
ضيق يا تنگي معيشت ميشود. تنگي معيشت به اين معنا نيست كه فرد درآمد كميدارد بلكه چه بسا انسانهايي كه درآمد هنگفتي دارند اما بخل و حرص زندگي چنان بر او فشار ميآورند كه زندگيش بسيار تنگ و ضيق ميشود. قرآن مجيد به صراحت عامل اين تنگناها را اعراض از ياد خدا ميداند و ياد و ذكر خدا را باعث آرامش جان و زندگي معرفي ميكند. «اَلا بِذِکرِاللهِ تَطمَئِنُّ القُلوُب» (الرعد/28) اصولاً تنگي معيشت بيشتر به خاطر كمبود مسائل معنوي و وابستگي بيش از حد به جهان مادي است وگرنه اهل ایمان و تقوا چون دلبستگي خاصي به دنيا ندارند از همه اين دلتنگيها در امان هستند و بخاطر رعايت تقوا راه گشايش براي مشكلاتشان باز ميشود.
غیر از این، کسانی که با خدا قطع ارتباط کنند به تدریج با رو کردن به دنیا به همه گناهان آلوده میشوند تا بالاخره دچار طبع قلوب میگردند. این است که روز قیامت کور محشور میشوند. بنابر این کوری آخرت نتیجه و عکس العمل اعراض از یاد خدا در دنیاست.
« منع مردم از ذكر نام خدا» را نیز میتوان به عنوان قبل ملحق کرد. چون نتیجه هر دو یکی است یعنی غفلت از خداوند.
منع مردم از ذكر نام خدا به هر نحو و با هر وسيله از گناهان بسيار بزرگي است كه بدون توبه عذاب دنيوي و اخروی خداوند را در پی دارد. نتیجه این گناه استحاله فرهنگی جامعه اسلامی است و منشأ بسیاری گناهان دیگر است.
قرآن کریم در این باره میفرماید:«وَ مَن اَظلَمُ ممِن مَّنعَ مَساجِدَ اللهِ اَن يُذكَرَ فيهَا اسمَهُ وَ سَعي في خَرابِها اُولئِكَ ما كانَ لهَم اَن يَدخُلوها اِلَّا خائِفينَ لَهُم في الدُّنيا خِزيٌ وَ لَهُم في الآخِره عَذابٌ عَظيم» (البقره / 114):«چه كسي ستمكارتر از كساني است كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگيري ميكنند و سعي در ويراني آنها دارند، شايسته نيست آنان جز با ترس و وحشت وارد اين كانونهاي عبادت شوند، بهره آنها در دنيا رسوايي و در سراي ديگر عذاب عظيم است. »
هر چند در شأن نزول اين آيه اقوال مختلفي است كه آن را به يهود و مسيحيت و مشركين مكه منسوب ميكند، اما بدون شك آيه مفهوم وسيع و گستردهاي دارد و به زمان و مكان معيني محدود نميشود. همانند ساير آياتي كه در شرايط خاصي نازل گرديده اما حكم آن در همه قرون و اعصار ثابت است، بنابراين هر كس و هر گروه به نوعي در تخريب مساجد الهي بكوشد و يا مانع از آن شود كه نام خدا و عبادت او در آنجا انجام گيرد مشمول همان رسوايي و همان عذاب عظيم میشوند كه در آيه اشاره شد. هر عملي كه نتيجه آن تخريبمساجد و از رونق افتادن آن باشد نيز مشمول همين حكم است.
12-9) بُخل: بخل نیز در نظر اول فقط گناه اخلاقی یا ترک مستحب به نظر می آید اما در عمل گناه و موجب گناهان دیگری است. هرگاه شخصي نعمتي را برای خودش بخواهد و راضی باشد ديگران از آن نعمت محروم بمانند، به اين حالت بخل و انحصارطلبي ميگويند. بخل فقط در مسائل مادي و مالي نيست بلكه بخل علم و اداي حقوق و مانند اينها را نيز شامل ميشود.
قرآن كريم از كساني كه خداوند صفت بخل و حرص را از آنها دور كرده به عنوان رستگاران نام ميبرد:« … وَ من يُوقَ شٌحَّ نَفسِهِ فَاولئِكَ هُمُ المُفلِحونَ (حشر/ 9):«… و كسانى كه موفق شده باشند از بخل نفسانى خويشتن را حفظ كنند چنين كسانى رستگارند. »
و در جايي ديگر مي فرمايد: « وَ اَمَّا مَن بَخِلَ وَاستَغني وَ كَذَّبَ بِالحُسني فَسَنُيَسرهُ لِلعُسري» (الليل/10و9و8):«اما هركس بخل ورزيد و طلب بي نيازي كرد و نيكويي را تكذيب كرد، ما بزودى او را در مسير دشوارى قرار مىدهيم. »
بخل صفت بسيار مذمومي است كه ميتواند باعث گناهان دیگر شود چرا که بخیل از ترس از دست دادن اموالش با پیامبر و نیکان و فقرا نزدیک نمیشود و همین باعث گمراهی بیشتر او و انجام نداند وظایف اسلامی و انسانیش میشود
بنا براین هر کس به خاطر مال و ثروت و امكانات مادي مست و مغرور شود و روح بخل و انحصارطلبي بر او چيره شود و همه چيز را براي خود بخواهد و محرومان را از خود براند سرنوشتي بهتر از اين نخواهد داشت.
12-10) كفر نعمت
در تعريف كفران نعمت آمده است: « هو سترها بترك اداء شكرها»:«کفران نعمت پوشاندن آن است با به جا نیاوردن شکر آن» (راغب اصفهاني، همان، ص 433)
هر نعمتي كه خداوند به انسان ارزاني داشته است شكر آن بر انسان واجب است در تفسير ابن كثير در باره شكر اين چنين آمده است: « … شكر با قلب و زبان و ساير جوارح انجام ميگيرد، شكر قلب همان تصور نعمت و علم به مُنعم است. شكر زبان همان ثناء خداوند با تحميد و ساير اذكار است و شكر ساير جوارح استعمال نعمات خداوند در راه اطاعت خداوند و پرهيز از معصيت اوست. » (ابن كثير، 1419:1، 24)
از بزرگترین نعمتها نعمت ارسال انبیا و نعمت هدایت است. روشن است که کفران این نعمت یعنی کشیده شدن به انواع انحرافات.
خداوند براي امتهائی كه كفران نعمت ميكنند مثلي زده است:
« وَ ضَربَ اللهُ مَثلاً قَريه كانَت آمِنه مُطمَئنَّه يَاتِيها رِزقُها رَغَداً مِن كُلِّ مَكانٍ فَكفَرَت بِاَنعُمِ اللهِ فَاذاقَها اللهُ لِباسَ الجوعِ وَ الخوَفِ بِما كانوا يَصنَعونَ» (النحل / 112):«منطقه آبادي را كه امن و آرام و مطمئن بوده و همواره روزيش بطور وافر از هر مكاني فرا ميرسيده، اما نعمت خدا را كفران كردند و خداوند بخاطر اعمالي كه انجام ميدادند لباس گرسنگي و ترس را دراندامشان پوشانيد. »
اين منطقه آبادي كه خداوند مثل مي زند سه ويژگي داشته است، امنيت، اطمينان و سرازير شدن انواع رزق و روزيها به طرف آن. اين مثال ويژه منطقه خاصي نيست همچنان كه صاحب مجمع البيان آن را (از قول ابن عباس و مجاهد) مخصوص اهل مكه ميداند. اما از سياق آيه بر ميآيد كه اين يك مثل عمومي است. همچنان كه علامه طباطبايي نيز بر اين عقيده است. (ر.ك:طباطبايي، 1417:12، 522)
این لباس گرسنگی و ترس نتیجه انحرافات اعتقادی واخلاقی و فاصله گرفتن از حق وعدالت است. چراکه در ادامه آيه خداوند به بيان نعمتي ديگر به غير از امنيت و اطمينان و رزق و روزي ميپردازد و آن ارسال نعمت معنوي است. يعني وجود مقدس پيامبران «وَلَقَد جاءَهُم رَسولٌ مِنهُم» (النحل / 113) پس اين محل منطقهاي بوده كه نعمتهاي معنوي در آن تام و كامل بوده است. یعنی مردم توسط پیامبری هدایت شده بودند اما مردم اين منطقه به نعمتهاي معنوي خداوند كفر مي ورزند و به خاطر همين به طور طبیعی دچار نا امنی و دیگر مشکلات اجتماعی واقتصادی میشوند که اعمال خود آنها ونتیجه کفران نعمت هدایت است. اين قضيه در همه مكانها و زمانها ساري و جاري است و مردم هيچ مكاني از اين اصل عمومي مستثني نيستند. اين مطالب با زبان امروزي به اين صورت بيان ميشود كه: رفاه اقتصادي و امنيت اجتماعي و آرامش فكري تا وقتی ادامه می یابد که اعتقادات و پايبندي مذهبي تداوم يابد و مردم قدر مذهب را بدانند و شكر آن را بجاي آورند.
جای دیگر درباره کفران نعمت هدایت توسط بنی اسرائیل میفرماید:« سَل بَني اسرائيلَ كَم ءاتيناهُم مِن آيَه بَيِّنه وَ مَن يُبدِّل نِعمَه اللهِ مِن بَعدِ ما جاءَتهُ فَاِنَّ اللهَ شَديدُ العِقابِ » (البقره / 211):«اي پيامبر از بني اسرائيل سؤال كن كه ما چقدر آيات و ادله روشن بر آنها آورديم. هر كس پس از آنكه نعمت هدايتي كه خداوند به او داد آنرا به كفر مبدل كند عقاب خدا بر كافران بسيار سخت است. » از اينآيات بخوبي برداشت ميشود كه انحراف كسي كه خداوند به او نعمت هدایت داده است و او كفران نعمت كرده است از كسي كه به او این نعمت داده نشده بسيار شديدتر است. شاید به این خاطر که شقاوت و قساوت قلب چنین افرادی از کسانی که آیات ونذیران را ندیدهاند و معصیت میکنند بیشتر است.
خداوند متعال از سر لطف و حكمت و مصلحت خود چنين خواسته كه نعمت مسلماني را به عدهاي از مردم عطا كند. حال اگر اين مردم قدر اين نعمت را دانسته و پاسخ در خور شأني بدهند كه خوشا به حالشان اما اگر قدر اين نعمت را ندانستند مطمئناً عقل هم حكم ميكند كه جزاي اين مردم بايد بسيار شديدتر از ديگر مردم محروم از نعم الهي باشد.:« لَئِن شَكَرتُم لَاَزيدَنَّكُم وَ لَئِن كَفَرتُم اِن عَذابي لَشديد» (ابراهيم / 7):«اگر شكر كنيد نعمتم را بر شما مي افزايم و اگر كفران كنيد عذاب من شديد است. »
12-11) ربا و خوردن مال مردم (فساد اقتصادی)
خداوند قوم بني اسرائيل را بخاطر ظلم كردن و جلوگيري آنها از راه خدا و همچنين به خاطر گرفتن ربا مجازات كردو مجازاتشان اينگونه بود كه روزيهاي حلال را بر آنها تحريم كرد.
« فَبِظُلمٍ مِنَ الَّذينَهادو حَرَّمنا عَلَيهم طَيباتٍ اُحِلَّت لّهُم وَ بِصدِّهِم عَن سَبيلِ اللهِ كَثيراً/ وَ اَخذِهِم الرِّبوا وَ قَد نُهُو عَنهُ وَ اَكلِهِم اَموالَ النَّاسِ بِالباطِلِ وَ اَعتَدنا لِلكافِرينَ مِنهُم عَذاباً اَليماً»:« به خاطر ظلميكه از يهود صادر شد و نيز به خاطر جلوگيري بسيار آنها از راه خدا بخشي از چيزهاي پاكيزه را كه بر آنها حلال بود حرام كرديم. و همچنين به خاطر ربا گرفتن در حالي كه از آن نهي شده بودند و خوردن اموال حرام به باطل و براي كافران آنها عذاب دردناكي آماده كرده ايم. » (النساء / 161و160)
چنان که قرآن کریم میفرماید ربا باعث رکود اقتصادی است:« وَ ما آتَيتُم مِن رِباً لِيَربُوَا في أَموالِ النَّاسِ فَلا يَربُوا عِندَ اللَّهِ وَ ما آتَيتُم مِن زَكاه تُريدُونَ وَجهَ اللَّهِ فَأُولئِكَ هُمُ المُضعِفُون»:«و آنچه از ربا مىدهيد تا در میان مال مردم زياد شود نزد خدا زياد نمىشود و آنچه از زكات كه براى رضاى خدا مىدهيد زياد مىشود و زكات دهندگان مال خود را زياد مىكنند » (39 روم) «يَمحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ يُربِي الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ كَفَّارٍ أَثيمٍ »:«خدا ربا را (كه مردم به منظور زياد شدن مال مرتكب مىشوند) پيوسته نقصان مىدهد، و به سوى نابوديش روانه مىكند، و در عوض صدقات را نمو مىدهد، و خدا هيچ كافر پيشه دل به گناه آلوده را دوست نمىدار د» (البقره/276) بنا براین اگر چه رواج ربا باعث ثروتمند شدن معدود كساني ميشود كه ربا ميگيرند اما اين به قيمت فلج شدن بازار اقتصادي يك جامعه ميشود و به فلاكت افتادن و خانه نشين شدن افراد بسياري در جامعه را در پی دارد. بیکاری و اختلاف طبقاتی خود باعث گناهان متعددی خواهد شد. شاید منظور از تحریم بنی اسرائیل از طیبات در آیه مذکور، همین رکود اقتصادی ناشی از رباخواری برای تمام جامعه باشد. «اکل مال بالباطل» در آیه مذکور نیز (چنان که بحث مفصل آن در فقه وارد است) به طور کلی شامل فعالیتهای اقتصادی خاصی میشود که جنبه تولیدی نداشته و بیشتر با تبذیر و حیف و میل داراییهای عمومی و شخصی همراه است. نتیجه آن هم شبیه همان اکل ربا میباشد.
این قبیل گناهان اقتصادی از جهت دیگری نیز موجب گناهکاریهای دیگر میشود. این که باعث پایه گذاری سنتهای غلط اقتصادی در نسلهای بعد میشود. تفسير برهان، روايتي از امام ششم مي آورد كه ايشان فرمودند:« هر كس ظلميبه كسي كند خداوند فردي را مسلط ميكند كه نسبت به او و بر فرزندان او همان ظلم و ستم را انجام دهد. » (طباطبایی، 1417: 3، 279)
البته توضيح اين مطلب در اينجا ضروري است كه خداوند به هيچ وجه به هيچ كس ظلم و ستم نميكند بلكه اين ظلم و ستم به اين صورت انجام ميگيرد كه كارهايي كه افراد در اجتماع مرتكب ميشوند تدريجاً شكل يك سنت به خود ميگيرد و به نسلهاي آينده منتقل ميشود. بنابراين آنهايي كه اساس ظلم وستم بر ايتام و خوردن مال آنها و ديگر مردم را پايه ميگذارند بالاخره روزي اين بدعت دامان فرزندان خود آنها را خواهد گرفت و اگر اين به خداوند نسبت داده ميشود به خاطر آن است كه تمام آثار تكويني و خواص علت و معلول به او منسوب است.
به هرحال ربا خواری و خوردن مال مردم و از آن بالاتر خوردن مال يتيم آثار وضعي بسيار بدي در دنيا و جزاي بسيار شديدتري در آخرت
