همچنین زمینههای گناه است. این مباحث در فصول گذشته مورد بحث و تحلیل قرار گرفت و اما برای درمان عملی گناه و رفع معصیت از رفتار شخصی و از سطح جامعه علاوه بر تغییر در بینش باید در زمینه رفتار و عادات اجتماعی نیز تغییرات عمیقی صورت گیرد و به صرف گفتن و شنیدن و یا دانستن، مشکل حل نمیشود؛ و همچنین باید زمینههای گناه حذف گردد و در مقابل زمینههای رشد اخلاقی و عمل صالح فراهم شود.
این مسیر در قرآن کریم و روایات شناسایی و تبیین شده است و راهکارهای مناسبِ عملیِ اجتماعی بر اساس آنها ارائه گردیده است. در منطق قرآن و روایات در این مورد راهکارهای عملی متعددی وجود دارد از جمله در زمینه فردی به بیداری از غفلت و یاد خداوندو… و در سطح جامعه به امر به معروف ونهی از منکر و تغییر الگوها و… میتوان اشاره نمود. این راهکارها در مباحث پایانی این رساله به تفصیل معرفی شده و مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است.
5-1) یاد خداوند
از اولین راهکارهای قرآن مجید در زمینه رشد اخلاقی و مبارزه با گناه و عصیان گری یاد خداست. ذکر به معنای یاد و یا یادآوری و نقطه مقابل غفلت است.
غیر از این که خود قرآن ذکر است:« فَاتَّقوُااللهَ يا أُولِي الأَلبابِ الَّذينَ آمَنُوا قَد أَنزَلَ اللَّهُ إِلَيكُم ذِكراً»:« اى خردمندان مؤمن از خداوند پروا كنيد، به راستى كه خداوند به سوى شما (قرآن را) که مایه تذکر است فرستاده است» (الطلاق/10)؛ خداوند بارها در قرآن کریم بر ذکر خداوند به اشکال مختلف تأکید کرده است:« يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اذكُرُوا اللَّهَ ذِكراً كَثيرا»:« اى مؤمنان خدا را بسيار ياد كنيد» (الاحزاب/41) « وَ اذكُرِ اسمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّل إِلَيهِ تَبتيلا »:« و نام پروردگارت را ياد كن و از همه گسسته و با او پيوسته شو» (المزمل/8) «وَ اذكُرِ اسمَ رَبِّكَ بُكرَه وَ أَصيل »:« و هر بامداد و شامگاهى نام پروردگارت را ياد كن » (انسان/25) و همچنین به ذكر خداى تعالى با” تضرع” و” خيفه” و در صبح و شام امر کرده است:«وَ اذكُر رَبَّكَ فِي نَفسِكَ تَضَرُّعاً وَ خِيفَه وَ دُونَ الجَهرِ مِنَ القَولِ بِالغُدُوِّ وَ الآصالِوَ لا تَكُن مِنَ الغافِلين »:« پروردگارت را پيش خود با تضرع و خوف نه با صداى بلند، در صبح و شب ياد كن و از غافلان مباش». (الاعراف/205)
به تفسیر علامه، در این آیه ذكر و ياد پروردگار به دو قسم تقسيم شده، يكى در دل و دیگری به زبان و آهسته، و هر دو قسم مورد امر قرار گرفته است. و اما ذكر به صداى بلند را مورد امر قرار نداده و اين نه به خاطر ذكر نبودن آن یا ممنوع بودن آن است، بلكه به خاطر اين است كه چنين ذكر گفتنى، باادب عبوديت منافات دارد. (طباطبایی، 1417: 8، 382) (یا شاید در این دو وقت باید ذکر خداآرام گفته شود).
چنان که علامه نقل می نماید تضرع و خیفه اشاره به اسماء جمال و جلال و لزوم رغبت و رهبت نسبت به خداست چرا که ” تضرع” از” ضراعه” و به معناى
