
بیشتر از زندگی بسازد و از آنها در جهت لذتهای مادی بهره برداری کند. روشن است که از کسی با این طرز فکر، جز لهو و لعب و تفاخر و تکاثر انتظار بیشتری نباید داشت!
3-4) محیط فاسد و جوّ مسموم
مطمئنا رشد و تکامل روحی و اخلاقی نیازمند بستر اجتماعی مناسب است و حرکت به سوی تعالی در جامعه و محیطی که جو حاکم بر آن به سمت دنیا و مادیات و به سمت قهقرای شهوات است، مثل حرکت بر خلاف جریان رودخانه است که حتی قویترین شنا گران را نیز بالاخره خسته میکند و از حرکت باز میدارد. این جو مسموم را میتوان به دو بخش: جو فکری و اعتقادی مسموم و جو رفتاری مسموم تقسیم نمود.
1) جو فکری مسموم: قرآن کریم در این موردحتی پیامبر بزگوار اسلام ( را از حضور در چنین محیط و جوی نهی میکند:« فَاِذا راَیتَ الَّذینَ یَخوُضوُنَ فِی آیاتِنا فَأَعرِض عَنهُم حَتّی یَخوُضوُا فِی حَدیثٍ غَیرِه» (الانعام/68) » اگر چه خداوند متعالدر جايجاي قرآن مجيد انسانها را به تفكر وانديشه دعوت ميكند و در روايات اسلامياز تفكر به عنوان بزرگترين عبادت ياد شده است، اما نبايد اين را فراموش كرد كه تفكر واقعيآن است كه انسان را به نيكي و عمل صالح دعوت كند، همچنان كه اميرمؤمنان علي ( مي فرمايد: « ان التفكر يدعوا الي البر و العمل به »:«تفكر، دعوت به نيكي و عمل به آن ميكند. » (كليني، 1365: 2، 45)
حاکم بودن افکار مادی در زمینههای فلسفی، روانشناسی و جامعه شناسی عامل عمدهای برای انحراف فکری افراد جامعه است. در حدیث است اگر دیدی در مجلسی خدا یاد میشود در آن مجلس شرکت کن که اگر دانشمند باشی علمت به تو (ودیگران) نفع میرساند و اگر جاهل باشی به علمت می افزاید و اگر خداوند رحمت خاصی شامل آنان کند تو را هم در بر میگیرد. و اما اگر دیدی در مجلسی خدا یاد نمیشود با آنان منشین که اگر دانشمند باشی علمت سودی نخواهد داشت و اگر جاهل باشی به علم تو نمی افزاید و ممکن است نقمتی از جانب خداوند شامل حال آنان گردد که تو را هم در بر گیرد (کلینی، 1365:1، 39) از این حدیث روشن میشود که جو علمیبه تنهایی برای رشد انسان کافی نیست بلکه اگر دانش با خداشناسی و یاد خدا همراه نباشد نافع نیست.
2) جو رفتاری مسموم: جو مسموم رفتاری شامل مجموعه عملکردهایی است که جهت گیری آنها به سوی حیات دنیا است. مشخصههای این جهت گیریها را قرآن مجید بازی، سرگرمی، زینت، تفاخر و تکاثر معرفی میکند. (حدید/20) در جای دیگر میفرماید:« زُیِّنَ لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِن النِّساءِ وَالبَنینَ وَ القَناطیرِ المُقَنطَرَه مِن الذَِهَبِ وَالفِضَّه وَ الخَیلِ المُسَوَّمَه وَالاَنعامِ وَالحَرثِ ذلِکَ مَتاعُ الحَیوه الدَّنیا وَاللهُ عِندَه حُسنُ مَآب» (آل عمران/14)
بررسی تمام مشخصات جهت گیری رفتاری به سمت دنیا از وضع این رساله خارج است اما يقيناً فساد و بی بند و باری جنسي از شاخصههاي بسيار مهمي است كه شيوع آن در جامعه ميتواند جامعه را به قهقرا و تباهي بكشاند. بی بند و باری در پوشش نیز از آنجا که به غریزه جنسی مربوط میشود از همین مقوله خواهد بود. در واقع شروع تحریک بی رویه و بی جای جنسی که انواع انحرافات جنسی را به دنبال دارد از همین پوشش نامناسب آغاز میشود.
فساد جنسي از جمله گناهان كبيرهاي است كه موجب فساد جامعه و نزول عذاب الهي ميشود، فساد جنسي در قرآن به دو صورت زنا و همجنس بازي آمده و خداوند مردان و زنان را به شدت از آن نهي كرده است.
البته اسلام مخالف ازدواج و ارضاي قواي جنسي انسان از راه شرعي و قانوني آن نيست، بلكه آنچه مردود است ارضای غریزه جنسی غیر از طریق ازدواج است. قرآن کریم روابط نا مشروع را از مصادیق عمل بسیار زشت (فاحشه) دانسته است:« وَلا تَقرَبوا الزِّنا اِنَّهُ كانَ فَاحِشه وَساءَ سَبيلا»
(الاسراء/ 32)
از نظر علامه طباطبایی اين آيه از زنا نهي ميكند و در حرمت آن مبالغه كرده است؛ چون نفرموده اين كار را نكنيد بلكه فرموده نزديكش هم نشويد. (طباطبايي، 1417: 13، 117)
يقيناً رواج اين عمل زشت درجامعه عوارض بسيار بدي دارد كه خداوند با اين تأكيد از آن نهي كرده است. مشکلات موجود در جوامع غیر دینی (عمدتا غربی) مانند پيدايش هرج و مرج درنظام خانواده، ازدیاد تعداد کودکان بی سرپرست، اشاعه انواع بيماريها (مانند ایدز)، آمار بالای سقط جنين، رشد منفی جمعیت در اکثر کشورهای اروپایی و… همه ميتواند ازعوارض اشاعه اينعملزشت درجامعه باشد.
و اما در مورد انحراف جنسی در قرآن مجيد در سورههای متعدد اشاراتي به وضع قوم لوط و گناه شنيع آنها شده است. آيه 81 سوره الاعراف از آن به عنوان « اسراف» ياد ميكند که بیانگر زیاده روی مرتکبین این عمل در ارضای غریزه جنسی است، در حقیقت میل بیش از حد به شهوترانی را نباید غریزه نامید، بلکه اشتهای جنسی است که سیری ناپذیر است و البته دنبال کردن آن زیاده روی و اسراف خواهد بود. همچنانكه در آيه 74 سوره انبياء از آن به عنوان « خبيث و فسق و تجاوز» ياد شده است. که مشخص میکند این کار از لحاظ مبدأ فاعلی ناشی از خبث و رذالت است. و از لحاظ ماهیت چنان که در فصل اول رساله بیان شد، به کار بردن کلمه فسق در باره گناه بیانگر خروج گناهکار از مدار اطاعت و بندگی خداست که وی با گناه خود، حریم و حصارفرمان الهی را شکسته و بدون حفاظ مانده است. آيه 55 سوره نحل لفظ « جهالت» را بكار برده که روشن میکند اگر کسی اهل دانش باشد بدیهای این کار را میداند. و در آيه 29 سوره العنكبوت از زبان لوط آمده است كه: « شما قطع سبيل ميكنيد. » یعنی مسیر اصلی و طبیعی استفاده از غریزه جنسی را مسدود کرده و باعث جلوگیری از تولید نسل میشوید.
به هر حال انحراف جنسي چه به صورت زنا و چه بصورت همجنس گرايي از خطرناكترين انحرافاتي است كه ممكن است در جوامع انساني پيدا شود، اين انحراف بر همه مسايل اخلاقيو عاطفي تأثيرميگذارد و جامعه را به سوي تباهي و نابودي ميكشاند. چرا که چارچوب ازدواج و محدودیتهای شرعی و قوانینی که بر آن حاکم است روشی عاقلانه است برای حفظ شخصیت افراد در خانواده. روشن شدن تکلیف فرزندان، حل مسائل مالی، مثل مخارج زندگی، حقوق زن در خانواده، تکلیف ارث در صورت فوت یکی از زوجین، و بسیاری حدود فردی و اجتماعی دیگر، که هیچکدام از این مسائل در روابط نا مشروع نه پیش بینی شده و نه قابل کنترل است.
در چنین جامعهای اگر افرادی هم بخواهند پاک باشند با مشکلات زیادی روبرو خواهند بود. در جامعهای که غرایز جنسی بر افراد آن حاکم است و افراد جامعه پوشش مناسبی ندارند حفظ چشم و کنترل غریزه جنسی مشکل خواهد بود. به طور کلی وقتی در اجتماعی همه به دنبال مادیات هستند، اگر اقلیتی بخواهند شهوات و امیال مادی را ترک کنند عملا از جامعه طرد میشوند یا خودشان برای حفظ خود مجبور به ترک جامعه میشوند. مثال قرآنی شق اول قوم لوط است (الاعراف / 82). و مثال شق دوم اصحاب کهفاند که خودشان تصمیم گرفتند برای پاک ماندن از شرک و بت پرستی جامعه را ترک کرده و به غاری پناه ببرند. (الکهف/10)
3-5) همنشین نااهل و دوستان نامناسب
همنشین مناسب کسی است که مصاحبت با وی به ایمان و عمل صالح و اخلاق نیکوی فرد بیافزاید و همنشین نا مناسب عکس آن است. انسان هم میتواند شیطان باشد چنان که قرآن شیاطین را به دو نوع انس و جن تقسیم کرده است که باید از هر دو اجتناب کرد (الانعام/112). از دید قرآن همنشین بد که انسان را از یاد خدا باز میدارد شیطان است (الفرقان/28تا31). و برعکس آن، صالحین را رفیقانی خوب و از کسانی معرفی میکند که خدا به آنها نعمت هدایت خاص عنایت کرده است: «وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنعَمَ اللَّهُ عَلَيهِم، مِنَ النَّبِيِّينَ، وَ الصِّدِّيقِينَ، وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ، وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» « و كسى كه خدا و رسولش را اطاعت كند، اينچنين اشخاص با آن كسانى محشورند كه خدا بر آنان انعام فرمود، از انبياء، و صديقين و شهداء و صالحين كه نيكو رفقايى هستند». (النساء / 69)
هر چند همنشین نامناسب را میتوان شاخهای از محیط نامناسب و مسموم به حساب آورد اما به خاطر اهمیت و تأثیر خاصی که مصاحبت مناسب یا نا مناسب در رشد و یا انحطاط اخلاقی فرد دارد بخشی مستقل به آن اختصاص دادیم. رذایل اخلاقی و سوء رفتار مانند بیماریهای به شدت مسری است که میتواند به سرعت همه گیر شود. خصوصا در نوجوانان و جوانان که محتاج الگوهای رفتاری برای شکل گیری شخصیت هستند این عامل نمایانتر است. علاوه بر این که در این گروه سنی به علت کامل نبودن رشد عقلی و بی تجربه گی امکان انحراف بسیار بیشتر گروههای سنی بالاتر است. (نهجالبلاغه، حکمت 153). چنان که در حدیث است باید جوانان را قبل از آنکه شیاطین آنها را به سوی خود بکشانند به سوی اخلاق نیکو و اعمال پاک راهنمایی کرد. همچنین امام صادق ( از قول حضرت عیسی ( میفرماید: با کسی معاشرت کنید که ملاقاتش شما را به یاد خدا بیندازد و سخنش به دانش شما بیفزاید و عملش به انگیزه شما در جهت آخرت اضافه کند:«قالت الحواریون لعیسی یا روح الله من نجالس؟قال من یذکرکم الله رؤیته و یزید فی علمکم منطقه و یرغب فی الآخره عمله. » (کلینی، 1365:1، 39)
علمای اخلاق همیشه طالبان سعادت را از مصاحبتهای نا مناسب نهی میکردهاند.
3-6) شیطان و اغوائات او
شیطان در لغت از ریشه «شطن» به معنای دوری از حق و دشمنی و کینه توزی است و قرآن برای شیطنت لوازم و آثاری می شمارد،مانند گمراه کردن،فریب دادن ، دشمنی،امر به فحشا و منکر ،تزیین گناه ، وسوسه و غیره (مصطفوی،1360 :6، 61) داستان شیطان را قرآن چند بار نیز به نام ابلیس نقل کرده است.برای نمونه:« وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْليسَ أَبى وَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرينَ»:«و چون بملائكه گفتيم براى آدم سجده كنيد پس همه سجده كردند بجز ابليس كه از اينكار امتناع كرد و كبر ورزيد و او از كافران بود» (البقره/34).در سوره اسراء همین داستان را با کلمه ابلیس نقل می کند (السراء/61) و در ادامه در آیه 64 وقتی که می خواهد در باره شیطنت و بدخواهی و افساد ابلیس در حق انسان صحبت کند به جای ابلیس کلمه شیطان را به کار می برد که نشان می دهد این شیطان همان ابلیس است:« وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلاَّ غُرُوراً»:«با آواز خود هر چه توانستى از ايشان بفريبى بفريب و از مدارج كمال پائين بياور و تا آنجا كه مىتوانى لشگر سوار و پيادهات را بر سرشان بتازان و احاطهشان كن و در اموال و اولادشان شركت كن و وعدههاى دروغيشان بده، آرى شيطان چيزى جز دروغ و فريب وعدهشان نمىدهد » (الاسراء/61تا64).در موارد زیادی در قرآن کلمه« الشیاطین» به کار رفته است که نشان می دهد شیطان تنها یک فرد نیست بلکه همه افرادی از جن یا انس که بنای افساد در حق انسان یا چیز دیگری را دارند شیطان محسوب می شوند.به نظر می آید در مواردی که در قرآن «الشیطان» با الف و لام تعریف یا عهد به کار می رود اشاره به همان ابلیس دارد.
قرآن تصریح میکند که شیطان از جنس جن است (الکهف/50) شیطان موجودی واقعی است که بر خدا عصیان کرد: «… اِنَّ الشَّیطانَ کانَ لِلرَّحمنِ عَصیّا» (مریم/64) شیطان بر ضد صلاح و فلاح بشر فعالیت میکند. خداوند میفرماید:«اِنَّ الشَّیطانَ لَکُم عَدُواً فَاتَّخِذوُهُ عَدُوّا»:«همانا شیطان دشمن شماست پس او را دشمن بگیرید» (فاطر/16). دشمنی شیطان از این جهت است که قسم خورده است هر تعداد از بشر را بتواند گمراه کند. شیطان به واسطه کبر اخراج شد و به او زمان داده شد تا روز قیامت. و او گفت بر راه مستقیم بندگانت می نشینم و از پیش رو و از پشت سر واز راست و چپ آنها را گمراه میکنم
