
و آماری پژوهش: 3 ـ 2
جامعه متنی پژوهش:
قرآن کریم و کلیه متون دینی درزمینهی حیات طیبه
مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران
جامعه ی آماری پژوهش:
صاحبنظران حوزهی تعلیم و تربیت، مدیران آموزشوپرورش و متصدیان تدوین سند تحول تعلیم و تربیت وکارشناسان حوزهی دینی
نمونه پژوهش و روش نمونهگیری: 3 ـ 3
“در پژوهش کیفی برای تعیین اندازه نمونه نمیتوان از فرمول مشخص و واحدی استفاده کرد”(حریری،1385: 139) بنابراین «برای نمونهگیری افراد مورد مشاهده در پژوهشهای کیفی بهجای نمونهگیری احتمالی از راهبردهای نمونهگیری قصدی یا هدفمند استفاده میشود. در این نمونهگیری، پژوهشگر سعی بر آن داردکه افراد را چنان انتخاب کند تا هدف تحقیق تحقق یابد.»(ملاباقری به نقل از بازرگان،1387: 55) منطق نمونهگیری هدفمند، انتخاب مواردی است که امکان مطالعه عمیق را فراهم میسازند و پژوهشگر از طریق آنها میتواند اطلاعات فراوانی دربارهی موضوعهای اساسی مربوط به مسئله و هدف پژوهش به دست آورد. (حریری،1385: 133) با این وصف نمونهگیری در این پژوهش بهصورت نمونهگیری هدفمند انجام میشود بنابراین با توجه به سؤالات و اهداف؛ در قسمت مطالعات نظری و پاسخ به سؤال 1 و 2 پژوهش، نمونه تحقیق شامل آیات قرآن و متون دینی که بهطور خاص به مفهوم حیات طیبه پرداختهاند و همچنین بخشهایی از سند تحول بنیادین تعلیم و تربیت که مفهوم حیات طیبه را بیان کرده است، میباشد.
نمونهگیری در قسمت پیمایشی و پاسخ به سؤال 3 تحقیق نیز بهمنظوراعتبار سنجی راهکارها، نمونهگیری هدفمند است. بدین نحو که با توجه به اهداف و سؤالات از جامعه پژوهش، آن دسته از متخصصانی باید انتخاب شوند که درزمینهی موردپژوهش متخصص و صاحبنظر باشند. در این تحقیق درمجموع از 30 نفر از متخصصین و صاحبنظران حوزهی تعلیم و تربیت، مدیران آموزشوپرورش و متصدیان تدوین سند تحول تعلیم و تربیت و متخصصان دینی صاحبنظر در خصوص حیات طیبه مصاحبه به عمل خواهدآمد.
ابزار جمعآوری اطلاعات: 3 ـ 4
در این پژوهش بهمنظور گردآوری و تهیه مبانی نظری و پیشینه که با بررسی منابع کتابخانهای و اسناد مربوط صورت پذیرفته است از ابزاری مانند فیش تحقیق استفادهشده همچنین بهمنظور بررسی و آگاهی از نظرات و دیدگاههای صاحبنظران، متخصصان و مجریان آموزشوپرورش از ابزار مصاحبه استفادهشده است.
3 ـ 5 روش تجزیهوتحلیل دادهها:
در این پژوهش دادهها به روش تحلیل محتوا و تحلیل اسنادی مورد تجزیهوتحلیل قرارگرفته است. در این پژوهش نیز بهمانند تحلیل مؤلفهها و عوامل کیفی به روش معمول در تحقیقات اسنادی و کیفی، عمل شد و نظرات متخصصان موردبررسی قرار گرفت در ابتدا عناصر مختلف نظام آموزشوپرورش که در تحقق حیات طیبه نقش ایفا میکنند استخراج و میزان اهمیت هر یک از عناصر و مؤلفهها با توجه به فراوانی و تأکید متخصصان مختلف استخراج شد. همچنین از روش تحلیل اسنادی به منظور تحلیل اسنادتحولی تعلیم و تربیت برای بررسی جایگاه حیات طیبه در اسناد استفاده شده است.
فصل چهارم
یافتــههای
پژوهـــش
4 ـ 1 سؤال یک
جایگاه مفهومی حیات طیبه در آیات قرآن کریم و متون دینی چیست؟
برای پرداختن به مفهوم حیات طیبه در آیات قرآن کریم و همچنین سایر متون دینی ابتدا به بررسی مفهوم حیات و همچنین مراتب مختلف آن در آیات قرآن کریم میپردازیم سپس جایگاه مفهومی حیات طیبه را در تفاسیر مختلف قرآن کریم و همچنین روایات اهلبیت علیهمالسلام بررسی میکنیم.
واژهی حیات از ریشهی «حیّ» در مقابل میت و به معنای زندگی و زیست است و در مقابل «موت» و «ممات» به معنای مرگ و مردن به کار میرود و نیز در معنای قوهی نامیهی موجود در نبات و قوهی حس کننده حیوان، قوهی عاقله و روز واپسین هم استعمال شده است. (راغب اصفهانی، واژهی حی)
حیات مانند وجود دارای مراتب و درجات مختلف و متفاوتی است. حیات نباتی، حیات حیوانی، حیات انسانی و حیات لاهوتی که هریک وجوهی از حیاتاند. پیچیدگی و ناشناخته بودن حقیقت حیات و ذو مراتب بودن آن سبب شده است تا هر کس برحسب نگرش و جهانبینی خود از آن تعریف و تفسیری خاص ارائه دهد.
کسانی که به زندگی به دید مادی و طبیعی مینگرند، حیات را قوه و نیرویی میپندارند که موجود زنده براثر آن دارای حس و حرکت است، حرف میزند، راه میرود، احساس میکند، غذا میخورد، هضم میکند، جذب میکند، دفع می کندو سلول میسازد که باعث رشد و نمو موجود زنده میشود. این ویژگیها و خصوصیات حیات، در موجودات زنده اعم از حیوان و انسان است و مهمترین ویژگی آن محدود بودن میان زمان تولد و مرگ موجود زنده در این جهان است، چنانکه قرآن از زبان مادیگرایان میفرماید: «إن هِیَ الاّ حَیاتُنا الدنیا نَموتُ ونَحیَا وَ مَا نَحنُ به مبعوثین. جز این زندگانی، دنیای ما چیزی نیست؛ میمیریم وزندگی میکنیم و دیگر برانگیخته نخواهیم شد.»(مؤمنون:37)
در حقیقت حیات، باارزشترین نعمتی است که یک موجود زنده از آن برخوردار است؛ زیرا آنسوی زندگی چیزی جز نیستی و نابودی نیست و خداوند نیز در سوره فاطر بر برتری حیات بر مرگ وزنده بر مرده تأکید میکند و میفرماید: «وَ مَا یَستوِی الاعمَی و البَصیرُ و مَا یَستوِی الاَحیاءُ و لَاالاموات ُإنَ ّ الله یُسمِع ُمَن یَشاءُ و مَا اَنتَ بِمُسمِع ٍ مَّن فِی القبُوُرِ»(و هرگز کور و بینا، (کافر و مؤمن) یکسان نیست و ابداً زندگان (علم و ایمان) با مردگان (جهل و عصیان) برابر نیستند. ای رسول، خدا هر که را بخواهد شنوای (کلام حق سازد) و تو آنکس را که در گورستان فرورفته هرگز شنوا نتوانی کرد.)(فاطر 19 و 22)
خداوند متعال در این آیات، مردگان و زندگان را برابر ندانسته، آنگونه که انسان عالم و دانا و روشنبین را با انسان جاهل و نادان و کوردل یکی ندانسته است درواقع قرآن، اینهمه اهمیت و ارزش را برای حیات به خاطر آثار و نتایج آن، یعنی شعور و علم و اراده و اختیار انسان قائل است که سعادت زندگی انسان درگرو آن است. ولی در رابطه با حیات انسان، اهمیت و ارزش آن به سبب آن است که قسمتی از زندگی پایدار و جاویدان انسان در این سرا و دنیا سپری میشود؛ که ویژگی اصلی آن این است که برای زندگی انسان در آن سرا سرنوشتساز است. درواقع سرنوشت انسان در آن سرا در دنیا رقم میخورد و سعادت و شقاوت حیات اخروی در چگونگی حیات وی در این دنیا است. چنانکه قرآن میفرماید: «مَا الحیَاه الدُنیا فی الاخرَه الا متاع. وزندگی دنیا [در برابر] آخرت جز توشه و متاعی [ناچیز] نیست»(رعد:26)
خداوند در آیهی دیگری میفرماید: «کلّ نَفس ذائقه المُوت ونَبلُوَکُم بِالشَر الخَیر فتنه وَ إلَینا تُرجَعون. هر نفسی، چشندهی مرگ است و شمارا به بدی و خوبی چنانکه باید میآزماییم و بهسوی ما بازگردانده میشوید.»(انبیا:35) آیهی شریفه به دو نکتهی مهم اشاره میکند، یکی اینکه مرگ سرنوشت گریزناپذیر تمامی انسانها میباشد و دیگری زندگی این جهان آزمونی برای زندگی جهان دیگر است. لذا مرگ نیستی نیست و حیات آدمی پس از مرگ نیز ادامه خواهد داشت. از دیگر کارکردهای حیات و مرگ که اهمیت آن را چند برابر میکند، این است که این دو پدیدهی الهی در مکتب تربیتی انبیاء از نشانههای توحید و یگانگی و خداشناسی ذکرشده است. قرآن کریم حیات و ممات را آفریدهی خداوند متعال و زمام آن دو را به قدرت او میداند. «الَذی خَلَقَ المُوت و ألحَیاه لیَبلُوَکُم ایکم أحسَنُ عملاً. مرگ وزندگی نه ساختهی دست بشرند و نه به غیر خداوند متکی و وابسته است، بلکه تحت ربوبیت خداوند متعال است. (ملک:2) ازاینرو یکی از برهانهایی که انبیاء آن را اقامه کردهاند، این است که مسئلهی مرگ وزندگی به دست خداوند است و اوست که خالق یگانه و توانایی است که میتواند انسان را زنده کند و بمیراند و این کار از عهدهی احدی برنمیآید.
حال با توجه به روشن شدن نسبی مفهوم و اهمیت حیات از دیدگاه قرآن کریم به بررسی مفهوم حیات طیبه که در میان مراتب مختلف حیات برترین نوع حیات برای انسان محسوب میشود و بهطور خاص در آیهی 97 سورهی نحل با این تعبیر بهکاررفته است از دیدگاه تفاسیر مختلف قرآن و همچنین روایات اهلبیت علیهمالسلام میپردازیم.
جایگاه حیات طیبه در تفاسیر مختلف قرآن کریم
یکی از موضوعات مهمی که قرآن کریم آن را رهاورد وحی میداند (حیات طیبه) زندگی پاک و منزه است. خدای متعال مؤمنان را وعده داده است که درازای ایمان و عمل صالح آنان را زندگی میبخشد؛ و از حیاتی طیبه بهرهمندمی کند. آنهم حیاتی برتر و راستین و نه مجازی و مبدل که از همین سرای دنیا نیز برای آنان محقق میگردد.
در قرآن کریم از «حیات برتر انسانی» با تعبیر «حیات طیبه» یادشده است و فقط در آیهی 97 سورهی نحل این تعبیر صراحتاً بهکاررفته است. «مَن کانَ عَمِلَ صالِحاً مِّن ذَکَرٍ أو أَ نثی وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحییَنّه حَیَوه ً طَیّبَه ً وَ لَنَجزِیَنَّهُم أجرَهُم بِأحسَنِ مَا کَانُوا یَعمَلُونَ. هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را بازندگی پاکیزهای، حیات [حقیقی] بخشیم و مسلماً به آنان بهتر ازآنچه انجام میدادند پاداش خواهیم داد.»
هرچند در آیات متعدد دیگری و با تعابیر مختلفی به این مرتبه از حیات انسانی اشارهشده است و تمامی انسانها را به آن دعوت و راههای وصول و همچنین آثار آن را بیان نموده است.
«یا ایها الذَینَ آمَنوا إستَجیبوا للهِ وِ لِلرَّسولِ إذَا دَعَاکُم لِمَا یُحییکم ای کسانی که ایمان آوردهاید، چون خدا و پیامبرش شمارا به چیزی فراخواندند که به شما حیات میبخشد آنان را اجابت کنید.»(انفال:24)
خداوند در این آیه از مؤمنان خواسته است که دعوت خدا و پیامبرش را که آنها را به چیزی که حیات میبخشد، فرامیخواند، اجابت نمایند. حیاتی که در این آیه بدان دعوتشده، غیر از حیات حیوانی و یا طبیعی و غریزی انسانی است که افراد قبل از دعوت از آن برخوردار بودهاند، بلکه بسیار بالاتر از آن است و مخاطب آن نیز مؤمنان میباشند.
و کافران را از این حیات برتر انسانی محروم میداند: «لینذر من کان حیاً و یحق القول علی الکافرین. تا افرادی را که [دلی] زنده است بیم دهد و گفتار خدا دربارهی کافران محقق گردد. (یس:70)
انّما یستجیب الذین یسمعونَ و الموتی یبعثهم الله ثم الیه یرجعون. تنها کسانی دعوت تو را اجابت میکنند که گوش شنوا دارند و اما مردگان را خداوند در قیامت بر خواهد انگیخت؛ سپس بهسوی او باز گردانیده میشوند.»(انعام:36)
در آیهی 70 سورهی یس «کافران» بنا بر مقابله آنها با «زندگان»، «مرده» محسوب شدهاند. (مکارم شیرازی،18: 441)
و در آیهی 36 سورهی انعام «مردگان» بر اساس مقابلهای که صورت گرفته است همان «کافران» و رویگردانان از دعوت الهی هستند. (طباطبایی،7: 67)
حیات طیبه وبرتری که صالحان مؤمن از زن و مرد از آن بهرهمندمی شوند و کافران از آن محروماند حیات جدیدی است. غیرازآن حیاتی که به دیگران نیز دادهشده است و مشترک میان همهی انسانهاست. وعدهی خداوند در آیهی 97 سورهی نحل مبنی بر اینکه مؤمنان صالح را به حیاتی طیبه زنده میکند، به این معنا نیست که زندگی آنان را تغییر میدهد. مثلاً حیات خبیث آنان را به حیاتی طیبه و خوش تبدیل مینماید یعنی اصل حیات همان حیات عمومی است ولی وصف آن را خداوند تغییر دهد؛ زیرا اگر مقصود این بود کافی بود که بفرماید: «ما حیات او را طیب میکنیم» ولی اینطور نفرموده، بلکه فرمود: «ما او را به حیاتی طیب زنده میسازیم.»(طباطبایی ج 12: 342)
مانند حیاتی که در پرتو جهاد درراه خدا نصیب مؤمن میشود: «وَ لَا تَحسَبَن الذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ الله أمواتا بَل أحیاءٌ عِندَ رَبِهِم یُرزَقُونَ. (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که درراه خدا کشته شدند، مردگاناند، بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.»(آلعمران: 169)
البته باید توجه داشت که نه حیات موعود، اختصاص به حیات شهیدان دارد و نه دعوت
