
محصولات فروخته شده از مشتریان و زمان پرداخت وجه بایت خرید مواد اولیه و همچنین نیروی کار است (بیکر و پاول، 2005). تصمیم گیری درباره میزان سرمایهگذاری درحسابهای دریافتنی و موجودیها و میزان اعتبار دریافتی از عرضهکنندگان، درچرخه تبدیل وجه نقد شرکت منعکس میشود(تروئل و سولانو، 2007). از طریق مدیریت صحیح سه جزء تشکیلدهنده چرخه تبدیل وجه نقد یعنی حسابهای دریافتنی، موجودیها و حسابهای پرداختنی، میتوان سودآوری شرکت را حداکثر کرد (لازاریدیس و ترایفونیدیس، 2006) . چرخه تبدیل وجه نقد طولانیتر ممکن است باعث افزایش سودآوری شرکت شود زیرا منجر به افزایش فروش میشود. با این وجود ممکن است با افزایش طول چرخه تبدیل وجه نقد، سودآوری شرکت کاهش یابد. این حالت هنگامی اتفاق میافتد که هزینههای ناشی از افزایش سرمایهگذاری در سرمایه در گردش، بیشتر از مزایای ناشی از نگهداری موجودی بیشتر یا اعطای اعتبار بیشتر به مشتریان باشد (دلاف، 2003).
2-5-1- رابطه بین روشهای مدیریت سرمایه در گردش و ارزش شرکت
همچون سایر موضوعات مدیریت مالی، موضوع نقدینگی بر حسب ارتباطی که در فرآیند ارزش شرکت دارد اهمیت پیدا میکند. اگر چه نقدینگی به عنوان یک پیش شرط اساسی ادامه فعالیت شرکت به طور مستقل مورد توجه نویسندگان مدیریت مالی بوده است. در مدیریت مالی جدید اعتقاد بر این است که ارزش تصمیمات خط مشیها و اقدامات مدیریت سرمایه درگردش با هدف حد اکثر شدن ثروت سهامداران انجام شود برای پی بردن به تاثیر روشهای مدیریت سرمایه در گردش بر ثروت سهامداران (و به عبارتی بر ارزش شرکت) تاثیر روشهای مزبور بر ریسک و بازده بررسی میشود.
2-5-1-1- شیوههای تاثیر گذاری مدیریت سرمایه در گردش بر ریسک و بازده شرکت
الف- حجم و ترکیب سرمایه در گردش: میزان و ترکیب سرمایه در گردش موجب نوسان ریسک شرکت میشود. هر چه حجم سرمایه در گردش شرکت افزایش یابد، ریسک شرکت کاهش مییابد، همچنین بر حسب این که ترکیب سرمایه در گردش تا چه حد به نفع داراییهای جاری با درجه نقدینگی بالاتر باشد نیز ریسک شرکت کمتر میشود. البته حجم بالای سرمایه در گردش و یا ترکیبهایی که در جهت داراییهای نقد است بازدهی شرکت را نیز کاهش میدهند. اینکه چه سطحی از سرمایه در گردش با چه ترکیبی از آن پذیرفته شود به خصلت ریسک گریزی مدیران شرکت بستگی دارد. مدیران محافظه کار گرایش به انتخاب حجم و ترکیبهایی دارند که موجب کاهش ریسک باشد و بر عکس مدیران متهور گرایش به انتخاب حجم و ترکیب سرمایه در گردش دارند که بازده را افزایش میدهد .
ب- هزینه سرمایه: سرمایه در گردش خالص که ما بهالتفاوت بین دارائی جاری و بدهی جاری است بیانگر آن حجم از داراییهای جاری است که از منابع بلند مدت تامین شدهاند، بدیهی است منابع بلند مدت همانند حقوق صاحبان سهام و وامهای بلند مدت هزینهی بیشتری نسبت به منابع کوتاه مدت همانند اسناد پرداختنی و وامهای بانکی کوتاه مدت دارد. بنابراین در مواقعی که شرکت برای حداقل کردن ریسک درصدد افزایش حجم سرمایه در گردش است باید افزایش هزینه سرمایه شرکت و اثر منفی آن روی ارزش شرکت را مد نظر داشته باشد.
ج- سررسید تعهدات جاری: هماهنگ کردن جریانهای نقدی ورودی با سر رسید تعهدات کوتاه مدت یکی از روشهای کاهش ریسک است. هر چه تاریخ سر رسید تعهدات جاری و ورودیهای نقدی با یگدیگر همخوانی نداشته باشد ریسک افزایش مییابد. تصمیمگیری ها و اقداماتی که منجر به افزایش فاصله و شکاف بین ورودی و خروجیهای نقدی شود بر ارزش شرکت اثر منفی دارد.
د- تاثیر بر حقوق صاحبان سهام: ارزش ویژه شرکت تحت تاثیر سرمایه گذاریهای شرکت قرار دارد. از آنجا که بخش مهم این سرمایه گذاریها در دارائیهای جاری است لذا باید به گونهای این سرمایه گذاریها جهت داده شود که موجب تقویت ارزش ویژه شرکت باشد که این به نوبه خود به هدف ارزش شرکت کمک خواهد کرد. به عبارت دیگر ارزش ویژه هم جنبه کمی دارد و هم جنبه کیفی . تعیین کننده کمیت و مقدار آن ارقام تراز نامهای است ولی جنبه کیفی ارزش ویژه که از اهمیت بیشتری برخوردار است تحت تاثیر سرمایه گذاریهای انجام شده از محل این منبع است. به عبارتی دیگر این پشتوانه ارزش ویژه، سرمایهگذاریهای شرکت است در غیر این صورت ممکن است زیانهای ناشی از خط مشی های غلط سرمایه گذاری در سالهای آتی موجب کاهش ارزش ویژه شود (بردیا، 1998).
مدیریت سرمایه در گردش مانند هر تصمیم دیگر مدیر مالی مستلزم توجه به ایجاد تعادل بین ریسک و بازده است. هر چه دارایی جاری بیشتری نگهداری شود، اولا ریسک نقدینگی بیشتر کاهش مییابد ثانیا انعطاف پذیری بیشتری نیز وجود خواهد داشت، چون داراییهای جاری را به سهولت میتوان با تغییرات سطح فروش تعدیل کرد. اما در مقابل نرخ بازده نیز کاهش مییابد، زیرا داراییهای جاری معمولا بازده کمتری نسبت به داریی های مولد دارند. از طرف دیگر هر چند نگه داری دارایی جاری کمتر ممکن است به بازده بیشتری منجر شود ولی ریسک نقدینگی را نیز افزایش میدهد. در تامین سرمایه در گردش مورد نیاز، برای اجتناب از ریسک با از دست دادن بازده، باید به جریان و زمانبندی سرمایه در گردش توجه کافی داشت. طبیعی است نیازهای کوتاه مدت (داراییهای جاری) باید از طریق منابع کوتاه مدت تامین شود زیرا هم انعطاف بیشتر و هم هزینه کمتری دارند. از طرف دیگر، داراییهای بلند مدت شرکت باید از طریق منابع بلند مدت تامین شود زیرا عمر این گونه داراییها زیاد است و بازدهی آنها کوتاه مدت نیست. تامین مالی داراییها با بدهیهای که دارای سر رسید مشابهی هستند، اقدامات تامینی (حفاظت در برابر رسیک) نامیده میشود (مدرس و عبداله زاده، 1387).
2-5-2- ارتباط مدیریت سرمایه در گردش با عملکرد مالی
افرادی فعال در بازار سرمایه از قبیل سرمایهگذاران، تحلیلگران، سهامداران برای ارزیابی و تصمیمگیری در مورد خرید یا فروش سهام شرکتها به اطلاعات حسابداری نیازمندند. یکی از اطلاعاتی که بهطور ویژه مورد توجه این افراد قرار میگیرد، اطلاعات مربوط به سودآوری شرکتهاست. این افراد هنگام ارزیابی سودآوری شرکتها باید این نکته را مد نظر قرار دهند که صرفاً میزان سودآوری نشان داده شده در صورت مالی به معنی مطلوبیت عملکرد آن شرکت نیست، بلکه باید بین سودآوری واحد تجاری و توانایی آن برای ایجاد وجه نقد ارتباط وجود داشته باشد. سود سهام مستلزم پرداخت وجوه نقد است و اگر شرکتی دارای سود ویژه باشد، ولی از نقدینگی برخوردار نباشد، در پرداخت سود با مشکل مواجه میشود. چه بسا صورتهای مالی شرکتی سودآوری بالایی را نشان دهد، اما به علت نداشتن نقدینگی کافی، قادر به توزیع بخش کوچکی از سودهایحسابداری خود نباشد. از این رو برای استفادهکنندگان اطلاعات حسابداری، علاوه بر اطلاعات مربوط به سودآوری، اطلاعات جریانهای نقدی نیز اهمیت بالایی پیدا میکند و این افراد قبل از هرگونه قضاوت و تصمیمگیری در مورد شرکتها، تمایل زیادی برای کسب آگاهی از جریانهای نقدی آتی این شرکتها پیدا میکنند (افشاری، 1379، 14).
با در نظر گرفتن تمامیاین نکات میتوان گفت که سرمایه در گردش و چرخه تبدیل وجه نقد بر اساس ادبیات نظری، معیار اندازهگیری عملکرد شرکت و همچنین معیار اندازهگیری نقدینگی شرکت است؛ بنابراین باید رابطه مستقیمی با تغییرات سود تقسیمیداشته، و پیشبینی کننده بهتری در مقایسه با اقلام تعهدی باشد.
رشد آینده شرکت عامل دیگری است که به نظر میرسد ارتباط جریانهای نقدی و سود تقسیمیرا کاهش میدهد. بنابراین دورنمای رشد آینده، تعیین کننده ارتباط تغییرات سود تقسیمی و جریانهای نقدی است. زمانی که شرکتهافرصتهای افزایش رشد آینده را مییابند، تمایل بیشتری به سرمایهگذاری جریانهای نقدی عملیاتی آنان در مقایسه با پرداخت سود تقسیمی به سهامداران وجود دارد. دلیل آن این است که بازده مورد انتظارفرصتهای رشد، نسبت به پرداخت سود تقسیمی ارزشمندتر است. از سوی دیگر، زمانی که شرکتها شاهد کاهش در رشد آینده هستد، دوباره تمایل به سرمایهگذاری دارند تا سود تقسیمی را پرداخت کنند. توجه اصلی به راین است که وجوه بیشتری را در جهت حداکثر کردن عایدی به مصرف برسانند و هیچ سود تقسیمی اعلام نکنند مگر اینکه قادر به نگهداری سود تقسیمیآینده در همین سطح باشند؛ چرا که کاهش سود تقسیمیاعلام شده به حسن شهرت شرکت در بازار صدمه وارد میکند.
شرکتهامیتوانند با کوتاه کردن مدت چرخه تبدیل نقدی و کوتاه کردن مدت جمع آوری حسابهای دریافتنی، سوددهی خود و جریان نقدی را بهبود بخشند.درهر صورت، مدیران به هنگام افزایش طول مدت پرداخت بدهیها باید مراقب باشند که به لحاظ اعتبار و شهرت آسیبی نبینند زیرا این امر موجب کاهش سوددهی و جریان نقدی شرکت آنهامیشود. بعلاوه در کوتاه کردن مدت تبدیل موجودیها نیز مدیران باید از کمبود موجودی احتراز نمایند زیرا این امر نیز موجب تضعیف عمکرد و کاهش جریان نقدی شرکت میشود (نوبانی و الهیجار، 2011).
2-6- پیشینه تحقیق
2-6-1- بررسی نتایج پژوهشهای صورت گرفته در خارج از کشور
برای اولین بار سوئنن ارتباط بین چرخه تجاری خالص21 به عنوان معیاری برای سرمایه در گردش و بازده سرمایه گذاری را در شرکتهای آمریکایی بررسی نمود. نتایج آزمون کی دو، یک ارتباط منفی بین مدت زمان چرخه تجاری خالص و بازده داراییها را نشان میدهد. علاوه بر این، این رابطه معکوس بر حسب نوع صنعت، بین صنایع مختلف متفاوت است. یک ارتباط با اهمیت برای حدوداً نصف شرکتهای مورد بررسی نشان داد که نتایج ممکن است از یک صنعت به صنعت دیگر متفاوت باشد ( سوئنن، 1993).22
یک جنبه دیگر از مدیریت سرمایه در گردش توسط لمبرسون در مورد شرکتهای کوچک آمریکایی تجزیه و تحلیل شد. او عکسالعمل شرکتهای کوچک (50 شرکت طی دوره مالی 1980-1991) در مقابل تغییرات اقتصادی را در غالب تغییر سطح سرمایه در گردش و داراییها و بدهیهای جاری مطالعه نمود. نسبت جاری و موجودی کالا به عنوان معیاری برای سرمایه در گردش مورد استفاده قرار گرفت و شاخص میانگین سالانه انطباق اقتصادی به عنوان معیار فعالیت اقتصادی مورد استفاده قرار گرفت. بر خلاف انتظار، مطالعه نشان داد که ارتباط خیلی کمی بین تغییر در شرایط اقتصادی و تغییر در سرمایه در گردش وجود دارد (لمبرسون، 1995)23
سوئنن و شاین ارتباط بین یک معیار چرخه تبدیل وجه نقد و سود آوری شرکت را برای نمونه بزرگ برای دوره 94-1975 شرکتهای آمریکایی بررسی نمودند. آنها یک رابطه منفی قوی بین انها دریافتند که حاکی از این مطلب است که مدیران میتوانند از طریق کاهش چرخه تبدیل وجه نقد تا یک حداقل معقول برای سهام داران ایجاد ارزش نمایند (سوئنن و شاین، 1998)24
دیلوف ارتباط بین مدیریت سرمایه در گردش و سود آوری شرکت را برای یک نمونه متشکل از 1009 شرکت بلژیکی طی دوره 96-1992 بررسی نمود. او تعداد روزهای وصول حسابهای دریافتنی، موجودیها و حسابهای پرداختنی را به عنوان معیارهای اعتبار تجاری و رویههای موجودی کالا به کاربرد. همچنین از چرخه تبدیل وجه نقد به عنوان یک معیار جامع برای مدیریت سرمایه در گردش استفاده نمود. نتایج این بررسی نشان داد که مدیریان میتوانند سود آوری واحد تجاری را از طر
