
نعمتهای آن بارها در قرآن گوشزد شده است.بادقت در آیات و روایات مشخص می شود که بین نوع عذاب و گناهی که شخص به خاطر آن عذاب می شود تناسب وجود دارد و همچنین میان عمل خیر و پاداش آن نیز مناسبت هست، لذا برای فهم ماهیت و باطن گناه لازم است در باره حقیقت بهشت و جهنم و حقیقت عذابها و پاداشهای آنها توضیحاتی داده شود.خصوصا که باید مشخص شود چرا در قبال گناه محدود عذاب جاویدان قرار داده شده است که با نشان دادن تکوینی بودن و رابطه وجودی میان گناه و عقاب آن این مسئله حل می شود.
در اینجا به تفصیل از حقیقت بهشت و دوزخ وتمثل اعمال زیبا و زشت در برزخ و قیامت صحبت میشود تا چرایی و چگونگی ظهور حقیقت طاعت و معصیت روشن گردد.
جهنم جایی است که همه عبوری از آن دارند:«اِن مِنکُم اِلّا وارِدُها کانَ عَلی رَبِّکَ حَتماً مَقضِیّا» (مریم/71) (بحارالانوار:8، 70) و طبقاتی دارد که معادل علم و عمل ناقص و معیوب اهل جهنم است:« اِنَّ المُنافِقینَ فِی الدَّرکِ الاَسفَلِ مِن النّار»:«منافقان در پايينترين طبقات دوزخ قرار مىگيرند و هرگز ياورى براى آنها نخواهى يافت» (النساء/145) در حديث برای توضيح آيه مباركه:«اِنَّما يُوَفَّى الصّابِروُن اَجرَهُم بِغَيرِ حِساب»: «همانا خداوند اجر صابران را بدون حساب مى پردازد» آمده: در بهشت درختى است بنام «بلوى» كه براى صابران بدون حساب از آن درخت اجر و پاداش ميريزد. (مجلسی، 1403: 79، 128) یعنی بلاهای دنیوی برای مؤمنین صابر در آنجا به شکل چنین درخت پر ثمری جلوه میکند. قرآن کریم در باره آخرت میفرماید:«اَشرَقَت الاَرضُ بِنورِ رَبِّها»:«زمین به نور پروردگار در اشراق است» (الزمر/69) در توضیح آیه، حدیث است که عرصه قیامت با نور امام روشن میشود و نیازی به ماه و خورشید نیست (فیض، 1415:4، 15 و گنابادی، 1408:4، 331) یعنی درآن فضا زمین و آسمان عوض میشود و ملکوت حاکم است. همه چیز محل نور افشانی انوار الهی است. گویا« اَللهُ نُورُ السَّمواتِ وَ الاَرض… » (النور/35) در آن عرصه آشکار میشود. اصولا قیامت و معاد ظهور حقیقت اشیاء بعد از خفای آنهاست (طباطبایی، 1417:12، 307 تا 327)
در توضیح « لَهُم ما یَشاؤُونَ فِیها وَ لَدَینا مَزید»در حدیث است که نعمت، مشاهده وجه الله در بهشت است که البته طبق حدیث، منظور تجلی الهی است نه مشاهده با چشم ظاهری (محمدی ریشهری، 1375:1، 351) که خصوصا برای شهیدان و خاصان درگاه الهی بیش از دیگران در معرض دید است. (همان) قرآن کریم در باره گروهی از کفار میفرماید:« لایُکَلِّمُهُم وَ لا یُزِکّیهم» (البقره/174) که معلوم میشود در بهشت برای غیر کافران سخن گفتن با خداوند هم امکانپذیر است. همچنین میفرماید آخرین دعاهای همسر فرعون قبل از کشته شدن این بود که گفت:« رَبِّ اِبنِ لِی بَیتاً عِندَکَ فِی الجَنَّه» (التحریم/11) که معلوم میشود بهشت جایی است که میتوان در آنجا قرارگاهی نزدیک خدا داشت. همان که میفرماید:«اِنَّ المُتَّقینَ فِی جَنّاتٍ وَ نَهَرٍ فِی مَقعَدِ صِدقٍ عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِر» (الرحمن/55)
علامه طباطبائی معتقد است آنجا که قرآن کریم درباره قيامت فرمود: «تَتَقَلَّبُ فِيهِ القُلُوبُ»:«قلوب در آن روز دگرگون میشوند» (النور/37)، اين تقلب به خاطر ظهور حقيقت و كنار رفتن پردهها از روى حقايق است، مانند آيه« فَكَشَفنا عَنكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ اليَومَ حَدِيدٌ»:«پردهات را از جلوت برداشتيم به همين جهت امروز ديدهات نيز مىبيند». (ق/ 22) و آيه« وَ بَدا لَهُم مِنَ اللَّهِ ما لَم يَكُونُوا يَحتَسِبُونَ»:«از ناحيه خدا حقايقى بر ايشان كشف شد كه هيچ احتمالش را نمىدادند» (الزمر/ 47). در نتيجه اين تقلب دلها و ديدگان، در آن روز از مشاهده و رؤيت دنيايى كه خاصيتش غفلت از خدا و حق و حقيقت است به سوى سنخ ديگرى از مشاهده و رويت منصرف مىشود، و آن عبارت است از رؤيت به نور ايمان و معرفت كه مؤمن آن روز با نور پروردگارش بينا مىگردد، در نتيجه چشمش به كرامتهاى خدا مىافتد، بر خلاف كفار كه آن روز از جهت اين نور كورند. و جز آنچه مايه بدبختى ايشان است نمىبينند، هم چنان كه درباره آن روز فرموده: «وَ أَشرَقَتِ الأَرضُ بِنُورِ رَبِّها» (الزمر/ 69) و نيز فرموده:« يَومَ تَرَى المُؤمِنِينَ وَ المُؤمِناتِ يَسعى نُورُهُم بَينَ أَيدِيهِم وَ بِأَيمانِهِم» روزى كه مؤمنين را مىبينى در حالى راه مىروند كه نورشان از پيش رو و دستشان در حركت است. (الحديد/ 12) و نيز فرموده:« وَ مَن كانَ فِي هذِهِ أَعمى فَهُوَ فِي الآخِرَه أَعمى » آنكه در اين سرا كور است در آخرت هم كور است. (الاسراء/ 72) و همچنين فرموده:« وُجُوهٌ يَومَئِذٍ ناضِرَه إِلى رَبِّها ناظِرَه»:«و دلهايى كه در اين روز خرم و به سوى پروردگارشان نظر افكنند». (قيامت/ 22 و 23) و نيز فرموده:« كَلَّا إِنَّهُم عَن رَبِّهِم يَومَئِذٍ لَمَحجُوبُونَ »:«حاشا كه ايشان در امروز از ديدن پروردگارشان در پردهاند». (مطففين/ 15) (طباطبائی، 1417:15، 128)
به نظر علامه ( از آنچه گذشت چند نكته روشن میگردد:
اول: علت اينكه در ميان همه اوصاف قيامت، صفت تقلب قلوب و ابصار را ذكر فرمود اين است كه منظور آيه بيان آن وسيلهاى است كه بايد با آن، به سوى هدايت خدا، به نورش كه همان نور ايمان و معرفت و نور مخصوص به روز قيامت و بينايى در آن روز است توسل جست، و معلوم است كه در چنين مقامى از ميان صفات قيامت مناسبتر همان تقلب قلوب و ابصار مىباشد.
دوم: مراد از قلوب و ابصار جانها و بصيرتها است.
سوم: توصيف روز قيامت به دو صفت” تقلب قلوب” و” تقلب ابصار” به منظور بيان علت خوف است، زيرا اهل اين خانه از اين نظر از روز قيامت مىترسند كه در آن روز دلها و ديدهها زير و رو مىگردد و از اين تقلب بيم دارند، چون يكى از دو طرف، محروم شدن از نور خدا و از نظر به كرامت او است، كه خود شقاوت دائمى و عذاب جاودانى است. پس اهل اين خانه در حقيقت از خودشان مىترسند. (همان، 129)
اگر چنان که امام علی ( در دعای کمیل عرض میکند:«باسمائک التی ملئت ارکان کل شی» به مطالب مذکور این حقیقت عرفانی را اضافه کنیم که همه چیز در عالم مظاهر اسمای الهی است و هر جمال و جلالی که به ظهور آید مظهری از جمال و جلال الهی است، پس میتوان نتیجه گرفت که هر نعمت و جمالی که در بهشت یافت شود جلوهای از اسماء جمالی خداوند است. و به همین ترتیب همه نقمتها و عذابها و مناظر کریه و دیگر مشقات جهنم همه جلوههایی از اسماء جلالی خداوند است.
چنان که در دو فصل قبل از آن صحبت شد باید این نکته را مورد توجه قرار داد که چگونگی جلوه اسماء الهی در جهان و من جمله در بهشت و دوزخ تابع قواعد و قوانین خاصی است و انعکاس یافتن اخلاق و اعمال انسانها در آن عرصه که از آن به تمثل یاد میشود از قوانین خاصی تبعیت میکند که به خصوصیات اسمای جزئیتر خداوند مربوط میشود. همان حقایقی که در نزول در قالب عوالم ظهور کرد و در نهایت در عالم ماده پیاده شد، در مرحله صعود نیز چگونگی تمثل اعمال خوب و بد انسانها در برزخ و قیامت را تعیین میکند. همچنان که در آمدن حقایق مادی در خواب انسان در قالبهای مشخصی صورت میگیرد که معبّر با شناخت آن قالبها میتواند از ظاهر خواب عبور کند و به معنای آن برسد؛ در بهشت و دوزخ برزخی و بهشت و دوزخ پس از قیامت همان قواعد در تشکیل بندی صوری وقایع مؤثر است. این است که از قیافه ظاهری اهل بهشت و دوزخ تا لباسهای آنها
(لباس بهشتیها دیبا و حریر و لباس جهنمیها از قطران) و وسائل زندگی، اتفاقاتی که برای آنها در بهشت و دوزخ رخ میدهد (بهشتیها با سلام و تحیت با یکدیگر برخورد میکنند و دوزخیان یکدیگر را می آزارند) تا خوراک آنها (خوراک بهشتیها شیر و عسل و شراب نابو لحم طیر مما یشتهون و خوراک جهنمیها حمیم و غسلین که درون را میجوشاند و زقوم که چیزی شبیه رؤوس شیاطین است. «وَ لا یُسمِنُ وَ لا یُغنی مِن جوُع»:« غذايى كه نه آنها را فربه كند، نه گرسنگى را برطرف سازد» (غاشیه/7)) و دیگر ناخوشیهای جهنم مانند بسته شدن به زنجیر و لگام زده شدن به دهان و غیره، ودیگر خوشیهای بهشت مانند حور عین و امثال آن، همه عکس العمل تکوینی اخلاق و رفتار خود اهل بهشت و اهل جهنم است. در حقیقت طبقات دوزخ و بهشت و نقمت و نعمت آن دو نیز بسته به طبقات انسانها در ظلمت یا نورانیت و قرب و بعد به خداوند شکل میگیرد. در حقیقت بهشت هر کسی با آرزوها و اعمالش هماهنگ است و آرزوها و اعمال هر کس نشان دهنده سطح فهم و سطح وجودی اوست. بهشت اصحاب یمین حور و قصور و بهشت مقربین جوار خدای تعالی و مشاهده تجلیات جمالی اوست. چنان که بهشت برین امام سجاد و نعیم و جنت او جایی است که رضوان الهی و نظر به وجه او در آنجا مهیاست:«… یا نعیمی و جنتی و یا دنیای و آخرتی»:«ای نعیم و بهش من و ای دنیا و آخرت من» (مناجات المریدین) (قمی، 1384:232) «…. ورضیته بقضائک و منحته بالنظر الی وجهک و حبوته برضاک و اعذته من هجرک و قلاک و بوأته مقعد الصدق فی جوارک… »:«… مرا از کسانی قرار ده که به قضای خود راضی گردانیدهای و با نظر به وجهت بر آنها بخشش کردهای و رضای خود را نصیب آنان نمودهای و از هجران خود دورشان داشتهای و در جایگاه صدق در کنار خود جایشان داده ای… » (مناجات المحبین) (همان:233) «… وجعلنی من صفوتک الذین احللتهم بحبوحه جنتک و بوأتهم دار کرامتک و اقررت اعینهم بالنظر الیک یوم لقائک واورثتهم منازل الصدق فی جوارک…. »:«و مرا از برگزیدگانت قرار ده که آنها را در مرکز بهشتت جای دادهای و در خانه کرامتت مستقر ساختهای و چشمشان را در روز دیدارت به نظر به سویت روشن نمودهای و منازل صدق را در کنارت جایگاه آنها ساخته ای… » (مناجات المتوسلین) (همان:235)
از جانب دیگر چنان که اشاره شد عبارت« باسمائک التی ملئت ارکان کل شیء»
(ابن طاووس، 3: 333) روشن میکند اسماء الهی ارکان همه وجود را پر کرده است. بنا براین میتوان نتیجه گرفت تکوینی بودن این انعکاسها به معنای هماهنگ بودن با همان اسماء الهیِ کلی و جزئی است که خلقت و بدء و نهایت آن مظاهر، آن اسماء میباشد.
از مطالب گذشته میتوان نتیجه گرفت که همه گناهان دارای انعکاسهای مناسب خود در عوالم پس از مرگ میباشند. گناهان ظاهری موجب عذابهای ظاهری و گناهان باطنی موجب عذابهای باطنی میشود. هچنین گناهان جوارحی و جوانحی و دیگر انواع و اقسام گناه در آخرت که زمان آشکار شدن سرائر است، هر کدام به شکل و در قالبی مناسب با خود منعکس میشود. مجازات برخی در قالب مار و کژدم و آتش ظاهری و مجازات برخی گناهان به آتشی که به دل اثر میکند و یا با حسرت و خجالت و امثال آن خواهد بود.
در حقیقت ثواب و عقاب تکوینی عمل صالح یا طالح که در بهشت و دوزخ نمایان میشود، هم اکنون در وجود هر کسی هست چنان که حضرت علی ( میفرماید:«فمن اقرب الی الجنه من عاملها و من اقرب الی النار من عاملها؟!»:«چه کس به بشت از عامل آن نزدیکتر است و چه کسی به جهنم از عامل آن نزدیکتر است؟!» (نهج البلاغه، 1412: 3، 28)
فصل دوم:
اقسام گناه
تقسیم برای فهم هر واقعیتی که دارای انواع و افراد متعددی است مفید، بلکه لازم میباشد. برای فهم بهتر و تحلیل گناه لازم است مروری بر تقسیمات مختلفی که در زمینه گناه تا به امروز صورت گرفته است داشته باشیم. هر کدام از این تقسیمات بر اساس جهتی خاص صورت گرفته است که مهمترین آنها عبارتاند از:
2-1) کبیره و صغیره
علماى اسلام از قديم گناهان را از لحاظ میزان بدی و میزان علیت آن برای عذاب بر دو گونه تقسيم نمودهاند:
1-گناهان كبيره (بزرگ). 2-گناهان صغيره (كوچك)
منشأ اين تقسيمبندى قرآن و روايات است. قرآن میفرماید:« إِن تَجتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنهَونَ عَنهُ نُكَفِّر عَنكُم سَيِّئَاتِكُم وَنُدخِلكُم مُدخَلًا كَرِيمًا»:« اگر از گناهان كبيرهاى كه از آن نهى شدهايد، اجتناب كنيد، گناهان كوچك شما را
