
صورت یک منبع بیان کرد؛ منبعی که به مردمان امکان میدهد به گونه فردی، اجتماعی و اقتصادی زندگی کنند. سلامت تنها زندگی کردن نیست، بلکه منبعی برای زندگی روزمره است؛ سلامت یک مفهوم مثبت است که بر منابع و امکانات اجتماعی و شخصی و همچنین تواناییهای جسمانی تاکید دارد (سمیرا متقی و همکاران، 1392).
سازمان جهانی بهداشت، سلامت را حالت سلامت کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه صرف نبودن بیماری و یا رنجوری تعریف میکند. (WHO:146:100) بنابراین سلامت منبعی برای زندگی روزمره است و نه برای هدف زندگی (محمدی اصل، 1382).
2-3-2 تعریف سلامت اجتماعی
واژه سلامت اجتماعی بر گردان کلمه social wellbeing است، این واژه دو کلمه social به معنی “اجتماع” و wellbeing به معنی “زندگی خوب داشتن” است. که بیشتر ناظر به شادی و رضایت است و بر مفاهیم مثبت از سلامت تاکید دارد. این واژه در واقع شامل پاسخهای درونی فرد (احساس، تفکر، رفتار) است (عبدالله تبار، 173:1387)، که هم چگونگی احساس مردم و هم نحوه عملکرد آنها را در بر میگیرد.
کییز (1998) سلامت اجتماعی به عنوان گزارش شخصی فرد از کیفیت ارتباطش با دیگران تعریف میکند. سلامت اجتماعی در این مفهوم یعنی درک فرد از اجتماع به صورت یک مجموعه معنیدار، قابلفهم، دارای نیروی بالقوه برای رشد و شکوفایی همراه با این احساس که متعلق به جامعه است و خود را در اجتماع و پیشرفت آن سهیم بداند.
مفهوم سلامت اجتماعی، مفهومی است که در کنار ابعاد جسمی و روانی سلامت مورد توجه قرار گرفته است، جنبه اجتماعی آن را با محور قرار دادن فرد مورد بررسی قرار میدهد. بلوک و برسلو برای اولین بار در سال 1972 در پژوهشی به مفهوم سلامت اجتماعی پرداختند. آنها مفهوم سلامت اجتماعی را با درجه عملکرد اعضاء جامعه مترادف کرده و شاخص سلامت اجتماعی را شناختند و تلاش کردند تا با طرح پرسشهای گوناگون در ابعاد جسمی، روانی و اجتماعی سلامت فردی، به میزان فعالیت و عملکرد فرد در جامعه برسند. این مفهوم را چند سال بعد دونالدو و همکارانش در سال 1978 مطرح کردند و استدلال آنها این بود که سلامت فراتر از گزارش علائم بیماری، میزان بیماریها و قابلیتهای کارکردی فرد است. آنها معتقدند که رفاه و آسایش فردی امری متمایز از سلامت جسمی و روانی است. بر اساس برداشت آنان سلامت اجتماعی در حقیقت هم بخشی از ارکان وضع سلامت محسوب میشود و هم میتواند تابعی از آن باشد. سنجش محتوای سلامت اجتماعی از ابتدا از طریق تمرکز بر فرد و در رابطه با تعاملات میان فردی (مثلاً ملاقات با دوستان) و مشارکت اجتماعی (مانند عضویت در گروهها) مورد سنجش قرار گرفت و در اندازهگیری ارکان عینی (مثلاً تعداد دوستان) و ذهنی (کیفیت روابط دوستانه) هر دو تعریف منظور شده بود. حوزهی سلامت اجتماعی از سالهای 1995 به بعد علاوه بر نگرش کلی که بر کیفیت سلامت در میان تمام افراد دارد. سلامت اجتماعی را اینگونه تعریف نموده است: “ارزشگذاری شرایط یک فرد و کارایی او در جامعه” که این بازتابی از “سلامت اجتماعی مثبت” است (کییز، 122:1998).
با توجه به تغییرات اجتماعی در چند دههی اخیر و تغییر الگوهای جامعه از سنتی به مدرن و تغییر نگرش در خصوص کارکردهای خانواده، پارسونز دو کارکرد برای خانواده”هستهای منزوی” زمان خود قائل است، کارکرد اجتماعی کردن کودکان و کارکرد شکوفایی و ثبات شخصیت بزرگسالان. این دو کارکرد تنها در روابط صمیمی و محبتآمیز خانواده امکانپذیر است (اعزازی،174،1386). افزایش درصد طلاق و جدایی در بین خانوادهها؛ این پدیدهها در حال حاضر به صورت استثناء مطرح نیستند بلکه جزیی از واقعیت زندگی شدهاند. با جدایی زن و شوهر رابطهی والدین و فرزند تغییریافته و با پدیدهی جدیدی مانند مادر تنها و پدر تنها روبه رو هستیم (اعزازی،1386).
2-3-2 ابعاد پنج گانه مقیاس سلامت اجتماعی
کییز (1998) 5 ملاک را برای سلامت اجتماعی بر میشمرد که هم راستا با نظریهی روانشناختی و جامعهشناختی اجتماعی بسط پیدا میکنند، به شرح نمودار زیر میشود.
شکل2-1- زیر مقیاس های بهزیستی اجتماعی
شکوفایی اجتماعی65:”شکوفایی اجتماعی عبارت است از ارزیابی توان بالقوه و مسیر تکاملی اجتماع و باور به اینکه اجتماع در حال یک تکامل تدریجی است و توانمندیهای بالقوه برای تحول مثبت دارد که از طریق نهادهای اجتماعی و شهروندان شناسایی میشود افراد سالم تر در مورد شرایط و آینده اجتماع امیدوار هستند، آنها میتوانند پتانسیلی را که در یک اجتماع به هم پیوسته وجود دارد را تشخیص دهند و باور دارند که جهان میتواند برای انسانهایی چون آنها بهبود یابد”(کییز،2004: به نقل از فارسی نژاد، 1383).
همبستگی اجتماعی66: همبستگی یا انطباق اجتماعی در مقابل بیمعنایی در زندگی قابل مقایسه است و شامل ارزیابی فرد از اجتماع به صورت قابلفهم، قالب پیشبینی و محسوس است و در حقیقت درکی است که فرد نسبت به کیفیت، سازماندهی و اداره دنیای اجتماعی اطراف خود دارد و همچنین به معنای مفهوم تسلط بر محیط در مقیاس سلامت روان است. تسلط بر محیط یعنی احساس صلاحیت و توانمندی برای مدیریت محیط پیچیده و انتخاب یا خلق زمینههای مناسب شخصی است و متضاد پوچی و بیمعنایی است و رد مجموع یعنی دنیا را به صورت منطقی، هوشمند، قابلدرک و قابل پیشبینی دیدن است (تباردرزی،1386).
ترنر همچنین معتقد است یکی از عوامل تعدیلکننده میزان افسردگی و استرس، روابط اجتماعی است. یکی از شیوههای گسترش روابط اجتماعی عبارت است از عضویت در انجمنهای داوطلبانه، افرادی که در این انجمنها عضو میشوند. میتوانند با افراد بیشتری تعامل برقرار کنند و از این طریق پیوندهای اجتماعی خود را گسترش دهند با گسترش دامنه روابط اجتماعی، فرد میتواند در هنگام بروز شرایط مقابله کند و همین امر باعث میشود که استرس روانی حاصل از این شرایط را کاهش دهد، عضویت در انجمنهای داوطلبانه همچنین در افزایش رضایت اجتماعی و کاهش افسردگی نقش مهمی دارد. مشارکت از طریق روابط انجمنی احساس شادابی و خوشحالی را تقویت میکند و از این طریق به بهبود سلامت جسمی و روانی و اجتماعی کمک مینماید.
انسجام اجتماعی67: ” انسجام اجتماعی در لغت به معنای یکی کردن و به هم پیوستن، ائتلاف، انضمام، یکپارچگی، اتحاد عناصر مختلف اجتماع است” این اصطلاح نسبتاً جدید است. ادغام در علوم اجتماعی، اغلب با توجه به تمایل طبیعی فکر انسان که دوست دارد با تکیه بر الگوهای کلی موجود در حیات از واقعیات جامعهشناختی سخن به میان میآورد مورد توجه قرار گرفته است و به عنوان فرآیند انطباق جزء با کامل مد نظر قرار گرفته است. ادغام هم از نظر ریاضی و هم از نظر جامعهشناسی به معنای عمل وحدت بخشیدن به عواملی ناهمسان و حائز تمایل است (توسلی 68:1382 به نقل از کنگرلو 32:1386).
پذیرش اجتماعی68: افرادی که در این بعد از سلامت برخوردارند اجتماع را به صورت یک مجموعه کلی و عمومی که از افراد مختلف تشکیلشده درک میکنند. و به دیگران به عنوان افراد با ظرفیت و مهربان اعتماد دارند. پذیرش اجتماعی مصداق اجتماعی از پذیرش خود به عنوان یکی از ابعاد سلامت روان است. در پذیرش خود فرد نگرش مثبت و احساس خوبی در مورد خودش و زندگی گذشته دارد. و با وجود ضعفها و ناتوانیهایی که دارد همهی جنبههای خود را میپذیرد، در پذیرش اجتماعی فرد، اجتماع و مردم آن را با همه نقصها و جنبههای مثبت و منفی باور دارد و میپذیرد (کییز، 2004، به نقل از کنگرلو، 34:1386).
پذیرش اجتماعی در واقع برآیند چندین پدیده اجتماعی همچون نفوذ اجتماعی، همنوایی، قضاوت اجتماعی و نگرشهای افراد میباشد. لذا با توجه به زمینه ارائهشده میتوان گفت پذیرش اجتماعی یعنی اینکه بیشتر مردم به منظور سازگار شدن با دیگران از زاویه دید آنها بنگرند و مانند آنها عمل کنند. این امر اغلب دیگران را از اینکه صادقانه خود واقعیشان را بروز دهند بازمیدارد (کیل69، 2006). هم چنین بر پاسخها و واکنشهایی دلالت میکند که برخی افراد تمایل دارند در اجتماع مورد پسند واقع شوند و مطلوبیت اجتماعی کسب کنند، اینگونه پاسخها را از خود بروز میدهند (لانگ70،1997؛ نقل از باقری، 1385).
مشارکت اجتماعی71 مشارکت در لغت به معنای جبران ضرر وارده به یکی از شرکاء به وسیله سایرین، اعانه دادن پولی که برای مصارف عامالمنفعه بدهد، شرکت، سهمیه، اعانه، هم بخشی و همکاری و تعاون و کمک است. از نظر دورکیم فقدان مشارکت و عدم جذب و یکپارچه شدن افراد به جامعه، به افزایش میزان انحرافات اجتماعی میانجامد. بنابراین راه حل برای کاهش انحرافات اجتماعی توسعه سازمانهایی است که به احیای ادغام و مشارکت افراد کمک میکنند (قبادی،38:1381 به نقل از کنگرلو، 35:1386).
در حقیقت مشارکت اجتماعی باوری است که طبق آن فرد خود را عضو حیاتی اجتماع میداند و فکر میکند چیز ارزشمندی برای عرضه به دنیا دارد این افراد تلاش میکنند که احساس دوست داشته شدن کنند و در دنیایی که صرفاً به دلیل انسان بودن برای آنها ارزش قائل است سهیم باشند. مشارکت اجتماعی موازی با بعد هدف در زندگی (داشتن باورهایی که به زندگی هدف میدهد) از مقیاسهای سلانت روانی نیز هست. مشارکت اجتماعی همچنین به مفاهیم مسئولیتپذیری و کارآمدی شبیه است. خود کارآمدی یعنی اینکه فرد میتواند رفتارهای معینی را انجام داد و مقاصد خاصی را به اتمام رساند (کییز، 1998).
کییز دو تحقیق انجام داد (یکی با استفاده از نظرسنجی تلفنی و دیگری با یک پرسشنامه خود نوشت) که اثبات گر 5 بعد از سلامت اجتماعی بودند: این تحقیقات شواهدی برای اعتبار همگرا میان مقیاسهای سلامت اجتماعی و مواردی چون مشارکت اجتماعی، زاینده بودن فعالیت هدف درک محدودیتها، رضایت از زندگی و خوشبختی ارائه کردند. کییز همچنین دریافت که سلامت اجتماعی به طور کلی با افزایش سن و بالا رفتن سطح تحصیلات افزایش مییابد و معتقد بود مهارتها، منابع و تجربیات با بالا رفتن سن افزایش مییابند و به افراد کمک میکنند بهتر از چالشهای اجتماعی برآیند. درحالیکه این مقیاسهای اجتماعی هم راستا با ملاکهای سلامت روحی که به سلامت روانی میانجامد هستند، با آنها همپوشانی ندارند (کییز، 1998). به علاوه این مقیاسها صرفاً به شکل حداقلی با خودش بین همبستگی دارند. لذا نتایجی که کییز میگیرد نشان میدهد که مقیاسهای اجتماعی به حد کافی نشانگر میزان حل و فصل چالشهای اجتماعی توسط افراد هستند. او معتقد است که “سلامت اجتماعی یک دستاورد است”(کییز 133:1998). اجرایی کردن سلامت اجتماعی به عنوان کارکردی روانی، جسمانی و اجتماعی میباید دیدگاهی کلان تر درباره تلقی افراد از میزان کارکرد مناسب خود در محیطشان ارائه دهد.
4-3-2سلامت اجتماعی به مثابه جنبهای از سلامت فرد
لارسن (1996) سلامت اجتماعی را گزارش فرد از کیفیت روابطش با افراد دیگر، نزدیکان و گروههای اجتماعی که عضو آنهاست، تعریف میکند و معتقد است مقیاس سلامت اجتماعی بخشی از سلامت فرد را میسنجد و شامل آن دسته از پاسخهای درونی فرد (احساس، تفکر و رفتار) است که نشاندهندهی رضایت یا نارضایتی فرد از زندگی و محیط اجتماعیاش هستند (لارسن، 183:1996).
کییز (2004) نیز مثل لارسن معتقد است سلامت روانی، کیفیت زندگی و عملکرد شخصی فرد را نمیتوان بدون توجه به معیارهای اجتماعی ارزیابی کرد و عملکرد خوب در زندگی چیزی بیش از سلامت روانی و هیجانی و شامل تکالیف و درگیریهای اجتماعی است. از این رو او سلامت اجتماعی را ارزیابی و شناخت فرد از چگونگی عملکردش در اجتماع و کیفیت روابطش با افراد دیگر، نزدیکان و گروههای اجتماعی که عضو آنها است میداند. به اعتقاد او و شاپیرو آن چه بیشتر به زندگی غنا و معنا میبخشد، خویشاوندان، روابط و تجارب مشترک است. لذا او به توانایی فرد در تعامل موثر با دیگران و اجتماع به منظور ایجاد روابط ارضاکننده شخصی به انجام رساندن نقشهای اجتماعی، عنوان سلامت اجتماعی میدهد.
اخیراً نیز کییز سلامت اجتماعی را شامل سطوح مهارتهای اجتماعی،
