
( در مناجات الذاکرین از مجموعه مناجاتهای پانزده گانه خود از هر لذتی غیر از لذت ذکر خداوند استغفار میکند. یعنی لذتهای دیگر را گناه محسوب میکند و لو این که شرعی بوده باشند:«…. استغفرک من کل لذه بغیر ذکرک و من کل راحه بغیر انسک و من کل سرور بغیر قربک و من کل شغل بغیر طاعتک… »:«خداوندا من از هر لذتی جز لذت یاد تو و از هر راحتی به جز انس با تو و از هر شادمانی به جز قرب تو و از هر مشغولیتی جز طاعت تو استغفار میکنم» (مجلسی، 1403: 91، 151)
در آنجاکه امام علی ( عبادت بندگان خدا را به سه دسته عبادت تجار، عبادت بردگان و عبادت آزادگان تقسیم میکند؛ عبادت تجار و عبادت عبید برای آزادگان نوعی گناه باطنی و عرفانی است. میتوان برای هر کدام از لطایف سبعه باطنی که اهل عرفان بر میشمارند یک نوع گناه در نظر گرفت. این لطایف عبارتند از: نفس، عقل، قلب، روح، سر، خفی و اخفی. البته گناه هرمرتبه برای مرتبه پایینتر گناه محسوب نمیشود و چه بسا حسنه یک مرتبه برای مرتبه بالاتر گناه محسوب شودچنان که اهل معرفت گفتهاند:«حسنات الابرار سیئات المقربین» (ابن عربی، بی تا: 2، 136)
ميتوان يك معناي وسيع براي هر سه قسم مذکور گناه در نظر گرفت که مقسم هر سه قسم است. این معنا: “مانع کمال انسان” بودن است. پس گناهان به طور کلی مجازات دارند. مستقیمترین مجازات تکوینی آن بلا فاصله دامنگیر انسان میشود که محروم شدن از کمال لایق انسانی است. مجازات تکوینی گناه اخلاقی (به معنای ترک مستحب و انجام حرام) و عرفانی آتش جهنم نیست بلکه محروم ماندن از کمال انسانی یا حسرت از دیدار وجه الله یا دچار آتش فراق خداوند شدن و امثال آن است:«کیف اصبر علی فراقک؟» (ابن طاووس:3، 335)
قشیری در لطایف الاشارات در باره آیه:«قُل إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها وَ ما بَطَن» (اعراف/33) میگوید:« ما ظهر منها الزّلّه، و ما بطن منها الغفله. و يقال ما ظهر منها كان بنسيان الشريعه، و ما بطن بإشاره الحقيقه» (قشیری، بی تا:1، 532)
یعنی:گناه ظاهر، لغزش است و گناه باطن، غفلت (از یاد خدا) به عبارت دیگر گناه ظاهر بواسطه نسیان شریعت رخ میدهد و آنچه باطن است از اشارات حقیقت فهمیده میشود (در رابطه با سلوک باطنی که وسیله رسیدن به حقیقت است مطرح میگردد).
قشیری در ادامه میگوید: و يقال فاحشه الخواص تتبع ما لأنفسهم فيه نصيب و لو بذره.
… و يقال فاحشه قوم أن يلاحظوا غيراً بعين الاستحقاق،
و يقال فاحشه قوم أن تبقى لهم قطره من الدمع و لم يسكبوها للفرقه، أو يبقى لهم نفس لم يتنفّسوا به فى حسره… (قشیری، همان: 533)
ملاحظه میشود دنبال کردن چیزی که در آن برای نفس نصیبی باشد، یا ملاحظه غیر محبوب به چشم استحقاق از نظر اهل عرفان و در مرحله عشق الهی فاحشه محسوب میشود. یعنی چنین کسی از گناهان عموم رسته است و اما در مرتبه روحی چنین کسی کوچکترین توجهی به خود یا کوچکترین بی توجهی به محبوب یعنی خدای تعالی، بزرگترین گناه است و مجازات آن نیز بدترین مجازاتها ست یعنی آتش فراق. بنابر این در مراحل بالای سلوک با گناهانی روبرو میشویم که برای افراد عادی مطرح نیست و چه بسا حسنه هم باشد چنان که برای افراد عادی صیانت از نفس و محترم شمردن آن وظیفه اخلاقی است. در حالی که برای عاشقی که به دنبال فنای در محبوب است کوچکترین توجهی به خود، گناهی نابخشودنی است.
2-5) اقسام گناهان بر اساس نسبت آنها با صفات انسان
گناهان را بر اساس منشأشان در نفس انسان هم میتوان تقسیم بندی نمود. انسان دارای اخلاق و صفات نفسانی متعددی است. همین صفات خصوصا اگر ملکه شده باشند خواه ناخواه منشأ رفتاری متناسب با خود خواهند بود. قرآن کریم به مجموعهای از این صفات که در هر کسی شکل گرفته است شاکله میگوید و آن را منشأ اعمال و رفتار فرد میداند:«قُل کُلٌ یَعمَلُ عَلی شاکِلَتِه» (الاسراء/84). طبق این نظرِ حکیمانه، عدالت بیرونی و رفتار انسان ناشی از اعتدال درونی و اخلاقی او است و بالعکس رفتار نابجا و افراط وتفریطهای انسان از انحرافات درونی و خروج از اعتدال نفسانی ناشی میشود. در حقیقت غرایز انسان او را به سمت توجه به بدن و خود فردی سوق میدهد و در به دست آوردن مقتضیات و نیازهای جسمانی و دفع دشمنانِ این خود جسمانی یاریش میکند. این غرایز در اصل برای زندگی در دنیا طراحی شدهاند و در حد خود لازم میباشند اما اگر پرداختن به آنها در حد افراط و تفریط باشد از آنها گناه متولد میشود. یعنی رفتاری که سعادت دنیا و آخرت انسان را مورد تهدید قرار میدهد. این غرایز را میتوان به چهار دسته تقسیم نمود:1-غریزه توجه به خود فردی برای حفظ تشخصات فردی. 2- شهوت (بهیمیت) به معنای عام آن که شامل همه کششهایی میشود که در انسان به سمت نیازهای جسمانی وجود دارد. این غریزه برای رفع نیازهای جسمانی و ادامه نسل بشر لازم میباشد. 3 – غضب (سبعیت) به معنای عامش یعنی غریزهای که در انسان و دیگر حیوانات برای دفاع از خود و دفع دشمنان نهاده شده است. 4-اندیشیدن در امور دنیایی و قدرت حل مشکلات (عقل معاش). پس برای زندگی در این دنیا لازم است انسان خود شخصی داشته باشد و خود را از دیگر انواع و دیگر افراد نوع خود تشخیص دهد و سپس بااندیشه به برآورده کردن نیازهای جسمانیش بپردازد و در صورت نیاز در برابر دشمنانی که حیات جسمانیش را تهدید میکنند از خود دفاع کند. اما مسئله این است که انسان تنها بدن نیست و حیات او به حیات جسمی محدود نمیشود و انسان روحی دارد که از جنس عالم امر است و نفخهای الهی است که در این بدن دمیده شده است. تقدیر الهی بر این قرار گرفته است که روح انسان مدتی در این بدن به سر برد و سپس به جهانهای آخرت سفر کند و آنجا در بدنهای دیگری به زندگی خود ادامه دهد. مشکل از اینجا شروع میشود که باید بتواند میان اقتضائات جسمانی و روحانی خود نحوی اعتدال ایجاد نماید. این همان اعتدال درونی است که ملکه عدالت و اعتدال در رفتار را ناشی میشود. اگر بیش از حد به جنبههای جسمانی و غریزی خود بپردازد جنبه روحانی او لطمه خواهد دید و در عوض جنبه حیوانی وغریزی تقویت شده و به سمت حیوانیت پیش خواهد رفت. چنین روشی یعنی توجه بی قاعده به بدن و مقتضیات آن در عمل، گناه نامیده میشود. اگر این روش خیلی افراطی شود و گناه (با همان تحلیل مذکور) در وجود او جایگزین شود شخص از روح انسانی تهی میگردد و حتی ممکن است از حیوانات نیز پستتر گردد:«اولئِکَ کَالاَنعامِ بَل هُم اَضَلّ سبیلا» (الاعراف/179).
بنا بر این از لحاظ ریشه غریزی گناهان نیز میتوان آنها را طبقه بندی نمود. چهار غریزه مذکور به طور کلی در اثر حاکم شدن بر وجود انسان چهار صفت: خود بینی، خرد ورزی، شهوت گرایی و پرخاشگری را در شخص ایجاد میکند که هر کدام در صورتی که در وجود انسان، عقل الهی و شرع حاکم نباشد منشأ گروهی از گناهان خواهد بود:
1- صفت خود بینی و آن زمینه بسیاری از رذایل اخلاقی و گناهان است. از جمله: خوی خود برتربینی، سرکشی، فخر فروشی، حسادت، حب بقا و دوام عزت طلبی، برتری جویی، طلب بزرگی و کبریائی است. این صفت همان فرعون مخفی در وجود هر کسی است. از این صفت تعداد زیادی از گناهان منشعب میشود که انسان از ریشه آنها غافل است. شاید بتوان اصل بقیه صفات و اعمال بد انسان را به همین صفت برگرداند چون شهوت و غضب و عقل معاش هم در خدمت همین منِ فرعونی است.
2- شهوت باعث مال دوستی، آز و پرخوری، شکمبارگی، زنبارگی است و همچنین لواط، دزدی، خوردن مال یتیم، گردآوری مال برای شهوترانی، منع زکات و امثال آن از نتایج آن محسوب میشود.
3- غضب باعث خشم بیجا، کینه، اذیت مردم و زدن آنها، ناسزا گفتن و قتل و امثال آن میشود.
4- صفت خرد ورزی که در اثر انحراف به سوی مطامع دنیوی مایه ی حیله گری، فریبکاری، طغیانگری و افساد است. همچنین غش، نفاق، دعوت به ایجاد بدعت و اضلال نیز از جمله نتایج شیطانی این صفت است.
این صفات در فطرت انسان به تدریج ظاهر میشود. در آغاز، انسان، خودِ مادی و جسمانیش آشکار میشود و بلافاصله صفات حیوانی بر طبع چیره میگردد، پس از آن صفات سبعیت و درندگی است و چون این صفات در طبع گرد می آیند، عقل را در خدمت خود قرار داده، آن را در راه خدعه و مکر و حیله به کار میبرند، و این همان خرد ورزی شیطانی است.
انگیزه گناهان از این منابع سرچشمه گرفته، به سوی اعضا و جوارح سرازیر میشوند. برخی از آنها در دل جای میگیرند، مانند: کفر، بدعت، نفاق، بداندیشی نسبت به مردم، بعضی در چشم و گوش ظاهر میشود و برخی بر زبان و پارهای بر شکم و فرج و دستهای بر دستها و پاها و برخی بر همه بدن غلبه می یابند.
2-6) تقسیم گناهان بر اساس نتایج مشترک
حضرت امام سجاد على بن الحسین ( در حدیث مفصلی که در کتاب معانی الاخبار شیخ صدوق نقل شده است، گناهان را بر اساس آثار مشترک به 13 قسم دسته بندی کردهاند:
1) گناهانى که نعمتها را تغییر مى دهد عبارتنداز:
1-1- ظلم و ستم کردن به مردم (البغى على النّاس) ظلم و ستم کردن بر مردم (نعمتها را تغییر مى دهد) لذا حکومت و سلطنت با کفر پیشگى دوام مى آورد ولى با ظلم و ستم پیشگى دوام نخواهد آورد. خصوصاً ظلم در حق افرادى که پناهى جز خداوند ندارند.
1-2- ترک عادت نیک (الزّوال عن العاده فى الخیر) از دست دادن عادت به کار خیر و نیک. گاه انسان عادتهاى خوبى دارد، مانند کمک به فقرا، عادت به خواندن قرآن و دعا و نماز شب، ترک این عادات نیک که به راحتى به دست نیامده نعمتها را از انسان مى گیرد و یا تغییر مى دهد.
1-3- ترک اختیار معروف (واصطناع المعروف) یعنی از دست دادن عزم و اراده و اختیار نسبت به انجام اعمال خوب
1-4-کفران نعمت (وکفران النّعم) یعنی کفران نعمت نمودن. خداوند نعمتهاى بیشمارى به ما عطا فرموده که خودخواهی و اسراف و عدم صرف نعمتها در جهتی که منعم خواسته است کفران این نعمتها خواهد بود و تغییر نعمت و یا زوال آن را به دنبال خواهد داشت.
1-5-شکر نعمت نکردن (وترک الشّکر) یعنی ترک شکر نعمت
بهترین شکر آن است که انسان نعمت را در مسیر خودش به کار ببرد و ترک آن عبارت است از اینکه آنرا در غیر مسیر صحیح استفاده کند، مثلاً جوانى را در مسیر گناه و فساد، مال را در مسیر حرام و لهو و لعب و عمر و وقت گرانمایه را در جمع آوری توشه دنیا ونه برای توشه آخرت استفاده کند.
حضرت سجاد ( در تعلیل موارد مذکور به آیه 53 سوره انفال از قرآن استناد نمودند که میفرماید: «اِنَّ اللّهَ لایُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّى یُغَیِّروُا ما بِاَنفُسِهِم».
2) گناهانى که پشیمانى مى آورد عبارتنداز:
پنج گناه است که پشیمانى و حسرت شدیدى را به دنبال دارد و به راحتى قابل جبران نیست:
2-1- قتل ناحق: حضرت سجاد ( در ادامه روایت فرمود: «والذّنوب الّتى تورث النّدم قتل النّفس الّتى حرّم اللّه قال اللّه تعالى فى قصّه قابیل حین قتل اخاههابیل فعجز عن دفنه فاصبح من النّادمین» یعنی از گناهانى که پشیمانى مى آورند کشتن نفس انسانى است که خداوند (کشتن) او را حرام کرده است.
2-2- ترک صله رحم (و ترک صله القرابه حتى یستغنوا) یعنی ترک صله ارحام و بستگان تا آنجایى که بى نیاز شوند (در اثر کمک نکردن به نزدیکانشان ثروتمند شوند، یعنی اگر مالی در محلهایی که خداوند فرموده هزینه شود معمولا انباشته نمیگردد.) ترک رابطه با دوستان و خویشاوندان از گناهانى است که حسرت و پشیمانى و ندامت را به دنبال دارد که نمونههاى آن را بخوبى در جامعه مى توانیم مشاهده کنیم.
2-3- ترک نماز اول وقت (و ترک الصّلوه حتى یخرج وقتها) ترک نماز تا وقتش بگذرد که هم در این دنیا و هم در آخرت حسرت طولانى را در پى خواهد داشت. « اِنَّ الصَّلاه کانَت عَلَی المُؤمِِنینَ کِتاباً مَوقوُتاً » (النساء / 103).
2-4- ترک وصیّت (و ترک الوصیّه) ننوشتن وصیّت نامه. هستند کسانى که وصیّتنامه نوشتن و یا وصیّت کردن را بد مى دانند، ولى نمى دانند که
